آیا صفات خداوند از متشابهاتند
إحکام و تشابه برخی اوقات کلی خواهند بود، پس تمام قرآن به إحکام توصیف میشود، کما اینکه تمام قرآن تشابه بر شمرده خواهد شد، و بعضی احیان خاص خواهند بود، پس در این صورت بخشی از آیههای قرآن محکم و برخی دیگر متشابه قلمداد میشوند.
و به راستی شیخ الإسلام ابن تیمیه این مسئله را خیلی خوب روشن ساخته و به صورتی کامل آن را شرح داده است. (مراجعه کن به مجموع الفتاوی شیخ الإسلام: ۳/۵٩-۶۶)، پس احکام عام در این فرمودۀ خداوند متعال آمده: ﴿الٓرۚ كِتَٰبٌ أُحۡكِمَتۡ ءَايَٰتُهُۥ ثُمَّ فُصِّلَتۡ﴾[هود] خداوند تبارک و تعالی در اینجا خبر داده که تمام آیات قرآن را محکم گردانیده است. و اما تشابه کلی در این فرمودۀ خداوند بدان اشاره شده است: ﴿ٱللَّهُ نَزَّلَ أَحۡسَنَ ٱلۡحَدِيثِ كِتَٰبٗا مُّتَشَٰبِهٗا مَّثَانِيَ﴾[الزمر: ۲۳].
پس بیان کرده که تمام قرآن متشابه است.
و شیخ الإسلام/بیان نموده که: مقصود از احکام عام متقن بودن آن است به وسیله جدا کردن صداقت از دروغ در خبرهایش، و نیز ممیز ساختن هدایت از گمراهی در اوامرش، و خداوند قرآن آن را حکیم نیز نام نهاده است. ﴿الٓرۚ تِلۡكَ ءَايَٰتُ ٱلۡكِتَٰبِ ٱلۡحَكِيمِ ١﴾[یونس: ۱]، و حکیم به معنی حکم کننده میباشد، و خداوند قرآن را حکم قرار داده تا آن چیز را که مردم در آن اختلاف دارند فیصله دهد، و از این قبیل است حکم قرآن میان بنی اسرائیل در بیشتر چیزهایی که در آن باهم اختلاف کردند.
و بیان فرموده که حقیقتاً تشابه عام با اختلافی که از قرآن نفی شده مغایرت دارد، در این فرموده که میگوید: ﴿وَلَوۡ كَانَ مِنۡ عِندِ غَيۡرِ ٱللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ ٱخۡتِلَٰفٗا كَثِيرٗا ٨٢﴾[النساء: ۸۲].
«اگر این قرآن از جانب غیر خدا میبود اختلافات زیادی را در آن مییافتند».
و آن همان اختلافی است که در قول خداوند ذکر شده:﴿إِنَّكُمۡ لَفِي قَوۡلٖ مُّخۡتَلِفٖ ٨ يُؤۡفَكُ عَنۡهُ مَنۡ أُفِكَ ٩﴾[الذاریات: ۸-٩].
«ای کفار شما هر لحظه سخن و گفتار دیگری دارید و گفتارتان را تغییر میدهید، کسانی از ایمان منحرف میشوند که به سبب پیروی از اهریمن و هوی و هوس منحرف شده باشند».
و معنی تشابهی که تمام قرآن بدان توصیف میگردد همشکل بودن و متناسب بودن سخنان باهمدیگر است، به گونهای که بعضی از آن بخش دیگر را تصدیق مینماید مثلاً اگر قرآن به چیزی امر کرد در جایی دیگر به خلاف آن امر نخواهد کرد، بلکه یا به خود آن امر میکند، یا به شبیه آن و یا به ملازمات آن، و اگر از چیزی نهی نمود در جایی دیگر بدان امر نمیکند، بلکه از آن و نظایر آن و چیزهایی که بدان وابسته باشند نیز نهی مینماید، اگر نسخی در کار نباشد.
و همینطور در اخبار، برخلاف آن چیز که مقرر داشته خبر نمیدهد، بنابراین پس تشابه همان توافق و شبیه هم بودن است، که آنهم در مقابل اختلاف و تضاد میباشد.
با اینکه الفاظ باهم فرق داشته باشند در معانی همشکل خواهند بود، پس اگر معانی موافق همدیگر بوده و با یکدیگر همراهی و مناسبت داشتند، و بخشی از آن برای بعضی دیگر گواهی دهد، این کلام را متشابه گویند، بر خلاف سخنی که برخی از آن با بخشی دیگر مغایرت دارد.
پس تشابهعام منافی احکام عام نیست، بلکه وی را تصدیق میکند، سپس شیخ الإسلام/در مورد احکام خاص و تشابه خاص سخن به میان آورده، و بیان میدارد که احکام خاص با تشابه خاص در تضاد هستند.
آنگاه بیان میکند که هدف از تشابه خاص این است که چیزی از جهتی شبیه دیگری باشد و از جهتی دیگر باهم مخالفت داشته باشند، به نحوی که بر بعضی از مردم مشکوک واقع شود، که آیا این همان است، یا شبیه آن، و اینطور هم نیست.
و إحکام خاص یعنی سوی بودن دو چیز، به گونهای که یکی از آنها با دیگری اشتباه گرفته نشود، در حالی که تشابه خاص تنها به اندازۀ مشترک در آنها خواهد بود با وجود جدایی میانشان.
و باز/بیان میدارد: که در میان مردم کسانی هستند که برای فیصلۀ بین آنها ره نمییابند پس بر آنها پنهان میماند، و از مردم کسانی به آن پی میبرند، پس تشابه در اینجا از امور نسبی اضافی است، بر بعضی از مردم مشکوک خواهد بود به استثنای برخی دیگر، و اهل دانش و ایمان آنقدر علم دارند که این اشتباه را با آن برطرف کنند.
و از این قبیل است شباهتی که برخی از مردم به واسطه آن گمراه گشتهاند، و آن اینکه در آن حق و باطل شبیه همدیگر میشوند، نهایتاً بر بعضی از مردم مشتبه خواهند شد، اما کسی که از دانش فیصله دادن بین این و آن برخوردار باشد حق و باطل بر وی مشکوک واقع نمیشود.
و شیخ الإسلام/نمونههای فراوانی آورده بر متشابهی که بر بسیاری از مردم موهوم میماند و اهل دانش جدا کردن بین حق و باطل را در آن درک کردهاند.
به تأکید، وجود پروردگار، با وجود بنده و وجود هر موجودی بر بخشی از مردم اشتباه شده و این اشتباه آنان را به سوی عدم تمایز بین وجود مخلوق و وجود خالق سوق داده است. حتی وحدت وجودیها گمان بردند که وجود مخلوق همان وجود خالق میباشد، با اینکه شباهت هیچ چیزی از شباهت خالق به مخلوق دورتر نیست.
علت این آشفتگی و کاستی که آنان دچارش شدهاند این است که آنها موجودات را دیدند که در مفهوم اسم وجود اشتراک دارند، پس وجود را یکی دانستند، و بین واحد بالذات، و واحد نوعی فرق نگذاشتند.
و قسمتی دیگر از مردم گمان بردند که اگر گفته شود: موجودات در مدلول اسم وجود مشترکند از این قول تشبیه و ترکیب لازم میآید، و گفتند: لفظ وجود با اشتراک لفظی گفته شده، و با آنچه که عقلاء و علیرغم تفاوت طبقاتشان بر آن متفقند که وجود منقسم میشود به قدیم و جدید مخالفت ورزیدند.
و اهل دانش میدانند که وجود خالق منحصر به وی است و وجود مخلوقات به آنها اختصاص دارد، پس اگر چه مخلوقات با خالق در مدلول اسم وجود شریکند، اما فرقهایی هست که تشابه را زایل سازد، و آنها با سخن متشابه گمراه نمیشوند، چون آنان بین متشابه و بین محکمی که فصل و جدایی بینشان را بیان میکند توافق و تناسب ایجاد مینمایند.
و اگر یک مسیحی به این قول خداوند متعال تمسک جست که فرموده: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ﴾[الحجر: ٩]، و استدلال کرد به قول خدا (نحن) بر تعدد خدایان، اهل دانش با این آیۀ محکم که فرموده: ﴿وَإِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞۖ﴾[البقرة: ۱۶۳]، ادعای آنان را رد خواهند کرد. به آن طریق اشتباه زایل میگردد، و آنچه را که در صیغۀ جمع ذکر نموده، خداوند تبارک و تعالی خود را با آن تعظیم کرده است، و همین سان است آنچه که خداوند تبارک و تعالی از نعمتهای بهشت خبر داده از قبیل آب و شیر و شراب پاک و انگور و عسل و امثال اینها حقیقتاً با وجود اینکه این نعمتها با چیزهایی که در دنیاست از نظر نامها و معانی مشارکت دارند ولی به تأکید حقیقت این خیرات در بهشت شناخته نمیشود، و کافیست این که خداوند بیان کرده که اینها از نعمتهای بهشت هستند تا ما بین این نعمتها و بین آن چیز که در دنیا مشاهده میکنیم از چیزهایی که به خود این نامها نام گذاری شدهاند. فرق قائل شویم.
و همینطور است اسماء خداوندأو صفاتی که ویژۀ اوست، به تأکید معنیهای آنها شناخته شده و معلومند، اما احیاناً این صفات بر برخی از مردم با صفات خلق مشتبه میشود، پس گمان میبرند که صفات مخلوقات همانند صفات خداوند است که اینها مشبهه نام دارند، و گروهی دیگر گمان میبرند که از اثبات این صفات تشبیه لازم میآید، از این رو لازم است که صفات را به خاطر تنزیه باری جل و علا تأویل و یا نفی نمایند.
و اهل دانش به متمایز کنندهای که اشتباه بدان زایل میگردد آگاهی دارند، پس صفات باری منحصر به ایشان و متناسب با جلال و کمال وی میباشد و صفات مخلوقات متناسب با ناتوانی و قصور آنان است، اما حقیقت صفات خداوند بنابر اصل خودشان اکیداً ما آنان را درک نمیکنیم، بدینسان خداوند تبارک و تعالی هیچ چیزی شبیه و مثیل وی نیست.