مقدمه
رضا زنگنه / متولد شهرستان اصفهان در خانوادهای کاملاً مذهبی چشم به جهان گشود. پدر ايشان يکی از روحانيون معروف اصفهان، و يکی از متعصبان به مذهب تشيع بود. رضا زنگنه تا قبل از گرويدن به مذهب اهل سنت نيز مانند ديگر ساکنين اصفهان يکی از متعصبين به مذهب خويش بود بهتر است چگونگی گرويدن ايشان به اهل سنت و جماعت را که آن را يک نوع هدايت میناميد از زبان خود مرحوم بخوانيم. ايشان در اين راستا میگفت: من در خانوادهای زيستهام که میبايست هم اکنون مانند پدرم يکی از مُبلِّغين دين تشيع باشم ولی به فضل و رحمت خداوند از بند ضلالت و گمراهی رهائی يافتم و به مذهبی دست يافتم که همان راه و روش پيامبر اکرم ص میباشد و خوشحالم که مورد استجابت دعای مرحوم پدرم گرديدم چون پدرم هميشه و حتی در وصيتنامهاش از خداوند مسئلت مینمود که يکی از دو فرزندانش را به راه مستقيم هدايت دهد و منظورش از هدايت اين بود که لباس روحانيت به تن کند از آنجا که خداوند عليم به امور بندگانش میباشد و راه راست را بهتر از هر مخلوقی تشخيص میدهد من را به اين راه حق سوق داد. داستان گرايشم به مذهب اهل سنت خيلی طولانی است ولی مختصرا از روزهائی شروع شد که بنده شيفتهء يکی از مراجع تقليد معروف شهر اصفهان شدم و برای شنيدن سخنانش سرمای سرد زمستان را تحمل میکردم و گاهی کيلومترها راه میپيمودم تا به پای منبر اين عالم برجسته برسم و عاشق سخنانش بودم تمام رفتار و کردار اين روحانی برايم اينگار يک نوع حجت بود افتخارم بر اين بود که بتوانم مريد وی گردم و به همين منزلت نيز دست يافتم اما وقائعی رخ داد که اصلاً در مرحلهء اول برايم باورنکردنی بود، سخت از اين رويداد شوکزده شدم ولی با دوتا چشمانم آشکارا به نوعی فساد اخلاقی که زبانم از ذکر نوع آن عاجز است در اين شخصيتی که مظهر عقيدهام بود مشاهده نمودم تا چند سال اين مسئله وجدانم را رنج میداد و از اعتمادم به علمای مذهب روز به روز کاسته میشد و با مسائلی و يک نوع سوءلاتی روبرو میشدم که اصلاً در کتب مذهبم به جز تعصب پاسخی يا ردی نمیيافتم و اين اصل من را به فکر جستجو در مورد باقی مذاهب اسلامی انداخت. تنها مذهبی که حتی فکر جستجو در آن نمیکردم مذهب اهل سنت بود چون از کودکی اينقدر نسبت به اين مذهب بدی شنيده بودم که يک نوع بدبينی به اين مذهب پيدا نمودم ولی وقتی در مطالعه و جستجو در ميان اديان اسلامی ناموفق ماندم مجبور شدم برای يافتن پاسخهای سؤالاتم به مذهب اهل سنت هم سری بزنم و چون نتوانستم کتابهايی در مورد اين مذهب تهيه نمايم تصميم گرفتم برای آشنائی با اين مکتب به مناطق اهل سنت در کشور مسافرت نمايم، يادم هست در اولين مسافرتم به کردستان بود که به کتابی بنام حل اختلاف تاليف علامه مردوخ دست يافتم چندين بار متوالی مطالعه نمودم و اينگار گمشدهام را يافته بودم چون جواب تمام پرسشهايم را در اين کتابچه پيدا نمودم از اين رو تصميم گرفتم در مذهب به ارث برده از پدر و مادرم تجديد نظر نمايم کمی از تعصبات مذهبی کاستم و به جستجو در مورد مذهب ادامه دادم با علمای اهل سنت آشنا شدم و پس از ساليان تحقيق متوجه شدم تنها راهی که میتواند من را از شرکيات مذهبم نجات دهد گرويدن به مذهب اهل سنت است از اين رو به مطالعاتم در مورد اين مذهب ادامه دادم و بلاخره با تصميمی استوار اين مذهب را به عنوان دينی تازه اختيار کردم در اين راستا امتحانات بسياری شدم که به شکر خداوند تمام اين امتحانات بر ايمانم و بر قوت عقيدهام افزوده میشد. با علماء و شخصيتهای برجستهء اهل سنت رابطهء نزديکی پيدا کردم از جمله: علامه شهيد سبحانی و شهيد ضيائی و دکتر مظفری در شيراز و آيت الله برقعی در تهران و مولوی دامنی و مولوی عبدالملک ملازاده و ديگر علماء.. به بيشتر مناطق اهل سنت مسافرت نمودم و دوستان زيادی جستم از جمله مناطقی که مسافرت نمودم: استان کردستان و بلوچستان و خراسان و استان گيلان و هرمزگان و... و سفرهائی به خارج کشور من جمله: عربستان سعودی برای ادای فريضهء حج و عمره و همچنين امارات عربی.
رضا زنگنه / تصميم گرفته بود مسجدی برای اهل سنت در شهر يزد بنا نمايد و مبالغی هم برای اين بابت از خيرين جمع نموده بود که متأسفانه تمام اموال مذکور مصادره گرديد و ايشان روانهء زندان اوين گرديد که در طی يک سال زندان شش ماه در تک سلول گذراند و قريب يک سال در شهر تفت استان يزد به دور از خانواده تبعيد شد و پس از آن در خانهاش در اصفهان سخت زير نظر بود و دوستانش ممنوع زيارت به منزل ايشان بودند همچنين ديگر مسافرتها به مناطق اهل سنت از وی سلب گرديد و ممنوع خروج از کشور گرديد.
ايشان در سن ۷۲ سالگی و در سال ۱۳۷۱ هجری شمسی چشم از جهان فرو بست و در کوره دهی بنام زفره که کيلومترها راه با شهر اصفهان فاصله دارد به خاک سپرده شد. يادش گرامی و راهش زنده.
مجموعۀ موحدين
اینک شرح حال رضا زنگنه / با قلم خود ایشان....