خوشبختی در مقام و منصب
بنابراین، شاید افراد خوشبخت کسانی باشند که صاحب مقامات عالی هستند از قبیل رهبران و حاکمان و وزیران و امثال آنها.
امّا من به شما میگویم که نه، این طور نیست. آیا میدانید برای چه؟ زیرا مسئولیت در این دنیا همهاش نگرانی و اندوه است، و اگر کسی مسئولیت خود را به درستی ادا نکند، در روزقیامت حسرت و پشیمانی به دنبال دارد.
افراد صاحب منصب و حکام همیشه میترسند از اینکه منصب و قدرت خود را از دست بدهند. میبینی که برای حفظ قدرت خویش چقدر بدبخت هستند و هرگاه مقام خود را از دست بدهند = و باید هم از دست بدهند - بقیۀ عمرشان را در بدبختی و بیچارگی سپری میکنند.
منصب و مقام گاهی سبب نابودی شخص صاحب منصب میگردد، از این رو چنین شخصی در ترس و نگرانی همیشگی به سر میبرد. برای اثبات این مطلب، داستان فرعون و هامان برای ما بس است، کسانی که صاحب منصب و مقامات عالی بودند و قرآن داستانشان را برای همیشه بیان کرده است.
امّا در عصر حاضر نمونههایی را به طور مختصر برای شما ذکر میکنم:
۱- شاه ایران: مردی که جشن بزرگی را برپا کرده بود تا خاطرۀ گذشت ۲۵۰۰ سالۀ حکومت شاهنشاهی ایران را تازه گرداند. او میخواست که نفوذ و سیطرۀ خود را بر خلیجفارس و پس از آن بر جهان عرب، بگستراند.
این مرد، فرد هوسرانی بود و همانند طاووس هر روز خود را به شکلی درمیآورد. سرانجامش چه بود؟ سرگردان و دربهدر شد و فرار کرد. کشوری را نیافت که بدان پناه برد، حتی آمریکا که شاه ایران، مطیع و دستنشانده و کارگزار آن بود، به او پناه نداد. و بر این حال ماند تا اینکه با حالت آوارگی و دربهدری و فراری در مصر جان باخت، پس از آنکه غم و اندوه وی را از پای درآورد و بیماری سرطان به او یورش برد. زن و فرزندان و بستگانش هم درچند - قارۀ جهان پراکنده و متفرق گشتند!!!.
۲- رئیس جمهور فلیپین: این مرد طاغی و سرکش چه اتفاقی برایش افتاد؟ در مورد داستانش بسیار تأمل کردم و شایستۀ آن دانستم که از آن پند و عبرت گرفته شود.
خداوند متعال غم و غصههای بدبختی و تیرهروزی را در این دنیا قبل از آخرت، به این رهبر چشانید. ناگهان در فاصلۀ میان شامگاه و چاشتگاهی به آوارگی و دربهدری و فراری احوالش تغییر یافت و هیچ یک از خویشاوندان ودوستانش روی خوش را به وی نشان ندادند. و نمیتوانست به کشور خود برگردد، کشوری که قبلاً هر طور که میخواست در آنجا در ناز و نعمت به سر میبرد. تا جایی که مرگ به سراغش آمد و نتوانست چند وجب ناقابل از خاک کشورش را تصاحب کند تا جسد پلیدش را در آن مخفی کند.
۳- بوکاسا: نمیدانی «بوکاسا» چه کسی است؟ او کسی است که خود را درصد امپراتوری قرار داد. همۀ ما قیافه و اعمال وی در آفریقای میانه را به یاد داریم. هنگامی که از فرانسه دیدن کرد، انقلابی علیه وی برپا شد و پس از آن در فرانسه آواره و دربهدر شد تا جایی که عرصه بر وی تنگ شد. سپس با اسم مستعار به کشورش آمد. آنگاه وی را دستگیر کردند و در همانجا محاکمهاش کردند. اکنون نمیدانم که آیا کشته شده یا نه؟ امّا آنچه که معلوم است، این است که به امراضی چند مبتلا گشت، سادهترین آنها، امراض بدبختی و نگرانی و غم و اندوه در کشوری است که خود را به عنوان امپراطور آنجا منصوب کرد.
این بعضی از مثالهای مختصری بود و به راستی نمونههای این افراد از متقدمین و متأخرین خیلی زیاد است. افرادی که سنت الهی دربارۀ آنها تحقق یافت، سنتی که هیچ تغییر و تبدیلی در آن راه نمییابد.
پس این همان خوشبختی خیالیای است که مردم تصور میکنند که آن خوشبختی حقیقی است. بسیاری از مردم در ابتدا به نظر میرسند که خوشبخت هستند، اما در واقع غم و غصههای بدبختی و سختی و بلا و حسرت و ندامت را میچشند. شاعری به نام حمد حجی رحمهالله این حقیقت را در قصیدهای به تصویر کشانده است، آنجا که میگوید: «هرگاه با مردم برخورد میکنم، لبخند و خوشحالی را از من میبینند و درد و گرفتاری مرا درک نمیکنند».
«خودم را برای مردم گشادهرو و خوشحال نشان میدهم تا جایی که آرزو میکنند مثل من باشند».
سپس در ادامه میافزاید:
«اگر میدانستند که من چقدر بدبخت و پریشانم، زمین بسیار وسیع و فراخ در نظرشان تنگ میشد».
«از من دور میشدند و به من نگاه نمیکردند. سپس از من خیلی بیزار میشدند و مرا بدگوئی و نکوهش میکردند». «اگر بدبختیها و تیرهروزیهایم برای دوستان و رفیقانم برملا میگشت، چنان با من رفتار میکردند که گوئی مرتکب بزرگترین جنایت شدهام».
«این چنین مردم آرزوی مرگ میکنند برای کسی که در میانشان مصائب و بدبختیهای زیادی دارد».
روشنترین مثال برای سعادت خیالی، زندگیای است که اروپا به ویژه کشورهای اسکندیناوی دارند. این کشورها، ثروتمندترین کشورهای جهان هستند چه در سطح ملی و چه در سطح درآمد فردی، اما با این وجود بالاترین میزان خودکشی در جهان را دارند. کشور سوئد از لحاظ درآمد فردی، ثروتمندترین کشور است ولی بالاترین میزان خودکشی را در میان دیگر کشورهای جهان داراست. این در حالی است که میبینیم کشورهای اسلامی با وجودی که اکثرشان فقیرند، کمترین میزان خودکشی در جهان را دارند.
به همین صورت در بررسی واقعیت میبینیم که خوشبختی حقیقی در مال و دارائی، دانشها و یافتههای علمی، مقام و منصب و امثال آنها از مزخرفات دنیا و چیزهای پوچ و بیهوده نیست.
پس اسباب خوشبختی در کجا نهفته است؟ و صفات و خصوصیات اشخاص خوشبخت واقعی و حقیقی کدام است؟ پیش از پاسخ به این سؤالات، به عنوان مقدمه بعضی از موانع خوشبختی را به طور مختصر ذکر میکنیم.