قرآن کتاب تربیت و راهنمای امّت اسلامی
قرآن کتابی است که «بهترین» امتی را که برای مردم آفریده شدهاند، تربیت کرده است. قرآن برنامهی تربیتی است که رسول خدا ج را تربیت نموده و او نیز امّت خویش را بر اساس آن تربیت نموده، پس شایسته است که قرآن را بر این اساس که قانونگذار برنامهی تربیتی ماست و اوست که در این برهه از زمان ما را خواهد پروراند، بخوانیم و مطالعه کنیم.
دین اسلام، چنان که بارها گفتهایم تنها شعار تو خالی و برنامهی غیر عملی و معلق در فضا و نیز ارزشهای معنوی که تنها پرکنندهی اذهان باشد نیست، بلکه واقعیتی است که با آن میشود زندگی کرد و این همان راهنمای تربیتی بزرگ قرآن کریم است:
﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ﴾[الرعد: ٢٩]. «آن کسانی که ایمان آوردند و کارهای شايسته انجام دادند....».
﴿إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ١٩ ٱلَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهۡدِ ٱللَّهِ وَلَا يَنقُضُونَ ٱلۡمِيثَٰقَ٢٠﴾[الرعد: ١٩-٢٠].
«تنها خردمندان درک میکنند، آن کسانی که به عهد خدا وفا میکنند و پیمان را نمیشکنند...».
﴿لَّيۡسَ بِأَمَانِيِّكُمۡ وَلَآ أَمَانِيِّ أَهۡلِ ٱلۡكِتَٰبِۗ﴾[النساء: ١٢٣].
«(جزا و پاداش و فضلیت و برتری) نه به آرزوهای شما و نه به آروزهای اهل کتاب است.....».
﴿فَٱسۡتَجَابَ لَهُمۡ رَبُّهُمۡ أَنِّي لَآ أُضِيعُ عَمَلَ عَٰمِلٖ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوۡ أُنثَىٰۖ﴾[آل عمران: ١٩٥].
«پس پروردگارشان دعای ایشان را پذیرفت و پاسخشان را داد که من عمل هیچ کس از شما را که به کار خاسته باشد -خواه زن باشد یا مرد- ضایع نخواهم کرد...».
هیچ جایی از قرآن خالی از این راهنمایی نیست، آری! اسلام تنها احساسات دینی محض نیست، چه برسد به اینکه کلمهای باشد که فقط بر زبان جاری شود، بلکه اسلام عملی به مقتضای ایمان است، آن زمان که اسلام این گونه باشد، طبیعی است که قرآن کار مهم تربیت اسلامی را به عهده میگیرد تا این امّت در عمل مسلمان گردند، و یا به عبارت دیگر، اسلام خود را در عالم واقعیت پیاده کرده و به نمایش گذارد.
قرآن این امّت را نخست بر اساس عقیده از خلال شناساندن پروردگارشان به ایشان، تربیت کرده است تا او را بشناسند، آن چنانکه شایستهی بارگاه با هیبت و شوکت او و قدرت برتر و با عظمت اوست[١]. سپس چنانکه شایستهی اوست او را عبادت نمایند و بزرگش دارند و از او اطاعت نمایند تا که از خلال این احترام و بزرگداشت و از میان این عبادت و طاعت، بر اساس اخلاق اسلامی پرورش یابند.
بنابراین زمانی که قرآن، خداوند را بسیار شنوا و بینا به انسان معرفی کرد، و فرمود: ﴿مَا يَكُونُ مِن نَّجۡوَىٰ ثَلَٰثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمۡ وَلَا خَمۡسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمۡ وَلَآ أَدۡنَىٰ مِن ذَٰلِكَ وَلَآ أَكۡثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمۡ أَيۡنَ مَا كَانُواْۖ ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُواْ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِكُلِّ شَيۡءٍ عَلِيمٌ٧﴾[المجادلة: ٧].
«هیچ سه نفری نیست که با همدیگر رازگویی کنند مگر اینکه خدا چهارمین ایشان است، و نه پنج نفری مگر اینکه او ششمین ایشان است، و نه کمتر از این و نه بیشتر از این مگر اینکه خدا با ایشان است در هر کجا که باشند، و سپس خدا در روز قیامت آنان را از کارهایی که کردهاند آگاه میسازد...».
و اوست که: ﴿يَعۡلَمُ مَا يَلِجُ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَمَا يَخۡرُجُ مِنۡهَا وَمَا يَنزِلُ مِنَ ٱلسَّمَآءِ وَمَا يَعۡرُجُ فِيهَاۚ....﴾[سبأ: ٢]. «میداند آنچه را که به زمین وارد میشود و آنچه را که از آن خارج میشود و آنچه را که از آسمان پایین میآید و آنچه را که به سوی آن بالا میرود....».
اوست که: ﴿يَعۡلَمُ ٱلسِّرَّ وَأَخۡفَى٧﴾[طه: ٧]. «نهان و نهانتر را میداند».
در قلوب آنها حساسیتی در مواجهه با مراقبت شدید پروردگار نسبت به اعمال ظاهری و احساسات باطنیشان ایجاد میگردد، و در پی آن سعی بر پاکیزگی اعمال و احساسات خود خواهند داشت، تا که پرودگار این پاکی قلبشان را مشاهده نماید و از آنها راضی گردد و به خاطر این پاکی به صاحبان این قلبها اجر و ثوابی ارزانی دارد.
هنگامی که قرآن، پروردگار را این گونه معرفی میکند که:
﴿لَّهُۥ مَقَالِيدُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۗ...﴾[الزمر: ٦٣].
«کلیدهای آسمان و زمین از آن اوست.....».
هیچ گاه به خود اجازه نمیدهند که در رویارویی با مشکلات، به کسی جز او روی آورند تا آنها را یاری کند، یا وضعیت و حالت ناخوشایندی را که از آن هنگام که امری از نزد پروردگار فرا رسد، چرا که هیچ کاری جز با ارادهی پروردگار انجام نمیگیرد و تغییر جز به امر او صورت نمیپذیرد؛ بر این اساس تربیت میشوند که در رویارویی با مشکلات صبور باشند و قلبهایشان به گشایشی از جانب پروردگار امیدوار باشد.
﴿إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلرَّزَّاقُ ذُو ٱلۡقُوَّةِ ٱلۡمَتِينُ٥٨﴾[الذاريات: ٥٨].
«خدا روزی رسان و صاحب قدرت و نیرومند است».
اوست که: ﴿مَّا يَفۡتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَةٖ فَلَا مُمۡسِكَ لَهَاۖ وَمَا يُمۡسِكۡ فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ٢﴾[فاطر: ٢].
«خداوند هر رحمتی را که بگشاید کسی نمیتواند از آن جلوگیری نماید و خداوند هر چیزی را که بازدارد و از آن جلوگیری کند کسی جز او نمیتواند آن را رها و روان سازد و او توانا و سنجیده کار است».
هیچ گونه دغدغهی خاطری برای به دست آوردن روزی، آنان را به خود مشغول نمیدارد و هیچ گونه نگرانی و ترس از شکنجههای قریش، که به خاطر عقیدهشان بر آنان اعمال شده و یا حوادث مختلفی که بر آنان تحمیل میشود، و یا اینکه نوع بشر میتواند در روزی، امنیت و آسایششان تصرفی داشته باشد، ایشان را فرا نمیگیرد، بلکه تنها خداوند پاک و متعال است که میتواند به طور مطلق تصرف نماید، به همین دلیل دلهایشان در برابر هیچ انسانی خار و ذلیل نمیگردد، و در عمل عزّت و شوکت اسلامی را آموزش میبینند.
همچنین زمانی که قرآن خداوند را معرفی میکند که تنها اوست که زنده میکند و میمیراند و اوست که مالکیت امور دنیا و آخرت را به دست دارد و تنها اوست که قلبها را دگرگون میسازد و میان انسان و دل او جدایی میافکند، قلبهایشان در نهان و آشکار به خداوند تعلق دارد و یا خدا پیوسته در دلهایشان زنده میماند و در نتیجه قلبها به امر خداوند پایدار خواهند ماند.
به این سان عقیده و شناخت پروردگار، اولین وسیلهی تربیتی است که قرآن با استفاده از آن، ایشان را تربیت میکند.
علاوه بر آن، قرآن از ترغیب و ترهیب به عنوان وسیلهای برای تربیت آنان استفاده کرده است، از خلال ترغیب و تشویق به کسب ثواب، بهشت و رضای پروردگار، ایشان را تربیت میکند که از خساست و بخل دست بکشند و در راه خدا اتفاق کنند و دیگران را بر خویشتن ترجیح داده هر چند که خود سخت نیازمند باشند، از ترس رویارویی با مرگ رهایی یافته و در راه خدا با شجاعتی که تاریخ بر ایشان گواهی خواهد داد، جهاد کنند و از دنیاگرایی در راحت طلبی و تن پروری و تسلیم شدن در برابر عواطف خویشاوندی و کششهای منافع دنیوی فاصله گیرند و خدا و رسول و جهاد در راه خدا نزدشان محبوبتر و به احساستشان نزدیکتر و پیشتازندهتر باشد.
از خلال ترهیب و ترساندن از خشم و عذاب خداوند، ایشان را به رهایی از خواستههای نفسانی و کنترل آنها تربیت میکند، خواه خواستهی مالی باشد یا جنسی یا ظلم به دیگران و برتری طلبی بر آنها و یا عیب جویی و تمسخر و لکه دار نمودن شخصیت دیگران و یا میل به زندگی دنیا چنانچه آنها را از جهاد در راه خدا باز دارد.
قرآن از خلال حوادث نیز ایشان را تربیت میکند.
در سورهی آل عمران که در مورد واقعهی احد نازل شده بود، به ایشان آموخت که سست و ناامید نشده و اندوهگین نگردند اگر چه در جنگ آسیبی به ایشان رسیده است، چرا که ایشان برتر و بالاترند مادام که مؤمن باشند؛ و به آنان آموخت که تقدیر خداوندی همان چیزی است که از پیش تعیین شده است، و میکُشد آن کسی را که باید کشته شود، و رفتن به میدان جنگ عامل کشته شدن نیست، و ایشان را پس از آنکه به شدت بر نافرمانی از رسول اکرم سرزنش کرد، بر لزوم اطاعت از فرماندهی تربیت نمود، و به ایشان آموخت که احساسات و اندیشههای ایمانی باید به عمل واقع گرایانه تبدیل شود، تا خداوند آن را بپذیرد و به ازای آن پاداش را ارزانی دارد.
در سورهی نور به مناسبت حادثهی افک به ایشان آموخت که بیدلیل و بیگواه با آبروی مردم بازی نکنند و همسرانشان را از خودنمایی باز دارند و چشمان خویش را از نگاه به نامحرم فرو نهند و هنگام وارد شدن به خانهها بر خویشتن سلام کنند و اجازه بگیرند و بدون اجازه و هماهنگی به خانههای یکدیگر وارد نشوند.
به این سان قرآن پیوسته آنان را تربیت کرد تا اینکه بهترین امتی گردیدند که برای مردم آفریده شدهاند.
قرآنی که امّت عصر اول را تربیت نمود، همان قرآنی است اکه امروزه آن را قرائت میکنیم.
شایسته است که در هنگام تلاوت یقین حاصل کنیم که قرآن و هر حرفی که در آن آمده است، برنامهی تربیتی و مربیای است که باید بر اساس آن تربیت شویم، خواه درسهای عقیدتی باشد یا داستانهای پیامبران یا داستان آدم و یا شیطان و یا رهنمونهای اخلاقی، اجتماعی، سیاسی، نظامی، سازمانی، یا آنچه که شامل ترغیب و ترهیب میشود.
این گونه موارد تنها برای تحریک موقت وجدان که معمولاً با خواندن آیهی محکم و رسای قرآن همراه است، نیست.
هرگز! بلکه همهی آنها درسهای تربیتی عقیدتی با ویژگی خاص خود هستند.
ما به حکم اشیای بسیاری که در آنِ واحد پیرامون ما وجود دارند، کمتر به عقیده به چشم یک برنامهی تربیتی نگاه میکنیم و بیشتر معتقدیم که عقیده به خوبی در قلب ما جا گرفته و ترسی بر از بین رفتن آن وجود ندارد و «امت محمد ج» به خیر و سلامت خواهند بود! و... .
و این توهّم مانعی میان ما و پرداختن به درسهای تربیتی شده است که عقیدهی قرآنی بیان میدارد.
ما به هنگام خواندن این کلام خداوند که میفرماید:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلرَّزَّاقُ ذُو ٱلۡقُوَّةِ ٱلۡمَتِينُ٥٨﴾[الذاريات: ٥٨].
«خدای روزیرسان صاحب قدرت نیرومند است».
ناصحانه به یکدیگر میگوییم: مگر شکی در آن است؟ آیا کسی غیر از خدا روزی میدهد؟
ولی همین سخن را که در حالت آرامش و امنیت و اطمینان بر کسب روزی با قدرت بر زبان میآوریم، هنگامی که خطری راه کسب روزی را تهدید کند و یا در افقی دور ببینیم که با محدودیت و تنگی روزی رو به رو خواهیم شد، به لرزه در آمده و سست میشویم، و در این حالت همه چیز را فراموش میکنیم و گمان میکنیم که این فلان شخص است که مالک روزی ماست و اوست که اگر خواسته باشد ما را در تنگنا قرار خواهد داد! عزت خود را فراموش میکنیم و به دست و پای فلانی میافتیم که روزی ما را قطع نکند! و این گونه رفتار خود را توجیه میکنیم که به اسباب متّکی شدهایم!
اما به راستی چرا؟ زیرا بر اساس این نص قرآنی تربیت نشدهایم که: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلرَّزَّاقُ ذُو ٱلۡقُوَّةِ ٱلۡمَتِينُ٥٨﴾[الذاريات: ٥٨]. «بیگمان خداوند است که روزی دهنده است (و او) قدرتمند استوار است». فقط آن را خواندهایم و ذهن ما آن را فهمیده است و گمان کردهایم این یک امر روشن است که انسان در یک لحظه میتواند آن را بفهمد و نیازی به شناخت بیشتر و تأکید بر آن نیست! هرگز این گونه نیست، بلکه عقیده همان تربیت است.
ما در حالی که این آیه را در قرآن میخوانیم، نیاز به تربیت بر اساس آن داریم، چنان که نسل اول از صحابه بر اساس آن تربیت شدند، تا اینکه از یک صورت بدیهی ذهنی به «عقیده» تبدیل شود، و به چیزی جا گرفته در قلب، به نیروی محرّک در واقعیت زندگی، به تصوّری صحیح و رفتاری برخواسته از این تصور.
عقیده در اسلام چنین است!
عقیده، اندیشهی محض نیست، وجدانی جای گرفته در نهانخانهی درون نیست، بلکه برنامهی زندگی است، به گستردگی همهی معانی واقعی که آن را از هر سو در بر میگیرد؛ حسی، فکری و رفتاری.
این همان چیزی است که هنگام قرائت قرآن لازم است به شدّت مورد توجه قرار گیرد تا که تدبّر مطلوب قرآن از دست نرود، و به دنبال آن آثار مطلوب تدبّر در واقعیت زندگی ضایع نگردد.
[١]- ترجمهی عبارتی از دعای پیامبر ج است: «كَمَا يَنْبَغِي لِجَلَالِ وَجْهِهِ وَعَظِيمِ سُلْطَانِهِ».