تقلید
خلـق را تقلیـدشان بر باد داد
ای دو صد لعنت بر این تقلید باد
(مولوی)
اگر تقلید بودی شیوهای خوب
پیمـبر هـم ره اجـداد رفـتی
(اقبال لاهوری)
لازم به تذکر است که بعضی از مذاهب به خاطر تقلید بوجود آمدهاند، و در صدر اسلام و همینطور در سه قرن اول که بهترین قرون است، از تقلید خبری نبوده است[۵] ، و تقلید باعث از بین رفتن عقول میشود و مردم را گوسفند صفت بار میآورد.
شکسپیر میگوید: از تیزترین چاقو هم اگر استفاده نشود کند میگردد. در مورد عقل نیز مردم با تقلید خود آن را تعطیل کردهاند و در واقع آن را از کار انداختهاند و برای همین است که هر کس هر چیزی بگوید بدون تحقیق میپذیرند، امام حسین ÷فرموده: تجربه زیاد آموختن مایه افزایش عقل است. در صورتیکه با تقلید کسی چیزی را تجربه نمیکند بلکه فقط طوطی وار انجام میدهد و بنابراین عقل خود را نیز بکار نخواهد گرفت [۶] .
به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سر انجام بد داشتیم
(فردوسی)
سید جمال الدین اسد آبادی میگوید: وابستگی به زنجیرها آسان تر از وابستگی به اوهام و خرافات است.
انسان میبایست خود طریقه اندیشیدن را یاد بگیرد و به قول معروف: من شیفته استادی هستم که اندیشیدن را به من بیاموزد نه اندیشهها را.
خداوند نیز کافران را در بی عقلی به چهارپایان تشبیه میکند و حتی بدتر از چهارپایان، در سوره فرقان آیه۴۴ این چنین آمده:
﴿أَمۡ تَحۡسَبُ أَنَّ أَكۡثَرَهُمۡ يَسۡمَعُونَ أَوۡ يَعۡقِلُونَۚ إِنۡ هُمۡ إِلَّا كَٱلۡأَنۡعَٰمِ بَلۡ هُمۡ أَضَلُّ سَبِيلًا ٤٤﴾.
«یا پنداری که اکثر این کافران (حرفی) میشنوند یا (فکر و) تعقلی دارند اینان در (بیعقلی) بس مانند چهارپایانند بلکه (نادان و) گمراهتر».
و در سوره اعراف/۱۷۹ آمده:
﴿وَلَقَدۡ ذَرَأۡنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلۡجِنِّ وَٱلۡإِنسِۖ لَهُمۡ قُلُوبٞ لَّا يَفۡقَهُونَ بِهَا وَلَهُمۡ أَعۡيُنٞ لَّا يُبۡصِرُونَ بِهَا وَلَهُمۡ ءَاذَانٞ لَّا يَسۡمَعُونَ بِهَآۚ أُوْلَٰٓئِكَ كَٱلۡأَنۡعَٰمِ بَلۡ هُمۡ أَضَلُّۚ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡغَٰفِلُونَ ١٧٩﴾.
«و به راستی بسیاری از جن و انس را برای دوزخ آفریدهایم (چراکه) دلهایی دارند که با آن در نمییابند، و دیدگانی دارند که با آن نمیبینند، و گوشهایی دارند که با آن نمیشنوند، اینان همچون چارپایانند، بلکه گمراهتر، اینان غافلانند».
در آیات دیگر قرآن نیز مرتب سفارش به تعقل و تدبر شده است و تقلید قدرت تعقل را از بین خواهد برد، تقلیدی که در بین شیعیان متداول شده بسیار مضرتر است، تا بقیه مذاهب و اهل سنت نیز چنین تقلیدی را رد میکند (البته ما به طور کامل با وجود اسمها و همچنین تقلید در تمام مذاهب مخالفیم) اهل سنت نیز چنانچه اختلافی را مشاهده کنند به قرآن و سنت مراجعه میکنند، همانطور که شیخ محمد بن عبدالوهاب گفته: هرگاه رای امام احمد و شاگردان و یارانش با هم اختلاف داشتند ما قرآن و سنت را معیار آن اختلاف قرار میدهیم نه رای اصحاب و شاگردان او را، و در مجموع هرگاه اختلافی را دیدید قرآن و سنت را معیار آن قرار بدهید. (مؤلفات الشیخ محمدبن عبدالوهاب ۳/۳۲-۳۳ ) و امام شافعی خطاب به شاگردانش گفته است: هرگاه حدیثی را صحیح دانستید (و آن با رای من مخالف بود) رای مرا به دیوار و کناری پرت کنید. و در جایی دیگر گفته: وقتی حدیث صحیحی بود مذهب من همان حدیث است.
امام احمد بن حنبل گفته: از من تقلید نکنید، بلکه بگیرید از همانجایی که ما گرفتیم، یعنی قرآن و سنت، در جایی دیگر نیز گفته: از کسانی که به دلیل صحیح (از قرآن و سنت) را میدانند و رای و نظر سفیان را به جای آن میپذیرند، تعجب میکنم، زیرا خداوند میفرماید:
﴿لَّا تَجۡعَلُواْ دُعَآءَ ٱلرَّسُولِ بَيۡنَكُمۡ كَدُعَآءِ بَعۡضِكُم بَعۡضٗاۚ قَدۡ يَعۡلَمُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ يَتَسَلَّلُونَ مِنكُمۡ لِوَاذٗاۚ فَلۡيَحۡذَرِ ٱلَّذِينَ يُخَالِفُونَ عَنۡ أَمۡرِهِۦٓ أَن تُصِيبَهُمۡ فِتۡنَةٌ أَوۡ يُصِيبَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٌ ٦٣﴾[النور: ۶۳] .
«(ای مومنان) شما دعای رسول و ندا کردن او را مانند ندای بین یکدیگر قرار مدهید خدا به حال آنان که برای سرپیچی از حکمش به یکدیگر پناه برده و رخ پنهان میدارند آگاهست، پس باید کسانیکه امر خدا را مخالفت میکنند بترسند که مبادا به فتنه بزرگ یا عذاب دردناک گرفتار شوند».
امام مالک نیز گفته به غیر رسول خدا صسخن و رای هرکس را میتوان پذیرفت یا کنار گذاشت. و به طور کلی از امامان اربعه نقل شده که دیگران را از قبول قول خود بدون آگاهی از دلایل آن، نهی کردهاند.
در سوره احزاب/۲۱ نیز آمده: ﴿لَّقَدۡ كَانَ لَكُمۡ فِي رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ لِّمَن كَانَ يَرۡجُواْ ٱللَّهَ وَٱلۡيَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ وَذَكَرَ ٱللَّهَ كَثِيرٗا ٢١﴾«یقیناً براى شما در [روش و رفتار] پیامبر خدا الگوى نیکویى است براى کسى که همواره به خدا و روز قیامت امید دارد و خدا را بسیار یاد مىکند».
پس سنت پیامبر صرا باید الگو و سرمشق قرار داد و اوست که در قرآن اسوه حسنه نامیده شده است (احزاب/۲۱)، پس نمیتوان به طور کامل و کورکورانه از شخصی تقلید نمود و به طور کامل سخنان او را پذیرفت، چون هیچ کس معصوم نیست و ممکن است اشتباه کند و پیامبران الهی نیز مجهز به وحی الهی بوده و هرگاه دچار خطا یا اشتباهی میشدهاند، از طریق وحی الهی مطلع میگشتهاند که آیات آن موجود است، مثل سوره تحریم/۱ که پیامبر صحلالی را حرام کرد که خطاب به او وحی شد و از اینکار منع شد و در جاهای دیگر از قرآن نیز آمده که حتی پیامبر نمیتواند احکام خداوند را تغییر دهد، مثلاً در سوره مائده /۴۹ به پیامبر صخطاب شده:
﴿وَأَنِ ٱحۡكُم بَيۡنَهُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَهُمۡ وَٱحۡذَرۡهُمۡ أَن يَفۡتِنُوكَ عَنۢ بَعۡضِ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ إِلَيۡكَۖ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَٱعۡلَمۡ أَنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ أَن يُصِيبَهُم بِبَعۡضِ ذُنُوبِهِمۡۗ وَإِنَّ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِ لَفَٰسِقُونَ ٤٩﴾.
«و تو بدانچه خدا به تو فرستاده میان مردم حکم کن و پیرو خواهشهای آنان مباش، و بیندیش که مبادا تو را فریب دهند و در بعضی احکام که خدا به تو فرستاده (تقاضای تغییر کنند)، پس هرگاه از حکم خدا روی گردانیدند بدان که خدا میخواهد آنها را به عقوبت بعضی گناهانشان گرفتار سازد و همانا بسیاری از مردم فاسق هستند.
و در سوره انعام/۱۱۴ آمده: ﴿أَفَغَيۡرَ ٱللَّهِ أَبۡتَغِي حَكَمٗا وَهُوَ ٱلَّذِيٓ أَنزَلَ إِلَيۡكُمُ ٱلۡكِتَٰبَ مُفَصَّلٗاۚ وَٱلَّذِينَ ءَاتَيۡنَٰهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ يَعۡلَمُونَ أَنَّهُۥ مُنَزَّلٞ مِّن رَّبِّكَ بِٱلۡحَقِّۖ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ ٱلۡمُمۡتَرِينَ ١١٤﴾.
«آیا من غیر خدا حاکم و داوری بجویم و حال آنکه او خدائیست که کتابی که همه چیز در آن بیان شده به شما فرستاده، و آنان که به آنها کتاب دادیم میدانند که این قرآن از خدای تو بر تو به حق فرستاده شده، پس در آن البته هیچ شک و تردید راه مده».
یا در سوره احزاب/۲ آمده: ﴿وَٱتَّبِعۡ مَا يُوحَىٰٓ إِلَيۡكَ مِن رَّبِّكَۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٗا ٢﴾«تنها از آنچه به تو از جانب خدا وحی میشود پیروی کن که خدا به هرچه میکنید کاملا آگاهست».
پس وقتی پیامبر صاجازه حلال یا حرام کردن چیزی را ندارد، بنابراین تکلیف دیگران کاملاً روشن است، و در سوره نحل/۱۱۶ آمده: ﴿وَلَا تَقُولُواْ لِمَا تَصِفُ أَلۡسِنَتُكُمُ ٱلۡكَذِبَ هَٰذَا حَلَٰلٞ وَهَٰذَا حَرَامٞ لِّتَفۡتَرُواْ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَۚ إِنَّ ٱلَّذِينَ يَفۡتَرُونَ عَلَى ٱللَّهِ ٱلۡكَذِبَ لَا يُفۡلِحُونَ ١١٦﴾.
«و به سبب دروغى که زبانتان گویاى به آن است، نگویید: این حلال است و این حرام، تا به دروغ به خدا افترا بزنید [که این حلال و حرام حکم خداست] مسلماً کسانى که به خدا دروغ مىبندند، رستگار نخواهند شد».
در سوره شوری/۲۱ آمده:
﴿أَمۡ لَهُمۡ شُرَكَٰٓؤُاْ شَرَعُواْ لَهُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا لَمۡ يَأۡذَنۢ بِهِ ٱللَّهُۚ وَلَوۡلَا كَلِمَةُ ٱلۡفَصۡلِ لَقُضِيَ بَيۡنَهُمۡۗ وَإِنَّ ٱلظَّٰلِمِينَ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ ٢١﴾.
«آیا مشرکان و کافران معبودانى دارند که بىاذن خدا آیینى را براى آنان پایهگذارى کردهاند؟ [در صورتى که پایهگذارى آیین، حق ویژه خداست و کسى را نرسد که از نزد خود آیینى بسازد] اگر فرمان قاطعانه خدا بر مهلت یافتنشان نبود، مسلماً میانشان [به نابودى و هلاکت] حکم مىشد و بىتردید براى ستمکاران عذابى دردناک خواهد بود».
و پیامبر صنیز چنانچه خطایی میکرده است، توسط وحی آگاه میشده است، مثل سوره توبه/۴۳ که در آن آمده است: ﴿عَفَا ٱللَّهُ عَنكَ لِمَ أَذِنتَ لَهُمۡ حَتَّىٰ يَتَبَيَّنَ لَكَ ٱلَّذِينَ صَدَقُواْ وَتَعۡلَمَ ٱلۡكَٰذِبِينَ ٤٣﴾«ای رسول، خداوند تو را ببخشد چرا قبل از اینکه دروغگو از راستگو بر تو معلوم شود به آنها اجازه دادی؟».
یا آیات اول سوره عبس و همینطور خطای حضرت داود در قضاوت بین دو نفر که در سوره ص/۲۱/۲۲/۲۳/۲۴/۲۵ بیان شده و همینطور آیات دیگر، پس تقلید از کسی صحیح نیست، و تقلیدی که شیعیان از مراجع مختلف تقلید خود میکنند نیز کاملاً کورکورانه است، و رساله آن مرجع را میگذارند جلوی خود و فقط عمل میکنند و جالب این است که علمای ایشان میگویند: منظور ما از تقلید، تقلید آگاهانه است نه تقلید کورکورانه!!
در جواب اینها باید گفت: تمام تقلیدی که ما از شما دیدهایم کورکورانه است نه آگاهانه، مثلاً از یکی از ایشان بپرس چرا در نماز مهر میگذاری؟ یا چرا در اذان «أشهد أن علياً ولي الله» میگویی؟ جوابی ندارد که بدهد و با تعجب به تو نگاه میکند و اگر هم به او بگویی که شهادت علیا ولی الله در اذان بدعت است و در من لایحضره الفقیه شیخ صدوق عالم طراز اول شیعه، از این عمل منع شده، آنگاه باز هم به تو ناسزا میگوید و به حرف تو توجهی نمیکند و با خود میگوید حتماً این شخص سنی یا وهابی است. و اینکه میگوئید: تقلید آگاهانه، بی معنی است، چون تقلید با آگاهی متضاد است، و مثل این است که بگویی: سیاهی سفید یا بدکار نیکوکار یا کثیف تمیز یا کمونیست مسلمان، و اصلاً کلمۀ تقلید یعنی پیروی از شخصی دیگر و مثل میمون مقلد او بودن و با آگاهی تفاوت دارد، اگر کسی آگاهی پیدا کند دیگر نیازی به تقلید ندارد و البته شما مخالف آگاهی مردم هستید تا بتوانید از آنها سواری بگیرید و آگاهی آنها مساوی نابودی شما است. اگر کسی آگاه شود که خمسی نباید بدهد یا هر سال نباید عزاداری و روضه برپا کند و نباید صحابه را لعن کند و باید با بقیۀ مسلمین متحد شوند و تمامی عمر خود را منتظر امامی غایب نمی مانند و خود به فکر نجات خویش میباشند، در اسلام امام باید پیدا باشد، امامی که نه مردم از او باخبرند و نه او وجود دارد و غایب همیشه غایب است[۷] ، ربطی به اسلام ندارد و باید سعی کنند همیشه و فقط تابع دین اسلام باشند، نه اینکه دائم سرگرم بزرگان دین باشند و آگاه شوند که اکثر احادیث و زیارتها جعلی و ساخته و پرداختۀ یک مشت منحرف و غالی است و بسیاری از علما یا حکومتهای شیعه نیز افرادی تفرقه جو و متعصب بودهاند، مثل علما و حاکمان صفویه یا حتی حاکمان و روحانیون همین زمان که ادامه دهندۀ راه همان تشیع صفوی هستند، البته در لباس علوی.
پس اگر مردم این چنین آگاه شوند، آن وقت شما باید بساط خود را جمع کنید و بروید و دکان خود را برای همیشه تعطیل کنید، پس به قول معروف: تا احمق در جهان است ابرقُدقُد خندان است[۸] .
در کتاب اصول کافی ج ۱ حدیث ۵ از امام محمد باقر ÷حدیثی میباشد که فرموده: هر آنچه من برایتان گفتم از من بپرسید که در کجای قرآن است. و در اصول کافی باب التقلید حدیثی میباشد مبنی بر اینکه ابوبصیر میگوید: امام صادق ÷در توضیح آیه ۳۱ سوره توبه: ﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّه﴾یعنی: «علما و راهبان خویش را به جای خداوند یگانه به خدایی و ربوبیت و سروری گرفتند» فرمود: به خدا سوگند که دانشمندان و راهبان مردم را به عبادت خویش دعوت نکردند (هرچند اگر چنین میکردند مردم نمیپذیرفتند) بلکه حرام الهی را برای مردم حلال و حلال را حرام کردند (و مردم نیز تبعیت کردند) و نادانسته علما و راهبان را عبادت کردند که این حدیث در ج ۲ اصول کافی در باب الشرک حدیث هفتم نیز آمده است.
پس تقلید و اطاعت از علما و مراجع همان عبادت ایشان است که البته مردم به صورت ناخواسته مرتکب اینکار میشوند، و با اطاعت کامل و بی چون و چرا، علما را به نوعی به خدایی گرفتهاند، همانطور که در سورۀ آل عمران آیه ۷۹ هم آمده که پیامبران یا کسانی که عالم دینی هستند نباید مردم را وادار به این چنین کارهایی کنند:
﴿مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُؤۡتِيَهُ ٱللَّهُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحُكۡمَ وَٱلنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُواْ عِبَادٗا لِّي مِن دُونِ ٱللَّهِ وَلَٰكِن كُونُواْ رَبَّٰنِيِّۧنَ بِمَا كُنتُمۡ تُعَلِّمُونَ ٱلۡكِتَٰبَ وَبِمَا كُنتُمۡ تَدۡرُسُونَ ٧٩﴾. «هیچ بشری را نسزد که خداوند به او کتاب و حکمت و نبوت داده باشد، سپس به مردمان بگوید: به جای خدا آنکه بندگان خداوند باشید، بندگان من باشید، بلکه (باید بگوید) شما که کتاب آسمانی را آموزش داده و آموزش یافته اید، عالمان ربانی باشید».
پس بنده دیگری بودن حال به هر نوعی که باشد، انسان را به شرک میاندازد.
در سوره یوسف/۱۰۶ آمده: ﴿وَمَا يُؤۡمِنُ أَكۡثَرُهُم بِٱللَّهِ إِلَّا وَهُم مُّشۡرِكُونَ ١٠٦﴾«و بیشترشان به خداوند ایمان نمىآورند مگر آنکه آنان [به نوعى] مشرکاند».
و در سوره انعام/۲۲/۲۳/۲۴ آمده: ﴿وَيَوۡمَ نَحۡشُرُهُمۡ جَمِيعٗا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشۡرَكُوٓاْ أَيۡنَ شُرَكَآؤُكُمُ ٱلَّذِينَ كُنتُمۡ تَزۡعُمُونَ ٢٢ ثُمَّ لَمۡ تَكُن فِتۡنَتُهُمۡ إِلَّآ أَن قَالُواْ وَٱللَّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشۡرِكِينَ ٢٣ ٱنظُرۡ كَيۡفَ كَذَبُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡۚ وَضَلَّ عَنۡهُم مَّا كَانُواْ يَفۡتَرُونَ ٢٤﴾«و روزی که همه آنان را گرد آوریم، آنگاه به مشرکان گوییم که شرکایتان که ادعا میکردید کجا هستند؟ * آنگاه عاقبت شرک آنان جز این نیست که میگویند: سوگند به خدا، پروردگارمان که ما مشرک نبودیم * بنگر چگونه بر خود دروغ میبندند و بر ساخته هایشان بر باد رفته است».
و ای کاش این مراجع دارای اشتباه یا انحراف نبودند، ولی چنانچه کسی تحقیق کند میفهمد که بسیاری از عقاید ایشان باطل و یا حتی شرک و کفر است، پس حال کسی که از ایشان اطاعت میکند روشن است. امام صادق ÷فرموده: «هر که مردی را در امری که عصیان حق تعالی است اطاعت کند در واقع او را عبادت کرده است» (اصول کافی ج۲ ص ۳۹۸)، و در حدیث دیگری فرموده: «کسی که شیطان را اطاعت میکند نادانسته مشرک میشود» (اصول کافی ج۲ حدیث۳) و اطاعت شیطان در قرآن همان عبادت شیطان محسوب شده است، در سورۀ یس آیه ۶۰ آمده: ﴿۞أَلَمۡ أَعۡهَدۡ إِلَيۡكُمۡ يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ أَن لَّا تَعۡبُدُواْ ٱلشَّيۡطَٰنَۖ إِنَّهُۥ لَكُمۡ عَدُوّٞ مُّبِينٞ ٦٠﴾«ای آدم زادگان، آیا با شما عهد نبستم که شیطان را نپرستید زیرا که او دشمن آشکار شماست». و در سوره جاثیه آیه ۲۳ چنین آمده: ﴿أَفَرَءَيۡتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُ وَأَضَلَّهُ ٱللَّهُ عَلَىٰ عِلۡمٖ وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمۡعِهِۦ وَقَلۡبِهِۦ وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِۦ غِشَٰوَةٗ فَمَن يَهۡدِيهِ مِنۢ بَعۡدِ ٱللَّهِۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ ٢٣﴾«آیا مینگری آن را که هوای نفسش را خدای خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه ساخته و مهر بر گوش و دل او نهاده و بر چشم وی پرده ظلمت کشیده، پس او را بعد از خدا چه کسی هدایتش خواهد کرد؟ آیا متذکر نمیشوید؟».
پس عبادت همان خضوع، تسلیم، بندگی و اطاعت است که فقط مخصوص خداست و اطاعت کورکورانه از کسی دیگر شریک کردن او در عبادت و او را همانند خداوند قرار دادن است، و اطاعت در شریعت و مسائل دینی مخصوص خداوند است، چون خالق انسان بهتر از هرکس بر چگونگی کمال انسان آگاهی دارد، و در این زمینه اشتباهی نمیکند، ولی بقیه انسانها از اشتباه مصون نیستند. در سوره نحل/ ۵۲ چنین آمده: ﴿وَلَهُۥ مَا فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَهُ ٱلدِّينُ وَاصِبًاۚ أَفَغَيۡرَ ٱللَّهِ تَتَّقُونَ ٥٢﴾«هر چه در آسمانها و زمین است همه ملک خداست و دین و اطاعت مخصوص اوست، آیا شما بندگان باید از کسی غیر از خدای (مقتدر) بترسید».
و در سوره غافر/۲۰ آمده:
﴿وَٱللَّهُ يَقۡضِي بِٱلۡحَقِّۖ وَٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ لَا يَقۡضُونَ بِشَيۡءٍۗ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ ٢٠﴾.
«خدا در عالم به حق حکم میکند و غیر او آنچه را میخوانند هیچ حکم در جهان نتوانند داشت، خداست که شنوا و بیناست».
در سوره اعراف/۳ آمده:
﴿ٱتَّبِعُواْ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكُم مِّن رَّبِّكُمۡ وَلَا تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَۗ قَلِيلٗا مَّا تَذَكَّرُونَ ٣﴾.
«از آنچه از جانب پروردگارتان به سوی شما نازل شده است، پیروی کنید و جز او هیچ معبودی نگیرید، چه اندک پند میگیرید».
در سوره شوری/۲۱ آمده:
﴿أَمۡ لَهُمۡ شُرَكَٰٓؤُاْ شَرَعُواْ لَهُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا لَمۡ يَأۡذَنۢ بِهِ ٱللَّهُۚ وَلَوۡلَا كَلِمَةُ ٱلۡفَصۡلِ لَقُضِيَ بَيۡنَهُمۡۗ وَإِنَّ ٱلظَّٰلِمِينَ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِيمٞ ٢١﴾. «یا مگر برای آنان شریکان (معبودان ناحقی) است که برای آنان احکامی دینی مقرر داشته است که خداوند اجازه نداده است؟ و اگر حکم فیصله بخش (پیشین) نبود، در میان آنان داوری میشد، و برای ستمکاران (مشرک) عذابی دردناک (در پیش) است».
در سوره بقره/۵۹ نیز چنین آمده:
﴿فَبَدَّلَ ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ قَوۡلًا غَيۡرَ ٱلَّذِي قِيلَ لَهُمۡ فَأَنزَلۡنَا عَلَى ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ رِجۡزٗا مِّنَ ٱلسَّمَآءِ بِمَا كَانُواْ يَفۡسُقُونَ ٥٩﴾. «ولى ستمکاران، سخنى را که [بیرون دروازه شهر] به آنان گفته شده بود [پس از ورود به شهر] به سخنى دیگر تبدیل کردند [به جاى درخواست ریزش گناهان، درخواست امور مادى کردند] . ما هم بر ستمکاران به سبب آنکه همواره نافرمانى مىکردند، عذابى از آسمان فرود آوردیم».
در سوره اعراف/۵۱ نیز میخوانیم:
﴿ٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ دِينَهُمۡ لَهۡوٗا وَلَعِبٗا وَغَرَّتۡهُمُ ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَاۚ فَٱلۡيَوۡمَ نَنسَىٰهُمۡ كَمَا نَسُواْ لِقَآءَ يَوۡمِهِمۡ هَٰذَا وَمَا كَانُواْ بَِٔايَٰتِنَا يَجۡحَدُونَ ٥١﴾. «آنان که دینشان را به بازیچه و سرگرمى گرفتند و زندگى دنیا آنان را فریفت، امروز فراموششان مىکنیم چنان که دیدار این روزشان را فراموش کردند و همواره آیات ما را انکار مىکردند».
ما فقط دستورات خداوند و پیامبری که از سوی او آمده را میتوانیم فوری بپذیریم و اطاعت کنیم چنانچه در سوره احزاب آیه ۳۶ نیز به آن اشاره شده است. تازه در همان قرآن نیز مرتب به تعقل و تدبر سفارش شده است، مثل سوره نساء/ ۸۲ که چنین آمده: ﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَۚ وَلَوۡ كَانَ مِنۡ عِندِ غَيۡرِ ٱللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ ٱخۡتِلَٰفٗا كَثِيرٗا ٨٢﴾«آیا در قرآن از روی فکر و تامل نمینگرند و اگر از جانب غیر خدا بود در او بسیار اختلاف مییافتند».
و یا سوره ص/۲۹ که چنین آمده: ﴿كِتَٰبٌ أَنزَلۡنَٰهُ إِلَيۡكَ مُبَٰرَكٞ لِّيَدَّبَّرُوٓاْ ءَايَٰتِهِۦ وَلِيَتَذَكَّرَ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ ٢٩﴾«کتابی مبارک بر تو نازل کردیم تا (امت) در آیاتش تفکر کنند و کسانی که دارای عقل هستند متذکر شوند». و همینطور آیات دیگر مثل صافات/۱۳۸ و مومنون/۶۸ و نحل/۴۴ که در آنها به تعقل سفارش شده است و پیامبر برای تعلیم فرستاده شد نه تقلید، و گاهی میبینی که بعضی از شیعیان میگویند: ما از مرجع تقلید خود اطاعت میکنیم و چنانچه اشتباه هم کرده باشیم گناه آن به گردن ما نیست!!، بلکه مربوط به خود آن مجتهد میشود!!، جواب این اشخاص این میباشد که خداوند در سوره اسراء/ ۱۵ میفرماید:
﴿مَّنِ ٱهۡتَدَىٰ فَإِنَّمَا يَهۡتَدِي لِنَفۡسِهِۦۖ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيۡهَاۚ وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰۗ وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبۡعَثَ رَسُولٗا ١٥﴾. «هر کس هدایت یافت بنفع خود یافته و هرکه به گمراهی شتافت به شقاوت خود شتافته، و هیچکس بار دیگری را به دوش نگیرد و ما تا رسول نفرستیم عذاب نخواهیم کرد».
همینطور در سوره مدثر/ ۳۸ میخوانیم:
﴿ كُلُّ نَفۡسِۢ بِمَا كَسَبَتۡ رَهِينَةٌ ٣٨﴾. «هر نفسی در گرو اعمالش هست».
و در سوره نجم/ ۳۸ چنین آمده:
﴿أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٞ وِزۡرَ أُخۡرَىٰ ٣٨﴾. «هیچکس بار گناه دیگری را به دوش نخواهد گرفت».
و در سوره انفطار/۱۹ نیز میخوانیم:
﴿يَوۡمَ لَا تَمۡلِكُ نَفۡسٞ لِّنَفۡسٖ شَيۡٔٗاۖ وَٱلۡأَمۡرُ يَوۡمَئِذٖ لِّلَّهِ ١٩﴾. «آنروز هیچکس برای کسی قادر بر هیچ کار نیست و تنها حکم و فرمان در آن روز با خداست».
و در جاهای دیگر نیز مرتب به این مسئله اشاره شده است که کسی بار گناه دیگری را به دوش نمیگیرد، مثل سوره انعام/ ۱۶۴ و زمر/ ۷ و طور/ ۲۱ و یس / ۵۴ و آیات دیگر، پس این بهانه که مسئول خطا و یا گناه ما مرجع تقلید است به هیچ عنوان قابل قبول نیست، و هرکس مسئول اعمالی است که انجام میدهد و گویا مجتهدان مصداق این آیه شدهاند.
﴿وَقَالَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱتَّبِعُواْ سَبِيلَنَا وَلۡنَحۡمِلۡ خَطَٰيَٰكُمۡ وَمَا هُم بِحَٰمِلِينَ مِنۡ خَطَٰيَٰهُم مِّن شَيۡءٍۖ إِنَّهُمۡ لَكَٰذِبُونَ ١٢﴾[العنکبوت: ۱۲] . «و کافران به اهل ایمان گفتند: شما راه ما را پیروی کنید (اگر به خطا رفتید) بار خطاهای شما را ما به دوش میگیریم، در صورتیکه آنها دروغ میگویند و هرگز بار گناهانشان را به دوش نگیرند».
امام صادق ÷فرموده: «من أفتي الناس فقد ضل وأضل»هر کس از مردم فتوا دهد گمراه و گمراه کننده است. (گمراه است و گمراه میکند)
در مسائل دینی نیز باید هر کس خود تحقیق کند، چطور شما اگر بخواهید خانهای را بخرید، یا به پزشکی مراجعه کنید، مرتب در مورد آن تحقیق میکنید تا مبادا اشتباهی کنید، ولی در مورد آخرت که ممکن است تا ابد جهنمی بشوید، زحمت تحقیق به خود نمیدهید.
به خصوص شیعیانی که براحتی در فروع دین از روی رساله مراجع تقلید و در اصول دین نیز از همان مراجع پیروی میکنند، مراجعی که در هدایت خودشان حرف و حدیث هست و عقاید خود را از لابه لای کتبی جمع کردهاند که مملو از خرافات و شرک است و احادیث جعلی در آنها به وفور یافت میشود، کتبی چون بحارالانوار و دیگر کتب مجلسی یا کتاب کافی و دیگر کتبی که در میان شیعیان است، که با این احادیث جعلی مردم را به خیال خود به طریق نجات دعوت میکنند، چنانچه در قرآن نیز آمده: ﴿وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَئِمَّةٗ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلنَّارِۖ وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ لَا يُنصَرُونَ ٤١﴾«و آنان را پیشوایانی خواندیم که به سوی آتش دوزخ دعوت میکنند، و روز قیامت یاری نمییابند» و در سوره احزاب/۶۷: ﴿وَقَالُواْ رَبَّنَآ إِنَّآ أَطَعۡنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَآءَنَا فَأَضَلُّونَا ٱلسَّبِيلَا۠ ٦٧﴾«و گویند: ای پروردگار ما، ما اطاعت امر بزرگان و پیشوایان خود را کردیم که ما را به راه ضلالت کشیدند».
البته تقلید در فروع دین منجر به تقلید در اصول دین نیز شده است، و اکثر شیعیان از روی تقلید در هنگام دعا یا گرفتاری امامان خود را صدا میزنند، در صورتیکه در بسیاری از آیات قرآن خواندن غیرخدا و من دون الله رد شده است، ولی شما که با قرآن کاری ندارید و سر و کارتان بیشتر با مفاتیح است، و بعضی از شیعیان را میبینی که با خنده میگویند: باید تحقیق کنیم و ببینیم کدامیک از مراجع دارای رساله ای آسانتر و راحتتر هستند تا از همان تقلید کنیم، یا شخصی که سیگاری است میگوید: من مرجعی را میشناسم که روزه گرفتن در ماه رمضان را با کشیدن سیگار باطل نمیداند! و شخصی دیگر به او گفت: قربانت شوم برای من هم یک مرجعی پیدا کن که غذاخوردن را نیز در رمضان مجاز بدانـد!! در صورتیکه اصلاً از نظر ما کشیدن سیگار حرام است، چونکه در شریعت طبق قاعدۀ «لا ضرر ولا ضرار» یا قاعده لزوم دفع ضرر محتمل، انسان به حکم عقل باید از کاری که ضررش محتمل است خودداری کند تا چه رسد که ضررش قطعی و حتمی باشد، پس طبق این قاعده اگر ضرر چیزی حتمی و صد در صد باشد دیگر به طور قطع آن چیز حرام میشود، خوب حالا دانشمندان در مورد سیگار کشیدن گفتهاند که با کشیدن سیگار، چهار هزار نوع سم مختلف را وارد ریه و بدن خود میکنید و هر روز نیز ضرری جدید از این تحفه کشف میشود، مثل سرطان مثانه یا سرطان ریه یا تنگی نفس و بیماریهای دهان و دندان و قلب، و عوارض و بیماریهای گوناگون دیگر، از همه گذشته، کشیدن سیگار برای افرادی که در نزدیک فرد سیگاری هستند نیز مضر است، مخصوصاً اگر در فضایی سر بسته باشند و همینطور برای کودکان و یا مادری که جنین و کودکی در شکم دارد که ضرر دود سیگار به آن طفل نیز منتقل میشود، و پولی نیز که صرف کشیدن سیگار میشود ضرر و اسرافی دیگر است، و سیگار نیز پله اول است برای مراحل بعدی مواد مخدری چون تریاک و هروئین و غیره.... پس شکی نیست که ضرر این ماده قطعی و حتمی و صد در صد است و حرام میباشد، آن وقت خنده دار اینجاست که ایشان نشستهاند در مورد چیزی که در همه وقت حرام است بحث و گفتگو میکنند که آیا در رمضان و هنگام روزه بودن میتوان استفاده کرد یا خیر؟!!!
البته اشتباهات مراجع تقلید بسیار است[۹] ، و در این مختصر نمیتوان همه آنها را بیان کرد، مثلاً اگر از ایشان بپرسی: آیا لخت شدن مردان مقابل زنان، به خاطر عزاداری برای امام حسین، اشکال دارد یا خیر؟ در جواب میگویند: اشکال ندارد، ولی از آن طرف میگویند لخت بودن ورزشکاران مرد در تلویزیون اشکال دارد یا گفتن جمله «أشهد أن علياً ولي الله» را در اذان بدون اشکال میدانند! و حتی میگویند تیمنا و تبرکا جایز است! برای تبرک است!
ما نمیدانیم از چه زمانی بدعتها متبرک و خوش یمن شدهاند، یا خواندن نمازها در سه وقت را بدون اشکال میدانند! و حتی آنها را به جماعت برگزار میکنند و امام جماعت این نمازها هم میشوند. یا وقت شرعی نماز مغرب که آن را به تاخیر انداختهاند، یا گرفتن خمس منفعت مال و اشتباهات دیگر چون خوردن تربت حسینی به قصد استشفاء که مستحب میدانند! و باید به ایشان گفت: با خوردن خاک علاوه بر اینکه شفاء نمییابید بلکه هزار مرض دیگر هم میگیرید.
یا ماهی بدون فلس را حرام میدانند اما پس از اینکه دیدند ماهی خاویار که فلس ندارد و بسیار گران میباشد و طبق این حکم ضرر فراوانی میبینند، فوری گفتند در کنار دمش مقداری فلس مشاهده شده است، بنابراین حلال است، در صورتیکه ماهیان دریایی حلال است (نحل/۱۴) و حکم ماهیان فلس دار حکمی خرافی است، همچنین قمه زنی و زنجیر زنی و زدن بر بدن که بعضی از ایشان این موارد را خوب هم میدانند و آنهایی هم که مخالف هستند به طور صریح مخالفت نمیکنند، بلکه از کلماتی چون جایز نیست یا موجب وهن شیعه است یا فعلاً در برابر جهانیان انجام ندهید و غیره، استفاده میکنند (یعنی در جایی که کسی نیست بدون اشکال است)[۱۰] و میبینید که به خاطر امام حسین و یا بهتر بگوئیم به خاطر مذهب خرافی خودشان، حرام را حلال میکنند.
همینطور از روی تقلید از آخوندها و از روی گوش کردن صحبتهای ایشان پای منبرها و روضهها، امامت را جزء اصول دین میدانند و شدیداً به آن معتقد هستند[۱۱] ، نه اینکه خودشان تحقیق کرده باشند، جالب اینجاست که آخر حرف علمای شیعه این است که: درست است که هرکس باید در اصول دین تحقیق کند، ولی پس از تحقیق باید به همین نتیجهای که ما رسیدهایم، برسد!!!
در پاسخ باید گفت: این که دیگر تحقیق نمیشود، تحقیقی که از قبل نتیجه آن مشخص باشد دیگر تحقیق نیست، کسی که بسوی تحقیق میرود و البته در پایان کار به نتیجه ای میرسد که احتمال دارد با نظر شما تفاوت داشته باشد، پس تحقیق باید بدون تعصب باشد و عقاید قبلی خود را نیز مرتب در نظر نیاورد تا به نتیجه مطلوبی برسد و فراموش نکنید کسی نمیتواند اسلام واقعی را تنها در کتب شیعه بیابد و باید کتب مذاهب دیگر به خصوص اهل سنت را نیز مطالعه کند، مراجع تقلید میگویند: تقلید در امور دینی مانند رجوع غیر متخصص به متخصص است، مثل بیماری که چشم او درد میکند و برای معالجه به نزد چشم پزشک میرود، در جواب ایشان موارد زیر را میآوریم:
۱- چه کسی گفته: شما متخصص هستید؟، ما در جایی از قرآن یا احادیث چنین چیزی ندیدهایم، شما علاوه بر اینکه متخصص نیستید بلکه ناشی و منحرف هستید و عقاید باطل در مذهب شما فراوان است، و خودتان نیز بعضاً میگویید که قرآن قابل فهم نیست، جز اینکه امام و معصوم باشید و امام شما هم که فعلاً غایب است، پس چطور میگوئید بقیه از شما تقلید کنند؟، شما که خودتان قرآن را نمیفهمید.
۲- مردم عادی و غیر متخصص چطور بفهمند شما متخصص هستید و درجه اجتهاد نیز توسط مجتهدی دیگر داده میشود، چون تشخیص داده شما متخصص شده اید، پس مردم برای تشخیص باید بروند و تحقیق کنند، وقتی هم که در اثر تحقیق آگاه شوند دیگر نیازی به تقلید از شما ندارند و دیگر خودشان میفهمند و به قول امام غزالی برای تشخیص حقیقت هر مذهب باید از بزرگترین علمای آن مذهب نیز بهتر باشیم. دلایل شما نیز مبنی بر شهرت علما و کثرت تایید آنها توسط همگی قابل قبول نیست، چون بنابراین استدلال اکثر مسلمین ایشان را قبول ندارند و هم اکثر شیعیان نیز از روی تقلید و شهرت و تبلیغات ایشان را تایید میکنند نه از روی تحقیق و کسی از آن جهان برنگشته تا صحت گفتار ایشان را تایید کند و ما با اصل تقلید مخالفیم آنگاه چطور باز با تقلید از گفتار دیگران ایشان را تایید کنیم.
۳- علوم کفائی را به متخصص رجوع میدهند ولی علم دین واجب عینی است و هر مسلمان خود باید عالم به اصول و فروع دین باشد نه اینکه از دیگری تقلید کند.
۴- شما که قیاس را قبول ندارید و در کتاب کافی در مورد بطلان قیاس حدیث دارید که دین با قیاس به دست نیاید و یا احادیث جعلی که امام شما ابوحنیفه را لعن کرده به خاطر قیاس کردن او، پس چرا شما امور دینی را با مسائلی دیگر چون پزشک و بیمار قیاس میکنید؟ اگر منکر قیاس هستید.
۵- آیا هر بیماری تنها نزد یک پزشک میرود یا اینکه نزد پزشکان مختلفی میرود چونکه ممکن است یکی از آنها بهتر از دیگری باشد و در ضمن برای بیماری چشم خود نزد چشم پزشک میرود ولی برای بیماریهای دیگر نزد پزشک همان بیماری میرود مثل بیماری دندان که نزد دندانپزشک میرود یا بیماری سرماخوردگی و ریه و قلب و سرطان و غیره، پس این قیاس اشتباه است و نمیتوان تنها به یک فقیه و یک رساله مراجعه نمود چون ممکن است در امری دیگر فقیهی دیگر بهتر از او نظر داده باشد و آیهای نازل نشده که تنها نزد یک نفر بروید و از او تقلید کنید و برای تشخیص حق حضرت علی ÷فرموده: «به سخن نگاه کن نه به گوینده» و فرموده: «حکمت گمشده مومن است و حکمت را فراگیر حتی اگر در سینه منافق بود». و فرموده: «حق را ملاکی است که افراد با آن سنجیده میشوند و افراد ملاک حق نیستند». خوب طبق این سخنان حضرت علی÷اگر قصد شما معرفی اشخاص و باز کردن دکان و نردبان کردن دین برای مقاصد خود و شهرت طلبی نیست، پس چرا میگوئید: رساله فلان مرجع و نام آن مرجع را میبرید یا میگوئید: من تنها از فلانی تقلید میکنم در صورتیکه اشخاص و مراجع، ملاک حق نیستند و میگوئید: مردم برای تشخیص مراجع خود از روی شهرت آنها میتوانند انتخاب کنند و علنی معتقد به شهرت مراجع و اشخاص هستید[۱۲] .
۶- قیاس شما کاملاً نا بجا است چون چنانچه فردی که بیماری چشم درد دارد به پیش پزشک رود و آن پزشک به اشتباه دارویی تجویز کند نهایت امر این است که کور میشود، ولی در مورد امور دین و آخرت چنانچه اشتباهی شود موجب نابودی آخرت و یا جهنمی شدن تا ابد است، پس دین و آخرت قابل قیاس با بقیه امور نیستند و نمیتوان گفت: چون در فروع دین اینکار صورت گرفته ضرری ندارد و تمامی امور دین از اصول یا فروع مهم هستند و نمیتوان در مورد فروع سهل انگاری کرد مسائل پیرامون نماز و روزه و حج که همه دارای اهمیت هستند و در کجای قرآن و اسلام و احادیث گفته شده که در فروع دین هر کاری خواستید بکنید و گناهی متوجه شما نیست و یا کورکورانه از کسی دیگر تقلید کنید و تقلید مردم در فروع آنها را به تقلید در اصول نیز سوق داده است، وقتی در مسائل مهم نماز و روزه و حج تقلید کنند، به طور طبیعی در مورد اصول دین نیز زیاد دقیق نخواهند بود.
۷- در امور دین هر کس خودش باید برود و تحقیق کند تا در آن جهان نخواهد بهانه بیاورد که فلانی مرا گمراه کرد و دین اسلام دین تعلیم و تعلم است و طلب علم واجب است پیامبرصفرموده: «طلب العلم فريضة علي کل مسلم»، ولی امور دیگر فرق میکند و ممکن است شخص ناچار باشد به متخصص آن امر رجوع کند، البته در امور دیگر نیز باید طالب علم باشد چون گفته شده: «اطلبوا العلم و لو بالصين»[۱۳] و در چین امور فقهی نیست و علوم دیگری میباشد، در ضمن نتیجه عمل چشم پزشک در این جهان مشخص میشود و چنانچه پزشکی مرتب بیمارهای خود را اشتباهی مداوا کند همه متوجه میشوند و دیگر کسی پیش او نمیرود ولی نتیجه تقلید در امور دینی را از کجا بفهمند، چون نتیجه آن در آن جهان مشخص میشود نه در اینجا، پس همه از روی گمان و ظن و یا خوش خیالی خویش[۱۴] به تقلید از شما اطمینان دارند و همچنین میخواهند زحمت تحقیق را به خود ندهند و راحت از روی رسالهها عمل کنند.
۸- اینکه کسانی همیشه در زمینه مسائل دینی تحقیق کنند و مردم نیز از ایشان سوال کنند موردی ندارد، ولی اطاعت فوری و بدون تحقیق از ایشان و یا همان تقلید را قبول نداریم، چون پرسش و تحقیق با تقلید متفاوت است و در رابطه با همان پزشک و بیمار نیز خود بیمار به نزد پزشک میرود و پزشک نسخه ای به او میدهد و در انتها خود بیمار است که با اراده خود تصمیم به استفاده از داروی پزشک میکند و پزشک او را مجبور بدین کار نمیکند و چنانچه مداوا هم نشود مسئولیتی متوجه پزشک نیست، یا قبل از عمل جراحی میبینید که پزشک مربوطه از بیمار یا والدین او به صورت کتبی امضاء میگیرد تا چنانچه پس از عمل جراحی خطری متوجه بیمار شد مسئولیت با خود بیمار یا ولی او باشد، اما میبینی که در مهمترین امور، یعنی دین و آخرت اکثر مردم با تقلید کردن مسئولیت را به گردن مرجع خود میگذارند در صورتیکه که هر کس خود مسئول اعمال خویش است و کسی بار دیگری را به دوش نمیکشد و در آن جهان از ذره ذره اعمال حساب خواهد شد، حال چه آن اعمال در فروع دین باشد چه در غیر فروع، و تقلید در فروع کار را به تقلید در اصول نیز میکشاند، چطور وقتی در مسائل مهمی چون طریقه نماز خواندن یا وضو گرفتن یا چگونگی حج خانه خدا تقلید شود، آن وقت انتظار دارید در مسائل دیگر تقلید نکنند و خودشان بروند و تحقیق کنند، شما کدام شیعه را دیده اید که در فروع دین از روی رساله تقلید کند ولی در اصول دین برود و خودش تحقیق کند تمامی عقاید دیگر او نیز از روی تقلید از آخوندها یا مداحان بیسواد است، عقایدی چون سینه زنی برای حسین یا لعن خلفا یا زیارت قبور و طلب حاجت از آنها و صدا کردن امامان در هرجا، و همه جا آنها را چون خدا ناظر و حاضر دانستن و دادن صفات خالق به مخلوق و غلو کردن در مورد اهل بیت و معتقد بودن به شفاعتهای نابجا در آخرت یا اعتقاد به امام زمان و معجزات ائمه و غیره...، فراموش نکنید بسیاری از این عقاید با اصول دین سر و کار دارند و انسان را وارد دایره شرک میکنند مثل غلو کردن که امام صادق÷فرموده: غالی از مشرک بدتر است و دادن صفات خالق به مخلوق که هر کس چنین کند مشرک شده است و یا صداکردن مدعو غیبی در دعا و صدا کردن غیرخدا و یا بعضی از دعاهای مفاتیح الجنان که شرک خالص است، و تایید آنها تکذیب قرآن است و یا عقایدی دیگر، پس تقلید از بیخ و بن غلط است.
اگر هم بگویید: اشتباهات غیر عمدی که در فروع دینی رخ میدهد باعث جهنمی شدن کسی نمیشود. خوب این امر در مورد کسانی که تقلید نمیکنند نیز صادق است، و به هرحال آنها نیز غیر عمد مرتکب اشتباه در فروع دین میشوند آن مقلد نیز هیچگاه متوجه اشتباه خود نمیشود تا زمانیکه مرجع تقلیدش به او بگوید ولی کسی که خودش تحقیق میکند و عقل خویش را فقط مقید به اطاعت رساله ای از یک مذهب نکرده است به طور حتم احتمال متوجه شدنش بیشتر است تا کسی که عقلش را تعطیل کرده و در اختیار دیگری گذاشته است، در اسلام مقام دانشمندان و کسانیکه عقلشان را به کار میگیرند بالا میباشد در سوره مجادله/۱۱ چنین آمده است:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِذَا قِيلَ لَكُمۡ تَفَسَّحُواْ فِي ٱلۡمَجَٰلِسِ فَٱفۡسَحُواْ يَفۡسَحِ ٱللَّهُ لَكُمۡۖ وَإِذَا قِيلَ ٱنشُزُواْ فَٱنشُزُواْ يَرۡفَعِ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكُمۡ وَٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ دَرَجَٰتٖۚ وَٱللَّهُ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِيرٞ ١١﴾. «ای مومنان، چون به شما گفته شود در مجالس جا باز کنید، باز کنید، که خداوند در کار شما گشایش آورد، و چون گفته شود: برخیزید، برخیزید، خداوند از میان شما مومنان و دانش یافتگان را به درجاتی رفعت دهد و خداوند به آنچه میکنید آگاه است».
پس تعلیم علم در اسلام باعث بالا رفتن درجات انسانها میشود و احادیث نیز در زمینه تعلیم و تعلم بسیار است، پیامبر صفرموده: «دو گرسنه سیر نشوند، گرسنه علم و گرسنه مال» و فرموده: «عملی که از روی علم باشد کمش زیاد است و عملی که از روی نادانی باشد زیادش اندک است». و حضرت علی ÷در حکمت ۷۹ نهج البلاغه فرموده: «حکمت را هر کجا که باشد، فراگیر، گاهی حکمت در سینه منافق است و بی تابی کند تا بیرون آمده و با همدمانش در سینه مومن آرام گیرد»، و در حکمت ۸۰ فرموده: «حکمت گمشده مومن است، حکمت را فراگیر هرچند از منافقان باشد»، و در حکمت ۹۶ فرموده: «نزدیکترین مردم به پیامبران، داناترین آنان است، به آنچه که آورده اند» و فرموده: «علم خود را به مردم بیاموز و علوم آنها را نیز فراگیر، تا هم دانش خودت مستحکم شود و هم آنچه نمیدانی یاد بگیری» و همچنین فرموده: «در پی علم باشید تا ارشاد گردید» و فرموده: «نادانی، تباه کننده همه کارهاست» و فرموده: «ثروتی مانند عقل نیست و فقری بدتر از جهل و بی سوادی و میراثی مثل ادب یافت نشود و دشمن انسان جهل او و دوستش عقل اوست و چون خدا بنده ای را زبون خواهد از دانش بی بهره اش کند».
امام رضا فرموده: «علم آموزی برای هر مسلمانی واجب است، بنابراین از طریقی که احتمال دهی آن را بیاموز و از اهلش بهره گیر».
امام موسی بن جعفر فرموده: «سعی کنید دین خدا را بشناسید و از مقررات آن آگاه شوید وگرنه همانند بادیه نشینان بی فرهنگ خواهید بود».
پس طبق دستورات دین اسلام طلب علم واجب است و در مورد دین نمیتوان جاهلانه برخورد کرد.
می بینید که مراجع در اول رساله های خود مینویسند تقلید کنید یا اینکه احتیاط کنید و البته نمینویسند تحقیق کنید و همان احتیاط را نیز قبول ندارند و تقلید را از مهمترین امور و برای هر کس حتی واجب میدانند و چنانچه کسی به ایشان بگوید: من از هیچ کس تقلید نمیکنم شروع میکنند به بحث کردن با او که تو در اشتباه بزرگی به سر میبری و نمیفهمی و باید از ما که آگاهتریم و به حوزه رفتهایم پیروی کنی.
حتی در مناسک حج نیز از تمامی افراد کاروان در مورد مرجع تقلیدش سوال میکنند و هر کس مستلزم این است که حتما نام مرجعی را بگوید و حتی الامکان هم از مراجعی باشد که مورد رضایت اکثر علمای شیعه است (یا در یک کلام بیشتر طرفدار خرافات شیعه باشد) و به طور کلی در ذهن همه طوری جا انداختهاند که بدون تقلید از مراجع تقلید اعمال دینی شما بی فایده و اشتباه است؛ و فراموش نکنید ما نمیگوئیم: همه بروند و مجتهد شوند، چون نیازی به این کار نیست و در زمان پیامبر صیک عرب ساده در مدت یک ساعت دین اسلام را فرا میگرفت و هرکس با گفتن دو جمله أشهد أن لا إله إلا الله وأشهد أن محمداً رسول الله، وارد اسلام میشده است، و البته جملهای دیگر چون علیا ولی الله نبوده است، و بقیه چیزها در سالهای بعدی اضافه شدهاند و اگر حرام یک چیز بوده، اکنون ده چیز شده و اصولاً مذاهب و فرق دارای مطالب جداگانه و اضافیتر هستند و برای همین نیز از اسلام جدا هستند، در صورتیکه حلال پیامبر تا ابد حلال و حرام آن نیز تا ابد حرام است، و اکثر اصطلاحات فقهی که مراجع تقلید از آن بهره میبرند برگرفته شده از زبان و اصطلاحات عادی و معمولی و عرفی است که در بین عوام الناس رایج میباشد نه اینکه از کره مریخ آمده باشد، ولی چون این کلمات قدری پیچیده شده و حالت حوزهای و فقهی به خود گرفته، مردم تصور میکنند هیچکس جز مراجع نمیتواند آن را بفهمد و بازگو کند، در صورتیکه چنین نیست و مثلاً اصطلاحات مطلق، مقید، عام و خاص همگی از عرف گرفته شدهاند، مثل اینکه کسی بگوید: همگی شما را به منزل خود دعوت میکنم، که منظور از همگی همان عام است، ولی چنانچه بگوید: فقط شما را دعوت میکنم، این میشود خاص.
پس ملاحظه میکنید که تمام این اصطلاحات همان زبان انسانهاست که در بین آنها رایج میباشد و در صدر اسلام نیز بلال یا ابوذر یا دیگر صحابه به حوزه علمیه قم یا جایی دیگر نرفته بودهاند و از پیامبر صتعلیم دیدهاند که او نیز امی بوده نه مجتهد و فرامین و دستورات و وحی الهی را به مردم میرسانده، آیاتی که همه مبین و روشن و قابل فهم بودهاند و اعراب و مردم عادی نیز آن را میفهمیدهاند[۱۵] ، و البته چنانچه کسانی نیز دارای علم و معرفت زیاد بودهاند از نظر اسلام دارای ارزش فراوان بودهاند چون اسلام به مسئله علم اهمیت فراوان داده است، ولی این افراد تنها برای آموزش و تعلیم به دیگران بودهاند نه اینکه دیگران از ایشان تقلید کنند یا اینکه آن عالمان دین را نردبان کنند برای مقاصد خود.
علمای شیعه برای مقلد کردن مردم بدین آیات از قرآن استناد میکنند:
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ إِلَّا رِجَالٗا نُّوحِيٓ إِلَيۡهِمۡۖ فَسَۡٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّكۡرِ إِن كُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ ٤٣﴾[النحل:۴۳] .
«و پیش از تو، جز مردانى که به آنها وحى مىکردیم، نفرستادیم! پس اگر نمىدانید از [دانایان] اهل کتاب بپرسید». (نحل/۴۳)
و همینطور سوره انبیاء آیه ۷ که مشابه همین آیه است. البته اغلب اوقات قسمت اول آیه را نمیآورند و فقط قسمت بروید و از اهل ذکر سوال کنید را میآورند و میگویند: شما مردم که نمیدانید باید بروید و از اهل ذکر و دانشمندان که ما میباشیم بپرسید، در پاسخ بدیشان باید گفت: همانطور که از ابتدای آیه مشخص است این آیه در مورد اهل کتاب است، و در ضمن در آیه آمده که اگر نمیدانید از اهل ذکر سوال کنید نه اینکه تقلید کنید و تقلید موجب دانستن نمیشود، و از همه گذشته، چه کسی گفته: شما اهل ذکر و دانشمند هستید و فقط باید به پیش شما آمد یا فقط منحصر به امامان شما است، و شما همیشه با احادیث جعلی خود آیات عام را خاص میکنید و یا به آیه ۱۲۲ از سوره توبه اشاره میکنند که چنین آمده:
﴿۞وَمَا كَانَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةٗۚ فَلَوۡلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرۡقَةٖ مِّنۡهُمۡ طَآئِفَةٞ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي ٱلدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوۡمَهُمۡ إِذَا رَجَعُوٓاْ إِلَيۡهِمۡ لَعَلَّهُمۡ يَحۡذَرُونَ ١٢٢﴾. «و سزاوار نیست که مومنان همگی رهسپار (جهاد) شوند، اما چرا از هر فرقه ای از آنان گروهی رهسپار نشوند که دین پژوهی کنند و چون به نزد قومشان بازگشتند ایشان را هشدار دهند تا پروا پیشه کنند».
در این آیه نیز صحبت از هشدار دادن و آموختن علم به قوم خود است نه تقلید، و در آن زمان نیز گروهی از هر طائفه باید نزد پیامبر صمیآمده چون مرجع علمی فقط پیامبر صدر مدینه بوده است، و در آیه نیز بدینصورت آمده که میبایست عدهای دین را بیاموزند (نه اینکه تقلید کنند) و سپس برای آموختن و آموزش به طوائف دیگر بروند نه اینکه آن قوم دیگر نیز از ایشان تقلید کنند و در پایان آیه نیز آمده که شاید آنها خدا ترس شوند و پروا پیشه کنند و از نافرمانی حذر کنند که این تنها وقتی است که دین را یاد گرفته باشند و بفهمند در غیر اینصورت بیهوده کسی خدا ترس نخواهد شد و پروا نخواهد کرد. مفسران از جمله میبدی، زمخشری، طبرسی و ابوالفتح از ابن عباس نقل کردهاند که چون خداوند در این سوره تاکید فراوان در امر جهاد کرده است صحابه گفتند که ما از هیچ غزوه یا سریه ای باز نمیمانیم که خداوند میفرماید نباید همگی برای جهاد بروند و پیامبر صرا تنها بگذارند و عدهای نزد او برای تعلیم دین بمانند[۱۶] در ضمن قاسمی از غزالی نقل میکند که مراد از فقه در عصر اول بیشتر علم آخرت بوده است، یعنی اصول عقاید و اخلاق، نه فقط فقه اصطلاحی یعنی علم فروع. در ضمن در سوره نساء /۵۹ آمده که:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِكَ خَيۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِيلًا ٥٩﴾. «ای مومنان، از خداوند و پیامبرتان اطاعت کنید و اولی الامرتان را، و اگر به خداوند و روز باز پسین ایمان دارید، هرگاه در امری اختلاف نظر یافتید، آن را به (کتاب) خدا و (سنت) پیامبر عرضه بدارید که این بهتر و نیک انجام تر است».
می بینید که در این آیه اطاعت کردن (أطیعوا) فقط برای خدا و پیامبر خدا آمده است، و برای اولی الامر اطاعت (أطیعوا) نیامده است، چونکه به وحی الهی مجهز نیست، و برای همین فرموده: اختلافات خود را به خدا و رسول باز گردانید که به اجماع علما و مفسرین منظور از خداوند همان قرآن است، و منظور از پیامبر صنیز در زمان ما همان سنت او میباشد[۱۷] ، چونکه اگر خود اولی الامر معصوم و بدون خطا بود و سخن او: ﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ ٣﴾[النجم: ۳] بود دیگر این دستور که اختلاف را به خدا و رسول او بازگردانید بی مورد بود، چونکه همه موظف به اجرای دستورات او بودند و میبایست مانند خداوند و پیامبر با او برخورد میکردند، پس استدلال شما به آیه۱۲۲ از سوره توبه صحیح نیست، چونکه اشخاصی که برای تعلیم به قبایل میرفتهاند همانند همان اولی الامر مجهز به وحی نبودهاند و کسی از آنها اطاعت کامل و کورکورانه و تقلید نمیکرده است، و مثلاً ابن مسعود یا معاذ بن جبل یا ابی بن کعب یا زید بن ثابت و دیگران دارای رساله ای جداگانه نبودهاند و دائماً خودشان را مطرح نمیکردهاند، بلکه تنها تبلیغ دین خدا را میکردهاند، از همه گذشته اعتقاد شما به تقلید، به خصوص در زمان فعلی خطاست، چونکه اصلاً زمان ما با زمان پیامبر صقابل قیاس نیست، چونکه در زمان ما کتاب و اینترنت و لوازم تحقیق فراوان است، و اکثرا دارای پدر و مادری مسلمان هستند، ولی در آن زمان نه وسیله ارتباطی بوده و پدر و مادران قبایل مورد نظر نیز از کافران بودهاند بنابراین لازم بوده شخصی برای تعلیم آنها بدانجا برود، تازه همان صحابه نیز برای تعلیم میرفته است نه برای تقلید کردن مردم از او، از همه گذشته مراجع و دیگران که از پیامبران بالاتر نیستند، حال ما ببینیم که خداوند به پیامبر خود چه عنوانی را داده است، و آیا دیگران میتوانند عناوینی بالاتر از این داشته باشند:
۱- ﴿إِنۡ أَنتَ إِلَّا نَذِيرٌ ٢٣﴾[فاطر: ۲۳] . «تو جز آنکه خلق را بترسانی بکاری مامور نیستی»
۲- ﴿وَإِن مِّنۡ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٞ ٢٤﴾[فاطر: ۲۴] . «هیچ امتی نبوده مگر اینکه ترساننده ای در میان آنها بوده».
۳- ﴿وَمَا عَلَيۡنَآ إِلَّا ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِينُ ١٧﴾[یس: ۱۷] . «و بر ما جز آنکه آشکارا ابلاغ کنیم هیچ تکلیفی نیست».
۴- ﴿إِلَّا تَذۡكِرَةٗ لِّمَن يَخۡشَىٰ ٣﴾[طه: ۳] . «تنها تذکری برای بیدارسازی مردم خداترس».
۵- ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا كَآفَّةٗ لِّلنَّاسِ بَشِيرٗا وَنَذِيرٗا وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ ٢٨﴾[سبأ:۸] . «وما تو را جز برای اینکه عموم بشر را بشارت دهی و بترسانی نفرستادیم و لیکن اکثر مردم از این حقیقت آگاه نیستند»
۶- بلاغ المبین/تبلیغ آشکار (تغابن/۱۲ و مائده/۹۲ و نور/۵۴ و عنکبوت/۱۸ و...).
۷- نذیر مبین/ترساننده آشکار (ذاریات/۵۰/۵۱).
۸- ﴿وَمَا نُرۡسِلُ ٱلۡمُرۡسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَۖ فَمَنۡ ءَامَنَ وَأَصۡلَحَ فَلَا خَوۡفٌ عَلَيۡهِمۡ وَلَا هُمۡ يَحۡزَنُونَ ٤٨﴾[الأنعام: ۴۸] . «ما پیمبران را جز برآنکه مژده دهند و بترسانند نفرستادیم سپس هرکس ایمان آورد و کار شایسته کرد هرگز بر او بیمی نیست و ابدا اندوهگین نخواهد بود».
۹- ﴿فَإِنَّمَا عَلَيۡكَ ٱلۡبَلَٰغُ وَعَلَيۡنَا ٱلۡحِسَابُ ٤٠﴾[الرعد: ۴۰] .
۱۰- ﴿فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَإِنَّمَا عَلَيۡكَ ٱلۡبَلَٰغُ ٱلۡمُبِينُ ٨٢﴾[النحل: ۸۲] . «پس اگر باز روی از خدا بگردانند (ای رسول ما) بر تو فقط تبلیغ آشکار است».
۱۱- ﴿قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنَّمَآ أَنَا۠ لَكُمۡ نَذِيرٞ مُّبِينٞ ٤٩﴾[الحج: ۴۹] . «(ای رسول ما،) بگو که ای مردم من برای شما رسول ترسانندۀ آشکاری بیش نیستم»
۱۲- رسول
۱۳- نبی
۱۴- اسوه حسنه (الگو و سرمشق خوب) (احزاب/۲۱)
۱۵- بر تو جز ابلاغ، تکلیفی نیست. (شوری/۴۸)
می بینید که صحبت از رساندن پیام (پیامبر) و ابلاغ و ترساندن و نصیحت و مژده است نه تقلید، پس آیا مراجع تقلید کاسه داغتر از آش هستند یا دایه دلسوزتر از مادر، از همه گذشته پیامبران دارای معجزه بودهاند ولی شما جز خرافات چه چیزی دارید، در قرآن آمده که آنها کر و کور (صم و بکم) هستند، در مورد تقلید نیز همینگونه خواهد بود، چونکه مردم با بستن چشم و گوش خود تنها پیرو شما شدهاند در سوره زمر/۱۸ آمده: ﴿ٱلَّذِينَ يَسۡتَمِعُونَ ٱلۡقَوۡلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحۡسَنَهُۥٓۚ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ هَدَىٰهُمُ ٱللَّهُۖ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمۡ أُوْلُواْ ٱلۡأَلۡبَٰبِ ١٨﴾«همان کسانی را که قول را میشنوند و آنگاه از بهترین آن پیروی میکنند، اینانند که خداوند هدایتشان کرده است، و اینانند که خردمندانند».
این آیه از قرآن با تقلید کاملاً در تضاد است چون در آن آمده که بندگان نیکوکار کسانی هستند که قولهای مختلف را میشنوند و سپس بهترین آن را پیروی میکنند، و در آخر آیه نیز به عقل و خرد ایشان اشاره شده است، در صورتیکه در تقلید قولهای مختلفی در کار نیست بلکه تنها رساله یک نفر برای عمل کردن در پیش روی شما میباشد[۱۸] ، در سوره اسراء/۳۶ نیز چنین آمده:
﴿وَلَا تَقۡفُ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ عِلۡمٌۚ إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَٰٓئِكَ كَانَ عَنۡهُ مَسُۡٔولٗا ٣٦﴾.
«و هرگز بر آنچه علم (و اطمینان) نداری دنبال مکن که چشم و گوش و دلها همه مسئولند».
در این آیه نیز نهی شده از پیروی نمودن چیزی که بدان علم نداشته باشید (مثل تقلید از مراجع) و گوشها و چشمها و دلها را مسئول دانسته یعنی اینکه کورکورانه هرچیزی را شنیدید یا دیدید قبول نکنید بلکه نسبت بدان تحقیق کنید تا علم پیدا کنید. مردم چون میبینند شخصی با لباس روحانی و عمامه بالای منبر رفته و لابد سالیان زیادی نیز در حوزه درس خوانده، پس هر چیزی که گفت کاملاً مورد قبول است و باید پذیرفت، تقلید شیوه ای بدتر از اطاعت است، زیرا اطاعت به میل و دلخواه توست ولی در تقلید با اجبار و وجوب باید پیروی و اطاعت کنی، حال ببینیم در مورد اطاعت خداوند چه میفرماید، دیگر تکلیف تقلید مشخص میشود، در سوره احزاب آیه ۶۷ چنین آمده است:
﴿وَقَالُواْ رَبَّنَآ إِنَّآ أَطَعۡنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَآءَنَا فَأَضَلُّونَا ٱلسَّبِيلَا۠ ٦٧﴾.
«و گویند: ای پروردگارما، ما اطاعت امر بزرگان و پیشوایان خود را کردیم که ما را به راه ضلالت کشیدند».
در این آیه جهنمیان میگویند: ما اطاعت بزرگان خود را کردیم و برای همین گمراه شدیم و من فکر میکنم عدهای بگویند ما از فلانی تقلید کردیم و برای همین گمراه شدیم.
از نظر ما در این مورد که همیشه کسانی برای آموختن علوم دینی به مردم حاضر باشند عیبی ندارد و حتی لازم است، ولی میبایست این عده برای آموزش باشند نه تقلید و البته این عده نیز نباید برای اهداف و مقاصد خود دین را نردبان کنند.
اسلام در اول ظهور خود مانند رودخانه ای زلال بوده است که از دل کوه بیرون آمده است و در دامنه کوه جاری شده است ولی در بین راه دائم از این رودخانه زلال یک کانال و رودخانه ای کوچک به طور انشعابی و فرعی جدا شده است، و هرچه هم از رودخانه اصلی دورتر شده به لجنزار شرک و کفر و خرافه نزدیکتر شده است، و حتی بعضی از آنها خشک شدهاند یا در حال خشک شدن هستند و بعضی که اصلاً از این رودخانه زلال و پاک نیستند و معلوم نیست از کجا آمدهاند و خود را به این رودخانه چسباندهاند (احتمالاً از رودهای ابن سبا یا صفویه هستند) و البته بعضی نیز زیاد از این رودخانه دور نشدهاند و فاصله خود را حتی الامکان با رود اصلی حفظ کردهاند، پس باید هوشیار باشیم و از شاهراه اصلی رودخانه به هیچ عنوان حتی به اندازه یک وجب هم که شده جدا نشویم و همواره با این رودخانه برویم تا به دریا برسیم، اکثر علما قبول دارند که بهترین قرون در تاریخ اسلام، قرن اول و سپس دو قرن بعدی است (طبق حدیث پیامبر ص). پس اکنون ما میپرسیم: آیا حضرت عمر و یا حضرت علی دارای مذهب یا فرقه ای بودهاند؟ یا تنها دین اسلام داشتهاند؟ تمامی اصحاب خود را فقط مومن و مسلم میدانستهاند، پس ما نیز باید همانگونه باشیم و اگر بگویند: اینها مجتهد بودهاند و نیازی به تقلید نداشتهاند، میگوئیم: بطور حتم چند صد هزار نفری که در حجه الوداع حضور داشتند همگی مجتهد نبودهاند یا مردم سه قرن اول اسلام نیز مجتهد نبودند ولی تقلید نیز نداشتهاند و چنانچه تقلید لازم بود در حجة الوداع پیامبر اکرم صلزوم آن را بیان میکرد و اگر بگویند: صحابه و مردم آن زمان با پیامبر صبودهاند و نیازی به مرجع نداشتهاند ولی اکنون پیامبر نیست و مرجعی لازم است، میگوئیم: صحابه و مردم آن زمان از پیامبر صتقلید نمیکردهاند بلکه سوال میکردند و پیامبر صنیز برای تعلیم مردم آمده بود نه تقلید! و تعلیم و تعلم با تقلید متفاوت است[۱۹] ، و در آیات قرآن نیز به تدبر و تعقل سفارش شده است، و منظور از عقل نیز همین عقلی است که همه از آن برخوردار هستند [۲۰] نه اینکه اشخاصی خاص، از همه بیشتر عاقل باشند و یا حتی علم غیب بدانند مثل احادیثی که در شیعه آمده و میگویند: امامان علم گذشته و آینده و... را میدانند! که همگی باطل است و نمیتوان عالم بودن در امور دینی را منحصر به افرادی خاص کرد و از همه گذشته شخصیت پیامبر صقابل قیاس با افراد دیگر و مراجع مختلف نیست، و ایمان به نبوت او جزء اصول دین است، و پیامبر صبه وحی الهی مجهز بوده و چنانچه اشتباهی هم میکرده از طریق وحی مطلع میشده است، ولی افراد دیگر مصون از خطا نیستند و نمیتوان عقاید آنها را کاملاً و کورکورانه پذیرفت، پس شما نیز بگیرید از همانجایی که صحابه گرفتهاند، یعنی قرآن و سنت پیامبر صو مگر نه اینکه صحابه نیز بوسیله آموزش تعالیم اسلام مسلمان شدهاند، پس شما نیز همان کار را بکنید، چونکه تعلیم دین واجب است و دین نیز کامل شده است و وحی الهی نیز با خاتمیت پیامبر صقطع شده است، پس برای هدایت تنها قرآن و سنت در میان شما باقی مانده است و همچنین عقلی که خداوند به همگی داده است، و هر چیز را باید تنها از شرع گرفت نه اینکه خودمان ایجاد کنیم، چون منجر به ایجاد بدعتها میشود پس دستور یا لزوم ایجاد مذاهب مختلف در شرع نیست، و همانطور که امامان یا مجتهدین قرآن و دین اسلام را میفهمند، دیگران نیز قادر به فهم آن هستند و دین سهل است نه پیچیده و دشوار، قرآن نیز قابل فهم است، به قول علامه برقعی همانطور که ابوحنیفه معنی حی علی الصلوة را میفهمیده من نیز معنای آن را میفهمم و اگر هم بگویید: در صدر اسلام تابعین و مردم از صحابه سوال میکردهاند. میگوئیم: سوال میکردهاند نه تقلید و ما با سوال مخالفتی نداریم و پرسش با تقلید متفاوت است، و اصلاً کلید فهمیدن پرسش است[۲۱] ، و پیامبر صفرموده: علاج نادانی، سوال است ولی با تقلید کسی متوجه نمیشود بلکه همان کار را از دیگری بصورت طوطی وار انجام میدهد به این جمله زیبای علامه برقعی که در کتاب تضاد مفاتیح الجنان با آیات قرآن آورده توجه کنید:
«اکنون ای روشنفکران، ای مجاهدان، بیائید تمام فرقهها از هر مذهب، فقط مسلمان شویم و تسلیم امر خدا باشیم، و نگذاریم بتوسط دکانداران مذهبی باز جنگ و جدال و قتال میان مسلمین ادامه پیدا کند. بیائید اسلام را به قوانین مذهبی و به افکار و مذاهب بشری محدود نسازیم و اسلام و قرآن را از تعصبات مذهبی و قومی نجات دهیم و خدا و قیامت را فراموش ننمائیم».
«بیائید برای رضای خدا و حفظ نسل جدید فقط حقایق قرآن و اسلام را به مردم ارائه دهید و از خرافات مذهبی دست بر دارید تا جوانان به دین و حقایق آن آشنا گردند، بدانید که اکثر دانشمندان مذهبی از حقایق قرآن و اسلام بیخبرند و فقط به اخبار فرقهای آگهی دارند. امروز روزی نیست که با زور و یا تقلید مردم را دعوت کنید بلکه دین اسلام دین آگاهی و حریت و آزادی و بصیرت است. پس دولت و ملت عزیز نباید بزور اختناق و سانسور و خودخواهی و استبداد رأی بپردازند، بلکه باید خود را به دلیل و برهان ومنطق مجهز سازند و اسلام را بدنام نکنند چنانکه کردهاند. خدا فرموده:
﴿قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ ١١١﴾[البقرة: ۱۱۱] .
یعنی: «اگر راست میگوئید برهان خود را بیاورید».
خدا به رسول خود فرموده:
﴿قُلۡ هَٰذِهِۦ سَبِيلِيٓ أَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِۚ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا۠ وَمَنِ ٱتَّبَعَنِي﴾[يوسف: ۱۰۸] .
یعنی: «بگو: این راه من است، من و پیروانم با بصیرت کامل، همه مردم را به سوى خدا دعوت مىکنیم!»
اگر چه پذیرفتن سخن ما برای همه سنگین و مشکل است ولی بیائید سخن حق و پند ما را گوش دهید و علمای حق گو را آزاد بگذارید. من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم».
به نظر ما میبایست موارد محکم و قطعی را گرفت و مسائلی که در آنها شک و شبهه است یا ایجاد تفرقه میکند رها کرد، به عنوان مثال قرآن را گرفت چون متواتر و قطعی الثبوت است، ولی مثلاً احادیث جعلی و ظنی الثبوت را رها کرد، مخصوصاً احادیثی که موجب تفرقه هستند چون احادیث یا زیاراتی[۲۲] که در آن صحابه یا حضرت ابوبکر و حضرت عمر یا حضرت عثمان را لعن کردهاند (که البته در جعلی بودنشان شکی نیست) مطمئن باشید در آن جهان به شما نمیگویند چرا طبق فلان زیارتنامه، خلفا را لعن نکردی پس بیا و برو در جهنم ! ولی مطمئن باشید به شما خواهند گفت: چرا طبق قرآن عمل نکردی و عمل نکردن به قرآن انسان را جهنمی میکند (البته عمل به احادیث صحیح و سنت پیامبر نیز واجب و قطعی است) پیامبر صفرموده: «دوروا مع کتاب الله حيثما دار»(المستدرک، الحاکم ۲/۱۴۸) یعنی: همواره بر مدار کتاب خدا بچرخید»، به نظر ما اگر هم زمانی اجماع علما بر این بوده که فقط همین مذاهب باشند شاید اینکار را برای حفظ جماعت مسلمین کردهاند چون دیدهاند که در هر زمان فرقه ای تازه با تفکری جدید ظهور میکند و باعث کشمکش و تفرقه میشود (مثل قدریه یا معتزله) و برای در امان ماندن مسلمین چنین اجتهادی کردهاند ولی در زمان فعلی از آن فرقهها خبر چندانی نیست و به نظر ما علما میتوانند بر این عقیده اجماع کنند که کسی جز مسلم یا مومن نامی دیگر بر خود نگذارد و مسئله تقلید در فروع را نیز بردارند و تعلیم و تعلم را برای هر مسلمان واجب بدانند تا هر کس خود عالم به اصول و فروع دین خود باشد نه اینکه از شخصی دیگر به طور کورکورانه اطاعت کند و البته منظور ما از برداشتن تقلید نابود کردن کتب و ریشه کردن هر چیزی نیست، بلکه هر کس تنها کتب مذهب خود را نخواند بلکه از بقیه مذاهب را نیز مطالعه کند و کتابها نیز بسیار مفید هستند چون به هرحال در تعلیم ما بسیار مهم بودهاند و باید همواره از آنها استفاده شود، البته مطالب آنها را مورد بررسی قرار داد تا چنانچه در جایی با قرآن و سنت قطعی مخالف بود قبول نکنیم، چون واضح است که نویسندگان این کتب با وحی ارتباط نداشتهاند و مصون از خطا نبودهاند.
امام غزالی در کتاب المنقذ من الضلال نوشته: هر کس برای تحقیق در مورد مذهبی باید از بهترین علمای آن مذهب نیز عالمتر شود تا به حقیقت پی ببرد. حالا ما نمیگوئیم همه بروند و عالمترین شوند ولی اگر به اندازهای نیز تحقیق به خرج دهند و تقلید را کنار گذارند بهتر است در سوره مومنون/۶۲ نیز آمده که ما هیچ نفسی را بیش از وسع و توانائی تکلیف نمیکنیم, و البته عدهای از علما نیز برای تعلیم و راهنمایی مردم حضور داشته باشند (نه اینکه از آنها تقلید شود) و ممکن است اینکار در ابتدا مشکل باشد و عدهای نیز در برابر آن مقاومت کنند ولی مطمئن باشید چنانچه چندین سال از آن بگذرد به نتیجه خواهد رسید. آری، اگر تمام مسلمین یک صدا چنین کاری میکردند قدرت و عظمت آنها بیشتر بود و هیچ یک از ابرقدرتهای جهان جرات نداشتند بدانها نگاهی چپ بکنند خداوند در سوره انفال/۴۶ میفرماید:
﴿وَأَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَلَا تَنَٰزَعُواْ فَتَفۡشَلُواْ وَتَذۡهَبَ رِيحُكُمۡۖ وَٱصۡبِرُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلصَّٰبِرِينَ ٤٦﴾.
«و همه پیرو فرمان خدا و رسول خدا باشید و هرگز راه اختلاف و تنازع نپوئید که در اثر تفرقه ترسناک و ضعیف شده و قدرت و عظمت شما نابود خواهد شد بلکه باید یکدل و صبور باشید که خدا همیشه با صابران است».
خداوند در سوره آل عمران/۱۰۵ از اینکه امت اسلامی مثل سایر ملل راه تفرقه را برود نهی کرده است:
﴿وَلَا تَكُونُواْ كَٱلَّذِينَ تَفَرَّقُواْ وَٱخۡتَلَفُواْ مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَهُمُ ٱلۡبَيِّنَٰتُۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ لَهُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞ ١٠٥﴾.
«و شما مسلمانان مانند مللی نباشید که راه تفرقه و اختلاف پیمودند پس از آنکه آیات و ادله برای هدایت آنها آمد و چنین گروه گرفتار عذاب سخت خواهند بود».
خداوند در سوره مومنون آیات ۵۲ و ۵۳ و ۵۴ امت را به دوری از تفرقه دعوت کرده است:
﴿وَإِنَّ هَٰذِهِۦٓ أُمَّتُكُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَأَنَا۠ رَبُّكُمۡ فَٱتَّقُونِ ٥٢ فَتَقَطَّعُوٓاْ أَمۡرَهُم بَيۡنَهُمۡ زُبُرٗاۖ كُلُّ حِزۡبِۢ بِمَا لَدَيۡهِمۡ فَرِحُونَ ٥٣ فَذَرۡهُمۡ فِي غَمۡرَتِهِمۡ حَتَّىٰ حِينٍ ٥٤﴾.
«و این مردم همه یک دین و یک امت هستند و من خدای شما هستم پس از من بترسید (۵۲) پس کارشان را در بین خودشان جداجدا کردند که هر گروهی به آنچه در پیشش هست خوشحال است (۵۳) پس این بیخبران را در غفلت خود رها کن تا هنگامی معین (۵۴)».
و در سوره انبیاء ۹۲ / ۹۳ آمده:
﴿إِنَّ هَٰذِهِۦٓ أُمَّتُكُمۡ أُمَّةٗ وَٰحِدَةٗ وَأَنَا۠ رَبُّكُمۡ فَٱعۡبُدُونِ ٩٢ وَتَقَطَّعُوٓاْ أَمۡرَهُم بَيۡنَهُمۡۖ كُلٌّ إِلَيۡنَا رَٰجِعُونَ ٩٣﴾. «اینک طریقه واحد و دین یگانه شما آئین پاک اسلام است و من یکتا پروردگار و آفریننده شما هستم پس تنها مرا پرستش کنید (۹۲) (و امت باز در کار دین) بین خود تفرقه و اختلاف انداختند (و ملت واحد را متفرق ساختند) باز رجوع همه به سوی ما خواهد بود (۹۳)».
و در سوره بقره/۱۴۳ امت اسلامی را به نمونه بودن برای ملل دیگر دعوت کرده است:
﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَكُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَيَكُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَيۡكُمۡ شَهِيدٗاۗ وَمَا جَعَلۡنَا ٱلۡقِبۡلَةَ ٱلَّتِي كُنتَ عَلَيۡهَآ إِلَّا لِنَعۡلَمَ مَن يَتَّبِعُ ٱلرَّسُولَ مِمَّن يَنقَلِبُ عَلَىٰ عَقِبَيۡهِۚ وَإِن كَانَتۡ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى ٱلَّذِينَ هَدَى ٱللَّهُۗ وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَٰنَكُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ بِٱلنَّاسِ لَرَءُوفٞ رَّحِيمٞ ١٤٣﴾.
«و ما شما را امتی میانه قرار دادیم (و مسلمین را به اسلام هدایت کردیم و بیاراستیم به اخلاق معتدل و سیرت نیکو) تا گواه مردم باشید (تا نیکی و درستی را سایر ملل از شما بیاموزند و) پیامبر گواه بر شما باشد (تا شما از وی بیاموزید، و ای پیامبر) ما قبله ای که بر آن بودی نگرداندیم مگر برای اینکه بدانیم (و بیازمائیم و جدا سازیم) گروهی را که از پیامبر خدا پیروی کنند از آنان که به مخالفت او برخیزند و این تغییر قبله بسیار گران بود جز در نظر هدایت یافتگان به خدا، و خدا هرگز ایمان [نماز] شما را ضایع نمىگرداند زیرا خداوند، نسبت به مردم، رحیم و مهربان است».
و در سوره انعام/۱۵۳ نیز از رفتن امت اسلامی به راههای مختلف نهی شده است:
﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِي مُسۡتَقِيمٗا فَٱتَّبِعُوهُۖ وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمۡ عَن سَبِيلِهِۦۚ ذَٰلِكُمۡ وَصَّىٰكُم بِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ ١٥٣﴾.
«و اینست راه راست پس پیروی آن کنید نه پیروی از راههای دیگر که موجب تفرقه و پریشانی شما است و جز از راه خدا متابعت نکنید این است سفارش خدا به شما باشد که پرهیزکار شوید».
پس همه باید فقط یک دین و یک اسم و یک ملت باشیم و آن هم چیزی نیست جز اسلام و مسلم، البته اسلام به همراه ایمان، چون در دوران پیامبر صنیز عدهای فقط اسلام آوردند که آیه نازل شد که شما فقط اسلام آوردهاید و ایمان نیاوردهاید که در سوره حجرات/۱۴ بیان شده است.
کسانی که میگویند: چنین افکاری عملی نیست و نمیتوان همه ملل و فرقهها و مذاهب را یکی کرد و هیچ کس از عقاید خود دست بر نمیدارد و این کاری غیرممکن و غیر عملی است، در جوابشان میگوئیم: وظیفه ما بیان حقایق است و اینکه دین اسلام چه منظور و هدفی را دنبال میکند و اینکه اسلام از فرقه گرایی و تفرقه بیزار است و شما که میگوئید: اینکار غیرممکن است باید بدانید که در آن جهان ورود به دوزخ ممکن است و آنجا چنین بهانههایی پذیرفته نیست بلکه دین اسلام دین تسلیم است و کسی که تسلیم قوانین و فرامین آن نشود مسلمان نیست و آیا برداشتن چند اسم و گفتن اینکه ما فقط مومن هستیم کار بسیار دشواری است؟!، شما که خدا و پیامبر و کتابتان یکی است آیا گذشتن از اموری جزئی دروغ و خرافی اینقدر مشکل است؟!، پس شما اگر زمان پیامبر صبودید حتما مسلمان نمیشدید و باز مردم آن زمان بهتر تغییر عقیده دادهاند تا شما، چون کار در زمان ابتدای بعثت مشکل تر بود و باید همگی از دین و عقاید چندین ساله اجداد و بزرگان خود میگذشتند و بتها را نابود میکردند و همه برابر میشدند آن وقت بامزه است که شما اصلاً مردم آن زمان را قبول ندارید و دائم بدانها ایراد میگیرید که چرا فلان اشتباه را کردند و چرا در فلان مکان، فرمان پیامبر را گوش ندادند، شما هم اکنون از کوچکترین عقاید خود گذشت نمیکنید پس اگر انسان واقع گرا باشد میفهمد که بسیاری از مردم این زمان از کافران قریش هم نادان تر هستند و شما با عملی نبودن صحبتهای ما کاری نداشته باشید، شما در این کار پیش قدم شوید اگر هم به فرض عملی نشد به طور حتم شما ثواب و پاداش کارتان را دارید، شاید همه مردم جهان بخواهند به درون چاهی بروند آن وقت شما هم با آنها به داخل چاه میروید؟!، در اینکه فرقهها و مذاهب گوناگون به سختی یکی میشوند و کسی هم دست از عقاید مذهبی خود بر نمیدارد شکی نیست و ما نیز چنین واقعیت تلخی را قبول داریم، ولی مطمئن باشید به تدریج میتوان اینکار را کرد و همانطور که در ابتدا اسلام خالص بوده و بعد طی سالیان دراز فرقهها و مذاهب گوناگون وارد آن شدهاند هم اکنون نیز باید با حوصله و طی چندین سال این مذاهب را از پیکره اسلام به دور بریزید و به طور حتم اینکار یک روزه انجام نمیشود و یکی شدن را نیز میتوان چنین شروع نمود که در مسائل ریز و جزئی هر فرقه وارد نشد و یکپارچه شدن را فعلاً در مسائلی کلی و مهم پیاده کنید، سپس به سمت مسائل کوچک بروید تا عملی باشد.
به طور حتم نمیتوان در زمانی کوتاه تمام قواعد ریز و درشت فرقه های اسلامی را در قالب یک قانون در آورد و به یاد داشته باشید که در زمان فعلی و عصر جدید از فرقهها و مذاهب گذشته چندان خبری نیست و تعداد آنها بسیار ناچیز است و در آمار نمیآیند و هر شخص غربی یا بیگانه در زمان فعلی اسلام را با دو اسم بیشتر نمیشناسد، یکی سنی و دیگری شیعه، و البته یکی شدن با مسائلی که شیعیان در پیش گرفتهاند غیر ممکن است، و جزء مسائل کوچک و بی اهمیت نیستند تا بتوان از آنها چشم پوشید مسائلی چون دستور جانشینی و خلافت بلافصل حضرت علی از سوی خداوند که معنای آن خود به خود مرتد شدن صحابه میشود، زیرا چنانچه چنین دستوری بوده پس اکثر سابقون در اسلام خلاف بسیار بزرگی مرتکب شدهاند و برای همین است که شیعیان با ابوبکر و عمر و عثمان دشمن هستند و کینه آنها را در دل دارند و در زیارات جعلی خود همچون زیارت عاشورا آنها را لعن میکنند، پس چطور میتوان با چنین اشخاصی وحدت ایجاد کرد و آیا خود ایشان حاضرند با خوارج وحدت ایجاد کنند و یا خواندن مدعو غیبی در دعاهایشان یا در مقابل قبور ائمه که دیگر به این مسئله نمیتوان اشتباه گفت بلکه چنین عقایدی شرک است و همینطور غلو کردن آنها در مورد امامان که امام صادق ÷فرموده: غالی از مشرک بدتر است، و آیا با این اشخاص اسلام به جایی میرسد، بلکه علت اصلی تفرقه نیز همین عقاید مسخره است، و برای وحدت باید دید مقابل شما کیست؟ آیا اگر پیامبر صیا حضرت علی÷بودند با چنین افرادی دوستی برقرار میکردند، در صورتیکه پیامبر صفرموده: «به یاران من ناسزا مگوئید قسم به کسی که جان من در دست اوست اگر یکی از شما به اندازه کوه احد طلا در راه خدا صدقه دهد به اندازه پر کف آنها که در راه خدا صدقه دادهاند نمیرسد و حتی نیمی از آن». پس وضع کسانی که از صبح تا شب لعن کبار صحابه بر زبان آنها نقش بسته روشن است و ام کلثوم که ثمره ازدواج حضرت علی ÷با حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بوده است و علی او را به همسری عمر بن خطاب در آورده و حضرت عمر سداماد حضرت علی ÷بوده است، آنوقت فکر میکنید حضرت علی با کسانی که از حضرت عمر متنفرند چگونه است، پس به طور حتم پیامبر صیا علی÷با چنین اشخاصی دوستی ندارند و مردم باید این موضوع را درک کنند که در زندگی یا توحید است یا شرک، یا خدا است یا غیرخدا، یا دستوری از جانب خداوند برای خلافت بلافصل علی نبوده یا بوده، و راه سومی وجود ندارد و این مسائل مانند سپیدی و سیاهی ضد یکدیگرند و قابل جمع نیستند، البته شاید بتوان به صورت ظاهری یا سیاسی چنین وحدتی هم ایجاد کرد ولی اینگونه وحدت راه به جایی نمیبرد چون بذر کینه و اختلاف در دلها میباشد و بالاخره چون آتشی در زیر خاکستر خود را نشان میدهد، پس وحدت باید ریشه دار و از صمیم قلب باشد تا نتیجه بدهد و تنها راه آن هم دور ریختن عقاید تفرقه زا و خرافی و شرک آمیز است، پس برای بازگشت به صدر اسلام از نظر ما اهل سنت خیلی بهتر شرایط آن را دارند تا شیعیان زیرا چنانچه اهل سنت دارای معایبی هم باشند بهتر آنها را قبول میکنند تا شیعیان، و اهل سنت امامان خود را نیز معصوم نمیدانند و چهار مذهبی هم که در فروع دینی دارند همه را مثل هم میدانند و رجوع به هرکدام را جایز میدانند، البته همین نامها و مذاهب نیز به نظر ما باید برداشته شوند، ولی شیعیان دهها فرقه دارند مثل زیدی و هفت امامی یا اثنی عشری و بهایی و صوفی گری و... هیچ کدام یکدیگر را قبول ندارند و اجازه رجوع به فرقه های خود را هم ندارند و هر کدام فقط خودش را بر حق میداند (البته همگی گمراهند) و در هر زمان نیز مراجعی با رساله ای جداگانه دارند و اشتباهات شیعه مضرتر است، اشتباهاتی که به شرک و کفر ختم میشود با اشتباهات دیگر تفاوت دارد. و یا عقایدی که باعث تفرقه بین مسلمین میشوند که در میان شیعیان بسیار است، و چنین عقایدی بیشتر باعث شادی دشمنان اسلام است و اصلا هدف ایجاد چنین افکاری جلوگیری از رشد و پیشرفت اسلام خالص بوده، و هم اکنون نیز جلوی بازگشت مسلمین بدان اسلام را میگیرد. و در انتها نیز لازم به تذکر است که در مورد مسئله تقلید، دانشمندان و بزرگان دیگری نیز آن را قبول نداشتهاند و این تنها صحبت ما نیست، علامه آلبانی که از دانشمندان بزرگ اسلامی بوده مقید به هیچ یک از مذاهب نبوده است یا علامه برقعی که با تقلید مخالف بوده است و در کتاب تابشی از قرآن، ادلة تحریم تقلید را آورده است یا شیخ محمد عبده[۲۳] یا امام غزالی که شخصی از او میپرسد: آیا تو شافعی مذهب هستی؟ و غزالی در پاسخ به او میگوید: من در شرعیات مذهب قرآن و در عقلیات مذهب برهان را دارم. و اصولاً دانشمندان بزرگ با تقلید مخالف هستند، حضرت علی ÷نیز در خطبه ۱۸ نهج البلاغه فرموده: آیا خدای سبحان، دین ناقصی فرستاد و در تکمیل آن از آنها استمداد کرده است؟ آیا آنها شرکاء خدایند که هر چه میخواهند در احکام دین بگویند و خدا رضایت دهد؟ آیا خدای سبحان، دین کاملی فرستاد پس پیامبر در ابلاغ آن کوتاهی ورزید؟ در حالی که خدای سبحان میفرماید: ما در قرآن چیزی را فروگذار نکردیم و فرمود: در قرآن بیان هر چیزی است و یاد آور شد که: بعض قرآن گواه بعض دیگر است و اختلافی در آن نیست پس خدای سبحان فرمود: اگر قرآن از طرف غیر خدا نازل میشد اختلافات زیادی در آن مییافتید (نساء/۸۲ ). البته روش صوفیان یا اخباریون که آنها نیز تقلید را باطل میدانند مورد نظر ما نیست.
در ضمن لازم است خاطر نشان کنیم ما هرگز نمیگوئیم که تمامی مسلمین دیگر که کاملاً مثل ما نیستند، گمراه هستند یا اینکه در راه خود به هیچ جایی نرسیدهاند و یا در راه خود به خدا و اسلام دست نیافتهاند، میان مذاهب دیگر از مسلمین، عالمان و امامان و پیشوایان و اشخاص نیکوکار فراوانی وجود داشتهاند و دارند که کتب ارزشمندی نیز از ایشان میباشد، حتی میان عوام و مردم عادی ایشان نیز کسانی هستند که دارای اعمال پسندیده و کرداری نیکو هستند، بنابراین منظور ما از بیان این مطالب، گمراه خواندن همگی نیست.
البته شکی نیست که عدهای نیز به نام اسلام دارای فرقه و مذهب گمراه هستند و حتی دارای عقاید شرک آلود نیز میباشند.
[۵] عقیده کسانی نیز که میگویند: قبل از قرن سوم نیز تقلید میان مردم وجود داشته و از کسانی چون حسن بصری یا سفیان ثوری تقلید میشده است، قابل قبول نیست چون از آنها نیز سوال میشده است نه تقلید و چنانچه هم کسی از آنها تقلید کرده است اشتباه کرده است، و این اشخاص نیز بالاخره بعد از پیامبر صآمدهاند پس اموری هستند که بعد از اسلام ایجاد شدهاند نه اینکه جزء سنت نبی اکرم صبوده باشند و البته خود ایشان نیز ادعای آوردن مذهبی را نداشتهاند و اگر هم داشتهاند مورد قبول نیست. [۶] تقلید با تفکر و عبادت در تضاد است و دین را نگاه نتوان داشت مگر با علم، گوستاولوبون میگوید: فهمیدن، همیشه بهتر از آموختن است (در صورتیکه با تقلید کسی نمی فهمد) امام صادق ÷فرموده: کسی که در کودکی دانش نیاموخت در بزرگی جلو نمی افتد امام محمد باقر ÷فرموده: دانش جویی نوعی عبادت است. ویکتور هوگو گفته: با ایجاد یک مدرسه، زندانی خراب میشود. [۷] کتابی با همین نام در نقد مهدویت شیعه نوشتهام: غائب همیشه غائب. [۸] یک کارتون برای بچهها در تلویزیون پخش میشد که در آن مرغ ماهیخواری بود بنام ابرقُدقُد که پیر و ضعیف شده بود و دیگر نمی توانست ماهی شکار کند تا اینکه با خود نقشهای کشید و در کنار برکه آب شروع کرد به گریه کردن تا ماهیان اطراف او جمع شدند و علت ناراحتی او را پرسیدند، او به ماهیان گفت: دیروز دیدم دو عدد ماهیگیر با توری بسیار بزرگ در اینجا بودند و با آن تور بزرگ فکر میکنم تا دو روز دیگر یک ماهی هم اینجا نباشد و من بیچاره که روزی یک ماهی بیشتر نمی گرفتم، ولی آنها تور دارند و من دریای بزرگی میشناسم که حاضرم شما را به آنجا ببرم، چون آنجا ماهیگیری ندارد و مثل این برکه کوچک نیست که روزی ناگهان خشک شود. ماهیان حرف او را باور کردند و ابرقُدقُد آنها را در منقار کیسه ای خود میگذاشت و پرواز میکرد و چند کیلومتر دورتر در بیابان فرود میآمد و همگی را نوش جان میکرد و استخوان هایشان را بیرون میانداخت و به هنگام بازگشت با خود میخندید و میگفت: تا احمق در جهان است ابرقُدقُد خندان است، اما یک خرچنگ بود که ماهیان احمق را از رفتن به همراه ابرقُدقُد نهی میکرد ولی کسی به حرف او گوش نمیکرد تا روزی که خود خرچنگ برای اطمینان پشت ابرقدقد سوار شد و پرواز کرد تا وقتی بالای سر استخوان ماهیان در بیابان رسیدند و خرچنگ آنها را دید و گفت: ای ظالم، تو همه ما را فریب میدادی و با چنگال خویش گردن ابرقدقد را گرفت و خفه اش کرد. از آن زمان این ضرب المثل بوجود آمد که تا احمق در جهان است ابرقُدقُد خندان است. [۹] آیا میدانید تفاوت هندوستان با ایران در چیست؟ در هند گاوها مقدساند ولی در ایران مقدسها گاوند. [۱۰] واقعا جای تاسف است که ما هنوز در مورد مسئله قمه زنی با ایشان بحث و گفتگو داریم و شیعه پس از صدها سال تازه به جایی رسیده که آیا این عمل صحیح است یا خیر؟ و ما نمی توانیم حرام بودن آن را در مغز ایشان فرو کنیم و بعضی از ایشان معتقد هستند که قمه زنی چون حجامت برای بدن مفید است!! در جوابشان میگوئیم: برای حجامت مثل آدم میروند در مراکز بهداشتی نه اینکه با قمه بر فرق خود بکوبند، که ضرر رساندن قطعی به بدن است و در شرع حرام است، و شنیدم عده ای که با یک قمه بر فرق خود میزنند احتمال دارد بیماری ایدز بگیرند، با این اوصاف که ایشان هنوز بر سر حرام بودن قمه زنی در شک و تردید هستند پس دیگر چه جای امیدی است که ایشان خرافات دیگر مذهب خود را کنار بگذارند، مسائلی چون لعن خلفا، زیارات قبور و حاجت طلبی از مردگان یا اعتقاد به امام زمان و غیره. [۱۱] این مراجع مصداق آیه ﴿لَهُمۡ قُلُوبٞ لَّا يَفۡقَهُونَ بِهَا﴾[الأعراف: ۱۷۹] . میباشند. [۱۲] یکی از بزرگترین بدبختی های ملت ما این است که همیشه برای تشخیص حق از باطل، افراد و اشخاص را ملاک خود قرار میدهند نه اینکه خودشان حق را بیابند و تحقیق کنند، مثلاً اگر شخصی از اهل سنت سخن حقی را بگوید از او نمی پذیرند و میگویند: او سنی است، ولی چنانچه همان سخن اهل سنت از دهان یکی از مراجع تقلید بیرون آید، همگی میگویند: مرحبا بر این هوش و استعدادی که این مرجع تقلید دارد و چقدر مسائل دینی را خوب میفهمد یا اینکه قبل از انقلاب هزاران کار توسط شاه انجام میشد و همه معترض بودند (مثل گرفتن پول برق و آب و گاز یا فساد و بی بند و باری در جامعه و بی حجابی و...) ولی همان کارها بلکه صد پله بدتر توسط آخوندها انجام میشود ولی کسی معترض نیست برای چه؟ چون مردم به اشخاص نگاه میکنند و در نظر عوام لابد آخوند بهتر است تا شاهی که با تاج زرین باشد، و چنانچه روحانیون آن اعمال را انجام دهند موردی ندارد. [۱۳] باتفاق علما این حدیث نیست بلکه موضوع و ساختگی است. نگا: الموضوعات، ابن الجوزی (۱/۲۱۵)، ترتیب الموضوعات، ذهبی (۱۱۱)، الفوائد المجموعة، شوکانی (۸۵۲)، سلسلة الأحادیث الضعیفة والموضوعة ح (۴۱۶). (مُصحح) ولی اگر بدون نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و سلم برای تشویق طلب علم ذکر شود مانعی نیست و حرف درستی است که برای طلب علم هر چقدر هم جای دور دستی باشد شخص سفر میکند. [۱۴] در سوره یونس/۳۶ آمده: و اکثر این مردم الا از خیال از چیزی پیروی نمی کنند و خیال بی نیاز از حق نمیگرداند و خدا به هرچه میکنند آگاه است. [۱۵] تقلید با وظیفه امر به معروف و نهی از منکر نیز در تضاد است، چونکه شخصی که میخواهد امر به معروف کند باید بداند معروف چیست و همینطور ضد آن که منکر است کدام است، و با تقلید کسی متوجه این امور نمی شود، بلکه تازه خودش کسی دیگر را میخواهد تا او را امر به معروف یا نهی از منکر کند و لابد آن شخص هم کسی نیست جز مراجع تقلید که بیشتر مردم را به سمت منکر میبرند تا معروف. [۱۶] در سوره بقره/۱۵۱ نیز بیان شده که پیامبر صبرای تعلیم آمده است. [۱۷] این آیه نشان میدهد حدیث پیامبر صدر مورد اینکه قرآن و سنت را در میان شما میگذارم صحیح میباشد. [۱۸] شنیدن قولهای مختلف و سپس دلایل آنها را بررسی کردن و بهترین را با اراده خود انتخاب کردن با تقلید در تضاد است. [۱۹] بهتر است که گفته شود: بنابر آیات قرآن، پیامبر الگو و اسوه برای همۀ مؤمنین است، و اطاعت و پیروی از ایشان واجب است، و همه مسلمانان چه در حیات پیامبر صو چه بعد از وفات ایشان، باید از ایشان پیروی نمایند. گرچه سخنان مولف در جملات قبلی و بعدی بر این نکته تأکید دارد و این مسائل از قیمت این کتاب گرانبها چیزی کم نمی کند. (مُصحح) [۲۰] این سخن نویسندۀ محترم زیاد دقیق نیست، چون اثبات اصول و فروع دین با عقل به اثبات نمیرسد، و اگر با عقل ثابت میشد ضرورت به فرستادن پیامبران نبود، و مردم با عقل خود باید خیر و شر را میدانستند اما اینطور نشد بلکه خداوند برای هدایت مردم پیامبران را فرستاد تا آنها را به خیر و شر رهنمایی کند. ثانیا اگر قرار باشد هر که طبق عقل خود مسایل اصول و فروع دین را استنباط نماید و طبق آن پیش برود در آنصورت اختلافات زیادی به تعداد عقلهای مردم بوجود میاید چون عقل و درک هر یک از انسانها متفاوت از دیگری است. (مُصحح) [۲۱] پرده شک را با سوالات از بین ببرید (تازی)، هر که کتاب سودمندی را نابود کند، انسانی را کشته و هرکه انسانی را کشته، جهانی را به قتل رسانده (مسولی) [۲۲] مثل زیارت جعلی عاشورا که در آن به جای نام ابوبکر و عمر و... از کلمه اولی و دومی و... استفاده شده است و شکی نیست که روافض به نیت لعن خلفا آن را میخوانند و لابد با اینکار میخواهند هفته وحدت درست کنند، باید به اینها گفت: هفته وحدت توی سرتان بخورد. البته بسیاری از مردم ایران با این خرافات مخالفند و روی سخن ما با کسانی است که چشم و گوش بسته به دنبال ساداتنا و کبرائنا میروند تا کی به دوزخ برسند! [۲۳] المنار جزء دوم، صفحه ۸۲ در مورد تقلید مطالبی را آورده است.