شیوهی امام طبری [۶]در نوشتن کتاب تاریخ الأمم والملوک
امام ابن جریر طبری در مقدمهی کتابش شیوه و روش خود را در کتابت تاریخ برای ما توضیح میدهد و میگوید: «... خبرهایی که در این کتاب در مورد بعضی از گذشتگان ذکر کرده ایم و اگر خواننده یا شنونده آن را به خاطر عدم صحت و غیر واقعیبودن آن نپسندد، بداند که ما این خبر را نیاورده ایم و بلکه این خبر از ناقلان آن به دست ما رسیده است، و به همان صورت که آنان به ما رسانیده اند ما نیز به همان صورت ذکر کرده ایم» [٧].
پس امام طبری/به روشنی برای خواننده بیان میکند که روایاتی که در کتاب او ذکر شده اند همه صحت ندارند، و عهدهی آن بر کسانی است که آن را نقل کرده اند، و او فقط به عنوان ناقلی امانتدار از راویان این روایتها را نقل کرده و نقل او به صورت تحقیق و بررسی نبوده است. از این رو بعضی از کسانی که طبری از آنها نقل کرده است دروغگو هستند و در ضمن زیاد روایت نموده اند، از آن جمله:
۱- محمد بن حمید رازی شیخ و استاد طبری: طبری در هردو کتاب تفسیر و تاریخ خود از فرد مذکور زیاد روایت نقل کرده است با وجود این که این محمد به دروغگویی و جَعل روایت متهم است، و اکثریت علمای جرح و تعدیل او را ضعیف و بیاعتبار میدانند.
۲- لوط بن یحیی ابومخنف: روایات زیادی در تاریخ طبری که تعداد آن به ۵۸۵ روایت میرسد از لوط بن یحیی نقل شده است، و او در این روایات به بیان وقائع و رویدادهای مهم تاریخ اسلامی از وفات پیامبر گرفته تا سقوط دولت اموی پرداخته است. اما علمای حدیث لوط را معتبر نمیدانند.
ابن معین میگوید: «چیزی نیست».
و ابن حبان میگوید: «روایتهای ساختگی و جعلی را از افراد ثقه و مورد اعتماد نقل میکند».
و ذهبی میگوید: «اخباری بیارزشی است» [۸].
با مثالی که ذکر شد روشن گردید که اطلاعداشتن از شیوه و شرایطی که علما در نوشتن تاریخ و فهم آن خود را بدان ملزم میدانسته اند، بسیار مهم است و باید به هنگام مطالعهی کتاب این امام یا دیگر نویسندگان آن شرایط و شیوهنگارشی که آن بزرگان در چارچوب آن اقدام به نوشتن تاریخ نموده اند را به خاطر داشت.
همچنین هنگام مطالعهی بقیه کتابهای تاریخ و سایر کتابهایی که به گذشته میپردازد باید این امر مهم را مد نظر داشت.
و روش بعضی از این مؤرخین به گونهای بوده که این روایتها را به صورت مسند نقل کرده اند قطع نظر از وضعیت افراد اسانید روایت. و شاید این کارشان بر اساس مقولهای باشد که «هرکس سند گفتهاش را بیان کرد او حواله داده است» و اینگونه از عدهای از علمای حدیث تقلید نموده اند که در تدوین حدیث از این شیوه استفاده کرده اند که آنان در مرحلۀ اول همه روایتها را با بیان اسناد آن مینویسند، سپس در مرحلۀ دوم – که این مرحلۀ وجه تمایز و تفاوت مؤرخین با محدثین است – به بررسی و پالایش و تحقیق و جداکردن صحیح از ضعیف میپردازند.
حافظ ابن حجر :به این منهج اشاره نموده و روش خود و اسلوب بیشتر متقدمین را در برخورد با روایتها را توضیح داده، و میگوید: «اکثر محدثین در عصرهای گذشته و از سال ۲۰۰ هجری تا کنون، آنگاه که حدیثی را با سند آن میآورند گمان میکنند دیگر در قبال آن حدیث مسئولیتی ندارند» [٩].
پرواضح است منظور حافظ ابن حجر راوایانی بوده که ناقل روایتها بودهاند و قطعا منظورش ائمهی جرح و تعدیل و پاسداران دین از انحرافات نبوده است، بزرگانی که قواعد و قوانین برّنده و قطعی که برای پذیرفتن و رد روایت در نظر گرفته شده را بر هر روایت و روایتکنندهای اجرا میکنند، قواعدی که در تجربهی بشر و ادوار تمدن آن شبیه و همانندی ندارند.
پس باید خوانندهی گرامی توانایی آن رت داشته باشد کهروایتهای هر کتابی را در پرتو قواعد محدثین نقّاد مورد بررسی و تحقیق قرار دهد. به این قوعد علم «مصطلح الحدیث» گفته میشود که به وسیلهی آن وضعیت و حالت روایتها از لحاظ این که پذیرفته شوند یا رد شوند با دو چیز مشخص میگردد که عبارتند از:
نخست: براساس اقوال علمای بزرگ [۱۰]جرح وتعدیل وضعیت و حالت راویان این روایتها مورد بررسی قرار میگیرد، و هرکس صالح و معتمد باشد روایتهایش مورد قبول است و هرکس ناصالح و ضعیف باشد روایتهایش پذیرفته نمیشود.
دوم: نگاهکردن و توجه به متن روایتها و نقد آن با مطابقتدادن آن با قرآن و سنت صحیح پیامبر و اصول کلی که از قرآن و سنت استنباط شده است. و اینگونه، روایت منکر و معروف و ناسخ و منسوخ از هم متمایز و جدا میگردند.
این در صورتی است که خواننده توانایی انجام این پژوهش و تحقیق را داشته، و از این دانش آگاه باشد، و گرنه باید کار را به صاحب آن یعنی متخصصان از اهل بحث و شناخت بسپارد.
[۶] محمد بن جریر بن یزید ابوجعفر طبری مفسّر و محدّث و فقیه و اصولی و امامی مجتهد بود. ایشان در آمل طبرستان در سال ۲۲۴ هـ به دنیا آمد و در سال ۳۱۰ هـ از جهان دیده فرو بست، از جمله تالیفات ایشان تاریخ الأمم والملوک و جامع البیان فی تأویل القرآن است. [٧] تاریخ الأمم والملوک ۱ / ۵۲. [۸] نگا: کتاب مرویات ابیمخنف (لوط بن یحی ازدی) فی تاریخ الطبری: عصر الخلافة الراشدة ص (۴۸٧). اثر دکتر یحیی بن ابراهیم الیحیی - چاپ دارالعاصمة ریاض. ۱۴۱۰هـ. [٩] لسان المیزان ۳ / ٧۵ چاپ المعارف النظامیه. شرح حال امام سلیمان بن احمد طبرانی صاحب معاجم سهگانه: الکبیر والأوسط والصغیر. [۱۰] بزرگان و امامانی مانند امام احمد و ابن معین و امام بخاری و امام مسلم و شعبه و ابن مبارک و رازی و ابن حجر و ذهبی و دیگر بزرگمردان این میدان، اقوال این ائمه در کتابهای مخصوص که کتب رجال نامیده میشود ذکر شده است، مانند کتاب الجرح و التعدیل رازی و تهذیب الکمال مزی که ابن حجر آن را مختصر نموده و آن را تهذیب التهذیب نامیده و سپس این را مختصر و تقریب التهذیب نامیده است، و ذهبی کتابهای زیادی دارد که مهمترین آن میزان الاعتدال است، و کتابهای زیاد دیگری هست که بعضی به بیان راویان ضعیف اهتمام ورزیده و بعضی مختص ذکر راویان ثقه هست.