اهمیت تأویل و پیامدهای ویرانگر آن
بسیاری از دانشمندان از جنایت تأویل باطل بر اسلام و مسلمانان بحث کردهاند، بلکه جنایت آن بر تمام ادیان، و ابن القیم/تبیین نموده که ریشۀ خرابی دین و دنیاست، و امتها در مورد پیامبرانشان اختلاف پیدا نکردند مگر با تأویل، و دشمنان اسلام با تأویل بر ما مسلط گشتند، و خونهای مسلمانان تنها به سبب تأویل ریخته شدهاند.
یهودیها و مسیحیها مژدههایی را که بر صحت نبوت محمدصتصریح داشتند باطل نمودند آن هم به سبب تأویل این مژدهها و تغییر دادن آنها و پنهان داشتن و کتمان آنها.
دین مسیحیها فقط با تأویل به فساد کشیده شد.
متفرق شدن یهودیها به هفتاد و یک دسته و نیز مسیحیها به هفتاد و دو گروه و همینطور جدا شدن این امت به هفتاد و سه فرقه تنها تأویل موجب آن شده است.
و خونهای مسلمانان در روزهای جنگ جمل و صفین و حره و فتنۀ عبدالله ابن زبیر ریخته نشد مگر به علت تأویل.
و دشمنان اسلام اعم از فلاسفه و قرامطه و باطنیه و اسماعیلیه و نصیریه نفوذ پیدا نکردند مگر از در تأویل.
و موجب ریخته شدن خون بنی جذیمه تنها تأویل بود.
و فقط تأویل بود که اصحاب را از موافقت با رسول اللهصدر روز صلح حدیبیه به تأخیر انداخت تا جایی که پیامبرصبسیار غضبناک شد.
و خون بهترین مردمان: عثمان ابن عفان، علی بن ابی طالب، و پسرش حسین، و عمار پسر یاسر، و پسر زبیر، و حجر بن عدی، و سعید بن جبیر و غیر ایشانشنیز ریخته نشد مگر به واسطۀ تأویل، تنها به سبب تأویل بود که پاشنههای امام احمد را لخت کردند و او را شلاق زدند و غیر تأویل نبود که شمشیر تتارها را بر مملکت اسلام مسلط ساخت. [أعلام الموقعین: ۴/۳۱٧-۳۱٩].
ابن قیم، چکیدۀ دلیل مفاسد تأویل باطل را در این سخن خود خلاصه میکند: «هر نابودی و تباهی که اتفاق افتاده، منشأ آن فقط و فقط تأویل نادرست و بیپایه بوده است. [زرکشی این قول را از وی نموده در البحر المحیط: ۳/۴۳۶].
دوباره: به راستی تأویل برای اهل شرک و بدعت دری باز کرده تا دین خدا را به تباهی بکشانند، شارح طحاویه خطاب به اهل تأویل میگوید: به تحقیق شماها برای مشرکین و مبتدعین دری باز نمودید، که هرگز توانایی بستن آن را ندارید، چه اگر شما جایز دانستید آیههای قرآن را از دلالت مفهوم از آنها منحرف سازید بدون در دست داشتن دلیلی شرعی، پس چه قاعدهای هست که تعیین کند چه چیزهایی تأویلشان جایز و یا ناجایز است؟
اگر گفتید: آنچه دلیلی قاطع بر محال بودنش موجود باشد آن را تأویل میکنیم و گرنه آن را اثبات مینمائیم، به شما گفته میشود.
به شما گفته میشود: و با کدام عقل دلیل قاطع عقلی را بسنجیم، چه قرامطی باطنی به گمان خود دلیلهای قاطعی بر بطلان ظاهر شرع میآورد، و نیز فیلسوف گمان میبرد که دلایل قاطعی بر باطل بودن گرد هم آوردن کالبدها در قیامت دارد.
و معتزلی به ظن خود میتواند دلیلهای قاطعی بر غیر ممکن بودن رؤیت خداوند متعال و همچنین بر امکانناپذیری قائم بودن دانش و سخن و رحمت به خداوند بلند مرتبه اقامه کند. [شرح العقیدة الطحاویة: ۲۳۶].
و اهل تأویل که خود را به اسلام نیز منتسب میکنند برای ملحدان و بیباوران بر خودشان راهی هموار کردهاند، چون ملحدان اهل تأویل را ملزم میکنند به اینکه نصوص معاد نیز همانند آن چیزی است که اهل تأویل در نصوص صفات مدعی آنند.
و حجت تأویل گرایان در رد کردن دین ستیزان این است که به آنها میگویند: ما اجباراً میدانیم که همۀ رسولان (خبر) از زنده شدن بدنها را آوردهاند، و این در حالی است که به بیپایگی و بطلان شبه افگنیهای مانع از زنده شدن پی بردهایم.
اهل سنت به اهل تأویل میگویند: ما نیز به ناچار میدانیم که پیامبران صفات را به اثبات رسانیدهاند، و نصوص صفات در کتابهای آسمانی بیشتر و عظیمتر از نصوص معاد میباشند، و روشن است که مشرکین عرب و غیر آن نیز معاد را انکار کردهاند بر خلاف صفات، و با این پی میبریم که اقرار عقلها به صفات بزرگتر از اقرار آنها به معاد است، با وجود اینکه انکار معاد از انکار صفات مهمتر میباشد، پس با اینها چگونه جایز خواهد بود که آنچه را در مورد صفات از آن خبر داده، این طور نیست که خبر داده، ولی آنچه را دربارۀ معاد فرموده به همان صورت است که خبر داده؟ [مجموع فتاوی شیخ الإسلام: ۵/۳۳].
و اهل سنت مؤولین را با جوابی ملزم میکنند که خود آنها آن جواب را در برابر ملحدان که نصوص معاد را تأویل مینمایند آوردهاند.
اهل تأویل که به گمان خود تمام تلاش خود را برای دفاع از اسلام به کار بردهاند نتوانستهاند که جلو باطل بیباوران بایستند، چون آنها قواعدی باطل وضع نمودند که ملحدان از آن نفوذ پیدا کردهاند به سویشان و دلایلشان را تضعیف نمودهاند همانطور که آشکارا این را در خطی مشی اهل تأویل دیدیم که آن را در پیش گرفتهاند و به همین خاطر است که دانشمندان، دربارۀ اهل تأویل گفتهاند: نه به اسلام یاری رساندند و نه فلاسفه را شکست دادند. [مصدر گذشته].
دوباره: تأویل قلبها را مشوش خواهد کرد، چه براستی قلبها به معبود خود اطمینان حاصل میکنند وقتی که آن را با اسماء و صفاتش بشناسند، و به نصوصی که بحث کردیم یقین داشته باشند، ولی اگر نصوص به گونهای شود که زمینۀ تأویل و قبول کردن و رد نمودن در آن باشد، حرمت خود را از دست میدهد، و باور به آن سست میشود و اینها به جهل خداوند منجر خواهد شد، و به تحقیق شارح طحاویه روشن ساخته، یکی از چیزهایی که باید از آن پرهیز شود و تأویل موجب آنست اینکه: قلبها از یقین داشتن به معتقداتی که رسول خداصآن را آورده است خالی میگردد.
چون مطمئن نیست که ظاهرش مقصود باشد، و تأویلات هم ضعیف و ناقصند، پس لازم میآید که قرآن و سنت از دلالت و راهنمایی کنار گذاشته شود به سوی آن چیز که بندگان از آن خبر میدهند، و به ویژه نبوت همان خبر دادن است، و از این روست که اهل تأویل را مییابیم که هرچه را از نصوص قرآن و سنت ذکر میکنند برای باور کردن به آن است نه اعتماد و اطمینان پیدا کردن بدان، اگر با آنچه که مدعی هستند موافقت داشته باشد که اگر عقل به آن دلالت داشت آن را قبول خواهند کرد، و اگر مخالف آن بود آن را تأویل مینمایند، و این همان باز کردن در الحاد و خدا نشناسی میباشد. [شرح العقیدة الطحاویة: ص ۲۳٧].