توصيه نهم
به عزیزان توصیه میکنم:
در یکی از کشورهای اروپایی بودم و پس از نماز تراویح و ایراد سخنرانی، یکی از دوستان مرا به خامهاش برای صرف چای دعوت کرد. در این مجلس حدود سی نفر از برادران مسلمان که مقیم آن کشور بودند جمع شده بودند ابتدا ترجیح دادم که خاموش شده و فقط شنونده باشم. برادران دفتر صحبت را باز کردند .
اشغال فلان کشور، یورش و حمله به فلان کشور، مالیات، تورم. تا این که مناقشه حاد گردید و از هر طرف هیاهو بلند شد و صداها در هم پیچید و سپس کار به سب و ناسزاگویی انجامید. این وضعیت آنان بود، در صورتی که وضع من شگفتانگیزتر و عجیبتر بود؛ زیرا بار اول، من گمان کردم که به کنفرانس سازمان ملل پیوستهام.
اندکی پس از این که به اطرافم نگاه کردم، متوجه شدم که نه، من در میان این دوستان قرار دادم. لذا آرام و ساکت ماندم. ابتدا خجالت کشیدم که آنان را به سکوت دعوت کنم و منتظر ماندم تا صدایشان را پایین بیاورند. ولی خاموش نشدند. وقتی وضع بدین منوال به درازا کشیده شد، رو به رفیق بغل دستی خودم کردم و گفتم: این وضعیت تا کی بدین صورت ادامه خواهد داشت؟
گفت: من که چیزی نمیبینم! اینها امروز خیلی آرام هستند! پایان مناقشه آنها صبح است! آیا صبح نزدیک نیست؟ ﴿ٱلصُّبۡحُۚ أَلَيۡسَ ٱلصُّبۡحُ بِقَرِيبٖ ٨١﴾
[هود:٨١].
سپس گفت: آیا میخواهی اینها را ساکت کنم؟ گفتم: آری، خاموششان کن! آن گاه صدایش را بلند کرد و گفت: دوستان! آرام باشید، میخواهیم از شیخ استفاده کنیم! در این هنگام خاموش شده و همدیگر را به سکوت دعوت کردند. ابتدا من گفتم: من از شما یک سوال دارم: آیا همه شما سوره ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ١ ٱللَّهُ ٱلصَّمَدُ ٢﴾[الإخلاص: ١-٢]. را حفظ دارید؟ گفتند آری.
من گفتم: معنای ﴿ٱللَّهُ ٱلصَّمَدُ ٢﴾[الإخلاص: ٢]. چیست؟ همگی ساکت شدند.
باز پرسیدم: آیا همهی شما ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ ١ مِن شَرِّ مَا خَلَقَ ٢ وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ٣﴾[الفلق: ١-٣]. را بلدید؟ آنان در پاسخ گفتند: آری. سپس پرسیدم: معنای ﴿غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ٣﴾[الفلق: ٣]. چیست؟ باز همگی خاموش شدند! آن گاه من گفتم: برادران عزیز! اگر شما در مجلستان به تفسیر یک آیه، یا خواندن یک حدیث و یا گفتگو در موردتربیت فرزندانتان و یا حل مشکل دخترانتان میپرداختید، آیا برایتان از اینمباحث بهتر نبود؟ چقدر مجالسی که شما مینشینید و مصداق این حدیث آنحضرتجقرار میگیرید: «هیچ گروهی در مجلسی گردهم نمیآیند که در آن مجلس از یاد خدا غافل میشوند و بر پیامبرشان درود نمیفرستند، مگر اینکه آن مجلس برای آنها وبال و حسرت خواهد شد، پس اگر خدا بخواهد آنان را کیفر میدهد و اگر بخواهد، آنان را میآمرزد» [٨].
سپس به آنها گفتم: چرا از این تفسیر ابن کثیر که بر طاقچه گذاشته است، استفاده نمیکنید؟ چگونه میخواهید دین خدا را فرا بگیرید و مردم را به آن عوت کنید، در حالی که شما از اصول و مبادی آن بیخبرید؟ اگر از شما در مورد برخی از احکام نماز یا روزه بپرسیم، شما اغلب آنها را نمیدانید آنگاه برای آنان دعا کردم و مجلس را خاتمه دادم.
یکی از دعوتگران برایم تعریف کرد و گفت: من در ماه مبارک رمضان در امریکابودم و با زبان عربی در مورد تربیت فرزندان واستقامت و ثبات بر دین سخنرانی نمودم هنوز سخنرانیام به پایان نرسیده بود که یکی بر خاست و پرسید: چرا رئیس جمهور فلان کشور چنین و چنان میکند؟! من با نرمی وعطوفت به وی پاسخ دادم که امیدوارم سوالات مربوط به موضوع سخنرانی باشد. باز دیگری بلند شد و گفت: چرا فلان کشور به فلان کشور یورش برده و مردم آن را به خاک و خون میکشد؟!
من از پاسخ پوزش طلبیدم؛ زیرا پاسخ به این سولات سودی را در بر نداشت. باز شخص دیگری که بسیار خشمگین به نظر میرسید و گمان برده بود که مناز پاسخ میترسم برخاست و گفت: ای شیخ! این قدر بزدل و ترسو مباش! سیدالشهدا کسی است که آشکارا سخن حق را در مقابل پادشاه ستمگر بگوید و آنگاه او را به قتل برسانند. گفته حق را آشکار کن و لو این که تو را به نزد حاکم ببرند و او تو را بکشد! مگر نمیخواهی سرور شهیدان قرار بگیری؟
من به وی گفتم: ای برادر شجاع! نظر شما چیست تا ما پول بلیط شما را پرداخت کنیم و تو به کشورت باز گردی و کلمه حق را در جلو رئیس جمهور مملکتت اظهار نمایی و او تو را به قتل برساند و تو سرور شهیدان قرار بگیری آنگاه ما بعد از تو این کار را ادامه خواهیم داد! در این هنگام همگی غرق در خنده شدند و مسجد با سیلی از اعتراض و گفتگو روبرو شد. در نهایت من صدایم را بلند کردم و گفتم: دوستان من با شما در رابطه با اموری صحبت میکنم که روزانه با آن دست و پنجه نرم میکنید و دردهای آن را جرعه جرعه مینوشید، در حالی که شما به اموری خود را مصروف کردهاید که اگر ما ده سال درباره آنها صحبت کنیم هیچ سودی عایدمان نمیگردد. باز صدایم را بیشتر بلند کردم و گفتم: چه کسی از شما میتواند دخترش را از زنا باز دارد؟ چه کسی از شما میتواند فرزندش را به نماز، روزه یا به عفت و پاکدامنی و عدماختلاط با نامحرمان ملزم نماید؟!
این هنگام همگی خاموش شدند. آن گاه یکی بر خاست و با صراحت تمام گفت: ای شیخ! هیچ کسی چنین قدرتی ندارد! اگر من دختر یا فرزندم و حتی همسرم را از چنین چیزی ممانعت کنم به پلیس گزارش خواهد کرد.
آنگاه من گفتم: دوستان گرامی! در روز رستاخیز خداوند شما را از ظلم و ستم حکومت و فساد فلان کشور و از سرمایه نفت که در کجا هزینه شده است، نمیپرسد. بنابراین دامن زدن به این مسایل در مجالس و محافل قطعاً مناسبنیست، بلکه موجب جدال و درگیری میشود و شما از چنین امری بینیاز هستید. خداوند شما را از عدم آگهی به آن نمیپرسد، اما به خدا سوگند! تک تک شما را از فرزندانتان و تربیت آنها، دختران و صیانت آنها، همسر و حفظ عفت او مؤاخذه خواهد کرد.
رسول خداجفرمود: «خداوند از هر نگهبان و مسئولی که او را به چیزی مسولیت داده است سوال خواهد کرد! آیا آن را حفاظت کرده یا ضایع گردانیده است؟ حتی از مرد در مورد اهل خانهاش سوال خواهد کرد» [٩]. شیخ در ادامه سخنانش افزود: وقتی این سخنان را از من شنیدند خاموش شده و به سخنانم گوش فرا دادند.
پس برادر عزیز! برای طلب علم و فراگیری دین، به خواندن کتابهای مفید و گوش دادن به نوار و کاستهای سودمند و همنشینی با اهل علم و شرکت در مجالس ذکر حریص باش و از این که روزی بر تو بگذرد بدون این که در آن روز استفاده جدیدی نبرده باشی، بر حذر باش و خود را محاسبه کن! آیا به خوبی تلاوت قرآن را میدانی؟ روزانه چقدر وقت خود را به مطالعه کتابهای مفید صرف میکنی و چه قدر وقتت را به مشاهده تلویزیون صرف میکنی؟سپس تفاوت این دو وقت را با هم مقایسه کن وانگهی از خودت بپرس: آیا این دین سزاوار این نیست که ما و شما وقت بیشتری به فراگیری و دعوت به آن صرف کنیم؟
برادر عزیز! به آنچه برایت سودمند است حریص باش و از خدا کمک بخواه و ضعیف و عاجز مباش و بسیار فعال و پر توان باش. هر گاه به مجلسی دعوتشدی با خودت کتابهای مفید همراه داشته باش و از محتوای این کتابها برای اهل مجلس بخوان، اگر چه به مدت ده دقیقه باشد. برخی از مسایل را از جمله فضایل شب بیداری و تهجد، فضیلت ذکر الله و صدقه و... را برای آنان یاد آوری کن تا مجلس شما را فرشتگان احاطه کرده و رحمت آن را بپوشاند و خداوند تذکره شما را با فرشتگانی که نزد او هستند بکند. از خداوند میخواهم تا تو را هر کجا که هستی خیر و برکت عنایت کند.
[٨] ترمذی با سند حسن وصحیح. [٩] روایت از ترمذی و ابن حبان و لفظ از ابن حبان است و این حدیث حسن و صحیح است.