خودآرایی زن از دیدگاه قرآن

تبرج زن را خوار و بی‌ارزش می‌کند

تبرج زن را خوار و بی‌ارزش می‌کند

زنی‌که خود را چون عروس بیاراید و از خانه خارج شده و راهی کوچه و بازار شود، زبان حال او چنین است: آیا به این زیبایی نمی‌نگرید؟ آیا کسی هست که میل به نزدیکی و وصال من داشته باشد؟

این زن زیبائی‌اش را در کوچه و بازار عرضه می‌کند، درست مانند دوره‌گردی‌که کالاهای خود را در معرض دید مردم قرار می‌دهد و یا مانند شیرینی‌فروشی که شیرینی‌های خود را با انواع رنگ‌ها و مواد مختلف تزیین می‌کند تا نظر مشتری‌ها را به سوی آن‌ها جلب کند و هوس مردم را تحریک کرده و اشتهای آن‌ها را برانگیزاند و با این کار فروش کالایش رونق گرفته و مشتری‌هایش زیاد می‌شود و مردم سراسیمه و گرسنه به مغازۀ او حمله‌ور می‌شوند.

چگونه یک خانم شرافتمند و با حیا قبول می‌کند که زیبائیش را مثل کالای ارزان قیمتی در کوچه و بازار عرضه کند و چشم‌ها به دنبال او باشند؟

چگونه شرم و حیای او اجازه می‌دهد که آتش شهوت را در درون مردی‌که او را می‌بیند شعله‌ور سازد؟ چگونه وجدانش قبول می‌کند که همه با او توجه کنند و آرزوی رسیدن به او را داشته باشند؟!

چنین زنانی اگر لحظۀ در این مورد فکر کنند، از شدت خجالت سرخ خواهند شد و زیبایی و آرایش و زیورشان را از چشم‌های پست و فرومایه خواهند پوشانید. خداوند فرموده است: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَآءِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ يُدۡنِينَ عَلَيۡهِنَّ مِن جَلَٰبِيبِهِنَّۚ ذَٰلِكَ أَدۡنَىٰٓ أَن يُعۡرَفۡنَ فَلَا يُؤۡذَيۡنَۗ وَكَانَ ٱللَّهُ غَفُورٗا رَّحِيمٗا ٥٩[الأحزاب: ۵۹]. «ای پیامبر، به همسران و دخترانت و به زنان مؤمنین بگو که روپوش‌هایشان را بر خویشتن بنهند، این نزدیک‌تر است بدان‌که شناخته شوند، پس در آن صورت مورد آزار و اذیت قرار نگیرند و خداوند آمرزنده و مهربان است».

خداوند در این آیه دیواری از صیانت و کرامت به دور زن مسلمان می‌کشد، تا در محدودۀ بزرگواری و کبریایی باقی بماند و به همین دلیل به پیامبرش فرمان می‌دهد که زنان مسلمان را وادار کند تا پیکر خود را با «جلباب‌هایشان» بپوشانند. «جلباب» لباس گشاد است، یعنی زنان خودشان را با لباس‌های گشاد و فراخ بپوشانند تا به خود نگهداری و تقوی و عفت شناخته شوند و با اعمال زشت و ناپسند دیگران مورد آزار قرار نگیرند و زندگی شیرین‌شان با نگاه‌های بی‌شرمانه و گستاخانه تلخ نگردد و سخنان زشت و نامناسب متوجه آن‌ها نگردد، واجب است که ظاهر یک زن مسلمان و با تقوا، معرف و بیان‌گر باطن او باشد و ایمان و تقوایش از طرز لباس پوشیدنش هویدا باشد، همان‌گونه که از سخنان و اعمالش نمایان می‌شود، باید ایمان در سراسر کردار و رفتارش تجلی یابد و پرتو افشانی کند و به سبب اجرای دستورات قرآن، قطعاً از اهل قرآن به شمار آید، که در این صورت مؤمنان به او احترام گذارند و فاسقان و تبه‌کاران آزارش ندهند.

شما را به خدا، اکنون همسران کسانی‌که ادعای مسلمانی دارند، چه مقدار از آرایش و زیورشان را که خداوند دستور به پوشانیدن آن‌ها داده است، به هنگام ظاهرشدن در میان مردم می‌پوشانند؟ در حالی‌که بازوان و ساق پاها و سینه‌هایشان را برهنه می‌کنند و فرو رفتگی‌ها و برآمدگی‌های اندام‌شان را بیرون می‌اندازند، چشم‌ها و لب‌ها و صورت‌شان را رنگ‌آمیزی می‌کنند، سرها را برهنه کرده و موهای‌شان را دور سرشان می‌ریزند، این خانم‌های محترم کدام یک از آرایش‌های جلف و انواع خودآرائی‌ها را برای زنان غیر مسلمان و چه حیا و آبرویی برای خود باقی گذارده‌اند؟

تو را به خدا ای خانم محترم! آیا می‌توانی با این وضع میان یک رقاصۀ بی‌بندوبار و منحرف و یک خانم شرافتمند و پاک فرق بگذاری؟ و به همین دلیل است که مردان شهوت‌ران و بلهوس، همچون گرگ‌های گرسنه در شکار آن خانم شرافتمند و محترم به انتظار می‌نشینند، همان‌طور که در انتظار دیگر زنان که وضع‌شان معلوم است، می‌نشینند، زیرا فکر می‌کنند که او هم طعمه و شکار است! از این رو این خانم سخنان ناخوشایند می‌شنود و با انواع صحنه‌های شرم‌آور روبرو می‌شود و مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرد، البته تقصیر از خود این خانم محترم است که خود را شبیه زنانی کرده است که از شرافت و کرامت بهرۀ نبرده‌اند و بی‌بند و بارند و از وقار و متانت بویی نبرده‌اند! و بدین ترتیب عزت و شرف این خانم شرافتمند به کلی از بین رفته است و بلهوسان پنداشته‌اند که او هم کالایی است همانند سایر کالاها از این‌رو این خانم محترم خویشتن را در معرض توهین و متلک و آزار و اذیت این و آن قرار می‌دهد. بر این گونه زنان افسوس می‌خورم!

تو ای خواهر مسلمان، هنگامی‌که پوشش خود را کنار گذاردی آبرو و حیا و احترامت را از دست دادی و هنگامی‌که لباس بی‌بند و باری بر تن کردی، نگاه‌های تحقیرآمیز به سویت روانه شد وای از این رسوایی و وای از این شرم و ننگ و بدنامی!

پوشش زن نشانۀ تقوا و شعار اسلام اوست، پوشش زن نشانۀ حیا و آبرومندی اوست، پوشش زن حافظ و نگهداری ارزش و بزرگواری و احترام اوست.

ای خانم مسلمان! پوشش تو، گرانبها‌ترین تاج برای زیبایی توست و بزرگ‌ترین نشانۀ ادب و تربیت و رشد و تکامل توست.

ای خانم مسلمان و شرافتمند! بدن پاکت را از تجاوز چشم‌های تجاوزگر محافظت نما و آن را در اندرون دژ محکم وقار و متانت قرار ده، تا از تیرهای زهرآلود دشمن در امان باشی! یک زن شرافتمند و پاکدامن زنی است که به هیچ مردی اجازه ندهد که او را لمس کند و لذت ببرد، بلکه پاکدامن واقعی زنی است که طاقت ندارد، نگاه‌های آلودۀ مردان، قداست و پاکی او را به تباهی کشاند و طهارت مقدس او را لکه‌دار سازد.

عفت و پاک‌دامنی درجاتی دارد، همان‌طور که بی‌عفتی و فرومایگی نیز درجاتی دارد و افراد بشر در مراتب صعودی پاکدامنی و عفت و در سیر نزولی فرومایگی و بی‌عفتی هر کدام جای‌گاهی برای خود دارند، از طرفی زن شریف و محترمی را می‌بینید که با سپر حیا محافظت می‌شود و به خاطر نگاه دریدۀ متأثر و اندوه‌گین شده و برای حفظ و نگهداری از حیثیت و شخصیت خویش سرانداز را بر خویش می‌نهد و نیز برای محافظت از ارزش و مقام خود و هراس از اینکه زیبائیش هدف نگاه‌های طمع آلود واقع شود و آماج افکار آلوده قرار گیرد، با وقار و متانت راه می‌رود و سراندازش را کنار نمی‌گذارد و پوشش اسلامی را رعایت می‌کند و از طرف دیگر زن ناپاک و گمراهی را می‌بینید که دائم به فکر خوش‌گذرانی است و کارهای پوچ و بی‌هوده انجام می‌دهد و مشغول انواع سرگرمی‌هاست و اشتیاق کامل نشان می‌دهد که مردی او را در آغوش کشد و اندامش دیدگان همه را به سوی خود جلب کند و از اینکه وسیلۀ شهوت‌رانی دیگران و بازیچۀ چشم‌های این و آن باشد لذت می‌برد، و در عرضه‌کردن اندام و زیبائی‌اش افراط می‌کند و در خودآرایی و بی‌بند و باری حد و مرزی برای خویش قائل نمی‌شود تا مبادا بر عیش و نوش و لذت موقت و زودگذر او لطمۀ وارد شود!

این است روحیۀ یک زن خودنمای افسون‌گر و خودنما، زنی‌که از دیدگاه تمدن دروغین و کاذب، یک زن مترقی و به قول معروف امروزی به حساب می‌آید، اما آیا از دیدگاه اسلام نیز یک زن مسلمان و پارسا شناخته می‌شود؟ آیا سراپای وجود چنین زنی با نگاه‌های مردان آلوده نشده است؟! چنانچه رسول اکرم ج فرموده است: «العين تزنى وزناها النظر»«چشم زنا می‌کند و زنای آن نگاه‌کردن است».

اگر زن خودآرا و خودنما با دیدۀ تأمل به اعمال و رفتار خود می‌نگریست و اگر قلبی داشت که متوجه حقایق بود، درمی‌یافت که او با تظاهر به این زیبایی دروغین و زیاده‌روی در آرایش‌های گوناگون، در حقیقت به زیبایی و جلوه و شکوه خود نمی‌افزاید، بلکه حالت طبیعی چهره‌اش را از دست می‌دهد و خودش را مسخ می‌کند و در واقع زیبایی فطری و خدا ‌دادی‌اش را در پشت نقابی از رنگ و روغن‌های مصنوعی پنهان می‌کند، رنگ و روغن‌هایی که با فطرت سازگار نیست و ذوق سلیم از آن نفرت دارد!

اما این خانم اعتنایی به این مسائل ندارد و متوجه نیست که چه بلایی بر سر چهره‌اش آورده است و تا چه اندازه صورتش را زشت و ناهنجار کرده است! خداوند متعال پلک چشم هیچ انسانی را آبی روشن یا سیاه نیافریده است ولی پشت چشم سگ و میمون را چرا! خداوند هرگز رنگ لب‌های انسان را آن چنان سرخ، که گویی در ظرفی پر از خون فرو برده شده باشد نیافریده است و هیچ وقت گونه‌های قرمز و زننده نیافریده است! این ابروهای هلالی ویا... که انسان را به یاد ابروهای شیاطین و دیوها که در داستان‌های تخیلی توصیف می‌شوند، می‌اندازد و این ناخن‌های رنگارنگی که چون چنگال حیوانات درنده‌ای است که به خون طعمه‌هایشان آلوده شده است! شما را به خدا! آیا این‌ها آدمی را زیبا می‌کند و یا به عکس او را زشت و نفرت‌انگیز می‌سازد؟!

و سخن این شاعر عرب زبان حقیقت دارد که:

قل للجميلة أرسلت أظفارها
إني لخوف كدت أمضـى هاربا
إن المخالب للوحوش نخالها
فمتى رأينا للظباء مخالبا
بالامس أنت قصصت شعرك غيلة
ونقلت عن وضع الطبيعة حاجبا
وغدا نراك نقلت ثغرك للقفا
وأزحت أنفك رغم أنفك جانبا
من علم الحسناء أن جمالها
في إن تخالف خلقها وتجانبا
إن الجمال من الطبيعة رسمه
إن شذ خط منه لم يك صائبا

- به آن زن زیباروی که ناخن‌های خود را دراز کرده است بگوی، من آنچنان می‌ترسم که نزدیک است پا به فرار گذارم.

- ما وقتی او را می‌بینیم، چنگال‌های تیز درندگان را تصور می‌کنیم، کجا دیده‌ایم که آهوان زیبا چنگال تیز داشته باشند؟

- دیروز برای فریب‌دادن، موهای خود را کوتاه کردی و ابروان خود را از حالت طبیعی‌اش تغییر دادی.

- و فردا تو را خواهم دید که دهانت را پشت سرت برده‌ای و بینی‌ات را برخلاف خلقت طبیعی‌اش کنار سرت گذارده‌ای.

- چه کسی به زیبارویان آموخته است که زیبایی آن‌ها به این است که با آفرینش طبیعی خود مخالفت نکنند و از زیبایی فطری خود دوری گزینند.

- همانا زیبایی واقعی همان است که خداوند به طور طبیعی آن را ترسیم کرده و آفریده است و اگر جزئی از آن کم و یا زیاد شود، دل‌ناخوشایند و به درد نخور خواهد بود.

پس این دستکاری‌های بی‌مورد، در بارۀ موجودی‌که خداوند او را به زیباترین شکل آفریده است، برای چیست؟ و باید گفت هرچه که از حدش بگذرد تبدیل به ضدش می‌شود.

آن زیبائی اصالت دارد که با آفرینش خداوند سبحان مطابقت و هم‌آهنگی داشته باشد، خدایی‌که همه چیز را دوام و استحکام بخشیده و هر چیز را که خلق کرده، با بهترین و زیباترین صورت آن را آفریده است، هیپچ کس در نقاشی و مجسمه‌سازی ماهرتر و خلاق‌تر از او نیست و هیچکس در آرایش‌گری دقیق‌تر از او نیست و هیچ موجودی نمی‌تواند مانند او هم‌آهنگی به وجود بیاورد! آری، خداوند است که هرچیز را نخست لباس آفرینش پوشانیده و بعد آن را هدایت کرده است.

یک نقاش ماهر کسی است که از هم‌آهنگی‌ها و نظام‌های آفرینش خداوند الهام بگیرد و سعی داشته باشد که از طبیعت تقلید و نسخه برداری کند. بنا بر این، اگر او افراط کند یا در رنگی از انواع رنگ‌ها تغییر و دگرگونی ایجاد کند یا جزئی را جانشین جزء دیگری کند، کارش را به فساد خرابی کشانده و زحمتش را ضایع می‌کند.

چه بسیار از زنانی‌که زیبائی طبیعی خود را با افراط در آرایش از بین برده‌اند و چه بسیار از زنانی‌که با رنگ‌آمیزی عیب‌های صورت‌شان را نمایان ساخته‌اند و از این طریق بر زشتی خود افزوده‌اند، آن‌ها وقتی لباس‌های چسبان و کوتاه بر تن کرده‌اند، عیب‌های بدن‌شان را بیرون انداخته و نگاه‌های توهین‌آمیز را به سوی خود جلب کرده‌اند و چه بسیار پیر زنانی‌که از روی هوی و هوس خودشان را کودکانه با زینت آلات مختلف آراسته و با این خیال که سن‌شان را بدین وسیله کم‌تر نشان دهند، خود را مورد تمسخر و استهزاء مردم قرار داده‌اند و حال آن‌که با این عمل از احترام و شخصیت خود کاسته‌اند.

خانم‌ها! بدانید که رنگ و روغن‌ها و آرایش و تزیین، زن بدقیافه را نه تنها زیبا نمی‌کند، بلکه بر زشتی او می‌افزاید و زن پیر را نه تنها جوان نمی‌کند، بلکه او را پیرتر هم نشان می‌دهد، در حالی‌که زیبایی واقعی فقط زیبایی روح پاک و با تقوا است که از چشم‌ها می‌تراود و صورت را فرا می‌گیرد و لباس جمال و زیبائی را بر آن می‌پوشاند.

زیبائی حیا و عفت است که می‌درخشد و چنان به چهره نورانیت و صفا می‌بخشد که در دل‌ها نفوذ می‌کند و دیدگان را حیران می‌سازد، چه بسا زیبا رویانی‌که پستی و آلودگی و بی‌عفتی، زیبائی آن‌ها را از بین می‌برد و شادابی و طراوت را از آن‌ها می‌گیرد، چه بسا چشم‌های قشنگی که زنگار جهل و نادانی آن‌ها را فرا می‌گیرد و یا دچار مرض افتخار و غرور و بی‌شرمی می‌شوند. و همین‌ها درخشش آن چشم‌ها را می‌رباید و روشنائی و نور آن‌ها را خاموش می‌کند و چشمان زیبا را زشت و نفرت‌انگیز می‌سازد.

و چه بسا قیافه‌های زشتی‌که غرق در نور تقوا و علم و ادب هستند و همواره چهرۀ تابناک و نورانی دارند.

ای خانم مسلمان! چگونه توانسته‌ای که بندۀ من باشی و بی‌قید و بند بوده و زیبایی خودت را در معرض نمایش بگذاری، در حالی‌که می‌توانی یک خانم مؤمن و با شخصیت و محترم باشی؟ چگونه توانسته‌ای که به زیبایی تن و اندامت برسی ولی زیبایی روح و جانت را فراموش کنی؟ چگونه توانسته‌ای پرده‌ای از تزویر و دروغ بر چهره‌ات بیاویزی و نقابی از تقلب و ساختگی‌بودن به صورت خود بیفکنی و به راحتی نور ایمان را در پشت آن پنهان سازی؟ چگونه به خود اجازه می‌دهی‌که زیبایی حیا و متانت را با نقابی از بیشرمی و وقاحت معاوضه کنی؟ زنی‌که با انواع آرایش‌ها، بیشرمانه با مردان روبرو می‌شود و مفتضحانه زینت و اندامش را نمایش می‌دهد، او دیگر از لباس حیا و عفت بیرون آمده است و با این کار بزرگ‌ترین جذابیت را در زیبائی‌اش و بهترین زینت را در قیافه‌اش از دست داده است، چون رنگ و روغن‌های مصنوعی هرگز نمی‌تواند جای زیبائی شرم و حیا را در صورت زن بگیرد.

همانا دست انسان در تقلید از زیبایی و جمالی‌که خداوند آن را در روح و روان آدمی و نه در ظاهر او بودیعت نهاده کوتاه است.

ویکتور هوگو ادیب مشهور فرانسوی می‌گوید:

«زیباترین دختر، دختری است که به زیبائیش نبالد و ارزش خود را در آن نداند».

بنا بر این، وقتی‌که زیباترین دختر دختری باشد که به زیبائیش نبالد و با سر و صورت خود ور نرود، بدون شک زشت‌ترین دختر، دختری است که شیفته و فریفتۀ زیبائی خود باشد. دختر بی‌شرم و هوس‌بازی که هیکل خود را بیرون انداخته و خودپسندانه و مغرورانه اندامش را پیچ و تاب می‌دهد و با یک دنیا کبر و غرور خرامان خرامان راه می‌رود و در حرکات و رفتارش لحظه به لحظه عشوه می‌آید و در نگاهش افتخار و غرور و در کلامش ناز و عشوه نمایان است، دختری‌که با این لوس بازی‌ها خودش را ملکۀ زیبائی می‌داند، از زشتی و پلیدی خویش خبر ندارد، او هر چند هم زیبا باشد، زیبائیش اعتباری ندارد، زیرا آن دست‌خورده و عاریتی است و در لوای رنگ و لعاب درآمده است.

چنین زنان نادان و مغرور که از عیب‌هایشان غافل و بی‌خبرند، به علت خودآرایی و آرایش و نمایش آن به دیگران مورد خشم و غضب خداوند قرار می‌گیرند، آن‌ها با این کار آخرت خود را از دست می‌دهند و از آنجائی‌که مورد تمسخر مردم قرار می‌گیرند، دنیای خود را نیز از دست می‌دهند و در هردو جهان به خود ظلم می‌کنند.

آیا باید به حال پیر زنی‌که آفتاب عمرش بر لب بام است و برف پیری بر سر و روی او نشسته است، خندید یا گریست؟! وقتی‌که می‌بینیم پستی و بلندی‌های صورتش را که با گذشت زمان فرسوده و خورده شده است، با کرم پودر پر می‌کند درست مانند شوره‌زاری که انباشته از توده‌های نمک باشد و اطرافش را آب گل آلود و متعفن فرا گرفته باشد.

وقتی‌که می‌بینیم لب‌ها و دهان گشادش را که امتداد آن از مشرق تا مغرب صورتش را فرا گرفته است، با انواع رنگ‌ها عرض و طولش را مشخص می‌کند و گشادی و پهنای آن را ظاهر و آشکار می‌سازد و نتیجتاً نگاه‌های مردم را به سوی دهانش جلب می‌کند.

او که موهای وزوزی و بهم‌ریخته دارد، وقتی با سر و روی برهنه و باز از خانه‌اش خارج می‌شود، چنین می‌پنداری‌که روی سرش بیشۀ هولناک و پر شاخ و برگی را حمل می‌کند که در لابلای راه‌های باریک و پرپیچ و خمش، چشم‌ها سیاهی می‌روند؟!

وقتی‌که چشمان از حدقه در آمده‌اش را مداد چشم می‌کشد و پشت چشمانش را سبز می‌کند، شبیه چشمان قورباغه می‌شود، زیرا چشم قورباغه را نیز سیاهی و کبودی فرا گرفته است و خبر ندارد که با روغن‌کاری چشمان بر آمده‌اش، فقط عیب و زشتی آن‌ها را ظاهر می‌سازد و بس.

لباسش را کوتاه می‌کند تا با ساق‌های ورم کرده و یا با ساق‌های ضعیف و استخوانیش که انسان با دیدنشان به یاد مرده‌های پوسیدۀ قبرها و استخوان‌های متلاشی شدۀ آن‌ها می‌افتد، مردم را به وحشت بیاندازد.

زن چاق و پف‌کردۀ که لباس تنگ و چسبان می‌پوشد و تمام اعضای هولناک و وحشتناک بدنش را بیرون می‌اندازد، تا مردم را با کوه‌های برافراشته و سراشیب‌های تند و دره‌های عمیق و گود هیکلش بترساند.

***