آیا میدانی مفلس کیست؟
مرد عاقل و خردمندی از اهل اصفهان بود که پدرش او را بسیار دوست مىداشت و او را بسیار تمجید میکرد، دین قوم او مجوسی بود، روزی به خاطر نیازی از آنجا رفت و در مسیرش با گروهی از مسیحیان برخورد کرد که در کنیسهای خدا را پرستش میکردند، بر آنها وارد شد و از آنها در مورد دینشان پرسید و به خاطر سازگاری دینشان با فطرت مورد پسند او واقع شد و آن را پذیرفت و با دین جدید فرار کرد و در شام ساکن شد، سپس به شهر موصل مهاجرت کرد، و بعد به شهر عموریه رفت و در تمام آن دوران حق را جویا شد، تا اینکه آخرین سفرش به مدینه الرسول (یثرب) بود تا در نهایت پیرو برترین مخلوقات، و بلکه جزو خاندان او شود: سلمان منا آل البیت.
حتماٌ فهمیدی منظورم چه کسی است؟ آری او سلمان خیر، و سلمان اسلام، یعنی سلمان فارسی است. اگر ما در این داستان عجیب تأمل کنیم میبینیم که سلمان با ترک وطن و خانواده و دین قومش، بعد از اینکه فهمید آنها در اشتباه هستند از تمام مرزهای جغرافیایی و اجتماعی گذشت، و چون خداوند صداقت او را در جستجوی حق دید، هدایتش کرد و در دستیابی به آن موفقش گردانید تا اینکه او را از صحابه پیامبر صقرار داد.
بنابراین سلمان باید الگویی برای ما باشد که اگر حق را گم کردیم آیا در جستجوی حق به او اقتدا میکنیم؟ و از روی انصاف و بیطرفی و عدم پیش داوری به مخالف گوش میدهیم؟ و هر کس در جستجوی حق با خدا صادق باشد خداوند او را به حق راهنمایی میکند و موفقش میگرداند. اینک حقایقی را پیش روی تو قرار میدهیم تا کیفیت رابطه امامان آل بیت با صحابه برایت آشکار شود و نقطه آغازینی باشد برای اینکه حقیقت را جویا شوی و رابطه صمیمانه بین آل بیت و دیگران در عهد نبوت، سپس عهد خلفا، و سپس عهد تابعین و مابعدشان را بشناسی، و ما تنها به نقل از کتب شیعه اکتفا میکنیم، امید است که مفید واقع گردد و حق را بدون ابهام و آنگونه که هست ببینی، بنابراین لازم است در هنگام خواندن بیطرف باشی، و ما مرجعی را که از آن نقل کردهایم را ذکر نمودهایم. بنابراین برای اطمینان به آن مراجعه کن.
خلاصه کلام اینست که رابطه موجود بین آل بیت و دیگران یک رابطه صمیمانه بود، و این رابطه در موارد بسیاری متجلی میشود که آنها را در چهار مورد خلاصه میکنیم:
۱- خویشاوندی: از زنان پیامبر صعایشه دختر ابوبکر و حفصه دختر عمر بود، و پیامبر صدو دختر خود را به ازدواج عثمان بن عفان درآورد، و علی با اسماء دختر عمیس که همسر ابوبکر صدیق و مادر محمد بن ابی بکر بود وصلت کرد که این ازدواج بعد از وفات ابوبکر صورت گرفت و ثمره این ازدواج یحیی بن علی بود ؛ بنابراین محمد بن ابی بکر و یحیی بن علی بن ابی طالب برادر مادری هستند، و عمر بن خطاب با ام کلثوم دختر علی بن ابی طالب ازدواج کرد و از او صاحب دو فرزند به نامهای زید بن عمر و رقیه بنت عمر شد [۳]، و امام جعفر با افتخار میگوید: ابوبکر مرا دوبار به دنیا آورد [۴]، و عبدالله بن عمرو بن عثمان بن عفان فاطمه دختر حسین بن علی بن ابی طالب را به ازدواج خود درآورد، و از او صاحب فرزندی به نام محمد شد [۵]، و معاویه بن مروان بن حکم اموی با دختر بیوه امام علی وصلت کرد [۶]، و نیز زینب دختر حسن «المثنی» عقد شده ولید بن عبدالملک خلیفه وقت بود [٧]، و همچنین ولید بن عبدالملک با نفیسه دختر زید بن حسن بن علی ازدواج کرد [۸]؛ و امثال این وصلتها در کتب سیره فراوان دیده میشود.
۲- مدح و ستایش: امام علی میفرماید: من اصحاب محمد را مشاهده کردم و کسی را همچون آنان نیافتم، با حالتی آشفته صبح میکردند، و در حالت سجده و قیام و در بین پیشانی و زانوهایشان شب را به استراحت میگذراندند، در هنگام ذکر قیامت همچون ذغال افروخته میشدند، به خاطر طول سجدههایشان بین چشمانشان همچون زانوی بز گود شده بود، هرگاه نام خدا برده میشد چشمانشان پر اشک میشد آنچنان که پیشانیشان خیس میشد، و از ترس عقاب و امید به ثواب همچون درخت در روز طوفانی به این سوی و آن سوی کشیده میشدند [٩]و نیز در مدح ابوبکر میگوید: او پاک جامه و کم عیب رفت، خیرش اصابت کرد و بر بدیش سبقت گرفت، فرمانبرداری از خداوند را ادا کرد و آنچنان که شایسته بود تقوای او را پیشه کرد [۱۰]. آمده است که امام جعفر صادق به زنی که از او در مورد ابوبکر و عمر پرسیده بود: آیا باید ولایت آنها را بپذیرم ؟ گفت: ولایتشان را بپذیر، آن زن گفت: فردا که پروردگارم را ملاقات کنم به او میگویم که تو مرا به قبول ولایتشان امر کردی؟! گفت: آری بگو [۱۱]. و روایت شده که مردی از یاران امام باقر وقتی شنید امام باقر ابوبکر را به لقب صدیق توصیف کرد تعجب کرد و گفت: آیا او را چنین توصیف میکنی؟ باقر گفت: آری او صدیق بود و هرکسی به او صدیق نگوید خداوند کلام او را در آخرت تصدیق نمیکند [۱۲].
۳- نامگذاری فرزندان: امامان آل بیت فرزندانشان را به نام خلفا نامگذاری میکردند ؛ امام علی فرزندانش را: ابوبکر و عمر و عثمان نامیده بود، همانطور که علی اربلی آن را ثابت کرده است [۱۳]، و ابوالفرج اصفهانی و اربلی و مجلسی ذکر کردهاند که ابوبکر بن علی بن ابی طالب از جمله کسانی بود که در کربلا همراه برادرش حسین سکشته شد، همچنین پسر حسین که ابوبکر نام داشت همراه با آنها کشته شد(محمد اصغر کنیه ابوبکر بود) [۱۴].
۴- دفاع فداکارانه: میبینیم هنگامی که فتنه جویان سرکش منزل عثمان بن عفان را محاصره کردند امام علی از او دفاع کرد و مردم را از او دور کرد و فرزندانش حسن و حسین و برادرزادهاش عبدالله بن جعفر را به دفاع از او فرستاد [۱۵].
بعد از این بررسی اجمالی شما را متوجه امر مهمی میسازیم و آن اینست که احیاناً اگر در مورد حقیقت این امور سوال کنی و در جواب به تو گفته شود: این سخن نادرست است، برای اطمینان میتوانی به کتابها مراجعه کنی، یا اینکه ممکن است گفته شود: این کارها به خاطر تقیه بوده، اما ما به شما میگویم لازم است که خط مشی و روشی برای تشخیص تقیه از حقیقت وجود داشته باشد، در غیر اینصورت انسان در نقل از تمایلاتش پیروی میکند و اگر کلامی را نپسندید میگوید این تقیه است، و اگر پسندید میگوید این تقیه نیست، و ما از شما میپرسم: چرا انسان به تقیه پناه میبرد؟ مگر به خاطر نیاز و خوف نیست؟ در این صورت چرا امام علی باید بترسد و به تقیه پناه ببرد در حالی که بالاترین منصب سیاسی (امیرالمومنین) را داراست؟ در اینجا نیازی به تقیه نیست، این در حالی است که پیامبر صفرموده است یکی از سه گروهی که خداوند در روز قیامت به آنها نظر نمیاندازد و تزکیهشان نمیکند و عذاب دردناکى دارند: پادشاه دروغگوست. چون او نیازی به دروغ ندارد، و اگر ما تقیه را در خطاب دینی در صورت عدم نیاز به آن جایز بدانیم به طریق اولی باید آن را در معاملات تجاری، سیاسی و اجتماعی جایز بدانیم، تا جایی که به مرحلهای میرسیم که بعضی از ما به دیگری سخن راست نخواهد گفت.
در پایان این سخن رسول گرامی را یادآور میشویم که فرمودند: «أتدرون من الـمفلس؟ قالوا: الـمفلس فینا من لا درهم له ولا متاع فقال: إنَّ الـمفلس من أمتي من یأتي یوم القیامة بصلاة، وصیام، وزكاة، ویأتی قد شتم هذا، وقذف هذا، وأكل مال هذا، وسفك دم هذا، وضرب هذا، فیعطى هذا من حسناته، وهذا من حسناته، فإن فنیت حسناته قبل أن یقضی ما علیه، أخذ من خطایاهم فطرحت علیه، ثم طرح في النار». (الترمذی، حدیث: ۲۴۱۸، وصححه الألبانی). یعنی: «آیا میدانی مفلس کیست؟ گفتند: مفلس نزد ما کسی است که پول و دارایی نداشته باشد. فرمود: به راستی مفلس کسی است که در روز قیامت با نماز و روزه و زکات میآید در حالی که به یکی توهین کرده و به یکی تهمت زده و مال دیگری را خورده و خون شخصی را ریخته و دیگری را زده، تمام اینها از حسناتش گرفته میشود ؛ اگر حسناتش تمام شود قبل از اینکه خطاهایش قضا شود، از خطاهای آنها گرفته میشود و به او منتقل میشود و در آتش افکنده میشود».
آیا نمیترسی از اینکه در روز قیامت با افلاس روبرو شوی به خاطر کثرت توهین و دشنام به کسانی که مستحق توهین نبودهاند؟ و حسناتی که در کسب آنها رنج بردهای را از تو بگیرند؟
توصیه ما به شما این است: تلاش کن خودت حق را جویا شوی، و بدان که هیچ کسی جز عمل خودت در روز قیامت به تو نفعی نمیرساند، بنابراین از عملت مطمئن شو که آیا صالح است یا خیر؟ گاهی انسان کاری را انجام میدهد و گمان میکند که عمل صالحی است، سپس در روز قیامت غیر آن ثابت میشود. خداوند متعال میفرماید: ﴿وُجُوهٞ يَوۡمَئِذٍ خَٰشِعَةٌ٢ عَامِلَةٞ نَّاصِبَةٞ٣ تَصۡلَىٰ نَارًا حَامِيَةٗ٤﴾[الغاشیة: ۲-۴]). «چهرههائی در آن روز خاشع و ذلت بارند. آنها که پیوسته عمل کرده و خسته شدهاند. و (سرانجام این زحمتکشان خسته و بیهودهگر) در آتش سوزان وارد میگردند».
و پیوسته از خداوندی که بر هر چیزی علیم است بخواه که تو را بهسوی حقیقت راهنمایی کند، و به آن ختم دهد، و از جمله برترین دعاهایی که در روایت آمده اینست:
«اللهم أرنا الحق حقاً وارزقنا اتباعه، وأرنا الباطل باطلاً وارزقنا اجتنابه، ولا تجعله ملتبساً علینا فنضل واجعلنا للمتقین إماماً». «پروردگارا حق را آنگونه که هست به ما بنمایان و پیروی آن را بر ما ارزانی بدار، و باطل را آنگونه که هست بر ما بنمایان و اجتناب از آن را بر ما ارزانی بدار، و آن را بر ما ملتبس مگردان که گمراه شویم و ما را پیشوای متقیان قرار ده».
[۳] مجلسی در بحار الأنوار (ص۶۲۱)، کلینی در الکافی قسمت فروع (۶/۱۱۵). [۴] چون نسبش از دو جهت به ابوبکر منتهی میشود :اول از جهت مادرش فاطمه دختر قاسم بن ابی بکر. و دوم از جهت مادر بزرگ مادریش اسماء دختر عبدالرحمن بن ابی بکر که مادر فاطمه دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر است. رجوع کشف الغمه اربلی (۲/۳٧۳). [۵] نگا: الکافی (۵/٧) و کتاب سلیم بن قیس (ص۳۶۲). [۶] نسب قریش مصعب زبیری (ص۴۵). [٧] نسب قریش مصعب زبیری (۵۲). [۸] عمدة الطالب فی أنساب آل ابی طالب. ابن عنبة (۱۱۱). [٩] نهج البلاغة خطبه شماره (٩٧). [۱۰] نهج البلاغة (ص۳۵۰) تحقیق: صبحی الصالح. [۱۱] روضة الکافی ( ۸/۱۰۱). [۱۲] کشف الغمة (۲/۳۶۰). [۱۳] علی اربلی (۲/۶۶) «کشف الغمة فی معرفة الأئمة. [۱۴] مقاتل الطالبیین»تألیف ابوالفرج اصفهانی (ص: ۸۸، ۱۴۲، ۱۸۸)چاپ بیروت. واربلی در «کشف الغمة» (۲/۶۶)، و مجلسی در جلاء العیون (ص۵۸۲). [۱۵] شرح نهج البلاغة تألیف: ابن ابی حدید (۱۰/۵۸۱) چاپ ایران، وتاریخ مسعودی (۲/۳۴۴).