تاریخ آل و اصحاب را چگونه بخوانیم؟

فهرست کتاب

فصل دوم: قواعد در پاسخ‌گفتن به شبهات پیرامون تاریخ اهل بیت و صحابه ش

فصل دوم: قواعد در پاسخ‌گفتن به شبهات پیرامون تاریخ اهل بیت و صحابه ش

اتهامات و شبهاتی که به تاریخ آل بیت و صحابه شوارد شده را می‌توان به چهار نوع تقسیم کرد:

اول: روایت‌ها و اخبار ضعیف: که از لحاظ سند باطل و از لحاظ متن منکر اند، این مورد در بعضی از کتاب‌ها به کثرت یافت می‌شود و باید به هنگام خواندن چنین کتاب‌هایی مواظب بود، چون روایت‌هایی در این کتاب‌ها به آل بیت و صحابه نسبت داده شده که با مقام والای آنان تناسب ندارد، و در فصل (کتاب‌هایی که سیمای تاریخ اسلام را مشوّه کرده است) چنین کتاب‌هایی معرّفی خواهند شد.

چنین کتاب‌هایی بسیاری از روایت‌های ضعیف و باطل و جعلی را که به نام آل بیت و صحابه جعل شده اند، در بر گرفته است، در برخورد با چنین شبهاتی قاعده این است که همه این روایت های ضعیف رد شود وآنها را به سوی دیوار انداخت، چون درست نیست که مسلمان در عقیده و دینش بر چنین روایت‌هایی اعتماد کند، و آل بیت و صحابه بخشی از عقیده‌ی مسلمان است. پس چگونه یک مسلمان برای خود می‌پسندد که در تعالیم دین خود احادیث ساختگی و دروغینی را که اساسی ندارند مستند و اساس خود قرار دهد و نصوص صحیح و صریحی که در صحت آن تردیدی نیست را رها کند، و چگونه می‌تواند قرآن و سنت صحیح پیامبر جرا ترک گوید و به یاوه‌های دروغین روی آورد؟!

قرآن‌کریم آل بیت را پاکیزه قرار داده و اصحاب را تزکیه و در آیات زیادی آنان را ستوده است، خداوند متعال در مورد آل بیت می‌گوید: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا٣٣[الأحزاب: ۳۳]. «خداوند فقط می‌خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد».

این آیه منبع فضائل اهل بیت پیامبر است که خداوند اهل بیت را با این آیه شرافت داده و پاک گردانده و پلیدی و کارها و اخلاق زشت و نکوهیده را از آنان دور کرده است.

و در آیات زیادی صحابه شرا ستوده است، و آنان را اینگونه توصیف نمود: ﴿بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ[الفتح: ۲٩]. «پیوسته آنها را در حال رکوع و سجود می‌بینی در حالی که همواره فضل خدا و رضای او را می‌طلبند».

خداوند در این آیه جامع حالت صحابه را اینگونه بیان کرده که آنان اهل رکوع و سجده و نماز و فروتنی اند و سپس به صداقت و اخلاصی که آنان در دل دارند اشاره کرده است و فرمود: ﴿ يَبۡتَغُونَو این یک عمل قلبی است که جز خداوند کسی نمی‌تواند از آن اطلاع داشته باشد، یعنی آنان خالصانه به دنبال رضامندی خداوند هستند.

و خداوند وضعیت و حالت صحابه را با خودشان نیز بیان نموده و خطاب به پیامبر جمی‌فرماید: ﴿هُوَ ٱلَّذِيٓ أَيَّدَكَ بِنَصۡرِهِۦ وَبِٱلۡمُؤۡمِنِينَ٦٢ وَأَلَّفَ بَيۡنَ قُلُوبِهِمۡۚ[الأنفال: ۶۲-۶۳]. «او همان کسی است که تو را، با یاری خود و مؤمنان، تقویت کرد، و دلهای آنها را با هم، الفت داد!».

پس دل‌های اهل بیت و صحابه همه بر یک کلمه جمع شده است و آن کلمه‌ی توحید و اسلام و محبت است، این آیات و دیگر آیاتی از این قبیل اصلی است که باید به آن رجوع کرد، اما احادیث و اخبار باطل و بی‌اساسی را که در حق اهل بیت و صحابه نقل می شود باید ترک کرد.

و سراینده چه زیبا سروده است:

حب الصحابة والقرابة سنة
القي بها ربي إذا أحياني

دوست‌داشتن صحابه و خویشاوندان پیامبر سنتی است که وقتی پس از مرگ، خداوند مرا زنده نماید با همین محبت با خدا روبرو می‌شوم.

فئتان عقدهما شريعة أحمد
بأبي وأمي ذانك الفئتان

(صحابه و اهل بیت) دو گروه هستند که شریعت احمد آنان را به یکدیگر پیوند داده است که پدر و مادرم خدای این دو گروه باد.

فئتان سالكتان في سبل الهدى
وهما بدين الله قائمتان

(صحابه و اهل بیت) دو گروه هستند که رهروان راه هدایت اند و آن دو گروه با دین خدا به پا خاسته اند.

فكأنما آل النبي وصحبه
روح يضم جميعها جسدان [۱۲]

گویا اهل بیت پیامبر و صحابه‌ی ایشان یک روح هستند که در دو جسم قرار گرفته اند.

و باید خوب بدانیم که اهل بیت و صحابه شبه هیچ حدیث دروغینی نیاز ندارند که فضائل آنان را بیان کند، چون فضیلت و برتری آنان امر مسلّمی است و کسی آن را انکار نمی‌کند مگر آن که از روی لجاجت و تکبّر منکر آن شود.

نوع دوم: احادیثی و روایت‌های که در فضایل اهل بیت و صحابه و خوبی‌هایشان است اما دست‌های دروغ و تزویر این احادیث را به بدی‌ها و زشتی‌های آنان مبدّل کرده است.

و تعجب اینجاست که این شبهه‌پراکنان خبر ندارند که این دروغ‌هایی که ارائه می‌کنند با احادیث صحیح تضاد و مخالفت دارد و این احادیث صحیح آن روایت‌های دروغین را کاملاً از بین می‌برد.

به عنوان مثال بعد از وفات پیامبر جابوبکر صدیق سبا مرتدین جنگید و به فرمان پیامبر که فرموده بود: هرکس دینش را تغییر داد و مرتد شد او را بکُشید جامه‌ی عمل پوشانید و از اسلام و مسلمین دفاع کرد، اما بعضی آمده اند این فضیلت و شاهکار صدیق سرا به عنوان یک کار زشت معرّفی کرده اند، آنان با شبهه‌پراکنی در مورد این عمل خلیفه‌ی رسول خدا به دروغ ادعا می‌کنند که ابوبکر با مسلمین یا با کسانی که از بیعت‌کردن با او امتناع کرده اند جنگیده است! این گروه غافل اند از این که بزرگان صحابه شاین عمل مبارک صدیق را تائید کردند و بلکه به اجماع امت کار به جا و خوبی بود و همچنین غافل اند از این که امام اهل بیت علی بن ابی طالب سدر جنگ‌های علیه مرتدین ابوبکر را یاری می‌نمود، و ابوبکر سبا علی سدر مورد کسانی که پس از وفات پیامبر جمرتد شده اند و از دادن زکات سر باز زده اند مشوره کرد و گفت: تو چه می‌گویی ای ابالحسن؟ گفت: می‌گویم: اگر چیزی که پیامبر از آن‌ها می‌گرفته از آنان نگیری پس تو بر سنت و روش پیامبر قرار نداری.

ابوبکر صدیق گفت: «اگر از دادن زانوبند شتری امتناع ورزند با آنان خواهم جنگید [۱۳].

و از دلائل روشن اخلاص علی سبرای ابوبکر سو خیرخواهی ایشان برای اسلام و مسلمین و تلاش وی برای بقای خلافت و اتحاد مسلمین، موضعی است که علی به هنگام قصد ابوبکر برای رفتن به جنگ مرتدین آغاز کرد.

ابن عمر روایت می‌کند: وقتی ابوبکر سوار بر سواری خود به سوی «ذی القصه» حرکت کرد علی او را گرفت و گفت: «با در خطر قراردادن جان خود ما را دچار فاجعه نکن، به مدینه باز گرد سوگند به خدا اگر به مصیبت از دست‌دادن شما گرفتار شویم هرگز اسلام سامان نخواهد گرفت» [۱۴].

آنگاه ابوبکر صدیق نصیحت امین مخلص علی سرا پذیرفت و به مدینه بازگشت.

بعد از همه این‌ها افرادی می‌آیند و عبارت‌های ظالمانه تکرار می‌کنند و می‌گویند: «آن‌ها قبائلی را که خلافت ابوبکر را نپذیرفتند، به ظلم و عدوان مرتدین ‌نامیده اند» [۱۵].

چه کسانی این نام گذاری را به راه انداخته اند؟ نام ببرید، چرا آنان را نام نمی‌برید؟ و آنها بر کدام برهان و دلیل اعتماد می‌کنند؟ این کسانی که چنین سخنانی می‌گویند دلیلی ندارند جز دروغ و ستم‌کردن در اجرای احکام و محاکمه‌ی تاریخ به این صورت بیمارگونه که هیچ ارتباطی با پژوهش علمی ندارد.

و همچنین جنگ علی سبا خوارج همچنانکه پیامبر جاز این واقعه خبر داده بود و جنگیدن با آنان در حقیقت اطاعت از فرمان پیامبر جبود، بعضی‌ها این فضیلت بزرگ علی سو درایت ایشان را در اداره و حکومت به زشتی تعبیر کرده اند و این را از بدی‌های ایشان برشمرده اند، اما داستان عبدالله بن عباس که علی ساو را برای گفتگو با خوارج فرستاد از واضح‌ترین دلایلی است که بر آنچه گفتیم دلالت دارد [۱۶].

و همچنین حسن بن علی سبا امیر معاویه سصلح کرد و خلافت را به ایشان واگذار کرد، پیامبر جاز این خبر داده بود، و حسن برای اصلاح و حفاظت از خون مسلمین و پاسداری از وحدت این کار بزرگ را انجام داد، اما عده‌ای می‌خواهند این شاهکار و فضایل را بد نشان دهند، تا جایی که بعضی سردار جوانان اهل بهشت حسن مجتبی سرا مورد عیب‌جویی قرار داده و ایشان را به «مذلّ المؤمنین» [۱٧]ملقّب نموده و اینگونه به ایشان طعنه زده اند، اما این بدبخت‌ها غافل اند از این که پیامبر جکار حسن را ستوده و فرموده است: «این فرزندم سردار است، و امید است خداوند به وسیله‌ی او بین دو گروه بزرگ مسلمین صلح ایجاد نماید» [۱۸].

و همچنین خلیفه‌ی سوم عثمان ذی‌النورین سقرآن ذکریم را جمع‌آوری نمود، این شاهکار بزرگ نیز برگردانده شده و از آن به عنوان یک کار بد تعبیر کرده اند، با این که امت اسلامی تا به امروز این کار خجسته و موفق‌آمیز را از بزرگترین فضیلت‌ها و از بزرگترین منّت‌ها بر اسلام و مسلمین می‌دانند که قدر این کار را فقط خدا می‌داند.

از این رو علی بن ابی طالب کسانی که از عثمان ذی‌النورین سعیب‌جویی می‌کردند را نهی می‌کرد و می‌گفت: ای مردم! در مورد عثمان غلو نکنید و به او جز سخن نیک نگوئید، سوگند به خدا کاری که کرد – یعنی جمع‌آوری قرآن – را انجام نداده بود مگر با هماهنگی همه‌ی ما – یعنی صحابه – سوگند به خدا اگر من نیز زمام امور را به دست می‌گرفتم آنچه او کرده بود می‌کردم» [۱٩].

و دیگر طعنه‌ها و وارونه‌کردن حقایق در مورد آل بیت و صحابه که موارد زیاد دیگری هم هست، و ما فقط چند مثال برای توضیح ارائه کردیم، و خواننده‌ی تاریخ از این شیوه‌هایی که بعضی در پیش گرفته اند برحذر باشد.

نوع سوم: این که اصل داستان و حدیث صحیح باشد، اما بعضی به آن چیزهای زیادی می‌افزایند، تا جایی که حدیثی که از چند کلمه و یک صفحه بیشتر نیست را چنان کش و قوس می‌دهند که همین یک صفحه را به کتابی کامل می‌رسانند که سرشار از دروغ و یاوه است، همانند:

(أ‌) حادثه‌ی سقیفه: در اصل این حدیثی است که از یک صفحه بیشتر نیست، و بعضی آن را روایت کرده و متون جعلی به آن اضافه کرده اند که با روایت صحیح مخالف است، و سپس بعضی از مغرضان آن را گرفته و یک کتاب کامل به قصد طعنه‌زدن به صحابه بر آن افزوده‌اند، چنانکه جوهری در کتابش «السقیفه» و دیگر کسانی که در مورد سقیفه کتاب تألیف کرده و دروغ نوشته اند چنین کرده اند.

(ب‌) و همچنین حدیث (رزیة الخمیس [۲۰]و غیره.

پس کسی که تاریخ را می‌خواند باید مواظب باشد، و اصل داستان را از آنچه به آن اضافه شده جدا کند. و غالبا اصل داستان در منابع موثّق، و با اسانید صحیح وجود دارد، و اضافه‌ها از منابع غیر موثق و با اسانید باطل یا گاهی بدون سند گرفته شده اند، تردیدی نیست که این اضافه‌های نادرست همواره نقش مهمی در ضایع‌شدن حقایق و مشتبه‌شدن آن بر بسیاری از مردم داشته است، و کار را به جایی رسانیده است که برخی سیمایی مشوّه از تاریخ اسلام ترسیم می‌نمایند و به سبب این تزویر در مورد بزرگان و شخصیت‌های برجسته‌ی اسلامی داوری‌های ستمگرانه‌ای می‌کنند.

نوع چهارم: این که سند خبر یا حدیث صحیح باشد و چیزی به آن اضافه و کم نشده باشد، اما در حدیث اشتباهاتی که از صحابی سر زده ذکر شده؛ زیرا صحابی مانند دیگر مردم معصوم نیست.

می‌گوئیم: چه کسی هست که هرگز اشتباه نکرده؟ چه کسی هست که هیچ بدی از او سر نزده باشد؟

اعتقاد درست در مورد صحابه شاین است که آنان انسان بوده اند و انسان اشتباه می‌کند و آنان نیز مانند سایر انسان‌ها دچار غفلت و فراموشی می‌شده اند و ما مدّعی نیستیم که آنان از گناه معصوم بوده اند [۲۱]. پس باید خوبی‌های صحابه را ذکر کرد و از بدی‌های آنان چشم‌پوشی کرد، سوگند به خدا اگر ما اشتباهات آنان را با نیکی‌ها و اعمال صالح و جانفشانی و جهاد آنان در راه خدا و یاری دین خدا، مقایسه کنیم اشتباهات آنان مانند ذره‌ای ریگ در برابر توده و تپه‌ی بزرگ ریگ و یا مانند قطرۀ آب در برابر دریا می‌ماند.

پس اگر روایت در مقیاس جرح و تعدیل صحت داشت و ظاهر روایت این را می‌رسانید که از صحابه خطایی سر زده است، مسلمان باید بهترین توجیه و عذر را برای آنان در نظر بگیرد، ابوزید قیروانی /می‌گوید: «و باید از آنچه بین صحابه روی داده دست نگاه داشت، و آنان سزاوارترین مردم هستند که سزاوارند بهترین توجیه و گمان در مورد آنان برده شود» [۲۲].

و ابن دقیق العید می‌گوید: «و آنچه در مورد اختلافات صحابه با یکدیگر نقل شده، بعضی از این روایات باطل و دروغ اند و به آن نباید توجه کرد، و روایاتی که صحیح هستند ما آن را تأویل درست و نیکویی می‌کنیم، چون قبل از همه خداوند آنان را به نیکویی ستوده است، و سخنی که بعد از آن گفته شود احتمال تأویل دارد و چیز مشکوک و موهوم امری را که مسلّم و معلوم است باطل نمی‌کند» [۲۳].

آمدی می‌گوید: «باید نسبت به صحابه‌ی پیامبر جگمان نیک داشت و وارد اختلافاتی که بین آن‌ها روی داده نشویم، و آنچه آنان کرده یا گفته اند برحسن نیت و قصد نیک آنان حمل نمائیم، و نباید فراموش کرد که کارها و گفته‌های آنان به استناد اجتهادشان بوده است، چون نصوص متواتر قرآن و سنت و اجماع امت آنان را ستوده است و بیشتر کارهای زشتی که به آنان نسبت داده می‌شود صحت ندارد و فقط محصول حدس و گمان‌های هواپرستان و ساخته و پرداخته‌ی دشمنان است...»، تا آن جا که می‌گوید: و آنچه نقل آن ثابت است و نمی‌توان آن را رد کرد باید اگر احتمال تأویل آن می‌رود آن را به بهترین صورت حمل کرد و گرنه باید از واردشدن به آن خودداری کرد، و بر این باور باشیم که تأویل و مفهومی دارد که به آن نرسیده ایم، چون چنین کاری برای دینداران و جوانمردان شایسته‌تر است و بیشتر انسان را از دچار لغزش‌شدن محافظت می‌نماید و چون سکوت انسان در جایی که سخن‌گفتن او لزومی ندارد او را از واردشدن به آنچه به او ربطی ندارد حفاظت می‌کند به خصوص که در سخن‌گفتن احتمال لغزش و حرف‌زدن از روی گمان و تیرانداختن در تاریکی باشد، بهتر است در این موارد سکوت نمائیم» [۲۴].

آنچه باعث تأسف بیشتر می‌گردد این است که این مغرضان چنین اشتباهاتی را بزرگ ‌نموده تا جایی که کارشان فقط این شده است که به کند و کاو و کوشش می‌پردازند تا اشتباهات را پیدا نمایند، گویا این عمل قضیه‌ی حق و باطل را روشن می‌کند و هر کسی آن را بداند مؤمن است و هرکس از آن خبر نباشد کافر یا منافق است!!

نبود اطلاعات دقیق و موثقی از آنچه بین صحابه شروی داده است؛ ما را موظّف می‌کند تا با تاریخ صحابه بر اساس اساسی‌ترین اصل یعنی قرآن‌کریم تعامل نموده و تاریخ آنان را از همین رهگذر مورد بررسی قرار دهیم و قرآن آنان را تزکیه و تائید نموده است، اگر پژوهشگر نتوانست برای روایتی سندی صحیح به دست بیاورد او دارای اصلی کلی است که باید از آن پیروی کرد، و آن اصل کلی این است که خداوند نسلی را که همراه پیامبر جبوده اند و در کنار ایشان برای برپایی دین جهاد کرده اند ستوده است، و هرگز چنین نیست که خداوند قومی را بستاید که می‌داند در آینده این قوم شایسته‌ی چنین ستایشی نخواهند بود، چگونه چنین می‌شود و حال آن که خداوند دانای آگاه است؟!

با این که معتقدیم صحابه انسان بوده اند و مانند بقیه انسان‌ها خطا و اشتباه و کوتاهی از آنان سر می‌زده است.

اما متهم‌کردن آنان به بدکاری و کینه‌ورزی با آنان و متهم‌نمودن ایشان به نفاق و قدرت‌طلبی و غیره به معنی این است که به نوعی ادعا می‌شود که خداوند نمی‌دانسته و حقیقت از این قرار است و باید خداوند چنین کند.

پس باید از رفتن به دنبال این روایت‌هایی که مستشرقین و هواپرستان ترویج داده اند آنانی که اختلاف میان صحابه را بر اساس روایات ضعیف و سست‌بنیاد و گاهی با سوء قصد به تصویر کشیده اند بپرهیزیم، مستشرقین [۲۵]و هواپرستان اختلاف بین صحابه به صورت بسیار زشتی ترسیم کرده اند گویا آنان با کسانی که به دنبال کرسی و عاشق رهبری هستند و برای رسیدن به قدرت در کشمکش و نبرد با یکدیگر به سر می‌برند، هیچ فرقی ندارند.

پس برای هر انسان غیرت‌مندی شایسته است بکوشد روایت‌ها و اخبار را بررسی و تحقیق نماید، سوگند به خدا روایت‌های تاریخی اندکی که اسانید صحیحی دارند و از تناقض و تضاد خالی می‌باشد ما را کفایت می‌کند و این بهتر از آن است که مطالب تاریخی ما زیاد اما آکنده از دروغ و تهمت باشد، و شکاری برای هر کسی باشد که می‌خواهد در میان صف‌های مؤمنان فتنه و اختلاف ایجاد کند و جایگاه نسل یکتای روزگار یعنی صحابه‌ی کرام شرا زیر سوال ببرد؛ نسلی که نور نبوت و ارتباط زمین با آسمان را مشاهده کرده و با تمام وجود برای اعلاء و سربلندی این دین و گسترش آن در سایر مناطق جهاد کرده است.

و ما باید از این تاریخ فقط مطالبی را بپذیریم که نسبت‌دادن آن به گویندگان یا انجام‌دهندگان آن صحت داشته باشد، و باید دور از هاله‌ی تقدیس و روحیه‌ی بزرگ‌نمایی و سیاه‌نمایی و افراط در ارج‌گذاشتن و کاستن از ارزش، بوده باشد.

حقایق درخشان را هر چند اندک باشند خوش‌آمد می‌گوئیم و استقبال می‌کنیم و دروغ‌ها و خرافات و افسانه‌ها و قاموس‌های فضایل و عیب‌ها هرچند خاستگاه‌های متعددی داشته باشد نابود باد؛ چون این‌ها در برابر معیارهای پالایش و تحقیق قاطعانه و چکش قدرتمند حق توان مقاومت ندارد [۲۶].

تعجب است از کسانی که شیوه و روش پژوهش علمی را در اموری که مطابق با امیال و خواسته‌های آنان است بر همه چیز مقدم می‌نمایند، اما در دیگر جا‌ها کاملاً این شیوه را زیر پا می‌گذارند، چنانکه مرتضی عسکری در کتابش «عبدالله بن سبا» چنین کرده است، او حقیقت ابن سبا را انکار می‌کند و با حقائق مشکل دارد با این که حقایق ثابت اند، اما وقتی سخن از صحابه باشد او همه چیز را می‌پذیرد؛ فرق نمی‌کند روایت ضعیف باشد یا موضوع و جعلی، بلکه فقط روایت او را راضی می‌کند، و بر همین مقایسه کن، سپس کجاست دقتی که این گروه دم از آن می‌زنند؟ و کجاست شیوه‌ی علمی که شعار آن را سر می‌دهند، چرا این شیوه بر بقیه اخبار تاریخی و حوادث مهمی که در صدر اسلام روی داده است اجراء نمی‌شود؟!

آیا مگر طباطبائی در تفسیر این آیه: ﴿وَلَا تَمۡشِ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَرَحًاۖ إِنَّكَ لَن تَخۡرِقَ ٱلۡأَرۡضَ وَلَن تَبۡلُغَ ٱلۡجِبَالَ طُولٗا٣٧[الإسراء: ۳٧]. «و از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسؤولند».

نگفته است که این آیه از دنبال‌گیری آنچه فرد از آن آگاهی ندارد نهی کرده است، و چون از مطلق دنبال‌گیری نهی شده این دنبال‌کردن شامل اعتقاد و عمل است که یعنی آنچه از آن آگاهی نداریم را نباید به صورت اعتقادی یا عملی دنبال کنیم یعنی آنچه از آن آگاهی نداری به آن معتقد نباش و چیزی که نمی‌دانی نگو، و چیزی که نمی‌دانی انجام نده؛ و فطرت سالم بشری نیز همین را اقتضا می‌کند، چون فطرت انسان به گونه‌ای است که در زندگی اعتقادی یا عملی خود جز رسیدن به حق چیزی دیگر را نمی‌خواهد، و می‌خواهد آنچه را در خارج و معلوم است به دست آورد. می‌تواند بگوید این همان است اما در مورد امر خیالی و مشکوک نمی‌توان گفت همان است» [۲٧].

و حسین کاشف‌الغطاء می‌گوید: «آنچه در مورد آن نصی وارد نشده است با تغییر آن مورد حکم آن نیز متغیّر می‌شود و بر قاعده‌ی عدم صحت باقی می‌ماند» [۲۸].

[۱۲] نگا: نونیة القحطانی. [۱۳] الریاض النضرة محب طبری ص ۶٧۰، اسمی المطالب فی سیرة علی بن ابی‌طالب دکتر صلابی ص ۱۴۴. [۱۴] نگا: البدایه والنهایه ابن کثیر ۶ / ۳۱۴ – ۳۱۵. [۱۵] کامل النجار وجریمة الارتداد، نبیل کرخی ۴۸. [۱۶] تاریخ ابن خلدون ۲ / ۱٧۶. [۱٧] نگا: «السیَر» ذهبی ۳ / ۱۴٧، ۲٧۲ و کتاب «تحف العقول عن آل الرسول» ص ۳۰۸ ابن شعبه حرافی. [۱۸] صحیح بخاری، حدیث شماره: ۲٧۰۴. [۱٩] فتح الباری ٩ / ۱۸ اسنادش صحیح است، و أسنی المطالب، تألیف دکتر صلابی. [۲۰] برای مفهوم حدیث رزیة الخمیس و شرح و رد بر شبهات نشر شده حول آن به کتاب «العقد النفیس بدراسة حدیث الخمیس» مراجعه شود. [۲۱] و این با مقوله‌ی عدالت صحابه تضادی ندارد، پس باید بین عدالت و عصمت فرق گذاشت، مقصود از عدالت این نیست که از صحابه گناه و خطا سر نمی‌زند، هیچکسی از علما چنین چیزی نگفته است و فقط معصوم اینگونه است، چون عدالت چیزی دیگر و عصمت چیزی دیگر است، عدالت یعنی این که روایات صحابه بدون این که به دنبال تزکیه و تائید برویم پذیرفته می‌شود و از اسباب عدالت آن‌ها جستجو نمی‌شود، چون قرآن آنان را تزکیه و تائید فرموده و پیامبر نیز آنان را تائید کرده است. نگا: اعتقاد اهل السنة فی الصحابه وهیبی ص ٩۳، والمنهج فی التعامل مع رویات ما شجر بین الصحابة) محمد ابی الخیل ص ۴٩. [۲۲] مقدمه‌ی رساله ابوزید قیروانی، با شرح صالح ابی الأزهری ص ۲۳. [۲۳] اصحاب رسول الله ومذاهب الناس فیهم، عبدالعزیز عجلات ص ۳۶۰. [۲۴] غایة المرام ج ۱ ص ۳٩۰. [۲۵] از جمله مستشرقینی که تیرهای خود را به سوی میراث‌های عقیدتی و تاریخی مسلمانان نشانه رفته اند: (اج اربری -د)، و (د. مرجلیوث)، و (ج. فینسک)، و (زویمر)، و (گولد زیهر)، و (فون گرونباوم) و غیره می‌باشند. در مقابل دانشمندان و نویسندگان زیادی از برنامه‌ها و طرح‌ریزی‌های مغرضانه‌ی این دشمنان اسلام پرده برداشته اند؛ از جمله: استاد یوسف العظم در کتاب مفیدش: «تاریخنا بین تزویر الأعداء وغفلة الأبناء» ط. دارالقلم. و هم چنین د. مصطفی السباعی در کتاب ارزشمند: «الاستشراق والمستشرقون» ط. دارالبیان، و در این اواخر دکتور حامد خلیفه در کتاب گران‌سنگ: «الموقف من التاریخ الإسلامی». [۲۶] برای تفصیل بیشتر به کتاب: «أحداث وأحادیث فتنة الهرج» اثر دکتور عبدالعزیز دخان مراجعه شود. [۲٧] تفسیرالمیزان ۱۳ / ٩۲. [۲۸] شرح مقدمه کشف الخطاء بحث چهل و هفتم.