رحمت خدا
سخنش را با حمد و سپاس خداوند آغاز کرد... در حالی که خاطراتش را به یاد میآورد و عرق (شرم) از پیشانیش سرازیر بوده، تبسمی کرد و داستان خود را بیان کرد تا شاید عبرتی باشد برای کسانی که در دام مکالمات تلفنی میافتند.
در دورهی بلوغ و خیرهسریها بودم آن زمان سنم چهارده سال بود، و احساس نیاز شدیدی به بازی و سرگرمی با تلفن میکردم، مردم از تلفن که تازه به روستای ما وارد شده بود با حرص و ولع صحبت میکردند..
روزی جوانی با من تماس گرفت و به گونهای با من صحبت کرد که زود با او صمیمی شدم، او به تدریج شروع به صبحتکردن با من کرد، و من نیز بگونهای با او صحبت کردم که انسان از یادآوریش شرمسار میشود، مکالمات تلفنی بین من و او روزها و ماهها ادامه پیدا کرد، تا این که روزی خواستگاری برایم آمد و مرا از پدرم خواستگاری کرد..
بعد از اصرار زیاد پدرم او را قبول کرد، وقتی جوان این موضوع را شنید با من تماس گرفت و مرا با نوار ضبطشدهی مکالمات تلفنیمان تهدید کرد.
در تنگنای شدیدی قرار گرفته بودم، چنان دچار بحران و اضطرابی شده بودم که زندگی در کامم تلخ شده بود.
چه کار میتوانستم بکنم؟ در کارم سرگردان و حیران مانده بودم! او تهدیدهایش را ادامه داد، از من میخواست که ازدواج نکنم و گرنه فضیحتی که انجام داده ام را افشا خواهد کرد.
فکر کردم که چکار میتوانم بکنم... بسیار پشیمان شدم از این که اینگونه از تلفن استفاده کرده بودم، آرزو داشتم که هرگز در زندگیم تلفن را ندیده بودم... به شدت گریه کردم و از او ملتمسانه خواستم که رازمان را فاش نکند. اما او با کمال غرور و خودخواهی تهدیدها و وعده وعیدهایش را تشدید میکرد. خداوند مرا هدایت به این کرد که مشکلم را با بردارم در میان گذاشتم و با صراحت آنچه که بین من و او (آن خبیث) گذشته بود، به او گفتم، بسیار ناراحت شد و مرا سرزنش کرد که چرا مطیع شیطان شده ام و نصیحتم کرد و از وحشت و اضطرابم کاست.
بعد از آن برادرم به مأموران ویژه خبر داد و آنان را از ماجرا باخبر کرد، او را گرفتند و نوار را مصادره و نابود نمودند، اینگونه خداوند با لطف و مرحمت خود مرا اصلاح کرد و گناهم را پوشانید، و امروز من بسیار پشیمانم از این که نافرمانی خدا را کرده ام و مرتکب معاصی شده ام و از خدا میخواهم اشتباهم را ببخشد و در دنیا و آخرت آن را بر من بپوشاند...
و این دختر با در میان گذاشتن مشکلش با برادرش آگاهانه عمل کرد، قبل از آن که کار از کار بگذرد... و به لطف خداوند توانست آتش را قبل از پخششدنش خاموش کند.. خوشبختانه در مقابل فریب انسانهای شیطانصفتی که همیشه مراقبند تا دختران و زنان مسلمان را به ورطههای هلاکت و نابودی بیفکنند ضعف نشان نداد.