توصيه هشتم
برادر بزرگوار! چند سال است که در کشورهای غرب در میان کفار گمراه اقامت داری؟! قطعا کسانی که در دیار غرب سکونت کردهاند از سن ده سالگی و برخی بیست سالگی به غرب آمدهاند و اگر بگوییم برخی در سن چهل سالگی آمدهاندباز هم حرف به گزافی نگفتهایم. در خانههای کفار با آنها سکونت کرده و در ادارات، خیابانها، بازارها و رستورانها و قهوه خانههایشان با آنها اختلاط و معاشرت داشتهاند. اما در طول این اقامت طولانی سولات مهمی وجود دارد که باید به صراحت به آنها پاسخ بگویی.
در طول این سالها چند نفر به دست تو مسلمان شدهاند؟ حتی در این مدت با چند نفر در مورد اسلام سخن گفتهو مباحثه کردهای و شبهات و بدفهمی او را در مورد اسلام از قلبش زدودهای؟! چقدر کتاب و نوار و کاست را در مورد دعوت به اسلام توزیع نمودهای؟! چند نفر از مسلمانانی را که نسبت به دین و احکام اسلامی سهلانگاری میکنندا نصیحت کردهای؟ و از طرف دیگر از تو میپرسم: چقدر سرمایه کسب کردی و چقدر آپارتمان خریداری کردهای؟ به خدا پناه میبرم از این که بپرسم چقدر گناه کبیره مرتکب شدهای.
برادر گرامی! مذاهب گمراه کننده و ویرانگر شب و روز برای ترویج مرام و مسلک دروغینشان بیشتر از مسلمانان در کشورهای اروپای و غیره تلاش میکنند، با وجود این که آنان بر باطل و تو بر حق هستی. ﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ قَوۡلٗا مِّمَّن دَعَآ إِلَى ٱللَّهِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا﴾[فصلت: ٣٣]. یعنی «گفتار چه کسی بهتر از گفتار کسی است که مردمان را به سوی خدا میخواند و کارهای شایسته انجام میدهد و اعلام میدارد که من از زمره مسلمانان (و منقادان اوامر یزدان) هستم»؟
پس هر کجا که هستی مشعل فروزان هدایت باش و هر کجا با خودت نوار و کتاب مفید در زمینه دعوت به همراه داشته باش و اگر تو به خودت اندکی زحمت دهی خداوند به تو عوض بهتری میدهد.
یکی از مسلمانان که در یک شرکت بزرگی کار میکرد و همواره میخواست کار دعوت را عملی کند اما خجالت میکشید وسست میشد در یکی از روزها یکیاز دوستانش که از کارمندان بزرگ شرکت بود، با نشسته شد و دوستانش برای او جلسه خداحافظی ترتیب داده بودند و هر یکی از دوستان وی هدیهای به او تقدیم کرد.
دوست ما گفت: من حیران شدم که چه هدیهای به او تقدیم کنم! آنگاه به یادم آمد که این کارمند اشیای قدیمی و عتیقهجات را دوست دارد لذا من یک هدیهی زیبا و قشنگ خریداری نمودم و کتاب کوچکی را در مورد اسلام در آن قرار دادم و با کاغذ کادوی زیبایی آن را جلد کردم و همزمان با سایر رفقایم آن را به وی اهدا نمودم. پس از دو ماه، دوست بازنشستهام به من تماس گرفت و اسلام آوردنش را به من مژده داد و به من خبر داد که کل کتاب را مطالعه کرده و سپس علاقهمند شده است تا معلومات بیشتری را در مورد اسلام کسب کند لذا شروع به جستجو و تحقیق کرده است تا این که هدایت به قلبش راه پیدا کرده است و اسلام آورده است.
آری، نخستین سبب ایمان آوردنش همین کتاب بود که من از روی شرم آن را پنهان کردم اما تعجب اینجاست که دوست بازنشسته و مسلمانم مرا نکوهش کرد که چرا در طول این همه سالهای متمادی اسلام را از من پنهان کردهای؟
ای کسی که در دیار رحل اقامت غرب افکندهای! آیا میدانی چگونه اسلام به هند و پاکستان و چین و بسیاری از کشورهای آفرقایی و دیگر ممالک اسلامی که از مهبط وحی و رسالت دور بودهاند گسترش پیدا کرده است؟ آری! اسلام به این کشورها از طریق دعوتگران و از طریق جهاد وارد نشده است. بلکه از طریق مردان مسلمان، به این بلاد نفوذ کرده است که نه اهل علم بودهاند و نه دعوتگر.
آنها تاجران و بازرگانانی بودهاند که برای تجارت و بازرگانی به آنجا رفتهاند تا کالاهایشان را به آنها بفروشند و کالاهایی از آنها خریداری کنند و رفتن آنها جز برای جمع آوری دنیا نبوده است. ولی نتیجه چگونه از آب در آمده است؟خداوند بلند مرتبه دنیا و آخرت و مال و ثروت را برای آنان جمع نمود.
مردم آن کشورها، از مسلمانان متاثر شدند. نماز و حسن معاشرت آنان را دیدند لذا در مورد اسلام از آنان پرسیدند و آنان حقیقت اسلام را برای آنان بازگو کردند و آنها را به سوی اسلام دعوت نمودند سپس به وسیله این بازرگانان انسانهای بیشماری در آغوش اسلام در آمدند. امروزه صد میلیون [٧]مسلمان در هند زندگی میکنند چه کسی سبب هدایت آنها شده است بیش از صد میلیون مسلمان در چین زندگی میکند چه کسی سبب هدایت آنها شده است؟ صدها میلیون مسلمان در آفریقا بسر میبرند، توسط چه کسی به هدایت دست پیدا یافتهاند؟ این دعوتگران، تاجران مسلمانی بودند که به خاطر طلب دنیا به این مناطق سفر کردند لذا خداوند دو خوبی را برای آنان جمع نمود.
ای برادر مسلمان که حامل پیام اسلام به غرب هستی! وضعیت تو با وضعیت آن بازرگان تفاوت چندانی ندارد؛ زیرا آنان نیز به آن کشورها برای طلب دنیا رفته بودند و تو هم به این کشورها برای طلب دنیا و زندگی آرام و امنیت برای خود و فرزندانت رفتهای. پس چرا مانند آنان خیر دنیا و آخرت را جمع نمیکنی؟
برادر بزرگوار! شاید خداوند هدایت اهل این بلاد را بدست تو و همراهان دیگری که در آن بلاد اقامت گزیدهاند فراهم آورده است. شاید خداوند شرایط زندگی و مشکلات را برای شما مقدر ساخته است تا شما برای هدایت آنها تلاش کنید پس چرا خود را از داعیان به سوی خدا به شمار نمیآورید؟
خداوند میفرماید: ﴿قُلۡ هَٰذِهِۦ سَبِيلِيٓ أَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِۚ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا۠ وَمَنِ ٱتَّبَعَنِيۖ وَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ ١٠٨﴾[یوسف: ١٠٨]. یعنی «بگو: این راه من است که من (مردمانرا) با آگاهی و بینش به سوی خدا میخوانم و پیروان من هم (چنین میباشند) وخدا را منزه (از انباز و نقص و دیگر ناشایست) میدانم و از زمره دیگر مشرکان نمیباشم (و کسی و چیزی را شریک خدا نمیانگارم».
دعوت فقط برای کفار نیست بلکه مسلمانانی که در انجام احکام دینی کوتاهی کرده و در گرداب گناه فرو رفتهاند نیز باید امر به معروف و نهی از منکر شوند؛ زیرا اینها اگر چه در لجنزار گناهان و معاصی گرفتار شده و مرتکب گناهانکبیره شدهاند ولی باز هم شیرازه ایمان و محبت دین و شوق و علاقه بازگشت به دین در وجودشان وجود دارد، لذا نباید به حال خود رها شوند.
یکی از دعوتگران میگوید: در یکی از مراکز اسلامی در کشورهای اروپایی سخنرانی داشتم و پس از پایان سخنرانی جوانی نزد من آمد که از وی بوی سیگار بر میخاست و آثار معصیت در سیمایش نمایان بود. با من مصافحه کرد و صمیمانه مرا بوسید و سپس از من راهنمایی خواست که چگونه میتواند برای جهاد به چچن برود؟ من به وی گفتم: تو میخواهی جهاد کنی؟ گفت: آری! گفتم: آیا میدانی جهاد یعنی چه؟ جهاد یعنی از اهل و عیال خود جدا شوی و همه دارایی و زندگانی خود را در راه خدا فدا کنی! گفت: مگر جزای آن بهشت نیست؟ گفتم: بله، گفت: پس هر چیز آسان است.
[٧] اخیراً آمار مسلمانان هند را دویست هزار نفر گزارش دادهاند.