عامل اول
.. علت اول این است که بسیاری از فرزندان مسلمانان قربانی نوشتههای بعضی از مستشرقین و یا کسانی از همکیشان ما شده اند که از خاورشناسان متأثرند، و یا قربانی کسانی دیگر از نویسندههای مزدور شده اند، آنان دروغها و خرافات ساختگی که در تاریخ ما جای داده شده را به طور عام میپذیرند و به خصوص اگر این دروغها و یاوهها در مورد اهل بیت باشد. سپس این یاوهها را اساس نوشتههای خود قرار میدهند و چنان به آن توجه دارند گویا که اموری مسلّم و قطعی میباشند و اینگونه کالای خویش را در میان خوانندگان سادهلوح و عوام ترویج میدهند و با استناد به این که این مطالب در لابلای کتابهای تاریخی ثبت شده است آن را به خورد مردم میدهند، گویا وجود این مطالب در کتابها برای اثبات این دروغها و راستبودن آن کفایت میکند، و آنان قواعد پژوهش علمی و تحقیق را که شب و روز از آن دم میزنند به کار نمیبرند!
و بسیاری از مطالبی که آنان نقل و بیان میکنند، یا سندش ضعیف است یا جعلی و دروغ است، یا به کلی اصلی ندارد [۳].
بسیاری این حقیقت را میدانند اما خود را به بیخبری میزنند، تا اینگونه تاریخ بزرگ ما را مورد عیبجویی قرار دهند و آن را بی ارزش جلوه دهند، آنان با نیتهای بد و از روی دشمنی دست به قلم میبرند و میخواهند مردم را در مورد بهترین افراد این امت متردّد نمایند، و فتنه به پاکنند و بین فرزندان امت دشمنی ایجاد نمایند، پس چگونه جایز است که مسلمانی اینان را بین خود و تاریخ و دین و فرهنگش واسطه قرار دهد؟ این به معنای آن نیست که همه خاورشناسان برابرند، نه بلکه آنان گروههای مختلفی هستند، بعضی از آنان عمداً از روی کینه و دشمنی حقایق را تحریف کرده و به عیبجویی و ایجاد شک و تردید دست زده اند، این گروه از روی دشمنی و با انگیزهی اشغال کشورها برای سرقتبردن سرمایههای آن و کشتن مردم و جلوگیری از گسترش تمدن اسلامی دست به چنین اقدامی زده اند [۴].
و بعضی – که اندک هستند – با نوعی بیطرفی و به صورت حرفه آکادمیکی و منطقی به سراغ تاریخ ما رفته اند، اما اگر اندکی در کار آنان تأمل و دقت شود میبینیم که با تهیدستی و کاستی به این مهم پرداخته اند، و علت ضعف و عدم موفقیت آنان این است که با دین بیگانه اند و زبان این دین که اساس و محور تاریخ آن است را بلد نیستند، از جمله این کارها میتوان به چاپ کتاب «الوافی بالوفیات» صلاح الدین صفدی و تألیف «المعجم المفهرس لألفاظ الحدیث النبوی الشریف» اشاره کرد [۵].
[۳] این سه نوع روایت اصلاً نمیتوانند دلیل و حجت قرار بگیرند: خطرناکترین این نوع روایات روایتهایی است که اصلی ندارند، یعنی اصلاً سند ندارند و بلکه فقط قول و سخنی است که ذکر میشود یا به کسی نسبت داده میشود و مردم عوام آن را میپذیرند و بین یکدیگر دست به دست مینمایند. بعد از این نوع روایت موضوع و جعلی قرار دارد. روایات موضوع و ساختگی روایتهایی اند که یکی از راویان آن دروغگوست که اسانید را ترتیب میدهد و به دروغ احادیث و اخبار و داستان درست میکند، یا در میان راویان فردی باشد که متروک و متهم به دروغ باشد، روایتهای این دو گروه مخالف قرآن و سنت صحیح هستند و اینها این احادیث و روایات را به تنهایی روایت کرده اند، بدون این که کسی از راویان ثقه و عادل آن را روایت کرده باشد، و همچنین اینان بدعتگذار و خرافاتی اند. سپس روایات ضعیف قرار دارند و آنها روایتهایی اند که یکی از راویان آن به علت عواملی که نزد ائمهی جرح و تعدیل معروف است دارای ضعف باشد و این علت مانع تصدیق روایت میباشد. [۴] علامه بکر بن عبدالله ابوزید صورتهای بازیکردن با تاریخ را در کتاب بینظیرش «الرقابة علی التراث دعوة إلی حمایته من الجنایة علیه» برشمرده است و میگوید: پیروی از کفار (خاورشناسان) با چاپ کتابهای جادو و کهانت و نجوم و داستانهای دروغین و کتابهای ادبی گمراهکننده و کتابهای اهل بدعت و هواپرستان، دعوتدادن به گمراهی است و موجبات نارضایتی خداوند را فراهم مینماید، چنانکه در حدیث آمده است: «هرکس به هدایتی فرا خواند او را به اندازهی پاداش کسانی که از او پیروی کرده اند پاداش میرسد بدون از این که از پاداش آنان کم شود و هرکسی به گمراهی دعوت دهد به اندازهی گناه کسانی که از او پیروی کرده اند به او گناه میرسد و از گناهان پیروانش کاسته نمیشود». روایت امام احمد و امام مسلم. ص ۱۶ – ۱٧ چاپ دارالعاصمة. شیخ بکر در حاشیهی کتابش به بخشی از توطئههای مستشرقین اشاره نموده، چنانکه دانشگاه سوربون چاپ کتاب «الفتوحات المکیه» اثر ابن عربی ملحد را به عهده گرفته است. [۵] برخی احادیثی که متعلق به فریضهی جهاد در راه خدا بوده، را از این کتاب حذف کرده اند؟!