احکام غریب و نامأنوس، نسبی هستند
احکام غریب و نامأنوس نسبی هستند و چه بسا حکمی از احکام شریعت در یک محیط غریب به نظر آید، ولی در محیط دیگر همان حکم بر همه مشهور و معلوم باشد، و یا اینکه در عصری غریب و مجهول بوده ولی در عصری دیگر، همان حکم مورد قبول و پذیرش همگان قرار گرفته باشد. پس این غرابت نسبت به احکام شریعت همانگونه که ثابت نیست، مطلق هم نیست، بلکه همانطور که با اختلاف زمان، تغییر مییابد با تغییر مکان هم تغییر خواهد یافت. به بیان چند مثال در این باره میپردازیم: جامعهای که فرزندانش در عبادت مقید به مذهب شافعی باشند، از نظر آنها ادای نماز جمعه بدون خواندن دو رکعت قبل از آن را از احکام شاذ [حدیثی که نادر و کمیاب روایت شده باشد] و غریب میدانند. در صورتی که در جامعهای که مقید به مذهب مالکی باشند عکس آن را غریب و شاذ میدانند. در محیط شافعی مذهب، بسیار غریب است اینکه نمازگزاری فاتحه را بدون «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» بخواند، بر خلاف مذهب مالکی که بسم الله... را اصلا در فاتحه نمیخوانند و یا در مذهب حنفی که در فاتحه آن را به صورت آشکار بیان نمینمایند و باز در محیطی که مقید به مذهب شافعی هستند، نماز مسلمانی که زنی را لمس نموده و به وضو نپرداخته و همچنین نماز کسانی که با ادرار و سرگین شتر، گاو، بز، و گوسفند آلوده شده باشند و آن را نشسته باشند، بسیار غریب به نظر میآید. بر خلاف مذهب مالکی که مقرر داشتهاند: بول و سرگین هر حیوان حلال گوشتی، پاک است. همچنین در مذهب شافعی بسیار غریب است اینکه کسی سگ خیس شده را لمس کرده باشد با آن حالت نماز بخواند بر خلاف مذهب مالکی که معتقد به طهارت و پاکی سگ است و...
در عصر کنونی ما، در رابطه با بعضی از احکامی که بعضی از ائمه بدان فتوا دادهاند، علما در آغاز کار با موجی از رد و انکار و دهشت مواجه بودهاند، ولی دیری نگذشته که آن احکام فتوایی، راه خود را به سوی عقلها و دلها باز نموده است و نور حجت و دلایل آن امر غیر معروف بر اندیشه جمهور امت تابیده و در پرتو فلسفه شریعت که همان جلب مصالح و دفع مفاسد میباشد، لباس پذیرش و مقبولیت همگانی را بر تن نموده و در نتیجه آن امر غریب، پس از رد، مقبول و پس از انکار، معروف گشته است.
نمونه دیگر، تعدیلات مهمی است که بر قوانین خانوادگی که به آن «احوال شخصیه» میگویند، جاری شد و جای غرابت و استنکار را به قبول و معروفیت داد. مانند عدم وقوع طلاق معلقی که به منظور واداشتن معلق علیه به انجام کاری و یا ممانعت از انجام کاری باشد، و یا اینکه زنی را که با یک لفظ سه طلاقه داده باشند، یک طلاق او واقع شود و یا مانند قانون وصیت واجب از طرف پدر بزرگ نسبت به فرزندانی که پدرشان در حیات پدربزرگ وفات نموده باشد، تا آن فرزندان از قساوت عموها و اهمال جدها در امان بمانند که مردم در آغاز امر نسبت به این مسائل نامأنوس و بلکه معترض بودند و سپس آن مسائل در جامعه اسلامی کاملا مورد قبول و پذیرش امت قرار گرفتند که منبع و سرچشمه این احکام از قرآن و سنت پاک نبوی استخراج و استنباط شده است. اصلا چرا باید حکمی که از قرآن گرفته شود مقبول نیفتد؟
کلمه «غریب» دارای مفعول و مدلول مشخصی نیست، اگر منظور احکامی است که با قول جمهور علما مخالف باشد، ابن حزم را مییابیم که در این باره میگوید: «ما از ابو حنیفه، شافعی و مالک بیشتر از صدها مسئله را استخراج نمودهایم که هر کدام از آنها درباره آن مسائل نظراتی بیان داشتهاند که در میان هیچیک از مسلمانهای قبل از آنها چنان نظری بیان نشده است. آیا این جای شگفت نیست؟!»