حدیث بیست و ششم
عَنْ أَبي هُريرة سقالَ: قالَ رسولُ اللهِ ص:
«كُلُّ سُلاَمَى مِنَ النَّاسِ عَلَيْهِ صَدَقَةٌ كُلَّ يَوْمٍ تَطْلُعُ فِيهِ الشَّمْسُ؛ تَعْدِلُ بَيْنَ اثْنَيْنِ صَدَقَةٌ، وَتُعِينُ الرَّجُلَ فِي دَابَّتِهِ فَتَحْمِلُهُ عَلَيْهَا، أَوْ تَرْفَعُ لَهُ عَلَيْهَا مَتَاعَهُ صَدَقَةٌ, وَالْكَلِمَةُ الطَّيِّبَةُ صَدَقَةٌ، وَبِكُلِّ خُطْوَةٍ تَمْشِيهَا إِلَى الصَّلاَةِ صَدَقَةٌ، وَتُمِيطُ الأَذَى عَنِ الطَّرِيقِ صَدَقَةٌ».
(رواه البخاريُّ ومسلِمٌ)
ترجمه حديث:
از أبی هریره سنقل است که گفت: رسول الله صفرمود: هر پیوندی از بدن مردم بر آن صدقهای واجب است، هر روزی که آفتاب طلوع میکند و بین دو تن را اصلاح مینمایی، صدقهای است و به شخص کمک میکنی تا بر حیوانش سوار شود، یا کالایش را بر حیوانش مینهی صدقهای است و به هر گامی که برمیداری به سوی نماز صدقهای است و دورکردن آزار از راه مردم صدقهای است.
این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند .
شرح حديث:
در این فرمایش پیامبر ترغیب بر حکمت خلق و مشاهده شگفتیهای آفرینش خدای عزوجل و محکمکاری او تعالی در اعضاء بدن آدمی است، اگر آدمی در علم تشریح دست داشته و وضع پیوندها و نهاد استخوانها و چگونگی اتصال آنها و ارتباط آنها با یکدیگر به طوری که اگر یک ذره زیاد و کم شود، حرکت آدمی مختل شود، بداند آنگاه چگونگی ساختمان بدن آدمی و جمع میان زیبایی و استحکام و قراردادن هر عضوی در محل مناسب و تنظیم استخوانها و پوستها و گوشتها و رگها و پیها و ماهیچهها را مطالعه کند که مثلا برای مغز استخوان کاسه سر که از چهار طرف مغز را دربر گرفته است و استخوان ابرو و حدقه چشم به طرز عجیبی برای نگهداری چشم با حفظ زیبایی آن و قراردادن ابرو و مژه برای جلوگیری از ریختن عرق به چشم و ایجاد زیبایی و طبقات متعدد چشم و میلیونها مثلث در شبکیه و اعصاب ناقل نور و اخبار از چشم به مغز و پلکها و مژگان و سفیدی زیبا و مردمک ظریف و درخشان و عکاس، چه شاهکاری به کار رفته است، و به همین ترتیب نظام انگشتان که چگونه چهار انگشت را در یک طرف و شست در یک طرف، تا همین یک انگشت شست وسیله استحکام گرفتن به کف و انگشتان باشد و حکمت سرانگشتان که اگر همین انگشت شست نباشد، باقی کف دست و چهار انگشت قدرتی نخواهد داشت، و اگر سر انگشتان نباشد، هیچ استفاده از انگشتان مقدور نیست، و چگونگی چهار انگشت که هر کدام سه بند و انگشت شست دو بند دارد، و چگونگی خمیدگی پا مثلاً به عقب فقط، زیرا اگر پا به هردو طرف خمیده میشد راهرفتن مقدور نمیشد، و همچنین دست که به جلو تا میشود و اگر به عقب هم تا میشد امکان بلندکردن هیچ جسمی نبود، و وضع دو گوش که بیرون آن برای تعیین جهت صوت است و اگر غضروف بیرونی نبود، تشخیص صدا مقدور نبود، و نظام دندانها از پیشین و نیش و آسیا که هرکدام وظیفهای دارد و خدمت زبان از ایجاد آب دهن و گرداندن لقمه خوراک در دهان و با احتیاط کامل لقمه را چرخاندن که زیر دندان له شود، آنگاه استادی زبان در تقطیع حروف و جداکردن کلمات و حکمت بینی و زیبایی آن و حفظ سینه از ورود گرد و خاک و ساختمان آرواره و دهان و زبان کوچک و بنهای دندان و ساختمان محیر العقول مغز و تقسیمات آن و چگونگی ضبط صورتها و حفظ دیدنیها و شنیدنیها و احساسات یک عمر طولانی و نظم حرکات و اداره بدن و چگونگی چرخیدن خون در غدد مغزی و مویرگهای آن که هرکدام به تنهایی اندیشه آدمی را به تحیر وامیدارد و عقل و خرد را به سپاس و تشکر وادار میسازد که بگوید: ﴿فَتَبَارَكَ ٱللَّهُ أَحۡسَنُ ٱلۡخَٰلِقِينَ﴾[المؤمنون: ۱۴].
البته این که عرض شد، حتی یک میلیونیم این مبحث نمیتواند باشد و فقط برای مثال و جلب سپاس و ترغیب در شکر و سپاس پروردگار جهانیان یاد شد که چه اندازه فضل و منت بر آدمی دارد و هر روزی که آفتاب در آن طلوع مینماید، روز تازهای از عمر است که باید در برابر تندرسی سپاس خدای را به جا آورد که روزهای دلنشین و مشاهده طلوع آفتاب پرفروغ و احساس تندرستی و سلامت اعضاء و حصول مطالب و برآوردهشدن نیازمندیها به یک تدبیر بینظیر آفریدگار توانا تا چه اندازه مستلزم شکر و سپاس است.
به همین سبب داناترین دانایان جهان و سرور دانشمندان کیهان و معلم خیرخواه و خیرآموز جهانیان حضرت محمد مصطفی صفرمود: هر روز که آفتاب طلوع میکند، بر فرد فرد آدمی و بر پیوند آدمی صدقهای واجب است، (عادة صدقة تابع نصاب است) باید اعضای مورد صدقه را شناخت و به حکمتهای آن پی برد تا بتوان شکر آن را به جا آورد، هر ماشینی دارای روغن مخصوصی است که باید مرتب به آن برسد و پروردگار توانا در هر پیوندی و در دل استخوانها آب زردرنگ چربی قرار داده است تا مرتب استخوانها را چرب نگهدارد، استحکام استخوان، زیبایی اندام، تنظیم صحت آن، ترتیب روغن آن، رسانیدن غذا به یکایک آنها، در فرمان قراردادن آنها و همه را باهم منظمساختن و روح و روانی توانا برای اداره آن مقرر و ماده حیاتی و شاهرگهای زندگی در همه استوارساختن، آیا نباید آدمی را هر لحظه به ستایش و سپاس وادارد؟.
حضرت ختمی مرتبت صمیفرماید: هر بامداد بر هریک از پیوندهای آدمی صدقهای است، تا اگر شکر نعمتها که مستلزم علم و اطلاع برآن نعمتهاست، از همه افراد میسر نیاید، چنانکه در قرآن فرمود: ﴿وَقَلِيلٞ مِّنۡ عِبَادِيَ ٱلشَّكُورُ﴾[سبأ: ۱۳]. «و خیلی اندک هستند از بندگان که به درستی سپاسگزار باشند». اگر این شکر میسر نشود، اقلاً صدقهای از آن میباید، تا صدقه و احسان و نکوکاری و مددکاری به برادران وسیلهای بر بقاء نعمت باشد.
سپس صدقه را بر دو قسم یاد فرمود: صدقهای که نفعش به دیگری برسد و این را مقدم داشت، مانند اصلاح میان برادران، و اگر نتواند بر حیوان (یا ماشین) سوار شود او را کمک کند، اگر کسی اثاثیه و کالا دارد و خود نمیتواند آن را بر حیوانات باربر بنهد، دست زیر بارش بزند و بر حیوان بنهد، اگر به مال نمیتواند کمک کند و به دست نمیتواند دست زیربار مردم بزند، به زبان خوب و سخن شیرین دلها را شاد کند، و سلامنمودن، دعای خیرکردن، پشت سر برادران تمجیدکردن، وسیله نزدیکی دلها به یکدیگر را گوشزدکردن، به اخلاق پسندیده واداشتن، خوشرویی و لبخندزدن بر روی برادران از دیگر صدقات است.
دوم آنچه نفعش برای خود اوست، مانند گامبرداشتن به سوی نماز و آبادساختن مساجد به عبادت و حاضرشدن در نماز جماعت و در نماز توفیق عبادت خدا و خدمت به خلق را از خدا خواستن و دورساختن آنچه مردم را میآزارد از سر راه، اگر کارهای خیری که نفعش به عموم میرسد نتواند انجام دهد، دو رکعت نماز با راز و نیاز در وقت بامداد برای خدا بخواند، در صحیح مسلم آمده است که هر «سبحان الله» صدقهای است، هر «الحمد لله» صدقهای است، هر «لا إله إلا الله» گفتن صدقهای است، و هر «الله اکبر» گفتن صدقهای است، هر امر به معروف و واداشتن مردم به خوبی صدقهای است، و هر نهی از منکر و بازداشتن مردم از بدی صدقهای است، دو رکعت نماز در بامداد جای اینها را میگیرد.
در حقیقت نماز سپیده دم که مشتمل بر نهادن پیشانی بر خاک و ابراز عبودیت در برابر پروردگار است، به منزله سپاس از زندگی در آن روز است که زبان حال آدمی میگوید: دمیدن این بامداد و برونآمدن این خورشید تابناک، روز نوی از زندگی را نوید میدهد.
چه بسیارند مردمی که دیروز رفتند و امروز را ندیدند. پروردگارا! به چه زبانی سپاس حیات امروز را جز از راه ساییدن پیشانی بر خاک در نماز و ابراز نیاز، از چه راه دیگری میتوانم سپاست گویم؟ آنچه هست، همه مخلوق توست. عجبا چقدر لطف و مرحمت است که کارهایی که به وسیله مخلوق که مملوک اوست فراهم بیاید به عنوان شکر پذیرفته گردد.
مردی به نزد «یونس بن عبید» که از بزرگان اسلام است، شکایت از تنگدستی آورد. یونس به او گفت: آیا راضی هستی به جای نعمت بینایی، یک صد هزار درم به تو بدهند؟ گفت: نه. یونس گفت: آیا راضی هستی به جای پایی که داری، پایت ببرند و تو را یک صد هزار درم دهند؟ گفت: نه. یونس گفت: آیا راضی هستی دستت را از تو بگیرند و یک صد هزار درم به تو دهند؟ گفت: این همه صد هزار مالک هستی و بازهم از تنگدستی مینالی؟.
در صحیح بخاری از ابن عباس روایت شده که حضرت فرمود: «نعمتان مغبون فيهما كثير من الناس: الصحة والفراغ» دو نعمت است که بسیاری از مردم قدر آن را نمیدانند، تندرستی و فراغت، یعنی تندرستی و فراغت خاطر که از ایمنی به دست میآید، نمی توان شکر آن را به جا آورد، و در حقیقت آنچه مایه خوشی است، مورد سؤال است، چنانکه در آیۀ ۸ سورۀ تکاثر آمده است: ﴿لَتُسَۡٔلُنَّ يَوۡمَئِذٍ عَنِ ٱلنَّعِيمِ﴾[التکاثر: ۸]. «هرآینه در روز بازپرسی (روز قیامت) از خوشیها پرسیده خواهید شد».
در قرآن در آیۀ ۶ - ۸ سورۀ انفطار آمده است: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡإِنسَٰنُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ ٱلۡكَرِيمِ٦ ٱلَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّىٰكَ فَعَدَلَكَ٧ فِيٓ أَيِّ صُورَةٖ مَّا شَآءَ رَكَّبَكَ﴾[الانفطار: ۶-۸]. «ای انسان چه تو را به غرور انداخت در ناشکری از پروردگار مهربانی که تو را به بهترین شکل و صورت آفرید و تو را به اعتدال آفرید، به طوری که همه اعضایت موزون و دلانگیز باشد و در هر صورتی که خواست ترا ترکیب نمود». یعنی آیا به جای شکرگزاری، غرور و نافرمانی سزاست؟ اگر از حقیر این سؤال شود، خواهم گفت: «غرني إحسانك» پروردگارا خوبی تو مرا به غرور اندخت، و چه شیرین گفت شاعر:
وإن أك قد أذنبت فالعذر واضح
إذا كثر الأحسان ساء التادب
اگر من گناهی کردهام، غذرم روشن است، وقتی خوبی از حد گذشت بیادبی پیش میآید، خوبیهای بیشمارت ما را امیدوار ساخت.
در حدیث است: «في كل كبد رطبة أجر» در خوبی به هر صاحب جگرتری ثواب است، یعنی خوبی به هر موجود زندهای أجر دارد.