بعد از شهادت علیس
به اینگونه این امام بزرگوار بعد از جهادی مستمر و پایدار با دشمنان و یارانش به دیدار پروردگارش رفت. دشمنانش مسلحانه رو در روی او ایستادند و سربازانش پیمان خود را شکستند و از رأی و فرمان او تمرد کردند و اندرزش را نپذیرفتند. و گروهی از آنان چنان دچار افراط شدند و گمان کردند خشمشان به خاطر خدا و یاری حق است، لذا ریختن خون حلال و گرفتن جان بیگناهان را مباح دانستند در حالی که بنیان محکم اجتماع را تضعیف کردند و اتحاد و وحدت مردم را از بین بردند.
هنگامی که علیسبه شهادت رسید مسلمانان به سه گروه بزرگ تقسیم شدند: گروهی پیرو علیسو گروهی پیرو معاویهسو گروه سوم خوارج که خون هر دو گروه را حلال میدانستند. در جنگ صفین اگر حق با علیسبود و کسانی که در کنار او میجنگیدند از برگزیدگان یاران رسول خداسبودند، پس واجب بود که بعد از صلح امام حسنسبا معاویهس، کار این گروه تمام میشد و تفرقهی مسلمین التیام مییافت و مسلمانان رسالت اصلی خود را که نشر دین خدا در سراسر زمین است ادامه میدادند.
اما دشمنان خدا و اسلام نمیتوانند اتحاد و وحدت مسلمانان را تحمل کنند لذا شهادت علیسو پس از او حسینسرا وسیلهای برای برافروختن آتش دشمنی در بین گروههای مختلف مسلمانان کردند، از زمانی که عبدالله بن سبأ یهودی، خائنی که تظاهر نمود پیرو علی است و چنین وانمود کرد که علیسخداست، از همان ابتدا دشمنان اسلام دریافتند که تظاهر به پیرو علیسشعاری است که میتوانند با آن کیان دولت نوپای اسلامی را از بین ببرند. و اگر دانشمندان و عالمان مسلمان از زمان صحابهشکاملاً متوجه دسیسههای یهودیان و بتپرستان و مجوسیان و دیگر ادیانی که کینهی اسلام را داشتند، میبودند، مسلماً تاریخ مسلمین غیر از این بود و مقدسات و جان و مالشان در امان بود و تأثیرشان در تاریخ بیش از آنچه بود که بنا به قدر الهی انجام دادند.
﴿وَٱللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰٓ أَمۡرِهِۦ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ﴾[یوسف: ۲۱].
«و خداوند بر کار خود چیره و مسلط است اما بیشتر مردم [تدبیرهای حکیمانهی او را] نمیدانند».