۲- داستان کرستینا اوناسیس
این داستان شگفتی است، داستانی که تأکید میکند مال و دارایی هر اندازه زیاد باشد، نمیتواند به تنهایی سبب خوشبختی باشد.
این داستان عجیبی است که بخشهای آن حدود پانزده سال یا بیشتر به طول انجامید و آخرینبخش آن تنها چند ماهی است که به پایان رسیده. این داستان، داستان کرستینا اوناسیس است.
از آنجایی که خداوند متعال مثلها و نمونههایی از کفار را برای ما ذکر کرده است پس جای شگفت نیست - بلکه جزو منهج الهی قرآن است - که ما هم مثلی را برای شما بیاوریم اگرچه به اسم این زن هم باشد.
اینک داستان این زن «کرستینا اوناسیس» را برای شما بیان میکنیم. او زنی یونانی و دختر میلیونر مشهور، «اوناسیس» بود، کسی که میلیاردها تومان پول، داشت و مالک جزیرهها و ناوگانهای جنگی بود. پدر این دختر از دنیا رفت. پیش از آن مادر و برادرش هم فوت کرده بودند. وتنها خود همراه با نامادریاش وارث این ثروت هنگفت شد. آیا میدانی که چقدر اموال و دارایی به ارث برد؟ بیش از پنج هزار میلیون ریال (سعودی) به ارث برد. این دختر صاحب یک ناوگان دریایی عظیم و صاحب جزیرهای بزرگ و چندین شرکت هواپیمایی شد.
برادر گرامی، زنی که مالک بیش از پنج هزار میلیون ریال همراه با کاخها و کشتیها و هواپیماها باشد آیا در نظر بسیاری از مردم خوشبختترین زن در دنیا نیست؟ چه بسا افرادی آرزو بکنند که مثل این زن باشند. تو میدانی که اگر ثروت این زن بین صد نفر تقسیم شود، بیتردید هر یک جزو بزرگترین ثروتمندان میشود، به گونهای که به هر یک پنج میلیون ریال میرسد. بنابراین، وی از بزرگترین ثروتمندان است. پس حال زنی که مالک این ثروت عظیم است چگونه باید باشد؟ در اینجا سؤال این است که آیا این زن خوشبخت است؟
اینک به قسمتهای این داستان عجیب دقت کنید و در خلال آنها، جواب سؤال فوقالذکر برای شما معلوم میگردد:
- مادر این زن بعد از یک زندگی فاجعهآمیز درگذشت. وی در اواخر عمرش طلاق داده شد.
- برادرش هم هنگامی که با هواپیمایش بازی میکرد، هواپیما سقوط کرد و بر اثر آن جان باخت.
- پدرش هم با همسر تازهاش، «جاکلین کندی» همسر رئیس جمهور سابق امریکا، «جون کندی»، اختلاف داشت. پدر وی در مقابل میلیونها دلار با این زن ازدواج کرد. او با این کار فقط به دنبال شهرت بود تا بگویند فلانی با زن رئیسجمهور آمریکا، «جون کندی» ازدواج کرده است. و با این وجود دائما در بدبختی و ناگواری با این زن زندگی میکرد.
تصور کن که این زن به شرطی با این مرد ازدواج کرده که با وی در یک بستر نخوابد، بر وی سیطره و تسلط نداشته باشد، و بنا به خواستهاش میلیونها دلار برایش خرج کند. و با این وجود با شوهرش اختلاف داشته است و هنگامی که شوهرش مرد، با دخترش اختلاف داشت.
خلاصه، این دختر در زمان حیات پدرش با یک مرد آمریکایی ازدواج نمود و چند ماهی با او زندگی کرد و سپس از همدیگر جدا شدند. و بعد از وفات پدرش با یک مرد یونانی ازدواج نمود و چند ماهی نیز با او زندگی کرد و سپس از همدیگر جدا شدند. بعد از آن مدتی طولانی منتظر ماند و به دنبال خوشبختی بود. آیا میدانید با چه کسی ازدواج کرد؟ آیا میدانید ثروتمندترین زن در جهان به طور کلی، برای بار سوم با چه کسی ازدواج کرد؟ با یک مرد کمونیست از روسیه ازدواج نمود. بسیار جای تعجب است قلۀ سرمایه داری و قلۀ کمونیستی به همدیگر میپیوندند!! و زمانی که مردم و روزنامهنگاران - به شیوهای خاص - از او سؤال میکردند: تو نمونۀ سرمایهداری بودی، چگونه با یک کمونیست ازدواج کردی؟ در جواب میگفت: به دنبال خوشبختی هستم.
بعد از ازدواج، همراه با شوهرش به روسیه رفت. و با توجه به اینکه نظام آنجا اجازه نمیداد که بیشتر از دو اتاق به ملکیت کسی درآید و اجازۀ خدمتکار را هم نمیداد، این زن مجبور بود که در خانهاش - البته در دو اتاق - بنشیند و کارهای منزل را خودش انجام دهد. سپس روزنامهنگاران - که در همه جا همیشه به دنبال او بودند = نزد وی آمدند و پرسیدند: این وضعیت چگونه است و اکنون در چه حالی هستی؟ در جواب گفت: به دنبال خوشبختی هستم.
حدود یک سال با این مرد زندگی کرد و سپس از وی جدا شد. پس از آن یک مجلس مهمانی در فرانسه برپا شد و روزنامهنگاران از وی پرسیدند: آیا تو ثروتمندترین زنی؟ در جواب گفت: بله، من ثروتمندترین زن هستم، ولی در واقع بدبختترین زنم.
این زن در آخرین بخش از بخشهای این نمایشنامۀ حقیقی، با مرد فرانسوی ازدواج کرد.
دقت کنید که این زن در چهار کشور ازدواج کرده و به یک کشور بسنده ننموده است تا شاید به خواستهاش برسد. او با یک مرد ثروتمند (یکی از صنعتگران) از کشور فرانسه ازدواج کرد و بعد از مدتی کوتاه دختری گرامی به دنیا آورد. سپس از شوهرش جدا شد. پس از آن، بقیۀ عمرش را در بدبختی و نگونساری و پریشانی و اندوه به سر برد. و بعد از چند ماهی جسد مردهاش را در «شالیه» آرژانتین پیدا کردند و مردم ندانستند که آیا با مرگ طبیعی مرده یا به قتل رسیده است، تا جایی که پزشک آرژانتینی دستور داده که جسدش را شکافتند. سپس در جزیرۀ پدرش دفن شد!!.
به این زن نگاه کنید آیا مالش به وی هیچ نفع و سودی رساند؟ در دنیا که نه، و در آخرت هم خودش میگوید: «دارائی من، مرا سودی نبخشید».
بنابراین، مال به تنهایی کافی نیست. تنها مال سعادت و خوشبختی را جلب نمیکند و آن را ذخیره نمی سازد. به راستی بزرگترین توهمات و خیالات خوشبختی، مسألۀ ثروت و دارائی و تجارت است. و در عصر کنونی میبینید که بسیاری از تجار در نگرانی و پریشانی دائمی زندگی میکنند. میبینید کسانی را که تجارت و دارائیاش را از دست داده و در غم و اندوه و پریشانی زندگی میکنند.
مثال دیگری را ذکر میکنم: یکی از تجار - که از مشهورترینشان بود - صاحب میلیونها تومان پول بود. اموال و دارائیاش را از دست داد و بعد از مدتی دچار بینوائی و زندگانی پر از مشقت و سختی شد، پس به دنبال کار میگشت - و مدتی، منصب بزرگی در یکی از وزارتخانهها داشت - و بالأخره شغل وچکی (کارگری) را پیدا کرد. کدام خوشبختی بعد از آن مال نصیب وی شد؟