قرآن و ثوابت
قرآن برای انسان مسلمان ارزشهای ثابتی را به همراه دارد، که در این دنیای متغیر بر او حاکم است.
زندگی جنبههای ثابت و جنبههای متغیر در بر دارد، روشن است که کتاب خدا نسبت به جوانب ثابت، احکام و راهنماییهای مفصل و تغییر ناپذیر در بر دارد و نباید هم که تغییر کند؛ در حالی که نسبت به مسایل متغیر، اصولی کلی و ثابت آورده و برای فرد مؤمن، مجال اجتهاد در زمینهی استنباط و استخراج احکام جزئی را با توجه به نیازهای زندگیاش، در دایرهی این اصول ثابت و فراگیر، باز گذاشته است.
ما در اینجا، در این مبحث گذرا بر آن نیستیم که به بحث احکام بپردازیم، جای آن کتابهای فقه و اجتهادات فقهاست، بلکه هدف ما از طرح این مسأله این است که مسلمان در هر عصری با جامعهای رو به رو میشد که پیشینیان او در این چنین جامعهای زندگی نمیکردهاند، ولی او در این عصر، با ویژگیهای خاص خودش و برای اولین بار در زندگیاش، با جامعهای رو به رو میشود که ساختهی دست مسلمانان نیست.
او در جامعهای که امروزه در آن زندگی میکند، تفاوتهای بسیاری را به جوامعی که گذشتگان او در آن میزیستهاند مییابد، نه تنها به سبب تغییرات طبیعی، که وجود آنها در گسترهی زندگی انسان لازم و ضروری است و نتیجهی تعامل توانمندیهای او با جهان مادی پیرامون اوست، بلکه از این جهت که همهی بشریت از راه خدا و از مسیر و برنامهی او خارج شدهاند، که در این میان جوامعی نیز هستند که نام اسلام را بر خود دارند.
بنابراین همهی اوضاع و احوال جهان معاصر چنانکه طرف داران رشد و پیشرفت میگویند، «رشد و پیشرفت» نیست، بلکه این تغییرات و پیشرفتها بر حسب برنامههای شرورانهی بشری که برای به فساد کشاندن بشریت طراحی شده است ایجاد میشود، و در آنها مفاسد زیادی نهفته شده است، در حالی که به مردم گفته شده است که اینها را بدون مقاومت و جدل بپذیرند و اگر بر سر راه آن بایستند نابود خواهند شد و چرخ تحول، آنان را له خواهد کرد!
مسلمان خواه نا خواه با این جهان رو به رو میشود به عنوان کسی که در آن زندگی میکند و جاهلیت قرن حاضر او را به سمت خود خواهد کشید و یا بر او خواهد تاخت و او را از راه خدا و مسیر او دور خواهد کرد.
موضعگیری مسلمان در این جهان تغییر پذیر این است که، باید میان آنچه که به صورت طبیعی تغییر میکند، و آنچه که منفعلانه و به وسیلهی اسباب جاهلیتی که هیچ گونه ارتباطی با اسلام ندارد، تغییر میکند تفاوت بگذارد.