حکم سحر و رفتن به نزد فالگیران
علمای اسلام اتفاق نظر دارند بر اینکه: [بر مریض جایز نیست که پیش فالگیران (کاهنان) که ادّعای دانستن غیب را میکنند و (مردم را بدین صورت به سوی خود فرا میخواند) برود تا بوسیلۀ آنها بیماری خود را تشخیص بدهد. همچنانکه برای شخص جایز نیست، آنچه را که کاهنان او را خبر میدهند تصدیق نماید. زیرا آنها از روی شک و تردید از غیب سخن میگویند. یا آنها جن را احضار میکنند و بوسیله آنها بر آن چه که میخواهند استعانت میجویند و کار اینها کفر و ضلالت است چون که این ها ادعای امور غیبی را میکنند. امام مسلم /در کتاب صحیحش روایت کرده است که آن حضرت صمیفرماید: «مَن أتَي عَرَّافَاً فَسَألَهُ عَن شَئٍ فَصَدَّقَهُ لمَ تُقبَل لَهُ صَلاةٌ أربَعِينَ يَوماً» [٩]. «هر کس پیش عرّافی(عراف کسی است که جای گم شده و مال دزدی شده را نشان میدهد) رفته و از او در مورد چیزی بپرسد و آن را راستگو شمارد، تا چهل روز نمازی از او پذیرفته نخواهد شد». حضرت ابوهریره از پیامبر اکرم صروایت کرده است که: «مَن أتَى كاهِنَاً فَصَدَّقَهَ بمَا يَقُولُ فَقَد كفَر بمَا أنزَلَ عَلَى مُحَمَّدٍ ص» [۱۰]«هر کس پیش فالگیری (کسی است که ادعای علم غیب میکند و بوسیلۀ ستارگان مردم را از غیب خبر میدهد) برود و بر گفته هایش صحه بگذارد، او از آنچه که بر محمد صنازل شده سرباز زده است». ابوداوود این حدیث را روایت کرده و اصحاب سنن اربعه آنرا تخریج کرده اند. و از عمران بن حصین روایت شده است که پیامبر صفرمودند: «ليس منا من تطير أو تطير له، أو تـكهن أو تـكهن له، أو سحر له، وَمَن أتَى كاهِنَاً فَصَدَّقَهُ بمَا يَقُولُ فَقَد كفَرَ بمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ» «از ما نیست کسی که فال بگیرد، یا برایش فال گرفته شود یا مرتکب کهانت شود یا برای او کهانت انجام داده شود یا ساحری بکند یا برایش ساحری کرده شود و هر کس پیش کاهنی رفته و بر گفته هایش صحه بگذارد به آنچه که بر محمد صنازل شده کفر نموده است». [بزاز با سند قوی آنرا روایت کرده است]. در این احادیث دلیل کافر بودن کاهن و ساحر وجود دارد زیرا که آنها ادعای دانستن علم غیب میکنند. در حالی که این [اعتقاد وعمل] کفر محسوب میشود چرا که ساحر و کاهن جز با به خدمت گرفتن جن و عبادت کردن آن به هدف شان دست نمییابند در حالی که آن کفر و شرک به خداوند پاک و منزه است و همچنین تصدیق کنندۀ آن نیز دچار کفر و شرک میشود و کسی که بدان معتقد باشد مانند آنان میباشد. و هر کس که بر این کارها مشغول شود و از آنها سحر و جادو بگیرد به تحقیق[خدا] و رسولش صاز او بیزار میشوند.
سحر (جادو) از محرّمات کفرآمیز است. همچنان که خداوند در مورد دو فرشته میفرماید: ﴿وَمَا يُعَلِّمَانِ مِنۡ أَحَدٍ حَتَّىٰ يَقُولَآ إِنَّمَا نَحۡنُ فِتۡنَةٞ فَلَا تَكۡفُرۡۖ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنۡهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِۦ بَيۡنَ ٱلۡمَرۡءِ وَزَوۡجِهِۦۚ وَمَا هُم بِضَآرِّينَ بِهِۦ مِنۡ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ وَيَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡۚ وَلَقَدۡ عَلِمُواْ لَمَنِ ٱشۡتَرَىٰهُ مَا لَهُۥ فِي ٱلۡأٓخِرَةِ مِنۡ خَلَٰقٖۚ وَلَبِئۡسَ مَا شَرَوۡاْ بِهِۦٓ أَنفُسَهُمۡۚ لَوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ﴾[البقرة: ۱۰۲]. ترجمه: «دو فرشتهای که طریق سحر کردن را برای آشنایی به طرز ابطال به مردم یاد میدادند و به هیچ کس چیزی نمیآموختند مگر اینکه پیشاپیش بدو میگفتند: ما وسیله آزمایش هستیم کافر نشو (وآنچه به تو میآموزیم به آشوب و کفر منتهی میگردد. آن را بشناس و خویشتن را از آن بدور دار. لیکن مردم نصیحت نپذیرفتند و از آموخته هایشان سوء استفاده کردند) که با آن میان مرد وهمسرش جدایی میافکندند (آری این شیطان صفتان گناه پیشه کفر ورزیدند، چون این گونه یاوه گویی ها و افسانه سرایی ها گذشتگان را به هم بافتند و آن را وسیله آموزش جادو به یهودیان کردند) وحال آنکه با چنین جادوی (خویش) نمیتوانند به کسی زیان برسانند مگر اینکه با اجازه و خواست خدا باشد وآنان قسمت هایی را فرا میگرفتند که بر ایشان (از لحاظ دنیا وآخرت) زیان داشت و به ایشان سودی نمیرساند. ومسلماً میدانستند هر کس خریدار اینگونه متاع باشد». بهره ای در آخرت نخواهد داشت و چه زشت وناپسند است آنچه خود را بدان فروخته (وآن را پیشه خود ساخته اند) اگر میدانستند (وعلم و دانشی میداشتند] پس این آیۀ کریمه بر کفر بودن سحر دلالت میکند. و از خداوند مسئلت میداریم که ما را از شر ساحران وجادوگران (کاهنان) و شعبده بازان محفوظ بدارد و همچنان که از خداوند مسئلت داریم که مسلمانان را از شرشان نجات بدهد و به مسلمانان توفیق برحذر ماندن از آنان و اجرای حکم الله دربارۀ آنان عنایت بفرماید تا اینکه بندگان از ضرر و اعمال بدشان راحت بشوند. همانا خداوند بسیار بخشنده وکریم است]. این قسمت خلاصۀ بیانات شیخ عبدالعزیز بن باز /بود که پایان یافت.
٩] آنکه به نزد عرافی بیاید (عراف کسی است که جای گم شده و مال دزدیده شده را نشان میدهد) ودر باره چیزی از وی پرسش نموده و ان را راستگو شمارد، چهل روز نمازش قبول نشود). ۱۰] ابو داوود ۳٩۰۴.