۱- جاهلیت
جاهلیت به وضعیتی گفته میشود که اعراب قبل از اسلام بر آن بوده اند. مانند جهل به الله، پیامبر، احکام و قوانین، افتخار به نسبها و نژادپرستی، تکبر، استبداد و غیره [۲۵].
جاهلیتی را بدان علت جاهلیت نامیدند که شخص جاهل علم ندارد و یا از علم پیروی نمیکند.
شیخ الإسلام میگوید: «هر کس حق را نشناسد، جاهل است و نادانی اش بیخبری است و اگر معتقد به خلاف حق باشد جاهلی است که جهل مرکب دارد، مردم قبل از بعثت پیامبر جدر جاهلیتی بودند که نسبت جهل به آنان میدادند، بگونهای که تمام اقوال و اعمال شان را رسوم جاهلیت تشکیل میداد که افراد جاهل و نادان آنها را از خود ساخته بودند و جاهلان آن را انجام میدادند، و نیز هر چه با پیام و روش پیامبران مانند رسوم یهودیان و نصاری مخالف است، جاهلیت به شمار میرود. این جاهلیت قبل از بعثت پیامبر عام بوده اما بعد از بعثت پیامبر ججاهلیت در بعضی ممالک وجود داشت، ولی در بعضی دیگر رواج نداشت، مانند: جاهلیت در دارالکفر که در بعضی شهرها رواج داشت، و در بعضی دیگر رواج نداشت.
امکان دارد جاهلیت در برخی افراد وجود داشته باشد. مانند کسی که در دارالإسلام زندگی میکند، اما هنوز مسلمان نشده، لذا این شخص در جاهلیت به سر میبرد. اما بطور کلی بدون قید زمانی، پس از بعثت پیامبر ججاهلیت وجود ندارد، چون همواره افرادی از امت پیامبر جهستند که تا قیامت از حق پیروی میکنند، اما جاهلیت مقید به زمان در بعضی از ممالک اسلامی و در بسیاری از مسلمانان وجود دارد، پیامبر جمیفرماید: «أَرْبَعٌ فِي أُمَّتِي مِنْ أَمْرِ الْجَاهِلِيَّةِ» [۲۶]. «چهار چیز در امت من از امور جاهلی هستند». و به ابوذر فرمود: «إنَّكَ امْرُؤٌ فِيكَ جَاهِلِيَّةٌ» [۲۷]. «تو فردی هستی که در تو خصلتی از جاهلیت وجود دارد». و مانند اینها [۲۸].
خلاصه این که: جاهلیت منتسب به جهل و نادانی است که به ندانستن علم بر میگردد و بر دو نوع است:
۱- جاهلیت عامه که قبل از بعثت پیامبر بوده و با بعثت او جپایان یافته است.
۲- جاهلیت خاصه که برخی از دولتها، شهرها و اشخاص به آن مبتلا هستند، و همواره باقی است. با این توضیح اشتباه کسانی که جاهلیت این زمان را عام میدانند، روشن میشود. آنان میگویند: «جاهلیت قرن و شبیه آن». صحیح آن است که بگویند: «جاهلیت برخی افراد قرن، یاجاهلیت اکثر افراد قرن». اما عام دانستن کلمهی جاهلیت صحیح و جایز نیست؛ چون با بعثت پیامبر ججاهلیت عامه پایان یافته است.
[۲۵] ابن اثیر، النهایة (۱/۳۲۳). [۲۶] مسلم. [۲۷] مسلم و بخاری. [۲۸] اقتضاء الصراط المستقیم (۱/۲۲۵-۲۲۷) به تحقیق دکتر ناصر العقل.