کلیدهای سعادت

فتّاح ‌بودن خداوند به دو معنا است

فتّاح ‌بودن خداوند به دو معنا است

«فتاح» یکی از اسماء الله الحسنی (نام‌های زیبای خداوند) می‌باشد، و این اسم بر صفت کمال عظیمی که مخصوص ذات الله عزوجل می‌باشد، دلالت می‌کند، ابن قیم/در کتاب «نونیة» می‌فرماید:

وكذلك الفتاح من أسمائه
والفتح في أوصافه أمران
فتح بحكم وهو شرع إلهنا
والفتح بالاقدار فتح ثانٍ
والرب فتاح بذين كليهما
عدلاً وإحساناً من الرحمن

ترجمه: همچنین فتاح از اسم‌های خداوند است، فتح در اوصاف خداوندأبر دو معنا دلالت دارد، «فتح حکمی» که آن شریعت پروردگار ما است و دوم «فتح قدری» است. پروردگار بلندمرتبه فتاح است به این هردو (شریعت و تقدیر). و این عدل و احسانی است از جانب خداوند بخشاینده.

ابن سعدی/در توضیح این ابیات می‌فرماید: «در حقیقت فتاح همان ذات حکَم و احسان‌کنندۀ کریم است، فتاح‌بودن اللهأبر دو گونه است: ۱- فتح او بر احکام دینی و جزایی. ۲- فتح او بر احکام تقدیری.

۱- فتاح‌بودن خداوند سبحان به:

الف: احکام دینی همان شریعت اوست که بر زبان پیامبرانش جاری شده است، شریعتی که حاوی تمام مایحتاج مکلفان بوده و به وسیلۀ آن به راه راست راه می‌یابند.

ب: و در احکام جزایی همان تمییز و جداکردن اوست بین انبیاء و مخالفان‌شان و بین اولیاء و دشمنان‌شان، با اکرام و معززکردن انبیاء و پیروان‌شان و نجات‌شان، و با توهین و کوچک‌نمودن دشمنان‌شان و عذاب و عقوبت ایشان، و همچنین است فتح خداوند روز قیامت و حکم او بین مخلوقات، زمانی که به هرشخص در مقابل عملش جزایی کامل را می‌دهد.

۲- و اما فتح قدری به آنچه که برای بندگانش از خیر و شر، نفع و ضرر، بخشش و عدم بخشش مقدر می‌کند اطلاق می‌شود. خداوند متعال در این خصوص می‌فرماید:

﴿مَّا يَفۡتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَةٖ فَلَا مُمۡسِكَ لَهَاۖ وَمَا يُمۡسِكۡ فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ ٢[فاطر: ۲].

«خداوند (درِ خزاین) هر رحمتی را برای مردم بگشاید کسی نمی‌تواند (آن را ببندد و) از آن جلوگیری کند، و خداوند هرچیزی را که باز دارد و از آن جلوگیری کند، کسی جز او نمی‌تواند آن را رها و روان سازد و او توانا و کار به جا است (لذا نه در کاری درمی‌ماند و نه کاری را بدون فلسفه انجام می‌دهد».

بنابراین، پروردگار همان فتاح دانایی است که با فضل و عدلش برای بندگان مطیع و فرمانبردارش خزاین بخشش و کرم را باز می‌کند و بر دشمنانش عکس آن را» [۴].

و همچنین ابن سعد/می‌فرماید: «کلمۀ فتاح دو معنی دارد:

اولین معنی که به معنای حکم است، یعنی ذاتی که با شریعتش بین بندگانش حکم می‌کند و ایشان را از هم جدا می‌سازد، همچنین با ثواب و اجردادن فرمانبرداران و عقوبت و عذاب گنهکاران در دنیا و آخرت بین‌شان فیصله و حکم می‌راند، و در همین معنا است گفتۀ پروردگار:

﴿قُلۡ يَجۡمَعُ بَيۡنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ يَفۡتَحُ بَيۡنَنَا بِٱلۡحَقِّ وَهُوَ ٱلۡفَتَّاحُ ٱلۡعَلِيمُ ٢٦[سبأ: ۲۶].

و گفتۀ دیگر پروردگار: ﴿رَبَّنَا ٱفۡتَحۡ بَيۡنَنَا وَبَيۡنَ قَوۡمِنَا بِٱلۡحَقِّ وَأَنتَ خَيۡرُ ٱلۡفَٰتِحِينَ ٨٩[الأعراف: ۸٩].

آیۀ اول به معنای فتح و جداکردن بین بندگان در روز قیامت است، و آیۀ دوم فتح و جداکردن اوست در دنیا با نصرت حق و اهل حق، ذلت باطل و اهل باطل و عقوبت ایشان.

معنای دوم: فتح و بازکردن تمام ابواب خیر برای بندگانش می‌باشد، خداوند سبحان می‌فرماید: ﴿مَّا يَفۡتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَةٖ فَلَا مُمۡسِكَ لَهَاۖ وَمَا يُمۡسِكۡ فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ ٢[فاطر: ۲].

برای بندگانش منافع دنیا و دین را باز می‌کند، خداوند قفل قلوب کسانی را که به لطف و عنایتش نواخته است، می‌گشاید و بر این دل‌ها معارف ربانی و حقایق ایمانی را می‌ریزاند، چنان حقایق و معارفی که احوال ایشان را نیک کرده و آن‌ها را به راه راست راهنمایی می‌کند، مخصوصاً خداوند برای مشتاقین و روی‌کنندگان به او علوم ربانی، احوال روحانی، انوار درخشنده، برداشت‌ها و ذوق‌های درست را برمی‌گشاید.

همچنین خداوند ابواب رزق و اسباب کسب روزی را برای بندگانش باز می‌کند و برای پرهیزگاران و متقیان، رزق و اسباب رزقی که گمان آن را نمی‌کنند آماده می‌نماید، و برای متوکلان کارهای سخت را آسان می‌نماید و درهای بسته را می‌گشاید و بالاتر از آنچه که می‌طلبند و آرزو دارند عطا می‌فرماید» [۵].

از خداوند کریم خواستاریم و به وسیلۀ این اسم عظیم به او متوسل می‌شویم و او را که فتاح است می‌خوانیم، تا این که بر قلوب ما دروازۀ ایمان صحیح و هدایت کامل و یقین استوار را باز کند، و بر ما خزاین رحمت و ابواب لطف و کرم و توفیق نیکوکاری و فضل بی‌کرانش را بگشاید! به راستی که او شنوا و اجابت‌کنندۀ دعا است.

[۴] الحق الواضح المبین، ص ۴۴ – ۴۵. [۵] فتح الرحیم الملک العلام فی علم العقائد والتوحید والأخلاق والأحکام المستنبطة من القرآن، ص ۴۸.