علل الحدیث
با تعبیری ساده، میتوان علل الحدیث را غدّههای سرطانی و غیر سرطانی موجود در حدیث نامید. و این به معنای نوعی از بیماری است که در اثر یک سری علائم ظاهری، احتمال وجود غدّه داده میشود و پس از تحقیق و بررسی و انجام آزمونهای (TESTS) موردنیاز، وجود و نوع آنها (کشنده یا غیرکشنده) مسلم میشود.
همانطوری که بیماریهای جسمانی ما، انواع مختلفی دارند؛ از بیماریهای عادی گرفته (از قبیل سرماخوردگی، سردرد، چرک گلو و ... که تشخیص آنها به خاطر شیوع و علائم مشخص ظاهری چندان مشکل نیست)؛ تا بیماریهایی که تشخیص آنها به مهارت پزشک برمیگردد (از قبیل غدّههایی که با چشم دیده نمیشوند و با توجه به علائمی از بیماری و حدسیّات پزشکی و بالأخره تحقیق و آزمایشهای بیشتر، وجود آنها مسلّم میشود)؛ مرضها و بیماریهایی که به یک حدیث و روایت رو میکنند نیز دو نوعند؛ قسمتی از این بیماریها به سادگی قابل تشخیص اند و قسمتی دیگر با سادگی قابل تشخیص نیستند که از طریق علل الحدیث این عاملهای ضعف تشخیص داده میشوند (از این به بعد، بیماریها و امراض یک حدیث را عاملهای ضعف مینامیم).
در کتب مصطلحالحدیث مواردی از علل الحدیث ذکر شده است. اساتید، بیان این موارد را دلیل بر تحدید و محدود بودن ضعفها به این موارد ندانستهاند و همین نیز بشارتی است برای پویندگان این دانش، که در راستای پویای آن گام بردارند تا با تحقیق بیشتر بابهای تازهای را بر این دانش بیافزایند.
خلاف نظر کسانی که معتقدند دیگر ضرورتی به ادامهی مسیر پویایی در زمینهی علم حدیث وجود ندارد و آن را یک علم کامل شده میدانند و نظرهای علمای قدیم را در تعیین رتبهی احادیث بر خود حجت میدانند وجود امکانات عصری و در اختیار بودن انواع مراجع علمای سلف و وجود امکانات و خدمات کامپیوتری در تسریع بخشیدن به تحقیق و وجود میراث گرانبهای به جا مانده از علما و محققین حدیث ... به نوعی بر محقّقان دانش حدیثشناسی در عصر جدید حجّتی است تا به بازنگری مجدد در نقد و بررسی احادیث بپردازند و بر این مبنا، از نو موارد اتّفاق و افتراق در مورد هر حدیثی بررسی شود و مخالفهها تحلیل شوند و علل و عاملهای ضعف و موارد صحت هر حدیثی باز شناخته شوند و برای هر حدیثی یک پرونده تشکیل شود، پروندهای که شامل تمامی آثار بجا مانده از سلف نیز باشد.