دلایل مطرح نمودن این موضوع
مطرحنمودن این موضوع، دلایل فراوانی دارد که به بعضی از آنها اشاره میشود:
۱- هر انسانی به طور ساده تلاش میکند تا به خوشبختی برسد. انسانها در بسیاری از جهات با همدیگر اختلافنظر دارند، در آراء و نظراتشان، در ریشه واساسشان، در تمایلات و سلیقههایشان، در اصول و مبادیشان، در اهداف ومقاصدشان با همدیگر اختلاف دارند، بجز در یک مطلب که تمامی انسانها از اول تا آخرشان در آن اتفاق دارند، و آن هم، طلب سعادت وخوشبختی است.
هر انسان مؤمن و کافر، نیکوکار و بدکار به دنبال خوشبختی است، و اگر از وی سؤال کنی که چرا این کار را میکنی و برای چه فلان عمل را انجام میدهی، در جواب میگوید: خوشبختی را میخواهم.
۲- بسیاری از انسانها برای رسیدن به خوشبختی راه اشتباه را میپیمایند. هر انسانی به دنبال سعادت است، اما بسیاری از آنها راه به دستآوردن خوشبختی را به اشتباه گرفتهاند. و تنها عدۀ بسیار کمی هستند که راه خوشبختی حقیقی را به درستی میپیمایند.
۳- یکی دیگر از دلایل مطرحنمودن این موضوع که اساسی ترین دلیل است - و امیدوارم که نهایت توجه و دقت را به آن مبذول دارید - آن است که بسیاری از مسلمانان به ویژه دعوتگران، وقتی با کسانی برخورد میکنند که به خوشبختی خیالی و غیرحقیقی رسیدهاند، چنین امری آنان را از خداوند متعال باز میدارد. پس انسان داعی در مسیر خود با موانعی برخوردمیکند - که این خود از خصوصیات راه دعوت است - و به کسی نیاز دارد تا وی را در این راه ثابتقدم گرداند، اما بسیاری از افرادی را میبیند که - به اشتباه - تصور میکند که خوشبخت هستند و در قلۀ خوشبختی زندگی میکنند. از این رو، در مسیر دعوت دچار ضعف و سستی میشود و با خود میگوید - یا شیطان به او میگوید - چرا مثل اینان نیستی؟ چرا مانند این افراد در سعادت حقیقی زندگی نمیکنی؟ بنابراین، در مسیر خود دچار ضعف و سستی میشود.
چه بسیار انسانهای ثابتقدمی بودهاند که قبل از مرگ، گمراهشده و از راه راست منحرف شدهاند. و چه بسیار افرادی بودهاند که در سعادت حقیقی زندگی میکردند و سپس به سعادت خیالی منتقل شدهاند. از این رو، در دنیا به سعادت حقیقی نرسیده و هرگز در آخرت هم بدان نخواهد رسید.
از اینجاست که صفحاتی چند در بارۀ سعادت برای شما نوشتم تا حقیقت آن را روشن گردانیم تا ببینیم آیا سعادت، یک خیال است یا یک حقیقت؟