احادیث و روایات
- از پیامبر اکرمصاحادیث متعددی در لزوم اتحاد و داشتن رهبر و حاکم و همچنین عدم تبعیت از حاکم ظالم و احادیث متعدد دیگری وجود دارد که همه آنها نشان دهندۀ این است که ایشان جانشینی برای پس از خود تعیین نفرموده بودند زیرا در اینصورت تمامی این احادیث بیمعنی شده و لااقل اگر جانشینی معرفی کرده بودند باید هنگام ایراد چنین سخنانی مردم و اطرافیان ایشان (که علم غیب نداشته و از آینده بیاطلاع بودند) اظهار تعجب میکردند (که علی÷و خاندان شما کجا و ظلم و ستم کجا؟!) در صورتیکه چنین اظهار تعجبی در تاریخ ثبت نشده است.
- شیعه معتقد است که پیامبر اکرمصدر صبح روز رحلت خود (دوشنبه) وارد مسجد شدند و ابوبکر را کنار زدند و خودشان به جای او امامت جماعت را عهده دار شدند (و البته روایات در زمینه پیشنمازی ابوبکر سبسیار است) و ما میدانیم که ابوبکر سدر همان روز رحلت نبیاکرم به خلافت انتخاب شد. چرا هیچکس از افراد مخالف حاضر در سقیفه به اتفاقی که صبح همین روز (یا روز قبل) اتفاق افتاده اشارهای نمیکند و نمیگوید پیامبر اکرم تو را (ابوبکر) حتی برای پیشنمازی کنار زد و قبول نداشت، چطور تو میخواهی خلیفه شوی؟ و به جای این سخن میبینیم که همگی با او بیعت کردند؟ آیا این نشان دهنده آن نیست که او در ایام بیماری نبی اکرم(ص) واقعا امام جماعت بوده است؟ به هر حال باز این سئوال مطرح است که چرا در آن ایام بیماری، حضرت علی÷پیشنماز و امام جماعت نبودند؟ اگر به عقیده شما ایشان خلیفه منصوب از جانب خدا بوده و ۱۲۰ هزار نفر در غدیر، من جمله مردم مدینه با ایشان قبلاً بیعت کرده بودند، لااقل برای آماده کردن زمینه لازم بود ایشان در ایام بیماری نبی اکرمصو در آخرین روزهای حیات پیامبر، امام جماعت مسجد باشند، پس چرا در جایی چنین اشارهای وجود ندارد؟ ضمناً در برخی از منابع تاریخی حضرت عمر در جریان سقیفه به امام جماعت بودن ابوبکر در ایام بیماری پیامبر اکرمصاشاره میکند. و همین موضوع را دال بر خلافت میگیرد.
- شیعه (طبق برخی روایات) معتقد است پیامبر اکرمصدر غدیر خم مدت حدود ۳ ساعت سخنرانی کردند، زیرا موضوع بسیار مهم و حیاتی بود. ولی تنها چیزی که از مجموع این سخنرانی ۳ ساعته وجود دارد یک جمله «من كنت مولاه فهذا على مولاه» است و حتی یک جمله درباره شئون حکومتی و سیاسی و اهمیت خلافت و جانشینی پیامبر اکرم و لزوم پیروی و اطاعت از این جانشین و... در این خطبه طولانی به چشم نمیخورد!.
- از غدیر خم تا رحلت نبی اکرمصچیزی حدود ۷۰ روز فاصله است، چرا به زعم شیعه در این مدت و به خصوص در مدینه، پیامبر اکرمصخطبه ای نخواندند و سفارش مجدد به پیروی از علی÷نکردند؟ مگر ابوبکر سفردای سقیفه مجددا با مردم مدینه بیعت نکرد؟ پس چرا نه تنها با علی÷در فرصت مناسب در طول این ۷۰ روز تجدید بیعتی نشد بلکه حتی اشاره ای از سوی نبی اکرم به این مساله نشد؟ حتی در آخرین روزی که نبی اکرم آخرین خطبه خود را خوانده و سه درهم بدهی را داده و آن پیرمردی که تقاضای قصاص میکند و بعد روی بدن پیامبرصمیافتد و آنرا بوسید و...، چرا به جای چنین کارهایی به آن مساله به قول شیعه بسیار مهم پرداخته نشده؟ و حتی اشاره ای کوچک به خلافت علی و لزوم تبعیت از او نکردند؟ حتی منطقی و محکمتر این بود که پیامبرصقبل از رحلت خود لااقل برای مدتی کوتاه و حتی چند روز هم که شده حضرت علی را خلیفه مینمود و خودش در کنار ایشان بر امور نظارت میکرد تا این مسئله عادی شده و برای مردم جا بیفتد و کسی هوس نکند پس از رحلت نبی اکرم، خلافت را غصب کند و بدزدد.
- به عقیده شیعه در قرآن آیه ای وجود دارد مبنی بر دوستی با خاندان پیامبر در عوض اجر رسالت نبی اکرم. آیهای نیز در مورد دور بودن ناپاکیها از خاندان پیامبرصوجود دارد. پس وقتی دوست داشتن خاندان پیامبرصدر قرآن بیان شده، بنابر طریق اولی چرا موضوع خلافت در خاندان پیامبر اکرم ذکر نشده است؟ که موضوعی بسیار مهمتر از دوست داشتن آنها یا دور بودن آنها از ناپاکیهاست! (یعنی آیه تطهیر)
- اگر به قول محقق شیعه، پیامبر اکرمصدر آن گرمای سوزان غدیر مردم را برای تعیین خلیفه نگه داشت بسیار به جا بلکه لازم و واجب بود پیامبر اکرمص، ضمن معرفی حضرت علی به عنوان خلیفه و جانشین، تکلیف نوع حکومت پس از حضرت علی را نیز برای مردم مشخص و تعیین میفرمودند تا آنها به قول شما دچار اختلاف و درگیری نشوند. زیرا حضرت علی با وحی در ارتباط نبوده و چه بسا مردم، پس از رحلت پیامبر اکرمص، سخن ایشان را درباره خلافت امام بعدی قبول نمیکرد. مثلا جا داشت پیامبر اکرم میفرمودند که خلافت تا ابد به صورت موروثی در خاندان بنیهاشم است. براستی تعیین ماهیت و شیوه حکمرانی در اسلام، مهمتر بوده یا تعیین مصداق؟ و چرا پیامبر اکرمصبه جای تبیین اصل موضوع فقط به معرفی اجمالی مصداق (آن هم با کلمه ای در ۲۷ معنی متفاوت) بسنده کردند؟
- چرا پیامبر اکرمصپس از معرفی حضرت علی÷نمیگویند این اعلامی از طرف خدا بوده (تا مردم بهتر قبول کنند) و آیهی مورد نظر شما را نیز تلاوت کنند. البته صرف اشاره به یکی دو حدیث آحاد از کتاب بحارالانوار نمیتواند چاره گشا باشد زیرا حدیث غدیرخم به قول شما توسط ۱۱۰ نفر از صحابه نقل شده، پس موضوع آیه که سخن و تایید خداست و مهمتر از سخن پیامبرصاست، آیا نباید لااقل توسط ۲۰ نفر از همین صحابه روایت شده باشد؟
- چگونه است که واقعه غدیر و جملات پیامبرص(من كنت مولاه...) توسط ۱۱۰ نفر از اصحاب روایت شده ولی شان نزول آیه که مهمتر بوده (زیرا کلام و تایید خداست) فقط توسط ابوسعید خدری روایت شده (و یک روایت از ابوهریره) که نام ابوهارون عبدی نیز در بین بیشتر سلسله روات، قرار دارد. (این شخص از نظر علمای علم رجال اعتباری ندارد) شان نزولهایی هم وجود دارد که به ابن عباسبختم میشود که جا دارد خواننده عزیز در صورت تمایل پیرامون سلسله روات آن تحقیقی شخصی انجام دهد.
- همین نکته که روایت خطبه غدیر توسط ۱۱۰ نفر از اصحاب نقل شده و به صورت مکرر حضرت عمر و سایرین به آن اشاره کردهاند نشان دهنده این است که در غدیر خم خلافتی صورت نگرفته است زیرا چرا باید این افراد به خیانت و بیعت شکنی خود اشاره کنند؟ و چه کسی اجازه این اشاره را به آنها داده است؟
- سیاق قرآن که یک کتاب تبلیغی است بر این قرار گرفته که موضوعات در آن تکرار شوند (به خصوص موضوعات مهم) و توضیح و تفسیر و تبیین شوند. توضیح یک معنی واحد در قالب تمثیلات و کلمات مختلف. ضمن تعیین مجازات برای منکرین.
- پیامبر اکرمصدر نامه ای که به سران کشورهای اطراف نوشته به این موضوع مهم یعنی اینکه جانشین ایشان چه کسی میباشد اشاره ای نکردند (زیرا شما امامت را امتداد نبوت میدانید و مهمترین اصلی که دین فقط با آن تکمیل میشود و... پس چرا پیامبرصدر این نامهها به این موضوع مهم به زعم شما اشاره ای نفرمودهاند؟ ولی به نبوت خود و وجود خدای واحد اشاره داشتهاند)!..
- چنانچه ۱۴۰۰ سال پیش، برخی از شیعیان رافضی و یا غالی در گوشه و کنار ایران و عراق، طرفدارانی برای نظریه حکومت الهی خود پیدا نمیکردند حکومت شاهنشاهی در ایران به محض ورود اسلام برای همیشه ریشه کن شده بود و دموکراسی در همان بدو ورود اسلام در ایران جامه عمل به خود میپوشاند. ولی متاسفانه شیعه با تفکر حکومت موروثی و الهی که در سر داشت و جایگاه رای اکثریت و نقش مشورتی مردم در انتخاب حاکم را ندیده گرفت باعث قوام و دوام ۱۴۰۰ ساله حکومت شاهان در ایران و تبدیل آن پس از ۱۴ قرن به ولایت مطلقه فقیه شد که به مراتب بدتر از حکومت شاهنشاهی است، زیرا به زعم خود پشتوانه خداوندی را نیز یدک میکشد و مسلم است که کسی از ترس آتش جهنم اعتراض که سهل است، جرات هیچگونه انتقادی هم به خود نمیدهد.
- متاسفانه چون آخوندهای رافضی خودشان علاقه شدیدی به ریاست و حفظ قدرت دارند، به همین خاطر فکر میکنند در ۱۴۰۰ سال پیش اصحاب رسول خداصنیز همینگونه بودهاند و بیچارهها نمیدانند که وقتی اخلاص و ایمان و برادری مطرح باشد و اصل کلی در برپایی دین و حفظ و پیشرفت آن باشد، دیگر اینکه چه کسی رئیس شود و چه کسی سرباز مهم نیست و اصلا در آن زمان این چیزها مطرح نبوده است و اصحاب همچون پروانههایی به دور شمع نبی اکرمصآماده هرگونه فداکاری بودهاند، ولی بخاطر همین طرز فکر خراب و فاسدی که محققین و آخوندهای رافضی دارند، میبینیم که مرتب میگویند: اگر ابوبکر برای خلافت مورد نظر بوده پس چطور در سپاه اسامه زیر فرمان او بوده و این صحیح نیست، بلکه باید خودش فرمانده میشده نه اینکه اسامه فرمانده باشد!!!.
آری از ذهن بیمار و ریاست طلب و سلطه جو که ولایت مطلقه میسازد بیشتر از این انتظار نمیرود و درک نمودن حال و هوای صدر اسلام و اخلاص اصحاب و تلاش و مجاهدت ایشان جهت تکامل اسلام، نیاز به بصیرت دارد.(در ضمن انتخاب خلیفه طبق شورای مهاجرین و انصار است، بنابراین در زمان لشکرکشی اسامه هنوز خلیفه ای تعیین نشده بود تا بگوئیم چرا زیر نظر فلان شخص بوده است؟!، از همه گذشته خود رسول اکرمصهنوز حضور داشته و دستورات را صادر میکرده است، وقتی پیامبرصدر سال آخر به جنگ تبوک رفتند حضرت علی را در مدینه بالای سر خانواده خودشان میگذارند و سباع ابن غفاری را جانشین خودشان در مدینه میکنند، پس چرا علی÷که خلیفۀ آینده بوده زیر نظر سباع ابن غفاری قرار میگیرد)؟!.