نکته
بیشتر محققین، سر فصل اختلافات بین مسلمین و منشاء گروه بندیهای مشخص سیاسی و اعتقادی در قرون بعدی را واقعه سقیفه بنی ساعده میدانند [۳۴]. ولی تحلیل و درک درست چگونگی این اختلاف، بدون بررسی واقعه غدیر که نقطهی مقابل سقیفه [۳۵]است (و فقط ۷۰ روز قبل از واقعه سقیفه اتفاق افتاده) امکان پذیر نمیباشد. هر چند این تقابل و تضاد،(به این شدت) زاییده سالیان بعد و به خاطر تنشهای شدید و شکل گیری گروههای مختلف مذهبی بوده است. زیرا تا آغاز خلافت حضرت علی÷ شاهد چنین تضاد و تقابلی(بین غدیر و سقیفه) نیستیم. و پس از کشته شدن حضرت عثمان بود که آن هم توسط عوامل مختلفی (مانند: ابنسباء، یهودیان، ایرانیان و...) به اختلافاتی از این قبیل برای ایجاد تفرقه در سپاه علی÷و امت اسلامی دامن زده میشد.
بیشتر سئوالات بیجواب و معماهای سربسته نیز از تجزیه و تحلیل و تقابل این دو رویداد مهم با یکدیگر، قابل فهم و درک است. سنی، واقعۀ غدیر را از نگاهی دیگر میبیند و شیعه، سقیفه را نوعی کودتا، توطئه و دسیسه چینی بر علیه خاندان پیامبر معرفی میکند. پشتوانۀ غدیر به زعم شیعه، آیه تبلیغ(سوره مائده است) و متعاقب آن، سفارش پیامبرصو بیعت دسته جمعی حدود ۱۲۰ هزار نفر با حضرت علی÷است و پشتوانهی سقیفه نیز بیعت اکثر قریب به اتفاق ساکنین مدینه(انصار و مهاجرین) با ابوبکر است. و اینگونه بود که پس از دسته بندیهای سیاسی که در طول دهها سال بعد، شکل گرفت: غدیر مستمسک شیعه شد و سقیفه مستمسک اهل سنت.
در اینجا بلافاصله دو سئوال دشوار، مانند دو غول بزرگ، روبروی هر محققی قد علم میکند. دو سئوالی که مقابل یکدیگر قرار دارند:
۱- چگونه ممکن است خدا و یا پیامبر اکرمصتکلیف رهبری را تعیین نکرده و امت نوپای اسلامی را به حال خود واگذاشته باشد تا دچار پراکندگی و اختلاف شوند؟ (این سئوال شیعه است) [۳۶].
۲- چگونه ممکن است بیشتر مسلمانان ساکن مدینه (اعم از مهاجرین و انصار [۳۷]پس از آن همه فداکاری در راه اسلام و آیات [۳۸]و روایاتی که در ستایش آنها وارد شده و عشق شدید به پیامبر اکرمص، ناگهان همگی با اکثریت تقریبی و بدون هماهنگی قبلی و بدون دلیل، به محض رحلت پیامبر اکرمص، بیعت خود را با حضرت علی شکسته باشند؟ و دستور الهی را زیر پا گذاشته باشند؟(دستوری به آن مهمی به زعم شیعه) و چرا حتی یک نفر در سقیفه اشاره ای به واقعۀ غدیر نمیکند؟ و چرا حضرت علی در زمان خلافتشان در نامهها و خطبههای خود، هیچگاه به این بیعتشکنی [۳۹]اشاره ای نکردهاند؟(این سئوال اهل سنت است). بطور قطع یکی از این دو سئوال، اشتباه است و دیگری صحیح. یعنی یا حضرت علی در غدیر خم از جانب خدا و توسط پیامبرصبه عنوان خلیفه بلافصل، معرفی شدهاند و یا انتخاب خلیفه به عهده مردم گذاشته شده است و هیچ پاسخ دیگری برای این دو سئوال وجود ندارد. تنها گره و نقطهی کور برای شیعه در این بین، واقعه غدیرخم است و طبق مطالب و دلایل مختلفی که در صفحات قبلی ارائه شد، همچون خورشید روشن است که عقاید مدعیان تشیع پیرامون واقعه غدیرخم اشتباه است. (البته برای کسی که عینک تعصب را از چشمانش برداشته باشد).
[۳۴] منشاء اختلافات حقوقی و فقهی بین شیعه و سنی، این سخن حضرت علی بود که در انتخابات شورا به عبدالرحمن بن عوف گفت: نه ولی در حد توانم. که صد البته منظور ایشان چیزی نیست که در نظر شیعه است. [۳۵] حضرت عمر از واقعه سقیفه به عنوان فلته یاد میکند یعنی امری عجولانه و شتابزده، نویسندگان شیعه این کلمه یا حادثه را کودتایی سیاسی میدانند یا دسیسه ای برای محرومیت حضرت علی از خلافت. با مطالعه همه جانبه و به دور از تعصب، گفته حضرت عمر- با توجه به شرایط سقیفه - قابل قبول تر است. [۳۶] البته این سوال پاسخهای بسیاری دارد و فقط بطور خلاصه میگوییم: امت اسلامی و مسلمین میبایست بالاخره روزی خودشان روی پاهایشان بایستند و مثل این است که شما بخواهید کودکی را تا ابد و تا کهنسالی پرستاری کنید!! و حتی حیوانات نیز تا زمان مشخصی از بچههای خود نگهداری میکنند و اصول پیشرفت نیز در همین است که مسلمین خودشان بتوانند قوانین اسلام را عملی و اجرا کنند، نه اینکه همچون گوسفندانی تا ابد نیاز به مراقبت داشته باشند و این عقل ناقص شما بوده که چنین حکمی داده نه اینکه شرع اسلام چنین گفته باشد. وظیفه رسول تنها ابلاغ و رساندن دین و دستورات آن و تکمیل آن(آیه اکمال) است و اینکه پس از آن امت اسلامی به این دستورات عمل نکنند و بخواهند گمراه شوند دیگر ربطی به خداوند و پیامبر اسلام ندارد و هرکس ایمان آورد به سود خودش بوده و هرکس ایمان نیاورد به ضرر خودش بوده است و در قرآن نیز ذکر شده که با اسلام آوردن خود، منت نگذارید. [۳۷] که در بین آنها با نامهایی مانند: عمار یاسر، حذیفه، ابوعبیده الجراح، زید بن ثابت، سالم مولی ابی حذیفه نیز برخورد میکنیم. [۳۸] بیش از یکصد آیه در تمجید و تعریف از اصحاب پیامبر در قرآن کریم وجود دارد!!! [۳۹] دقت کنید ایشان یکی دو بار به واقعه غدیر اشاره کردهاند ولی به بیعت شکنی نه! و منظور ایشان از اشاره به غدیر، توجه نبی اکرم و سفارش ایشان به دوستی علی بوده و نه خلافت منصوص.