سحر، افسون گری، فال گیری [۳۳]
تمام این امور، اعمال شیطانی و حرامی هستند که به عقیده خدشه وارد کرده و مخالف عقیدهی صحیح میباشند، چون این کارها بدون اعمال شرکی صورت نمیگیرند.
۱- سحر عبارت است از آنچه که مخفی شده و سبب آن نامعلوم است، به این دلیل سحر نامگذاری شده که با پنهانی صورت میگیرد طوریکه با چشم دیده نمیشود، و آن امور پنهانی عبارتند از: آنچه که مریض به واسطهی آن بهبود پیدا میکند، جملاتی که بر زبان جاری میکنند، دارو و دود و مه، همهی اینها واقعیت دارند، بعضی از انواع سحر در قلب و بدن أثر میگذارد، طوریکه موجب بیماری و مرگ میشود، رابطهی زن و مرد را خراب میکند و موجب از هم پاشیدن زندگیشان میشود، البته این تأثیر به إذن و ارادهی کَونی و قدری خداوند است، سحر عملی شیطانی است که دست یافتن به بسیاری از امور آن بدون شرک و نزدیکی به ارواح خبیثه از راه عملی کردن آنچه دوست دارند و به خدمت گرفتن این ارواح برای همکاری در انجام اعمال جادویی ممکن نیست.
لذا رسول الله جسحر را در کنار شرک قرار داده و میفرماید: «اجْتَنِبُوا السَّبْعَ الْمُوبِقَاتِ». قِيلَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! وَمَا هُنَّ؟ قَالَ: «الشِّرْكُ بِاللَّهِ، وَالسِّحْرُ...» [۳۴]. «از هفت چیز هلاککننده دوری کنید، [اصحاب] گفتند: آنها کدامند؟ فرمود: شریک قرار دادن برای الله، و سحر ...».
سحر از دو جهت شرک است:
۱- از جهت به کارگیری شیاطین و برقرار نمودن رابطه و نزدیک شدن با آنها از راه عملی نمودن اموری که دوست دارند، تا متقابلاً آنها نیز مطیع جادوگر شوند؛ لذا سحر از چیزهایی است که شیاطین آموزش میدهند، خداوند میفرماید:
﴿وَلَٰكِنَّ ٱلشَّيَٰطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ ٱلنَّاسَ ٱلسِّحۡرَ﴾[البقرة: ۱۰۲].
«بلکه شیاطین کافر شدند، به مردم سحر یاد میدادند».
۲- آنچه در جادوگری از ادعای علم غیب و شریک بودن با الله در این مورد است، و این کفر و گمراهی است. خداوند میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ عَلِمُواْ لَمَنِ ٱشۡتَرَىٰهُ مَا لَهُۥ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖ﴾[البقرة: ۱۰۲].
«و به تحقیق دانستند کسی که سحر یاد بگیرد در آخرت هیچ چیزی نصیب او نمیشود».
وقتی که واقعیت این است، شکی نیست که سحر کفر و شرک است و با عقیده صحیح منافات دارد، و کشتن جادوگر واجب است همانطور که گروهی از بزرگان صحابه يجادوگران را کشتهاند.
بسیاری از مردم دربارهی سحر و ساحری سهلانگاری میکنند، و چه بسا که آن را فنی از فنون تلقی کرده و به آن افتخار میکنند، به ساحران جایزه میدهند و آنان را تشویق میکنند، و به همین منظور برایشان مجالس، تجمعات و مسابقاتی برگزار میکنند، که هزاران تماشاگر و تشویقکننده در آن شرکت میکند، و این نشانهی بیخبری و جهالت از دین و بیارزش دانستن عقیده و میدان دادن به مسخرهکنندگان دین است.
۲- کهانت و عرافی [فالگیری]
کهانت و عرافی هر دو ادعای دانستن چیزهای ناپیدا است، مانند خبر دادن از آنچه که در زمین اتفاق میافتد، و مکان اشیاء گمشده را پیدا کردن. و این از راه به خدمت در آوردن شیاطینی ممکن است که از آسمان استراق سمع میکنند. خداوند میفرماید:
﴿هَلۡ أُنَبِّئُكُمۡ عَلَىٰ مَن تَنَزَّلُ ٱلشَّيَٰطِينُ ٢٢١ تَنَزَّلُ عَلَىٰ كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٖ ٢٢٢ يُلۡقُونَ ٱلسَّمۡعَ وَأَكۡثَرُهُمۡ كَٰذِبُونَ ٢٢٣﴾[الشعراء: ۲۲۱-۲۲۳].
«آیا به شما خبر بدهم شیاطین بر چه کسانی نازل میشوند، بر هر دروغگوی گناهکار نازل میشوند، گوش فرا میدهند در حالی که اکثر ایشان دروغگویند».
شیطان با گوش دادن به سخنان ملائکه استراق سمع میکند و آنچه را میشنود در گوش کاهن القاء میکند و کاهن به همراه این کلمهی راست، صدها دروغ همراه میکند، مردم به سبب یک کلمهی راستی که از آسمان گرفته او را تصدیق میکنند، در حالی که فقط خداوند است که علم غیب میداند، لذا هر کس به وسیلهی کهانت یا به هر طریقی در موارد فوق مشارکت داشته باشد یا کسی را تصدیق کند که این ادعاها را دارد، برای خدا شریک قرار داده است، زیرا این علوم مختص خداست.
کهانت خالی از شرک نیست، چون نزدیکی به شیاطین و از راه برآوردن کردن خواستههای آنان است.
کهانت از این جهت شرک در ربوبیت است که ادعا میکنند با خدا در علمش شریکند، و از طرفی شرک در الوهیت است چون بوسیلهی نوعی تقرب و نزدیکی به غیرخدا انجام میگیرد.
از ابو هریرهسروایت است که پیامبر جفرمود: «مَنْ أَتَى عَرَّافًا أَوْ كَاهِنًا، فَصَدَّقَهُ بِمَا يَقُولُ، فَقَدْ كَفَرَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ ج» [۳۵]. «هر کس پیش کاهنی برود و آنچه را میگوید تصدیق کند به آنچه بر محمد جنازل شده کفر ورزیده است».
لازم به یادآوری است که ساحران، کاهنان و عرافان، عقاید مردم را به باد مسخره و استهزاء میگیرند، گاهی خودشان را پزشک و طبیب معرفی میکنند و به مریض میگویند: گوسفند یا مرغی را با فلان نشانه ذبح کن! یا برای آنان طلسمهای شرکی و نوشتههای شیطانی به شکلی پیچیده، نامفهوم و گنگ مینویسند تا به گردنشان آویزان کنند یا در صندوقها در خانههایشان نگهداری کنند.
برخی ادعای علم غیب میکنند و اظهار میدارند که میتوانند اشیاء گم شده را پیدا کنند، افراد جاهل دربارهی اشیای گمشده شان از آنان سؤال میکنند و آنان محل اشیای گمشده را میگویند، و یا به وسیلهی اجیرانی از شیاطین که با آنان همکاری میکنند، آن شیء گم شده را به آنان نشان میدهند، و بعضی از آنان خود را به شکل فردی «ولی» که کرامات دارد ظاهر میکند، خود را به آتش میاندازد، و ظاهراً هیچ ضرری به او نمیرسد، شمشیر و سلاح به خود میزند یا ماشین از رویش عبور میکند و هیچ ضربهای به او وارد نمیشود، یا حقهبازیهای دیگری که در حقیقت سحر و از اعمال شیطان هستند و کاهنان و عرافان این اعمال را برای ایجاد فتنه انجام میدهند.
یا اموری خیالی که اصلاً حقیقت ندارد را جلوی مردم انجام میدهند، با حیلهها و نیرنگهایی که دلیل آنها نامشخص است. مانند کاری که ساحران فرعون با طناب و عصا انجام میدادند.
شیخ الإسلام در مناظرهای که با ساحران بطائحیه احمدیه «الرفاعیهی» داشته بود گفت: شیخ بطائحیه صدایش را بلند کرد و گفت: ما دارای احوالی هستیم و چنین و چنانیم، و ادعای کارهای خارقالعاده، مانند: آتش بازی و چیزهای دیگری میکرد و میگفت: این امور فقط مختص ماست، و آنان باید در برابر این اعمال تسلیم شوند. شیخ الإسلام گوید: در حالی که خشمگین شده بودم صدایم را بلند کردم و گفتم: من تمام احمدیهها را از مشرق تا مغرب زمین، مورد خطاب قرار میدهم، هر کاری که آنان در آتش کردند من هم همان کار را انجام میدهم، هر کس در آتش سوخت مغلوب و بازنده است، ـ یا لعنت خدا بر او باد ـ به شرط اینکه خودمان را با آب گرم و سرکه بشوئیم. حاکمان و مردم در این باره از من سؤال کردند، گفتم: وارد آتش شدنشان حیله و نیرنگ است به این صورت بدنشان را با روغن قورباغه و پوستهی نارنج و سنگ طلقی [۳۶]میمالند. در این لحظه بود که صدای مردم بلند شد، خواست قدرت خود را نشان دهد، گفت بعد از آنکه به بدنمان گوگرد زدیم حصیری را به دور خود میپیچیم، گفتم: برویم، بار دیگر تکرار کردم برویم! دستش را دراز کرد که پیراهنش را از بدنش بیرون آورد. گفتم: نه، اول بدنت را با آب گرم و سرکه شست و شو بده، بنا به عادتشان ترس از صورتش نمایان شد و به مردم گفت: هر کس امیر را دوست دارد چوبی یا دستهای هیزم خشک بیاورد، گفتم: این وقت به هدر دادن است، میخواهی مردم متفرق شوند، و آن چه مورد نظر ماست صورت نگیرد، بهتر است چراغی روشن کنیم و انگشتانمان را بعد از شستن با آب گرم و سرکه در چراغ فرو ببریم هر کس دستش سوخت لعنت خدا بر او باد، یا او مغلوب و بازنده است، همینکه این را گفتم رنگش پرید و خوار و ذلیل شد» [۳۷]. با این واقعه روشن شد که این دجالها و دروغگویان با این حیلهها و نیرنگهای پنهانی به مردم دروغ میگویند.
***
[۳۳] در باره ی سحر و شعبدهبازی علمای اسلام کتابهای مفیدی نوشتهاند که بعضی از آنها به زبان فارسی در سایت کتابخانه الکترونیکی عقیده موجود میباشد، از آنجمله: ۱- دنیای سحر و شعبدهبازی، اثر دکتر سلیمان الأشقر. ۲- سحر و جادو از دیدگاه قرآن وسنت، اثر شیخ فهد بن سلیمان القاضی. ۳- شمشیر بران بر گردن ساحران اشرار، اثر شیخ عبدالسلام بالی. [مُصحح] [۳۴] بخاری و مسلم. [۳۵] ابو داود. [۳۶] سنگ طلقی براق و شفاف و لایه لایه است که اگر به آن کوبیده شود خورد میشود. «المعجم الوسیط / الطلق». [۳۷] مجموع الفتاوی (ج ۱۱/۴۴۶-۴۶۵).