شرط دوم
بر اظهار نمودن دینش قدرت داشته باشد طوری که بتواند بدون هیچ گونه ممانعتی شعایر دینش را برپا دارد. از اقامه نماز جماعت و جمعه جلوگیری نشود و اگر جماعتی هستند که میتوانند جمعه را بر پا دارند و از زکات، روزه و حجو دیگر شعایر دین جلوگیری نشوند پس اگر چنین قدرتی ندارند. اقامت کردن در آن جا جایز نیست و واجب است که از آنجا هجرت کنند.
ابن قدامه [٢]در بحث اقامت مردم در مورد هجرت مینویسد: کسانی که بر آنان واجب است هجرت کنند، عبارتند از کسانی که بر آن قادرند و نمیتوانند که دینشان را آشکار کنند و در میان کفار نمیتوانند واجبات دینشان را اقامه کنند. پس بر چنین افرادی واجب است که هجرت کنند. چنانکه خداوند سبحان فرموده است: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ تَوَفَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ ظَالِمِيٓ أَنفُسِهِمۡ قَالُواْ فِيمَ كُنتُمۡۖ قَالُواْ كُنَّا مُسۡتَضۡعَفِينَ فِي ٱلۡأَرۡضِۚ قَالُوٓاْ أَلَمۡ تَكُنۡ أَرۡضُ ٱللَّهِ وَٰسِعَةٗ فَتُهَاجِرُواْ فِيهَاۚ فَأُوْلَٰٓئِكَ مَأۡوَىٰهُمۡ جَهَنَّمُۖ وَسَآءَتۡ مَصِيرًا ٩٧﴾[النساء: ٩٧]. «بیگمان کسانی که فرشتگان به سراغشان میروند بر خود ستم کردهاند بدیشان میگویند: کجا بودهاید (که اینک چنین بیدین و توشه مردهاید و بدبخت شدهاید و عذر خواهان) گویند: ما بیچارگانی در سر زمین کفر بودهایم (و چنان که باید، به انجام دستورات دین نرسیدیم! فرشتگان بدیشان) گویند: مگر زمین خدا وسیع نبود تا در آن ( بتوانید بار سفر ببندید و به جای دیگری) کوچ کنید؟ جایگاه آنان دوزخ است و چه بدجایگاهی و چه بد سر انجامی!».
این تهدید شدیدی است که بر وجوب هجرت دلالت میکند، زیرا اقامهی واجبات دین واجب است که بر آن قادر بر هجرت باشد و هجرت از ضروریات و تتمهی واجب است و آنچه واجب جز با آن تکمیل نمیگردد پس آن عمل نیز واجب است. الی اخر.
پس با توجه به این دو شرط اساسی اقامه در دارالکفر به چندین قسم تقسیم میشود:
[٢] المغنی (ص٨/٤٥٧)