اختلاف ائمه مذاهب و حکم تقلید از آنها
سوال: چرا ائمه مذاهب اختلاف داشتهاند؟ و حکم تقلید از آنها چیست؟ و آیا تمام آنچه فُقَها در آن اختلاف داشتهاند، از پیامبر گرامی ج دریافت نمودهاند؟ و اینکه در مسائل عبادی چیزی نزد امامی واجب و نزد دیگری مکروه است، چگونه توجیه میشود؟ و اگر انسان در یک حکم از امامی تقلید کند و در حکم دیگری از امام دیگری، حکم آن چیست؟ و آیا تقلید بر ائمه غیر چهار مذاهب جایز است یا اینکه بایستی مستقیما به کتاب و سنت مراجعه نمود و در آن صورت انسان نباید خود را به هیچ مذهبی مقید سازد؟
جواب: در پاسخ به بند اول سوال که میگوید: چرا ائمه مذاهب اختلاف داشتهاند باید گفت: اختلاف ائمه مذاهب به این دلیل است که منبع و مصدر دین که خداوند متعال برای بندگان تشریع نموده عبارت از نصوص دینی است و لاجرم مردم در فهم نصوص اختلاف دارند و این یک امر طبیعی در زندگی بشر است که بعضی متمسک به ظواهر لفظ میشوند و بعضی روح و مقاصد منصوص را در نظر میگیرند.
و اینگونه اختلافها حتی در میان مفسرین و شارحینِ خود قوانین، یافت میشود و در این راستا بود که دو مدرسه ظاهرا مخالف هم به وجود آمدند: یکی مدرسه سختگیر و ملتزم به ظاهر نصوص و دومی مدرسه آسانگیر و توسعه طلب که این دومی به روح نصوص و مقاصد تشریع توجه دارد. [۲۷]
این دو گروه در عصر رسول الله ج وجود داشتهاند. به دلیل اینکه رسول اکرم ج بعد از غزوه احزاب فرمودند:
«مَن کَانَ یُؤمِنُ بِاللهِ وَ الیَومِ الآخَرِ، فَلاَ يُصَلِّيَنَّ أَحَدٌ العَصْرَ إِلَّا فِي بَنِي قُرَيْظَةَ» [۲۸].
«هرکس به الله و روز قیامت ایمان دارد، نماز عصر را جز در بنی قریظه نخواند.»
هنگامی که آفتاب نزدیک به غروب میشد، اصحاب اختلاف نمودند: بعضی گفتند منظور رسول الله ج از این عبارت سرعت و شتاب در انجام آن عمل بوده است. لذا قبل از رسیدن به بنی قریظه نماز عصر را خواندند و دیگران گفتند: پیامبر ج فرموده است «هرکس به الله و روز قیامت ایمان دارد، نماز عصر را جز در بنی قریظه نخواند.» و ما جز در مکان بنی قریظه اگر چه بعد از غروب آفتاب هم باشد نماز عصر را ادا نمینماییم... و این گروه بعد از غروب به ادای آن نماز پرداختند. عمل این دو گروه به پیامبر ج گزارش شد و پیامبرج هیچ کدام از دو گروه را مورد سرزنش قرار نداد، بلکه عمل هر دو گروه را به عنوان یک عمل اجتهادی مورد تایید قرار داد. لذا واگذاردن مردم به اجتهاد خودشان از جمله عوامل و اسباب اختلاف میباشد. [۲۹]
اسباب دیگر در رابطه با اختلاف فقها این است که در میان آنها کسان متشدد و متساهل و یا به عبارت دیگر سختگیر و آسانگیر وجود داشت و این اختلاف سلیقهها خود از ویژگیهای طبیعت بشری است. بنابراین در فهم نصوص میبینیم که نظر ابن عمر غیر از ابن عباس است. آنجا که ابن عمر چنان در وضو سختگیری میکرد که معتقد بود در شستن صورت باید آب به باطن چشمها هم وارد شود و چنان کرد تا نابینا شد. در حالی که ابن عباس چنین عملی را ضروری نمیدانست. ابن عمر بیم داشت که اگر فرزندانش را ببوسد، لعاب دهان آنها او را آلوده نماید. در حالی که ابن عباس آنها را میبوسید و به آغوش میکشید و میگفت: آنها شکوفههایی هستند که آنها را بو میکنیم. بنابراین تفاوت میان فهم این دو نفر تراوش یافته میان اندیشه هر کدام از آنها نسبت به شریعت است و متوجه خواهیم شد که سختگیریهای ابن عمر و رخصتهای ابن عباس، در میراث فقهی ما مشهور و وارد شده است.
گاهی خود لغات نصوص عامل اختلاف میان فقها به شمار آمده است که از آن جمله آیه:
﴿وَٱلۡمُطَلَّقَٰتُ يَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلَٰثَةَ قُرُوٓءٖۚ﴾[البقرة: ۲۲۸]
«و زنان طلاق داده شده باید مدت سه قرء (سه پاکی یا سه قاعدگی) انتظار کشند».
حال باید دید که لفظ «قرء» به چه معنایی به کار رفته است. در لغت یکبار به معنی قاعدگی و یکبار به معنی پاکی دلالت دارد و در اینجا فقهای مذاهب به پیروی از تفسیر لغوی این لفظ و امثال آن از سایر الفاظ مشترک وارد اختلاف شدهاند.
نمونه دیگر از اسباب اختلاف فقها این است که بعضی الفاظ، احتمال معنی حقیقی و مجازی را در بردارند. لذا بعضی به معنای حقیقی آن و بعضی به معنای مجازی آن متمسک هستند. مانند این آیه که میفرماید:
﴿أَوۡ لَٰمَسۡتُمُ ٱلنِّسَآءَ﴾[النساء: ۴۳]
«يا با زنان آميزش کردهايد».
که آیا بنا به رای ابن عمر، منظور لمس زن با مرد با دست است و یا همانگونه که ابن عباس به آن معتقد است کنایه از مجامعت است؟
یکی دیگر از اسباب اختلاف فقها در رابطه با اطمینان و عدم اطمینان نسبت به روایت است که یکی به این راوی وثوق و اعتماد دارد و روایت او را میپذیرد و دیگری به او اطمینان و اعتماد ندارد و روایتش را مبنای عمل قرار نمیدهد و... یا اینکه بعضی در پذیرفتن حدیث، به ویژه در اموری که عموم مردم به آن مبتلا هستند، قایل به شرایطی هستند و بعضی آن شرایط را منظور نکردهاند.
یکی دیگر از موارد اختلاف فقها اعتبار و عدم اعتبار دلایل شریعت است. برای مثال نظر امام مالک بر این است که عمل اهل مدینه در مسایلی چون عبادات به عنوان دلیل فقهی مقدم بر خبر واحد است.
یکی دیگر از اسباب اختلاف این است که بعضی از علما، حدیث ضعیف [۳۰] که بعدها به حدیث حسن نامگذاری شد را بر قیاس مقدم میدارند و بعضی برعکس و...
بعضی حدیث مرسل را به طور کلی قبول دارند و بعضی آن را به طور کلی مردود میشمارند و بعضی با شرایطی آن را میپذیرند و بعضی به طور مطلق قبول دارند.
بعضی شریعت امتهای قبل از اسلام را میپذیرند و آن را معتبر میدانند و بعضی برای آن اعتباری قایل نیستند. بعضی قول صحابی را به عنوان ادله میدانند و بدان استدلال میکنند و بعضی آن را به عنوان ادله شریعت نمیپذیرند و بدان احتجاج نمیکنند.
بعضی مصالح مرسله [۳۱] را (مصالحی که دلیل خاصی از جانب شریعت نسبت به اعتبار و یا الغای آن در دست نباشد) به عنوان یکی از ادله میپذیرند و بعضی آن را نمیپذیرند.
از جمله اسباب دیگر اختلاف فقها، اختلاف آنها در رابطه با دلالت امر و نهی، عام و خاص، مطلق و مقید، منطوق و مفهوم و غیر اینها که در «علم اصول فقه» به تفصیل بیان شده است، میباشد.
آنچه که تاکید بر آن واجب است این است که درباره اختلاف ائمه، اسباب متنوع دیگری هستند و در گذشته و حال راجع به آنها کتابهایی به رشته تحریر در آمدهاند. از جمله کتاب «الإنصاف فی بيان أسباب الاختلاف» تالیف علامه دهلوی [۳۲] و کتاب «أسباب اختلاف علماء» تالیف شیخ علی خفیف، و یا کتاب خودم به نام «الصحوة الإسلامية بین الاختلاف المشروع والتفرق المذموم» که در آن بیان نمودهام که اختلاف در مسائل فرعی یک ضرورت، رحمت، وسعت و یک ثروت گرانبها است. [۳۳]
همین طور اصول و پایههای فکری و اخلاقی را که مبنای فقه اختلافی و آداب آن در میان فرزندان امت اسلامی است شرح دادهام.
از جمله رحمتهای خداوند متعال نسبت به این امت این است که آنها را در مضایقه و تنگی قرار نداده است بلکه به خاطر اختلاف آراء و اختلاف در افهام و اندیشهها به آن وسعت بخشیده است و آنچه که فراخور یک محیط باشد، چه بسا فراخور محیط دیگر نباشد و آنچه که شایسته زمانی بوده، چه بسا برای زمان دیگر شایسته نباشد. بعضی از اصحاب، در قضیهای با نظر خود فتوا میداد و سپس از آن نظر خود منصرف میشد، همانگونه که از عمر بن خطابس هنگامی که از رای خود برگشت نمود، سوال شد که دلیل آن چه بود؟ او در جواب گفت: فتوای گذشته بر مبنای آنچه که دانستیم و فتوای کنونی بر مبنای آنچه که به آن رسیدهایم، میباشد. اختلاف محیط، زمان، مکان، و شرایط، از جمله عواملی است که انسان از آن متاثر میشود و آرای خود را در راستای آن تغییر خواهد داد.
از این دیدگاه بود که امام شافعی/ دارای دو مذهب(نوع فتوا) بود: یکی مذهب قدیم که مربوط به عصری بود که در عراق میزیست و دومی مذهب جدید که مربوط به دورانی بود که در مصر اقامت گزید و در کتابهای فقهی بیان شده که «این فتوا مربوط به قول قدیم شافعی/ است و آن مربوط به قول جدید ایشان است»؛ زیرا هنگامیکه او وارد مصر شد به قضایایی برخورد کرد که در گذشته به آن برخورد نکرده بود و به احادیث و آثاری دست یافت که قبلا به گوش او نخورده بود. از این نظر بود که شافعی/ از بعضی از نظرات و فتاوای خود در مصر عدول و صرف نظر نمود؛ زیرا شخص مجتهد، پیوسته تابع دلیل است و عدول و بازگشت از بعضی از آرا، یک روند طبیعی برای هر انسان مجتهدی است. تمام این موارد، از اسباب اختلاف ائمه به شمار میآید.
به همین خاطر، ابوجعفر منصور به امام مالک/ که میخواست کتاب مؤطایش را بنویسد، گفت: ای مالک در تألیف کتابت، از سختگیریهای ابن عمرب و رخصتهای ابن عباسب و شواذ ابن مسعودس دوری کن و راه را برای مردم هموار کن. امام مالک/ به این امر جامه عمل پوشاند و کتاب مشهور خود به نام «الموطأ» را به رشته تحریر در آورد.
خلیفه (منصور) خواست که تمام مردم ممالک اسلامی از آن پیروی کنند. و کتاب مؤطا به عنوان کتاب مرجع برای همه افراد موجود در ممالک اسلامی درآید، ولی میبینیم که امام مالک/ به خاطر فقاهت، ورع و انصافی که داشت خطاب به منصور میگوید:
«لا تَفعَل یا امیرَالمؤمنین فإنَّ أصحابَ رسولِ اللهِ ج قد تَفرَّقُوا فِی الأمصَار، وأصبَحَ عِندَ کُلِّ قَومٍ عِلم، والنَّاس قد سَبَقَت إلیهم أقاوِیل ورضوا بها فإنْ حَمَلْتَهم على رأْيٍ واحدٍ تكون فتنة» [۳۴].
«امیر المومنین! چنین کاری نکن که اصحاب رسول الله ج به شهرها و مناطق پراکنده شدهاند و هر قومی دارای یک نوع علم و بینش است و اقوال و فتاوایی در میان آنها گذشته است و به آن راضی و قانع گشتهاند. اگر همه مردم را به سوی یک نظر و یک فتوا برگردانی در میان امت فتنه ایجاد خواهد شد».
آنها اینگونه به اختلاف میان ائمه مینگریستند که آن یک اختلاف در قضایای فرعی است و هیچ گونه زیانی ندارد و بلکه ضروری است. امکان ندارد که در اینگونه مسائل فرعی، امت اسلامی بر روی یک نظریه اتفاق نمایند و خود این اختلاف آرا، از لطف و محبت خداوند متعال نسبت به این امت است که حکم و قضایا و مسائل فرعی را بیان نموده تا فرصتی برای اجتهاد و وسعت بخشی نسبت به تعدد افهام باشد.
تصور کنید که اگر تمام مسلمانها در هر امری به یک نظریه میبودند، هیچکس به رخصت دستیابی نداشت و هیچکس نمیتوانست در هیچ موقعی نظری را بر نظر دیگر و یا قولی را بر قول دیگر و یا روایتی را بر روایت دیگر و... ترجیح دهد. این بود پاسخ سوال: چرا ائمه مذاهب اختلاف داشتند؟
[۲۷]البته باید توجه داشت که نباید به بهانه توجه به روح و باطن نصوص از عمل به ظاهر نصوص طفره رفت؛ زیرا سر منشأ جدایی فرقهها و گروههای منحرف از اصل دین، به کنار گذاشتن و یا تحریف نصوص و روی آوردن به هوا و هوس و خواهشات شیطانی به بهانه عمل به روح و باطن نصوص برمیگردد. این مساله به خصوص در میان روافض و صوفیان به وضوح مشاهده میشود. (مصحح) [۲۸]بدون لفظ «مَن کَانَ یُؤمِنُ بِاللهِ وَ الیَومِ الآخَرِ» در بخاری (۹۴۶ و ۴۱۱۹) و مسلم (۱۷۷۰) (مصحح) [۲۹]باید توجه داشت نماز خواندن در اوقات شرعی تعیین شده به دستور الله متعال عام مسئله بوده و نماز در بنی قریظه به دستور پیامبر ج در اینجا خاص مسئله بوده است. پس هر دو اجتهاد با در نظر گیری نصوص شرعی بوده است؛ نه آنگونه که روافض و صوفیان با کنار گذاشتن نصوص به بهانه اجتهاد، از هوا و هوس و گامهای شیطان پیروی میکنند. (مصحح) [۳۰]البته این احادیث، احاديث ضعيفی هستند كه شدت ضعفشان کم بوده و با تعدد طرق روایت به درجه حسن لغیره میرسند؛ نه احادیثی که از شدت ضعف از درجه اعتبار ساقط باشند. (مصحح) [۳۱]در صورت بررسی مصالح مرسله میتوان دریافت که این مسایل در واقع تحت اصلی از اصول شرعی قرار دارند. امام شاطبی در کتاب الاعتصام در این مورد بحث مفیدی دارد. (مصحح) [۳۲]ابوعبدالعزيز، احمد بن عبدالرحيم فاروقی دهلوی هندی، ملقب به شاه وَلیُّ الله. در سالهای ۱۱۴۳ - ۱۱۴۵ هـ ق به حجاز سفر نمود و از دعوت به توحید در آنجا متاثر گشت. او یکی از کسانی بود که الله متعال به دست آنها حديث و سنت را در هند احیا نمود. از دیگر کتب مشهور او میتوان به «حجة الله البالغة» اشاره نمود. وی که در سال ۱۱۱۰ هـ ق متولد شده بود، در سال ۱۱۷۶هـ ق چشم از جهان فرو بست. (مصحح) [۳۳]این سخن با نص صریح قرآن کریم مخالف است. زیرا قرآن، در آیات متعدد، مسلمانان را به وحدت و دوری از تفرقه و اختلاف در دین، امر نموده است. چنانکه الله میفرماید: ﴿وَأَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَلَا تَنَٰزَعُواْ فَتَفۡشَلُواْ وَتَذۡهَبَ رِيحُكُمۡۖ﴾[الأنفال: ۴۶] «و از الله و رسولش اطاعت کنید و با یکدیگر اختلاف نکنید که سست میشوید و ابهت شما از بین میرود.» همچنین فرموده است: ﴿وَلَا تَكُونُواْ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ٣١ مِنَ ٱلَّذِينَ فَرَّقُواْ دِينَهُمۡ وَكَانُواْ شِيَعٗاۖ كُلُّ حِزۡبِۢ بِمَا لَدَيۡهِمۡ فَرِحُونَ٣٢﴾[الروم: ۳۱-۳۲] «از مشرکینی که آیین خود را پراکنده و بخش بخش کردند و گروه گروه شدند، مباشید. هر گروهی از روشی که دارد، خوشحال است.» و نیز فرموده است: ﴿وَلَا يَزَالُونَ مُخۡتَلِفِينَ١١٨ إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّكَۚ﴾[هود: ۱۱۸-۱۱۹] در این آیه خداوند به تصریح میفرماید: «کسانی که مشمول رحمت خداوند باشند، اختلاف نخواهند کرد.» پس اختلاف، کار اهل باطل است چگونه آن را رحمت به حساب بیاوریم؟! اما آنچه که ضرورت و وسعت است گنجایشی است که شریعت در بعضی از امور قرار داده است که البته باید بر طبق نصوص باشد؛ نه هوای نفس. (مصحح) [۳۴]الشعرانی: الميزان ۱/۳۰. (مصحح)