مطلب اول: معنای فهم و رابطۀ آن با علم و فقه و تفسیر
فهم در لغت یعنی: «شناخت قلبی یک چیز، فَهِمَه فَهَماً وفهامة: آن را دانست. چیزی را فهمیدم یعنی: آن را درک کردم و شناختم» [۲].
ابن فارس میگوید: «فاء و هاء و میم: شناختن یک چیز، علمای لغت اینگونه میگویند» [۳].
در قرآن الله ـ متعال ـ میفرماید: ﴿فَفَهَّمۡنَٰهَا سُلَيۡمَٰنَۚ﴾ [الانبياء: ٧٩] یعنی: «داوری را به او آموختیم» [۴] و « قضاوت قطعی و فیصله دهندهای که الله تبارک و تعالی اراده نموده در مشکلات انجام شود را به او فهماندیم» [۵].
از علی ـ رضی الله تعالی عنه ـ روایت شده که گفت: « .. همانا عبادتی که علمی در آن نباشد و علمی که فهمی در آن نباشد و قرائتی که تفکری در آن نباشد، خیری در آن نیست» [۶].
امام بخاری در صحیحاش بابی را قرار داده به نام: «الفهم في العلم» و حدیث ابن عمر ـ ب ـ را ذکر نموده که گفت: پیامبر ـ جـ دربارۀ درختی پرسید که مانند شخص مسلمان است، ابن عمر ـ ب ـ خواست بگوید که آن درخت خرما است ولی از دیگران کوچکتر بود برای همین سکوت نمود. سپس پیامبر ـ جـ فرمود: «هی النخلة» [۷] «آن درخت خرما است». حافظ ابن حجر در این زمینه میگوید: «فهم نوعی زیرکی است که صاحبش بوسیلۀ آن گفتار و کرداری که به سخن مربوط میشود را میفهمد».
بنابراین فهم یعنی: درک، یعنی دانشهایی که در نفس انسان جای میگیرند [۸].
اما فقه یعنی: آگاهی و فهم نسبت به یک چیز و فقه در اصل یعنی: فهم [۹]. گفته میشود: «فَقُه: با ضمۀ قاف، هنگامی که فقه صفت و خصلت شخص شود. و فَقَه با فتحۀ قاف یعنی هنگامی که شخص از دیگران در فهم پیشی بگیرد؛ و فَقِه، با کسرۀ قاف یعنی هنگامی که شخص بفهمد» [۱۰].
خداوند ـ متعال ـ میفرماید: ﴿لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي ٱلدِّينِ﴾ [التوبة: ۱۲۲]. یعنی: «تا اینکه نسبت به آن عالم شوند».
همچنین پیامبر ـ جـ برای پسر عمویش ابن عباس ـ رضی الله تعالی عنهما ـ اینگونه دعا فرمود: «اللَّهُمَّ فَقِّهُّ فِي الدِّينِ» [۱۱] یعنی: «خداوندا به او فهم دین عطا کن». همچنین فرموده: «مَنْ يُرِدِ اللَّهُ بِهِ خَيْرًا يُفَقِّهْهُ فِي الدِّينِ» [۱۲] یعنی: «الله به هر کس ارادۀ خیر کند او را در دین صاحب فهم میگرداند».
راغب اصفهانی میگوید: «فقه: یعنی رسیدن به علم غائب از طریق علم قابل مشاهده. بنابراین فقه از علم، خاصتر است، الله ـ متعال ـ میفرماید: ﴿فَمَالِ هَٰٓؤُلَآءِ ٱلۡقَوۡمِ لَا يَكَادُونَ يَفۡقَهُونَ حَدِيثٗا﴾ [النساء: ۷۸]. «چرا این گروه هیچ سخنى را نمىخواهند دریابند»؟!.
و فقه یعنی: علم نسبت به احکام شریعت ... و فَقِه: یعنی فهمید» [۱۳].
همچنین در توصیف سخنان پیامبر ـ ج ـ آمده است که: «کان فصلاً یفقهه کل أحد، لم یکن یسرده سردًا» [۱۴]
یعنی: [سخنان او] قاطع بود و هرکسی آن را میفهمید، و با شتاب سخن نمیگفت.
ابن قیم میگوید: «فقه یعنی: فهمیدن معنای مورد نظر»
اینگونه آشکار میشود که معنی الفاظ فهم و فقه و علم به یکدیگر نزدیک هستند.
فهم کامل: نتیجۀ تدبر و تفکری است که پس از دانستن تفسیر بوجود میآید. دایرۀ تدبر وسیعتر و گستردهتر از دایرۀ تفسیر است.
تفسیر بخشی از فهم است که به صورت عبارت در آمده و در طی نسلها بوسیلۀ روایت و نوشتن انتقال مییابد و آشکار کنندۀ قسمتی از فهم سلف است نه همۀ آن.
تفسیری که از صحابه نقل شده، نسبت به دیگران اندک است ولی این به معنای کمتر بودن فهم آنها نسبت به دیگران نیست.
فهم دو نوع است:
اول: فهم ذهنی شناختی: که همان تفسیر غریب و استنباط احکام و انواع دلالات است و این ویژۀ اهل علم ـ با وجود تفاوت درجاتشان ـ است و آنها به اندازۀ علم و فهمی که الله به آنها داده است از دانشهای آن بهره میگیرند.
دوم: فهم قلبی ایمانی: این فهم در نتیجۀ تفکر قرائت کنندۀ قرآن در آیاتی است که میخواند؛ معنای آن را دانسته و رهنمودهایش را میفهمد، به گونهای که نیاز به مراجعه به تفاسیر ندارد و نزد این آیات توقف کرده و در آنها تفکر میکند تا قلبش را بوسیلۀ آن به حرکت در آورد و نفس و دانش خویش را بر آن عرضه کند، که اگر از اهل آن بود، الله را سپاس میگوید و اگر از اهل آن نبود نفس خویش را محاسبه کرده و سرزنش میکند [۱۵].
نوع اول: همان چیزی است که دانشمند امت ـ ب ـ در تعریف تفسیر گفته است: «گونهای که عرب بر اساس کلام خویش آن را میشناسد و تفسیری که هیچ کس عذری برای ندانستن آن ندارد، و تفسیری که علما آن را میدانند، و تفسیری که جز الله کسی نمیداند» [۱۶]
نوع دوم: همان چیزی است که امیر مؤمنین علی بن ابی طالب ـ رضی الله تعالی عنه ـ بیان نمود آنگاه که به وی گفته شد: آیا چیزی از وحی جز آنچه در کتاب الله آمده نزد شما وجود دارد؟ گفت: «سوگند به آنکه دانه را شکافته و انسان را آفرید، نه !؛ چیز دیگری نمیدانم، جز فهمی که الله به شخص در بارۀ قرآن عطا میکند، و آنچه در این صحیفه وجود دارد ...» [۱۷].
وسیلۀ رسیدن به فهم اول: علم به زبان عربی و فرهنگ لغتها و روایتها و اسلوبهای عرب و بلاغه و مانند آن است.
وسیلۀ رسیدن به فهم دوم: تزکیه نفس و ایمان قوی و دلی نرم است.
انسانها در این زمینه اختلاف بسیاری دارند. فهم ابوبکر صدیق ـ رضی الله تعالی عنه ـ نسبت به یک آیه کاملا با فهم ابوجهل در مورد همان آیه متفاوت است با اینکه آنها در زمینۀ فهم زبان عربی و اسلوبهای آن برابر بودند. بلکه گاهی انسان در حالتی که فکرش باز و دلش حاضر و ایمانش قوی است آیهای را میخواند و مفاهیمی از آن میفهمد که با اینکه آن را حفظ بوده و صدها بار تکرار کرده نفهمیده بود. حتی گاهی برخی از مردم عادی آیه را به گونهای میفهمند که استادان لغت و علمای بلاغه آن را نفهمیدهاند.
معنای این سخن تفسیری نیست که صوفیها به آن اعتقاد داشته و نام آن را تفسیر اشاری گذاشتهاند و اعتقاد دارند که قرآن دارای ظاهر و باطن است،که این خود سبب انحرافات بسیاری شده است [۱۸].
[۲] لسان العرب مادۀ «فهم» (۱۲/۴۵۹) [۳] معجم مقاییس اللغة (فهم) (۴/۴۵۷) [۴] معالم التنزیل، بغوی (۳/۱۷۲) شنقیطی ذکر کرده که این با اجتهاد از سوی پیامبران بوده است. نگا: أضواء البیان (۴/۵۹۷) [۵] المحرر الوجیز، ابن عطیه (۱۰/۱۷۷). [۶] دارمی در سنن تخریج این روایت را آورده است. [مقدمه، باب من قال: العم الخشیة وتقوی الله» ح۳۰۳(۱/۷۵). [۷] کتاب العلم. باب: الفهم فی العلم، ح ۷۲ (فتح ۱/۱۹۸). [۸] تذکیر الخلف بوجوب اعتماد السلف. ولید بن راشد السعیدان (ص۲). [۹] لسان العرب (فقه) (۱۳/۵۲۲) . نگا: النهایة فی غریب الحدیث والأثر (۳/۴۶۵). [۱۰] فتح الباری (۱/۱۹۸). نگا: المفردات في غریب القرآن، راغب (ص۳۸۴). [۱۱] امام بخاری در کتاب الوضوء، باب: وضع الماء عند الخلاء (۱۴۳) و امام مسلم در فضائل الصحابة، باب: فضائل عبدالله بن عباس ـ ب (۲۴۷۷) به روایت از ابن عباس ـ ب ـ [۱۲] امام بخاری در کتاب العلم، باب من یرد الله به خیرا یفقهه، (۷۱)، و امام مسلم در کتاب الإمارة باب: قوله ـج ـ «لا تزال طائفة من أمتی ..»، (۱۰۳۷) روایت شده از معاویۀ ـ س ـ [۱۳] المفردات (ص۳۴۸) [۱۴] امام احمد این حدیث را در مسند (۶/۱۳۸) تخریج کرده است. [۱۵] از مقالۀ کتر عمر المقبل استاد دانشگاه قصیم با عنوان: مفتاح حیاة القلب (۲/۲) با تصرف. در تاریخ ۶/۹/۱۴۲۸ هـ در سایت المسلم منتشر شده است. [۱۶] ابن جریرـ / ـ آن را در تفسیرش روایت کرده است. شماره (۷۱)(۱/۷۵) همچنین نگا: مقدمة فی أصول التفسیر،ابن تیمیه (ص۱۱۵) [۱۷] صحیح بخاری، کتاب جهاد، باب فکاک الأسیر، ح (۳۰۴۷)(۶/۱۹۳) و صحیح مسلم،الإیمان ح: ۱۳۱. و دیگران [۱۸] تفسیری که مربوط به علوم خاطر و مشاهدات و مکاشفات است و فقط صوفیه به آن اعتقاد دارند. نگا: «التعرف لمذهب أهل التصوف» ص۱۰۰ . برای فهم مفصل این موضوع و تفاوت میان فهم سلف و تفسیر باطنی و تفسیر صوفیه به «الموافقات للشاطبی» (۴/۲۳۱-۲۶۱) و کتاب: «التفسیر والمفسرون» دکتر محمد حسین ذهبی ـ / ـ (۲/۳۳۷-۴۱۶). و (۲/۳۷۷) دربارۀ شرایط و قواعد قبول تفسیر اشاری، مراجعه شود.