قرآن را چگونه بخوانیم

قرآن و سنّت الهی

قرآن و سنّت الهی

در قرآن کریم سنت‌های الهی را می‌بینیم که خداوند به وسیله‌ی آن‌ها زندگی بشر را اداره می‌کند.

به طور قطع زندگی بشری بی‌هدف و بدون ضابطه و راهنما سپری نمی‌شود، بلکه یک سری سنت‌های ثابت به مانند سنت‌های حاکم بر جهان هستی، بر آن حکم فرماست، ما از این حقیقت بزرگ بی‌خبر مانده‌ایم، چرا که سنت‌های حاکم بر جهان هستی قانونمند، آشکار و محدود است، و زندگی بشر را پیوسته در حال تغییر و دگرگونی می‌بینیم، و در نگاه اول تنها قوانین حاکم بر جهان هستی را در نوع تغییرات و حرکاتش ثابت و منضبط پنداشته، و امورات بشری را متغّیر و دگرگون و بی‌هدف می‌انگاریم!

علت دیگری که ما را از حقیقت قوانین منضبط موجود در زندگی بشری باز می‌دارد، این است که پدیده‌ی بشریت به صورت کامل، باید شامل نسل‌های متعددی گردد تا به معنای واقعی کلمه تحقق یابد، در حالی که زندگانی ما محدود به مدت زمان عمر ماست و بشریت را به تمام و کمال نمی‌بینیم، بنابراین به وجود آن پی نمی‌بریم.

گاهی اوقات هم پدیده‌های بیرونی، فریبنده و با حقیقت درونی قضیه متفاوت است، و این امر باعث می‌شود که ما از رسیدن به حقیقت و درک قوانین بیشتر فاصله بگیریم.

به همین دلیل خداوند در کتابی که آن را فرو فرستاده است، ما را به بررسی تاریخ فرا می‌خواند، زیرا تاریخ گذشته در واقع تجربه‌ی کامل و پایان یافته‌ای است، که نشانه‌ها و دلالت آن آشکار است، از این رو خداوند به ما فرمان داده است، که واقعیت موجود خویش را بر اساس درس‌های برگرفته شده از بررسی تاریخ تدبیر کنیم، و تصویر ناتمام زندگی که در آن به سر می‌بریم، در پرتو صورت‌های تکمیل شده‌ای که سپری شده است، کامل کنیم و این گونه است که نشانه‌های کور زندگی امروزمان روشن خواهد شد.

به همین خاطر، این معنا به صورت‌های مختلف در قرآن کریم تکرار می‌شود: ﴿قُلۡ سِيرُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ فَٱنظُرُواْ كَيۡفَ كَانَ عَٰقِبَةُ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلُۚ كَانَ أَكۡثَرُهُم مُّشۡرِكِينَ٤٢[الروم: ٤٢].

«بگو در زمین بگردید و بنگرید سرانجام کار پیشینیان به کجا کشیده است، بیشترین‌شان مشرک بودند».

چون قرآن می‌گوید: ﴿ظَهَرَ ٱلۡفَسَادُ فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ بِمَا كَسَبَتۡ أَيۡدِي ٱلنَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعۡضَ ٱلَّذِي عَمِلُواْ لَعَلَّهُمۡ يَرۡجِعُونَ٤١[الروم: ٤١].

«تباهی در دریا و خشکی به خاطر کارهایی پدیدار گشته است که مردمان انجام می‌داده‌اند، به این وسیله خدا سزای برخی از کارهایی که انسان‌ها انجام می‌دهند به ایشان می‌چشاند تا این‌که برگردند».

﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوۡمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمۡۗ...[الرعد: ١١].

«خداوند حال و وضعیت هیچ قوم و ملتی را تغییر نمی‌دهد مگر این‌که آنان احوال خود را تغییر دهند».

﴿أَلَمۡ يَرَوۡاْ كَمۡ أَهۡلَكۡنَا مِن قَبۡلِهِم مِّن قَرۡنٖ مَّكَّنَّٰهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَا لَمۡ نُمَكِّن لَّكُمۡ وَأَرۡسَلۡنَا ٱلسَّمَآءَ عَلَيۡهِم مِّدۡرَارٗا وَجَعَلۡنَا ٱلۡأَنۡهَٰرَ تَجۡرِي مِن تَحۡتِهِمۡ فَأَهۡلَكۡنَٰهُم بِذُنُوبِهِمۡ وَأَنشَأۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِمۡ قَرۡنًا ءَاخَرِينَ٦[الأنعام: ٦].

«آیا ندیده‌اند که پیش از ایشان چقدر از اقوام و ملت‌ها را هلاک کرده‌ایم؟ اقوام و ملت‌هایی که در زمین قدرت و نعمت به ایشان دادیم، قدرت و نعمتی که آن را به شما نداده‌ایم، و باران‌های پیاپی برای آنان باراندیم و رودبارها در زیر (منازل و کاخ‌های) ایشان روان کردیم، اما به سبب گناهان‌شان آنان را نابود ساختیم و اقوام و ملت‌های دیگری را پس از ایشان پدیدار کردیم».

﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَآ إِلَىٰٓ أُمَمٖ مِّن قَبۡلِكَ فَأَخَذۡنَٰهُم بِٱلۡبَأۡسَآءِ وَٱلضَّرَّآءِ لَعَلَّهُمۡ يَتَضَرَّعُونَ٤٢ فَلَوۡلَآ إِذۡ جَآءَهُم بَأۡسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَٰكِن قَسَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَزَيَّنَ لَهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ٤٣ فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِۦ فَتَحۡنَا عَلَيۡهِمۡ أَبۡوَٰبَ كُلِّ شَيۡءٍ حَتَّىٰٓ إِذَا فَرِحُواْ بِمَآ أُوتُوٓاْ أَخَذۡنَٰهُم بَغۡتَةٗ فَإِذَا هُم مُّبۡلِسُونَ٤٤[الأنعام: ٤٢-٤٤].

«(ما پیامبران زیادی را) به سوی ملت‌های که پیش از تو بوده‌اند گسیل داشته‌ایم و آنان را به سختی‌ها و زیان‌ها گرفتار و به سختی‌ها و بلایا دچار ساخته‌ایم تا بلکه خشوع و خضوع نمایند (و توبه کنند). آنان چرا نباید هنگامی که به عذاب ما گرفتار می‌آیند خشوع و خضوع کنند؟ ولی دل‌هایشان سخت شده است و اهریمن اعمالی را که انجام می‌دهد برایشان آراسته و پیراسته است».

﴿وَكَذَٰلِكَ مَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ فِي قَرۡيَةٖ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتۡرَفُوهَآ إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٖ وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّقۡتَدُونَ٢٣[الزخرف: ٢٣].

«همین گونه در هیچ شهر و دیاری بیم دهنده‌ای مبعوث نکرده‌ایم مگر این‌که متنعّمان آنجا گفته‌اند، ما پدران و نیاکان خود را بر آئینی یافته‌ایم و ما هم قطعاً به دنبال آنان می‌رویم».

﴿كَذَٰلِكَ مَآ أَتَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا قَالُواْ سَاحِرٌ أَوۡ مَجۡنُونٌ٥٢ أَتَوَاصَوۡاْ بِهِۦۚ بَلۡ هُمۡ قَوۡمٞ طَاغُونَ٥٣[الذاريات: ٥٢-٥٣].

«همین گونه هیچ پیامبری به سوی مردمان پیش از ایشان نرفته است مگر این‌که گفته‌اند جادوگر یا دیوانه است، مگر همدیگر را سفارش کرده‌اند؟ نه بلکه آنان مردمان طغیان گرند».

﴿وَإِذَآ أَذَقۡنَا ٱلنَّاسَ رَحۡمَةٗ مِّنۢ بَعۡدِ ضَرَّآءَ مَسَّتۡهُمۡ إِذَا لَهُم مَّكۡرٞ فِيٓ ءَايَاتِنَاۚ قُلِ ٱللَّهُ أَسۡرَعُ مَكۡرًاۚ إِنَّ رُسُلَنَا يَكۡتُبُونَ مَا تَمۡكُرُونَ٢١[يونس: ٢١].

«و چون مردم را پس از آسیبی که به ایشان رسیده است رحمتی بچشانیم به ناگاه آنان را در آیات ما نیرنگی است، بگو: نیرنگ خدا سریع‌تر است، در حقیقت، فرستادگان (فرشتگان) ما آنچه نیرنگ می‌کنید می‌نویسند».

﴿مَن كَانَ يُرِيدُ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيۡهِمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ فِيهَا وَهُمۡ فِيهَا لَا يُبۡخَسُونَ١٥ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ لَيۡسَ لَهُمۡ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ إِلَّا ٱلنَّارُۖ وَحَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِيهَا وَبَٰطِلٞ مَّا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ١٦[هود: ١٥-١٦].

«کسانی که خواستار زندگی دنیا و زینت آن باشند، پاداش اعمال‌شان را در این جهان بدون هیچ گونه کم و کاستی به تمام و کمال می‌دهیم، آنان کسانی هستند که در آخرت جز آتش دوزخ بهره و سهمی ندارند و آنچه در دنیا انجام می‌دهند ضایع و هدر می‌رود و کارهایشان پوچ و بی‌سود می‌گردد».

﴿وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡقُرَىٰٓ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَفَتَحۡنَا عَلَيۡهِم بَرَكَٰتٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَٰكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذۡنَٰهُم بِمَا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ٩٦[الأعراف: ٩٦].

«اگر مردمان این شهرها ایمان می‌آوردند و پرهیز می‌کردند، برکات آسمان و زمین را بر روی آنان می‌گشودیم، ولی آنان به تکذیب پرداختند و ما هم ایشان را به کیفر اعمالشان گرفتار و مجازات نمودیم».

بنابراین تمام این سنت‌های الهی، به مانند قوانین هستی، زندگانی بشر را بر روی زمین به دقت و نظم کامل به جلو می‌برند، و ما در پرتو آن می‌توانیم گذشته، حال و آینده را دریابیم، البته با در نظر گرفتن این‌که آینده غیبی است که به جز خداوند کسی آن را نمی‌داند، تنها پی جویی آن فقط در سایه‌ی سنّت خداوندی ممکن است، چرا که آن حتمی و غیر قابل دگرگون است: ﴿سُنَّةَ ٱللَّهِ فِي ٱلَّذِينَ خَلَوۡاْ مِن قَبۡلُۖ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ ٱللَّهِ تَبۡدِيلٗا٦٢[الأحزاب: ٦٢].

«این سنّت الهی در مورد پیشینیان جاری بوده است و در سنّت خدا دگرگونی نخواهی دید».

حتمی بودن در اینجا، به معنای حتمی بودن نتایج است به هنگام وجود اسباب لازم، اما آنچه غیب و پوشیده است، وجود اسباب است، چنان که در حال حاضر مورد نظر است، یا تغییر آن به وسیله‌ی تقدیر خداوندی و به وسیله‌ی تغییری که مردم در خود ایجاد می‌کنند، یا برپایی ناگهانی قیامت بنابر آنچه که در علم خداوند برای آن مقدر گردیده است؛ از این رو ما به نسبت آینده می‌گوییم: به طور قطع هنگامی که امور بر اساس آنچه که هست استمرار یابد، سنّت خدا این چنین می‌گوید: ... در حالی که علم آن نزد خداوند است.

اما به نسبت گذشته و حال، مسأله فرق دارد، چرا که آن واقعیتی مشهود است که غیب پوشیده نیست.

به طور مثال اکنون می‌کوشیم واقعیت بشر امروز را در پرتو سنت‌های الهی که بر اساس آن زندگی بشر بر روی زمین ادامه می‌یابد، مشاهده کنیم.

در حال حاضر ضعف و عقب ماندگی مسلمانان در هر زمینه از زمینه‌های زندگی مشاهده می‌شود، اروپا با نیروی سیاسی، نظامی، اقتصادی، علمی با تمام انحرافات جاهلیتی در زمینه‌ی عقیدتی، ارزشی، فکری و رفتاری‌اش بر مسلمانان غلبه کرده است، یهود نیز با نقشه‌های شرورانه‌اش همه‌ی نیروها و توانمندی‌های بشریت را تحت سیطره‌ی خود در آورده است.

آیا این واقعیت، در سنت‌های ربانی موجود در کتاب خدا یافت می‌شود، به گونه‌ای که بتوانیم هنگام خواندن قرآن متوجه آن گردیم؟

بلی!

خداوند برای مسلمانان بیان می‌دارد که:

﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَيَسۡتَخۡلِفَنَّهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ كَمَا ٱسۡتَخۡلَفَ ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِهِمۡ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمۡ دِينَهُمُ ٱلَّذِي ٱرۡتَضَىٰ لَهُمۡ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّنۢ بَعۡدِ خَوۡفِهِمۡ أَمۡنٗاۚ يَعۡبُدُونَنِي لَا يُشۡرِكُونَ بِي شَيۡ‍ٔٗاۚ وَمَن كَفَرَ بَعۡدَ ذَٰلِكَ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ٥٥[النور: ٥٥].

«خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته انجام داده‌اند، وعده می‌دهد که آنان را قطعاً جایگزین در زمین خواهد کرد، همان گونه که پیشینیان را جایگزین (یاغیان ستمگر) قبل از خود کرده است. همچنین آیین ایشان را که برای آنان می‌پسندد، حتماً پا برجا و بر قرار خواهد ساخت و نیز خوف و هراس آنان را به امنیت و آرامش مبدل می‌سازد، (چرا که تنها) مرا می‌پرستند و چیزی را (در پرستش) شریکم نمی‌گردانند...».

در لا به لای داستان ابراهیم  ÷ به آنان می‌فرماید:

﴿۞وَإِذِ ٱبۡتَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ رَبُّهُۥ بِكَلِمَٰتٖ فَأَتَمَّهُنَّۖ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامٗاۖ قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِيۖ قَالَ لَا يَنَالُ عَهۡدِي ٱلظَّٰلِمِينَ١٢٤[البقرة: ١٢٤].

«و (به خاطر آورید) آن گاه را که خدای ابراهیم، او را به سخنانی بیازمود، و او آن‌ها را به تمام و کمال و به بهترین وجه انجام داد، (خداوند به او) گفت: من تو را پیشوای مردم خواهم کرد، (ابراهیم) گفت: از دودمان من (نیز کسی را پیشوا و پیامبر خواهی کرد؟) (خداوند) فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد».

در میان داستان بنی اسرائیل می‌فرماید:

﴿فَخَلَفَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ خَلۡفٞ وَرِثُواْ ٱلۡكِتَٰبَ يَأۡخُذُونَ عَرَضَ هَٰذَا ٱلۡأَدۡنَىٰ وَيَقُولُونَ سَيُغۡفَرُ لَنَا وَإِن يَأۡتِهِمۡ عَرَضٞ مِّثۡلُهُۥ يَأۡخُذُوهُۚ أَلَمۡ يُؤۡخَذۡ عَلَيۡهِم مِّيثَٰقُ ٱلۡكِتَٰبِ أَن لَّا يَقُولُواْ عَلَى ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡحَقَّ وَدَرَسُواْ مَا فِيهِۗ وَٱلدَّارُ ٱلۡأٓخِرَةُ خَيۡرٞ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ١٦٩[الأعراف: ١٦٩].

«بعد از آن، فرزندان ناخلفی جانشین آنان شدند که وارث کتاب (آسمانی تورات) گشتند، کالای این جهان دانی و پست را دریافت می‌داشتند و می‌گفتند: (ان شاءالله) بخشیده خواهیم شد، و حال آنکه اگر باز هم کالایی همانند کالای نخست به دست‌شان می‌رسید، آن را دریافت می‌داشتند، مگر از آنان در کتاب پیمان گرفته نشده است که از زبان خدا جز حق نگویند؟ و حال آنکه آنچه را در کتاب است خوانده و فهم کرده‌اند و سرای آخرت بسی بهتر است برای کسانی که پرهیزگاری کنند، مگر عقل ندارید و نمی‌فهمید».

و بالاخره از میان داستان‌های بسیار این نکته را یادآور می‌شود که:

﴿فَهَلۡ يَنظُرُونَ إِلَّا سنّت ٱلۡأَوَّلِينَۚ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ ٱللَّهِ تَبۡدِيلٗاۖ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ ٱللَّهِ تَحۡوِيلًا٤٣[فاطر: ٤٣].

«آیا آنان انتظار دارند سرنوشتی جز سرنوشت پیشینیان داشته باشند! هرگز تبدیلی در شیوه‌ی رفتار خدا (در بر خورد با ملت‌ها) نخواهی یافت، و هرگز نخواهی دید که روش خدا تغییر مسیر دهد».

اقتضای همه‌ی این سنت‌ها این است که خداوند جانشینی و تسلط بر زمین و امنیت را برای مسلمانان به عهده گرفته است، فقط در برابر یک شرط: ﴿يَعۡبُدُونَنِي لَا يُشۡرِكُونَ بِي شَيۡ‍ٔٗاۚ[النور: ٥٥]. «مرا می‌پرستند (و در پرستش) چیزی را شریکم نمی‌گردانند».

این وعده عملاً در مورد مسلمانان تا زمانی که آنان به شرطی که خداوند با آنان نموده، پایبند بودند به صورت تاریخی روشن و آشکار، تحقق یافت.

سنتی که خدا در داستان ابراهیم از آن یاد می‌کند، می‌طلبد که عهد پروردگار به صورت وراثتی انتقال نیابد، بلکه عامل انتقال آن تنها عقیده‌ی صحیح و درست باشد، یعنی به وسیله‌ی استمرار در عملِ به آن در واقعیت زندگی. بنابراین، هنگامی که ذریّه و فرزندان از عهد خدا منحرف گردیدند و ظلم پیشه نمودند، خداوند تنها به صرف این‌که از نسلی «مؤمن» هستند آنان را حمایت و یاری نخواهد کرد، بلکه باید این نسل خود در عمل مؤمن بوده تا عهد و پیمان الهی در موردشان تحقق یابد، آری! عهد و پیمان خداوند به ستم پیشگان نمی‌رسد، اگر چه از نسل قومی مؤمن باشند!

آن هنگام که مسلمانان از راه خدا منحرف گردند بدون تعارف سنّت خداوندی در مورد آن‌ها اجرا شد و کم کم جانشینی، قدرت و امنیت آنان از بین رفت تا این‌که به حدی رسیدند که این گونه توصیف می‌شوند: ﴿فَخَلَفَ مِنۢ بَعۡدِهِمۡ خَلۡفٞ وَرِثُواْ ٱلۡكِتَٰبَ يَأۡخُذُونَ عَرَضَ هَٰذَا ٱلۡأَدۡنَىٰ وَيَقُولُونَ سَيُغۡفَرُ لَنَا....[الأعراف: ١٦٩].

«فرزندان ناخلفی که وارث کتاب (آسمانی تورات) گشتند، کالای این جهان دانی و پست را دریافت می‌داشتند و می‌گفتند: (ان شاء الله) بخشیده خواهیم شد...».

این واقعیت مسلمانان امروز است، تمامیت جانشینی، قدرت و امنیت‌شان از آنان گرفته شده است و چنان‌که پیامبر  ج فرموده‌اند «به مانند کف و خس و خاشاک روی آبی گردیده‌اند که امت‌های دیگر یکدیگر را برای دریدن آنان فرا می‌خوانند، چنان‌که گرسنگان به ظرف غذا، یورش می‌برند» آنچه گفته شد در مورد مسلمانان بود.

اما اروپائیان علم و تمدن را از مسلمانان آموختند و از پذیرفتن دین خدا سر باز زدند، زندگی دنیوی و زر و زینت آن را برگزیدند و برای به دست آوردن آن با تمام نیرو و توان تلاش نمودند؛ و از این رو مصداق دو سنّت از سنت‌های الهی یاد شده در قرآن گردیدند:

﴿مَن كَانَ يُرِيدُ ٱلۡحَيَوٰةَ ٱلدُّنۡيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيۡهِمۡ أَعۡمَٰلَهُمۡ فِيهَا وَهُمۡ فِيهَا لَا يُبۡخَسُونَ١٥[هود: ١٥].

«کسانی که (تنها) خواستار زندگی دنیا و زینت آن باشند پاداش اعمال‌شان را در آنجا به طور کامل به آنان می‌دهیم و به آنان در آنجا کم داده نخواهد شد».

﴿فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِۦ فَتَحۡنَا عَلَيۡهِمۡ أَبۡوَٰبَ كُلِّ شَيۡءٍ حَتَّىٰٓ إِذَا فَرِحُواْ بِمَآ أُوتُوٓاْ أَخَذۡنَٰهُم بَغۡتَةٗ فَإِذَا هُم مُّبۡلِسُونَ٤٤[الأنعام: ٤٤].

«هنگامی که آنان فراموش کردند آنچه را که به آن متذکر شده بودند، درهای همه چیز (از نعمت‌ها) را بر رویشان گشودیم، تا هنگامی که به آنچه داده شده بود شاد گردیدند؛ ناگهان [گریبان] آنان را گرفتم، و یک‌باره ناامید شدند».

این است واقعیت مشهود اروپای امروز؛ خداوند نتیجه‌ی تلاش دنیویشان را به مقداری که در آن تلاش نمودند به تمام و کمال به آنان بخشید و چیزی از دنیایشان را کم نکرد و پس از آن درهای همه چیز را بر رویشان گشود: درهای قدرت، ثروت، مکانت و برتری طلبی و زورگویی در زمین! و جزء تکمیل کننده‌ی این سنّت را که در ادامه‌ی آیه ذکر شده است، برایشان باقی نهاد.

ده سال پیش مردم باور نمی‌کردند که سنّت خداوند به زودی بر ایشان تطبیق خواهد کرد، و در حالی که به ظاهر آن فریفته شده بودند، گمان می‌کردند آنان در آینده‌ای نه چندان دور در زمین تا ابد حکم رانی خواهند کرد!

امروز بیم دهندگان از نویسندگان و رهبران سیاسی خودشان، کسانی که خیلی هم به آنچه داده شده‌اند، شادمان نیستند، می‌گویند: اگر تمدن اروپا به همین منوال گام بردارد قطعاً به سمت و سوی نابودی خواهد رفت!

این مطلب اقتضا می‌کند که با نگاهی متفکرانه به سنّت خداوند، میان این دو گشایش تفاوتی قائل شویم. قرآن در مورد کافران می‌فرماید: ﴿فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِۦ فَتَحۡنَا عَلَيۡهِمۡ أَبۡوَٰبَ كُلِّ شَيۡءٍ[الأنعام: ٤٤]. «هنگامی که فراموش کردند آنچه را که به آنان متذکر شده بودند، درهای همه چیز (از نعمت‌ها) را به روی‌شان گشودیم».

و در مورد مؤمنان می‌فرماید: ﴿وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡقُرَىٰٓ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَفَتَحۡنَا عَلَيۡهِم بَرَكَٰتٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ[الأعراف: ٩٦].

«اگر مردمان این شهرها و آبادی‌ها ایمان می‌آوردند و پرهیزکاری می‌کردند، برکات آسمان و زمین را بر روی آنان می‌گشودیم».

بنابراین بر روی اهل کفر درهای همه گونه نعمت برای امتحان و آزمایش گشوده می‌شود، اما ایشان از درهای برکتی که بر روی اهل ایمان باز می‌شود محروم خواهند ماند، واقعیت اروپای امروز مؤید این مطلب است. اروپا به حدی از فراوانی نعمت رسیده است که هیچ امتی در طول تاریخ به این گستردگی از آن برخوردار نبوده است! با وجود آن به روزگارشان بیندیشید و بنگرید؛ بنگرید آشفتگی، پریشانی، سرگردانی، خودکشی، دیوانگی، شراب خواری، اعتیاد، انحراف و شورش را! ببینید که چگونه خود اعتراف داشته‌اند که مفاسد اجتماعی به اوج خود رسیده است!

این بدان سبب است که خدا را نمی‌شناسند، و روشن است آرامشی را که اهل ایمان از آن برخوردارند، در وجود خود نمی‌یابند:

﴿ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَتَطۡمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكۡرِ ٱللَّهِۗ أَلَا بِذِكۡرِ ٱللَّهِ تَطۡمَئِنُّ ٱلۡقُلُوبُ٢٨[الرعد: ٢٨].

«آن کسانی که ایمان آوردند و دل‌هایشان با یاد خدا سکون و آرامش پیدا می‌کند؛ هان! دل‌ها با یاد خدا آرام می‌گیرد».

وضعیت یهود نیز در کتاب خدا آمده است.

﴿ضُرِبَتۡ عَلَيۡهِمُ ٱلذِّلَّةُ أَيۡنَ مَا ثُقِفُوٓاْ إِلَّا بِحَبۡلٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَحَبۡلٖ مِّنَ ٱلنَّاسِ[آل عمران: ١١٢].

«آنان هر کجا یافته شوند (مهر) خواری بر ایشان خورده است مگر (با رعایت) پیمان خدا و پیمان مردم (یعنی با همزیستی مسالمت آمیز خویشتن را در امان دارند)».

پیش از این در جایی دیگر به هنگام بررسی سوره‌ی آل عمران به این موضوع اشاره کرده‌ایم؛ بنابراین به همین مقدار بسنده می‌کنیم که این یک اصل همیشگی است: «آنان هر کجا یافته شوند (مهر) خواری بر ایشان خورده است». اما در برهه‌ای استثنایی از زمان به وسیله‌ی پیمان خدا و پیمان مردم، در زمین تمکن و قدرت می‌یابند؛ و این وضعیت امروز یهود است، به گونه‌ای که مردم با افتادن در دام نقشه‌های یهود، آنان را یاری می‌کنند، چه از طریق سالن‌های آرایش، یا سالن‌های نمایش مد روز لباس، یا سینما، رادیو و تلویزیون، یا گرفتار شدن به انحرافات جنسی، یا مشغول شدن به کلوپ‌های ورزشی و یا کمک کردن به آنان با خرید تسلیحات و کمک‌های مستقیم نقدی[٢].

ولی آیا این قدرت و مکنت ناگهانی به وجود آمده است....؟

بی‌گمان تقدیر خدا این گونه بوده است: ﴿بِحَبۡلٖ مِّنَ ٱللَّهِ اما این داستان در دایره‌ی سنّت دیگری از سنت‌های الهی قرار می‌گیرد:

﴿قُلۡ هُوَ ٱلۡقَادِرُ عَلَىٰٓ أَن يَبۡعَثَ عَلَيۡكُمۡ عَذَابٗا مِّن فَوۡقِكُمۡ أَوۡ مِن تَحۡتِ أَرۡجُلِكُمۡ أَوۡ يَلۡبِسَكُمۡ شِيَعٗا وَيُذِيقَ بَعۡضَكُم بَأۡسَ بَعۡضٍۗ[الأنعام: ٦٥].

«بگو: خدا می‌تواند که عذاب بزرگی از بالای سرتان و يا از زیر پاهای‌تان بر شما بگمارد، و یا این‌که کار را بر شما به هم آمیزد، و دسته دسته و پراکنده گردید، و جنگ‌ها در میانتان بر پا گرداند».

این تهدید و تحذیر خداوندی برای بشریت است به هنگامی که کفر پیشه کنند... .

بشریت امروز چنان کفر می‌ورزد که در طول تاریخ بی‌سابقه بوده است، و چنان به کفر خود می‌بالد که هرگز در طول تاریخ نظیر نداشته است.

از این رو خداوند سنّت و انذار خود را در مورد ایشان اجرا نمود، و ایشان را دسته دسته و پراکنده نموده و به شر یکدیگر گرفتار آورد، و به کیفر زیاده‌روی در کفر، آنان را به عنوان فاسدترین مخلوقات خویش برگزید تا همه‌ی بشریت را با تیر‌های خود به هلاکت رساند.

این همه بدبختی و بیچارگی گرفتار بشر گردید، چرا که امّت اسلامی از مسیر اصلی خود فاصله گرفت و از رسالت خود در برابر خود و کل بشریت کنار کشید و پرچم رهبری جهان را تسلیم امتی جاهل نمود که از سرسپردن به فرمان الهی خودداری کرده و تمام بشریت را به همراه خود به سوی الحاد و کفر کشانده است. پیوسته این وضعیت ادامه خواهد یافت تا آن زمان که تقدیر خداوند این گونه باشد، و تا این‌که امّت اسلامی به دین و رسالت خویش بازگردد و به دنبال آن وضعیت بشر سر و سامانی دوباره یابد.

بدین سان مسلمان در پرتو سنت‌های روشن‌گر ربانی که در قرآن بیان شده است، بیانی کامل از تصویر کلی سیر حوادث در جهانی که در آن به سر می‌برد می‌یابد، چنان‌که بر اساس این بیان آشکار، موضع خویش را در برابر حوادث و نقشی که باید ایفا کند می‌یابد، گویی که کتاب خدا در همین لحظه بر او نازل شده است، نه از چهارده قرن پیش! این‌ها همه بدون اسرار و طلسم است و هیچ گونه قرائت سرّی در رابطه با رموز خاصی که گمان می‌رود در قرآن وجود داشته باشد، نیست!

قرآن و دشمن‌شناسی در پرتوی رهنمودهای آن در کتاب خدا از دشمنی‌های در کمین نشسته در مسیر دعوت، بسیار سخن به میان آمده است.

بخش زیادی از سوره‌های مدنی را سخن از دشمنان و نیرنگ‌ها و نقشه‌های آنان با اسلام در بر گرفته است:

﴿وَلَن تَرۡضَىٰ عَنكَ ٱلۡيَهُودُ وَلَا ٱلنَّصَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمۡۗ[البقرة: ١٢٠].

«یهودیان و مسیحیان هرگز از تو خشنود نخواهد شد، مگر این‌که از آئین (منحرف) ایشان پیروی کنی...».

﴿وَلَا يَزَالُونَ يُقَٰتِلُونَكُمۡ حَتَّىٰ يَرُدُّوكُمۡ عَن دِينِكُمۡ إِنِ ٱسۡتَطَٰعُواْۚ[البقرة: ٢١٧]

«مشرکان پیوسته با شما خواهند جنگید تا اگر بتوانند، شما را از آئین‌تان بر گردانند...».

پس از آن به صورت مفصل در مورد داستان‌های پیامبران و هر دعوت‌گری که برای دعوت به سوی «لا إله إلا الله» به پا خاسته است، سخن به میان آمده است که چگونه قدرتمندان در برابر او می‌ایستادند، کسانی که از برگرداندن قدرت به صاحب اصلی آن که خداوند پاک و بلند مرتبه است ناخشنود بودند تا آن را در انحصار خود گیرند و از این طریق مردم را به بردگی خود در آورند، و چگونه به قصد براندازی دعوت و منصرف کردن مردم از پیروی آن که گوش به فرمان آنان بودند با دعوت مبارزه می‌کردند و یاران دعوت را با انواع شکنجه‌ها اذیت و آزار نمودند، تا زمانی که یاران دعوت هر گونه امتحانی را به جان خریدند و استقامت پیشه کردند و دلشان برای خدا پاک و خالص گردید، تقدیر پیروزی از جانب خدا به انجام رسید و اهل ایمان به پیروزی رسید و دشمنان دین خدا را نابود کردند.

مسلمان به زودی خویشتن را در میان حوادث جهان معاصر به گونه‌ای می‌یابد که گویی قرآن در همین لحظه بر او فرود می‌آید. حالت او و دشمنانش را توصیف می‌کند، و از نهان کاری و انگیزه‌های آنان پرده بر می‌دارد و برنامه‌هایشان را افشا می‌کند!

او در این‌جا به ویژه در این موضوع با قرآنی زندگی نمی‌کند که چهارده قرن از آن گذشته است، بلکه او در این زمانه با قرآن زندگی می‌کند، با همه‌ی نشانه‌ها، جزئیات، و تفصیلاتش... .

او در میدان نبرد با دشمنان لا إله إلا الله حضور دارد... میدان نبرد حاضر است و او پا به میدان گذاشته است، و سخن خدا درباره‌ی میدان نبرد نیز حاضر است و لحظه به لحظه با آن همراه است و گام به گام آن را توصیف می‌کند و قلب انسان مسلمان، احساسات و افکار و اندیشه‌های او را متوجه خود می‌گرداند، گویی که وحی است که هم اکنون از جانب خدا فرود آمده است.

در این‌جا به ویژه در این موضوع لازم است که مسلمان در حالی که قرآن می‌خواند، این حقیقت را نیز کاملاً درک کند و به اندازه‌ی اهمیت موضوع، آن را مورد توجه قرار دهد.

قرآن شخص او را در هر لحظه‌ای که در آن به سر می‌برد، مخاطب خویش قرار می‌دهد؛ و در این هنگام که او را مورد خطاب قرار می‌دهد از داستان گذشتگانی غیر از او که فقط با تجربه‌ی خاص خود زیسته‌اند، حکایت نمی‌کند، بلکه در واقع داستان شخصیت خود او را در قالب شخصیت دیگران حکایت می‌کند! گذشته از این راهنمایی‌های قرآن متوجه شخص اوست، تا او را آگاه کرده و نیاز او را پاسخ گوید و ساختار احساسات، اندیشه‌ها و رفتارهای او را به مقتضای آن شکل دهد. به عبارت دیگر، او را در پرتو راهنمایی‌های قرآنی تربیت کرده و گام‌هایش را در مسیر حق پایدار سازد.

[٢]- در ترجمه و توضیح این آیه دو نظریه وجود دارد: نظریه اول: که آیه در تفسیر نور بر اساس آن ترجمه شده است به این معنا که اگر یهود به عهد خویش با خدا وفا کند و قوانین شریعت را رعایت نماید و با مردم نیز زندگی مسالمت آمیزی را پیشه کند، از خواری و ذلت بیرون خواهد آمد و دکتر قرضاوی - حفظه الله - این نظریه را پذیرفته است. نظریه دوم: توضیح استاد محمد قطب در ذیل آیه است، یعنی این‌که اگر در حال حاضر یهود به قدرتی در زمین دست یافته که مقطعی و موضعی است، بر اساس سنّت خدا به مصداق آیات ٤٤ و ٦٥ سوره‌ی انعام می‌باشد و به این علت است که مردم فریب نقشه‌ها و برنامه‌های یهود را خورده و ناخواسته او را کمک و یاری می‌نمایند. مترجم نیز نظریه‌ی دوم را با توجه به واقعیت کنونی مسلمانان به صواب نزدیک‌تر می‌داند و آیه‌ی ١٠٤ سوره‌ی اسراء نیز مؤید این نظریه است: ﴿وَقُلۡنَا مِنۢ بَعۡدِهِۦ لِبَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ ٱسۡكُنُواْ ٱلۡأَرۡضَ فَإِذَا جَآءَ وَعۡدُ ٱلۡأٓخِرَةِ جِئۡنَا بِكُمۡ لَفِيفٗا١٠٤[الإسراء: ١٠٤]. «پس از آن به بنی اسرائیل گفتیم در زمین سکونت جویید هنگامی که زمان وعده‌ی دیگر فرا رسید همه‌ی شما را گرد هم می‌آوریم».