نگاهی به گذشته
خوانندهی گرامی! شما در حالیکه این صفحات را میخوانید، تصور کنید در آن برهه از تاریخ بسر میبرید. هنگامیکه پیامبرصدر مکه و در دار ارقم بودند ودعوت پنهانی بود سپس هنگامیکه اسلام پا گرفت و آشکار شد، سپس هنگامیکه صحابه جانبازشان طبق دستور نبوی و الهی عازم سفر هجرت و غربت به حبشه و سپس به مدینه طیبه گردیدند و تمام مال و دارایی و وطن و بستگانشان را رها کردند.
تصور کنید که در آن شرایط سخت، راههای دور، یا با شتر و یا پیاده، گرسنگی، ترس، محاصره، هشت صد کیلومتر راه پیاده تا تبوک در هوای گرم و سوزان، نبردهای تاریخ ساز و پیروزی آفرینِ بدر و أُحُد و خیبر و خندق و حُنَین و تبوک و پیش از آن مکه و..
اکنون آثار روانی این زندگی پر ماجرا را تصور کنید، به نظر شما چه جوّی از دوستی و محبت و جانفشانی و صمیمیت بر آنان حاکم بوده است، فراموش نکنید که در تمام این سفر طولانی رسول گرامیصبا آنان همراه بوده، نه تنها همراه بلکه رهبر و فرمانده و استاد و معلم و مربی آنان بودهاند.
همچنین در ذهن داشته باشید که وحی از سوی پروردگار آسمانها و زمین بر رهبرِ این گروهِ نمونهی تاریخ، رسول بزرگوار اسلامصهمواره سرازیر بوده، درباره اینها دقت کنید، دلهایشان چگونه با قلب پاک و پر نور پیامبرصپیوند خورده بوده است.
تصور کنید گروهی، جماعتی، دستهای، جامعهای که دلهایشان بر اساس محبت خدا و پیامبرصبا هم جمع شده، و شخص گرامی پیامبرصبا پشتوانه وحی به تربیت وسرپرستی آنان مشغول بوده، وهمواره بر سفره افتخار نزول قرآن گرد هم مینشستهاند، چنین گروهی، چنین دستهای، چنین انجمنی چه حال و هوایی داشتهاند. بخشی از این فضای آکنده از عاطفه و صمیمیت و سرشار از محبت و فداکاری و جان نثاری را در اول کتاب آورده ایم.
بدون شک آنچه میتوانسته بر چنین جامعهای حاکم باشد محبت و خونگرمی و یکدلی بوده است.