عقیده ائمه چهارگانه اهل سنت

فهرست کتاب

ب) عقیده امام ابوحنیفه در مورد قضا و قدر

ب) عقیده امام ابوحنیفه در مورد قضا و قدر

۱- مردی پیش امام ابوحنیفه آمد و در مورد قدر با او مناظره و مناقشه کرد، ابوحنیفه به او گفت: (آیا می‏دانی که نگاه کننده به قدر مثل نگاه کننده به سرچشمه آفتاب است، هر زمان که نگاهش بیشتر ادامه می‏یابد بر حیرتش افزوده می‏شود). [۳۱]

۲- امام ابوحنیفه می‏گوید: (و خداوند بلند مرتبه در عدم قبل از بوجود آمدن اشیاء عالم و آگاه به اشیاء بود). [۳۲]

۳- امام ابوحنیفه می‏گوید: (خداوند متعال می‏داند عدم را در حالت نبودش، عدم است، و می‏داند که اگر عدم به وجود بیاید چگونه است، و خداوند متعال می‏داند که موجود در حالت وجودیش، موجود است و می‏داند که اگر موجود نابود شود، نابودیش چگونه است). [۳۳]

۴- امام ابوحنیفه می‏گوید: (و قدر خداوند و تقدیراتش در لوح المحفوظ است.) [۳۴]

۵- امام ابوحنیفه می‏گوید: (و اقرار می‏کنیم به اینکه خداوند متعال به قلم دستور داد که بنویسد، قلم گفت: ای خالقا چه چیزی را بنویسم؟ خداوند متعال فرمود: آنچه را که تا روز قیامت موجود می‏شود بنویس. ﴿وَكُلُّ شَيۡءٖ فَعَلُوهُ فِي ٱلزُّبُرِ ٥٢ وَكُلُّ صَغِيرٖ وَكَبِيرٖ مُّسۡتَطَرٌ ٥٣[القمر:۵۲-۵۳] (هر عملی که انجام داده‏اند در نامه اعمالشان است و تمام امورات کوچک و بزرگ نوشته شده). [۳۵]

۶- امام ابوحنیفه می‏گوید: (هیچ چیزی در دنیا و آخرت روی نمی‏دهد مگر به اراده و خواست خداوند). [۳۶]

۷- امام ابوحنیفه می‏گوید: (خداوند اشیاء را از یک چیز نیافریده است). [۳۷]

۸- امام ابوحنیفه می‏گوید: (خداوند متعال قبل از اینکه خلق کند، خالق بوده است). [۳۸]

۹- امام ابوحنیفه می‏گوید: (اقرار می‏کنیم به اینکه بنده با اعمال، گفتار و شناختش، مخلوق است، پس وقتی که فاعل مخلوق است اعمالش به طریق اولی مخلوق هستند.) [۳۹]

۱۰- امام ابوحنیفه می‏گوید: (تمامی‏اعمال بندگان از حرکت کردن و ساکن ماندن جزو دستاوردهای اوست و خداوند متعال خالق آنهاست و تمامی‏آنها به اراده، خواست، علم، قضا و قدر خداوند بستگی دارد). [۴۰]

۱۱- امام ابوحنیفه می‏گوید: (و تمامی‏اعمال بندگان از حرکت کردن و ساکن ماندن به طور حقیقی جزو دستاوردهای اوست و خداوند متعال خالق آنهاست و تمامی‏آنها به اراده، خواست، علم، قضا و قدر بستگی دارد و همه عبادات به سبب دستور، محبت، رضایت، علم، اراده، قضا و قدر خداوند متعال واجب شده‏اند و کلیه گناهان به علم قضا، قدر و اراده خداوند نهی شده‏اند نه به محبت، رضایت و دستور خداوند متعال). [۴۱]

۱۲- امام ابوحنیفه می‏گوید: (خداوند انسانها را سالم از کفر و ایمان آفرید [۴۲]و سپس آنها را مورد خطاب قرار داد و به آنها امر و نهی کرد، پس شخص با عمل نکردن به حق و نپذیرفتن، انکار و رد کردن حق کافر شد و این شکستی بوده که از طرف خداوند برای او تقدیر شده و شخص با عمل کردن به حق و اقرار و تصدیق کردن به حق ایمان آورد به سبب توفیق الهی و یاری که از طرف خداوند برای او مقدر شده بود). [۴۳]

۱۳- امام ابوحنیفه می‏گوید: (و خداوند نسل آدم را از پشتش به شکل ارواح خارج کرد و آنها را عاقل گرداند، سپس آنها را مورد خطاب قرار داد و آنها را به ایمان آوردن امر کرد و از کفر نهی نمود، پس آنها نیز به خالق بودن خداوند اقرار کردند و این اقرار آنها به عنوان ایمان محسوب شد و آنها بر این فطرت خداشناسی خلق شدند و هر کس کافر شد، بعد از این میثاق کافر شد و پیمانش را تبدیل و تغییر داد و کسی که ایمان آورد و تصدیق کرد حقیقتاً بر این میثاق ثابت ماند و بر آن سیر کرد). [۴۴]

۱۴- امام ابوحنیفه می‏گوید: (و او کسی است که اشیاء را تقدیر کرده و آنها را به سرانجام می‏رساند و نه در دنیا و نه در آخرت هیچ چیزی روی نمی‏دهد مگر به خواست اراده، علم، قضا و قدر او و در لوح المحفوظ آن را نوشته است). [۴۵]

۱۵- امام ابوحنیفه می‏گوید: (خداوند هیچ یک از مخلوقاتش را بر کفر کردن یا ایمان آوردن مجبور نمی‏کند، و آنها را به صورت اشخاص مستقلی آفریده که ایمان و کفر از افعال بندگان ناشی می‏شود و خداوند متعال می‏داند که چه کسی در حالی که کفر کرده، کافر می‏شود، و اگر بعد از این کفرش ایمان آورد و خداوند بداند که او ایمان آورده او را دوست دارد، بدون آنکه علم خداوند تغییر پیدا کند.) [۴۶]

[۳۱] قلائد عقود العقیان ۱ق – ۷۷ – ب). [۳۲] الفقه الاکبر، ص۳۰۲، ۳۰۳. [۳۳] الفقه الاکبر، ص۳۰۲-۳۰۳. [۳۴] الفقه الاکبر ، ص۳۰۲. [۳۵] الوصیة مع شرحها، ص۲۱. [۳۶] الفقه الاکبر ، ص۳۰۲. [۳۷] الفقه الاکبر ، ص۳۰۲. [۳۸] الفقه الاکبر ، ص۳۰۴. [۳۹] الوصیة مع شرحها، ص۱۴. [۴۰] الفقه الاکبر ، ص۳۰۳. [۴۱] الفقه الاکبر ، ص۳۰۳. [۴۲] بهتر است گفته شود: خداوند متعال انسانها را بر فطرت اسلام آفرید همچنان که ابوحنیفه در قول دیگری به همین اشاره کرده است. [۴۳]. ¬ الفقه الاکبر ، ۳۰۲-۳۰۳. [۴۴] الفقه الاکبر ، ص۳۰۲. [۴۵] الفقه الاکبر ، ص۳۰۲. [۴۶] الفقه الاکبر ، ص۳۰۳.