فراخوان دفاع از صحابه رضی الله عنهم

شمه‌ی از معتقدات روافض:

شمه‌ی از معتقدات روافض:

و بدیهی است که چنین چیزی از شیعیان خودباخته که پر روترین مردم و دروغگوترین طوایف گمراه و نادان‌ترین مردم به علم منقول و مناظره در معقولات می‌باشند جای تعجب و شگفت نیست، و باید گفت که هیچ فرقه‌ای مضرتر از آنان نسبت به امت محمد ج وجود ندارد، آن‌ها دور باتلاق‌های گمراهی و مراتع گندیده‌ی الحاد امت‌های قبلی چرا نموده‌اند، و بیشترین پیوند را با یهودیان و دیگر دشمنان اسلام دارند.

و هر آنکه نگاهی به کتب آن‌ها داشته باشد آنچه که از بعضی سلف مبنی بر اینکه آنان کذاب‌ترین، جاهل و نادان‌ترین فرقه بوده‌اند را کم می‌داند.

بتأکید در کتاب‌های که منبع خداشناسی قرار داده و به محتوای آن‌ها اعتقاد دارند و نیز همواره از ان حفاظت و نگهداری می‌نمایند عقاید فاسد و مزخرف و افتراهای متناقض با منقولات و معقولات وجود دارد.

جز اینکه آنان از روی حیله و تاکتیک بسیاری از عقاید خود را نزد هرکس ابراز نمی‌کنند، مگر اینکه برای پیروان و کسانی که بر مذهب آنان باشد، و هرگاه با اهل سنت برخورد نمودند و به مناظره پرداختند فوراً به تقیه [۵۰]پناه می‌برند و یا اینکه به اصطلاح دیگری که می‌گوید: «الغاية تبرّر الوسيلة»«هدف وسیله را توجیه می‌کند» و چنین چیزی نزد ایشان جزو یک امر اعتقادی شده نه اینکه ترک‌کننده آن را مجرم بدانند؛ بلکه ترک آن را به منزله ترک نماز به حساب می‌آورند.

کما اینکه ابن بابویه قمی که نزد ایشان ملقب به رئیس محدثین می‌باشد گفته: تقیه واجب است و هرکس آن را ترک کند مثل این است که نماز را ترک کرده باشد. و دیگری می‌گوید: اعتقاد به تقیه و متعه نزد ما اعتقاد به قرآن است و انکار آن دو در واقع انکار و رد نمودن قرآن و کافر بودن به آن می‌باشد.

و نیز افترای به جعفر بن محمد نسبت داده‌اند مبنی بر اینکه او گفته است: «به تأکید نه دهم دین در تقیه می‌باشد و هرکس تقیه نداشته باشد در واقع دین ندارد» [۵۱].

و باز درباره‌ی تقیه اقوالی غیر از آنچه گذشت، دارند به گونه‌ای که بعضی از آیات قرآن را به آن تفسیر کرده‌اند که بخاطر پرهیز از اطاله‌ی کلام حد اقل از ذکر گوشه ای از آن پرهیز کردیم، چرا که در این نوشتار سعی بر اختصار و هدف بیان حقیقت و ماهیت مذهب آنان و نیز آشنا نمودن مسلمانان با عقاید ایشان می‌باشد. بنده بخشی از عقاید نوشته شده‌ی آنان در کتابهایشان را نقل خواهم نمود؛ چرا که این بهترین شاهد و دافع بر علیه ایشان می‌باشد،‌ و خطر بزرگ در این است که بعضی سخنان شیرین و برخوردهای محترمانه‌ی آن‌ها را شنیده که با آنچه در اعمال و باطنشان هست تفاوت دارد، سپس به گفتار سطحی و زبانی آنان فریب خورده و احاطه شوند،‌ پیشتر گفتیم که تقیه نزد آنان نه دهم دین به حساب می‌آید، پس حالا بشنوید کتب آنان چگونه حقیقت و ماهیت آن‌ها ر برملا می‌سازد:

* محمد شیرازی – در مقالۀ الشیعۀ صفحه‌ی ۲۸ می‌گوید: «ما معتقدیم که پیامبر ج و ائمه اطهار زنده هستند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند، و لذا ما قبور آن‌ها را زیارت می‌کنیم و به آثار آنان تبرک می‌جویم، ‌و آرامگاهشان را می‌بوسیم چنانکه حجرالاسود و جلد قرآن کریم را می‌بوسیم).

* و محمد رضوی رافضی می‌گوید: «و اما فریاد شیعه قبور را و طلب نمودن اموری از آنان که تنها در حیطه‌ی قدرت و توان خدا می‌باشد، به این معنا است که آن‌ها را واسطه و شفیع بین خدا و آنان قرار داده تا به امر خداوند در این امور به موفقیت برسند...)

بنده می‌گویم: که دروغ می‌گوئید -به خدا سوگند- هرگز خدا به چنین کاری دستور نداده و نمی‌دهد،‌ چرا چیزی که نمی‌دانید نسبت به خدا می‌گوئید! چرا که واسطه به این صورت که آن‌ها را شفیع و وسیله قرار داده و از ایشان جلب منفعت و دفع مضرت طلب نمایند چنین چیزی به اتفاق تمام مسلمین کفر می‌باشد و بلکه این همان شرک و مشرکانی است که در قرآن ذکر شده که خداوند متعال می‌فرماید: ﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِينَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِهِۦ فَلَا يَمۡلِكُونَ كَشۡفَ ٱلضُّرِّ عَنكُمۡ وَلَا تَحۡوِيلًا ٥٦ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ يَدۡعُونَ يَبۡتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ ٱلۡوَسِيلَةَ أَيُّهُمۡ أَقۡرَبُ وَيَرۡجُونَ رَحۡمَتَهُۥ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُۥٓۚ إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحۡذُورٗا ٥٧[الإسراء: ۵۶-۵۷] «بگو: کسانی را که جز الله (معبود خویش) پنداشته‌اید، بخوانید؛ آن‌ها نمی‌توانند آسیب و مشکلی را از شما برطرف نمایند یا تغییری ایجاد کنند. کسانی که مشرکان آن‌ها را می‌خوانند، خود جویای تقرّب و نزدیکی به پروردگارشان هستند -تا کدامینشان نزدیک‌تر باشد- و به رحمتش امیدوارند و از عذابش می‌ترسند. به‌راستی عذاب پروردگارت درخورِ پرهیز است».

و نیز می‌فرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَ مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ إِنَّ ٱللَّهَ يَحۡكُمُ بَيۡنَهُمۡ فِي مَا هُمۡ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي مَنۡ هُوَ كَٰذِبٞ كَفَّارٞ ٣[الزمر: ۳] «و آنان که دوستانی جز او برگزیده‌اند، (می‌گویند:) ما آنان را عبادت و پرستش نمی‌کنیم مگر برای آنکه (واسطه‌‌ی ما باشند و) ما را به الله نزدیک کنند. بی‌گمان الله در میان آنان پیرامون مواردی که با هم اختلاف دارند، داوری خواهد کرد. بی‌شک الله، کسی را که دروغگو و ناسپاس باشد، هدایت نمی‌بخشد».

و باز می‌فرماید: ﴿وَيَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا يَضُرُّهُمۡ وَلَا يَنفَعُهُمۡ وَيَقُولُونَ هَٰٓؤُلَآءِ شُفَعَٰٓؤُنَا عِندَ ٱللَّهِۚ قُلۡ أَتُنَبِّ‍ُٔونَ ٱللَّهَ بِمَا لَا يَعۡلَمُ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِي ٱلۡأَرۡضِۚ سُبۡحَٰنَهُۥ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ ١٨[یونس: ۱۸] «و جز الله چیزهایی را می‌پرستند که نه زیانی به آنان می‌رسانند و نه سودی؛ و می‌گویند: «این‌ها شفیعان ما نزد الله هستند». بگو: آیا به گمان خود الله را (از وجود شفیعانی) آگاه می‌سازید که او در آسمان‌ها و زمین سراغ ندارد؟! الله از شرکی که به او می‌ورزند، پاک و برتر است». و می‌فرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ مَا يَمۡلِكُونَ مِن قِطۡمِيرٍ ١٣ إِن تَدۡعُوهُمۡ لَا يَسۡمَعُواْ دُعَآءَكُمۡ وَلَوۡ سَمِعُواْ مَا ٱسۡتَجَابُواْ لَكُمۡۖ وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يَكۡفُرُونَ بِشِرۡكِكُمۡۚ وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثۡلُ خَبِيرٖ ١٤[فاطر: ۱۳-۱۴] «و آنان که جز الله (به فریاد) می‌خوانید، مالک پوست نازک هسته‌ی خرما نیز نیستند. اگر آنان را بخوانید، دعا و خواسته‌ی شما را نمی‌شنوند و اگر بشنوند، پاسختان را نمی‌دهند و روز قیامت شرک شما را انکار می‌کنند و هیچ‌کس مانند پروردگار دانا، تو را (از حقایق و فرجام امور) باخبر نمی‌سازد». و قرآن از فاتحه تا به آخر بر این اصل تأکید ورزیده و بیان می‌کند که هرکس غیر خدا را به فریاد بخواند و یا در مورد یکی از انبیاء یا اولیاء غلو نماید و برای آن‌ها نوع الوهیت قرار دهد و یا اینکه از مردگان استغاثه کرده و بر آنان تکیه و توکل نماید و از آن‌ها طلب بر آورده‌شدن نیازی و رفع مرضی نموده و در قبورشان طواف کرده و از آنان آمرزش گناه و رفع و گشایش مشکلات را مسئلت داشته باشد؛‌ همانا او برای خدا شریک قرار داده و مستحق بقا برای همیشه در جهنم است.

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّهُۥ مَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَقَدۡ حَرَّمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِ ٱلۡجَنَّةَ وَمَأۡوَىٰهُ ٱلنَّارُۖ وَمَا لِلظَّٰلِمِينَ مِنۡ أَنصَارٖ ٧٢[المائدۀ: ۷۲] «به راستی هر کس به الله شرک ورزد، الله بهشت را بر او حرام نموده و جایگاهش دوزخ است و ستمکاران هیچ یاوری ندارند».

و می‌فرماید: ﴿وَمَن يُشۡرِكۡ بِٱللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ ٱلسَّمَآءِ فَتَخۡطَفُهُ ٱلطَّيۡرُ أَوۡ تَهۡوِي بِهِ ٱلرِّيحُ فِي مَكَانٖ سَحِيقٖ ٣١[الحج: ۳۱] «و هر کس به الله شرک بورزد، گویا از آسمان می‌افتد و پرندگان او را (به منقار و چنگال) می‌ربایند یا تندبادی او را به مکانی دور می‌اندازد».

و کسی که برای خدا شریک قرار می‌دهد پست‌ترین فرد می‌باشد؛ چرا که خالق را با مخلوق و مخلوق را با خالق همسان و همانند کرده است، عابد را معبود، ‌ناتوان را توانا و باطل را حق و حق را باطل قرار داده است‌ که این نهایت و اوج جهل نسبت به خدا و ستم علیه نفس خود می‌باشد.

از رسول الله ج پرسیدند که: چه گناهی نزد خدا از همه گناهان بزرگتر است؟ فرمودند: «اینکه برای خدا شریک و همانندی قایل شوی، ‌در حالی که او تو را خلق کرده است» بخاری (۴۴۷۷) و مسلم (۸۶) از طریق جریر از منصور از ابووائل از عمرو بن شرحبیل از عبدالله بن مسعود س روایت کرده‌اند.

کلمه‌ی «ند» که در قرآن آمده همان شبیه و همانند می‌باشد، خداوند می‌فرماید: ﴿فَلَا تَجۡعَلُواْ لِلَّهِ أَندَادٗا وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ ٢٢[البقرۀ: ۲۲] «پس دانسته و در حالی که می‌دانید، برای الله شریکانی قرار ندهید».

و شیعیان در مورد زیارت قبر علی س گفته‌اند: (روی به قبر کن و آن را ببوس و بگوئید: شهادت می‌دهم که تو سخن من را می‌شنوی و من را می‌بینی،‌ و شهادت می‌دهم برای تو ای ولی خدا که همه رسالتت را ابلاغ و اداء کرده ای، ‌ای مولای من و ای حجت خدا، ‌ای امین خدا، و ای ولی خدا همانا میان من و خدا گناهانی است که بر پشت من سنگینی نموده پس به حق آن کس که تو را بر اسرار خود امین دانسته و امر خلق را به شما واگذار نموده و اطاعت از تو را با اطاعت از خود برابر دانسته و محبت و دوستی شما را همچون محبت و دوست داشتن خود مقارن نموده،‌ برای من شفاعت کن، و از دوزخ پناهم ده و در تمام روزگار عمر پشت و پناهم باش سپس بار دیگر قبر را ببوس. [۵۲]

امثال این چنین شرکی درباره‌ی قبور در نوشته‌ها و کتبشان زیاد است که آنان قبرها را تعظیم می‌کنند و دورشان طواف کرده و رو به آن‌ها نماز می‌خوانند اگر چه در جهت غیر قبله هم قرار گرفته باشند و برایشان نذر و قربانی انجام می‌دهند، و بعضی از مشایخ آنان قبر بندگان را مکان طواف برای طواف‌کنندگان قرار داده‌اند، و کتاب‌های مناسک را همچون مناسک به سوی خانه‌ی خدا تألیف کرده‌اند. و آنان اولین کسانی هستند که جهت مشابهت با یهود و نصاری و بخاطر غلو و افراط در حق پیشوایان خود بر روی قبور مسجدها را بنا کردند،‌ در حالی پیامبر ج به شدت مردم را از چنین کاری بر حذر داشته و کسانی را که به این کار اقدام نمایند لعن و نفرین کرده است، امام بخاری (۴۵۳) و امام مسلم (۵۳۱) از طریق زهری روایت کرده‌اند که گفت: عبیدالله بن عبدالله به من خبر داد که عائشه و عبدالله بن عباس گفته‌اند: هنگامی که پیامبر ج در مرض وفات قرار داشتند پارچه‌ای که روی صورتشان بود را برداشته و فرمودند: «لعنت خدا بر یهود و نصاری که قبور پیامبرانشان را مسجد قرار داده‌اند». که از آنچه آنان انجام داده برحذر می‌داشت.

و نیز فرموده‌اند: «آگاه باشید همانا کسانی که قبل از شما بوده‌اند قبور پیامبران و صالحانشان را مسجد قرار می‌دادند،‌ هان شما قبور را مسجد قرار ندهید. من شما را از این کار نهی می‌کنم» امام مسلم (۵۳۲) از طریق زید بن ابو اُنیسه از عمرو بن مره از عبدالله بن حارث نجرانی از جندب س روایت کرده است.

دلایل در تحریم بناء و ساختمان روی قبور بصورت متواتر وجود دارد، و احادیث صحیح زیادی بر منهدم‌ساختن این چنین بناهای دلالت می‌کنند،‌ و هدم آن‌ها از هدم بنای غصبی مسجد ضرار اولی است. ابوالهیاج اسدی با اشاره به چیزی مانند این می‌گوید: «علی بن ابوطالب به من گفت: آیا تو را به مأموریتی نفرستم که رسول الله ج من را به آن فرستاد؟ اینکه هر جا مجسمه‌ای را یافتی آن را نابود کن و هر قبری را دیدی که برجسته است آن را با زمین یکسان و برابر بنما. [۵۳]

مسلم (۹۸۹) در صحیح تحت عنوان (باب الأمر بتسویۀ القبر) روایت کرده است.

نعمۀ الله جزایری رافضی می‌گوید: ما با آنان – اهل سنت – نه بر سر خدا و نه پیامبر و نه هیچ امامی جمع نمی‌شویم و با هم فرق داریم‌ به دلیل اینکه آنان می‌گویند همانا پروردگار آن‌ها کسی است که محمد پیامبر و فرستاده‌ی او بوده و جانشین بعد از ایشان ابوبکر می‌باشد و ما چنین خدایی و پیامبری را نمی‌پذیریم، خدایی که جانشین پیامبرش ابوبکر بوده باشد خدای ما نیست و چنین پیامبری هم پیامبر ما نیست [۵۴].

و شیعیان در مورد قرآن می‌گویند: قرآن تحریف و مبدل گشته، و در آن چیزهای اضافه شده و چیزهای نیز از آن کم و ناقص شده است. ‌باز نعمۀ الله جزایری شیعی می‌گوید: همانا اصحاب ما – که منظورش همان رافضی‌ها است – بر صحت اخبار فراوان و به حد تواتر رسیده که به صراحت بر وقوع تحریف در قرآن دلالت می‌کنند اجماع دارند. [۵۵]

یکی از علمای آنان کتابی نوشته و آن را (فصل الخطاب في إثبات تحريف كتاب رب الأرباب)نام نهاده است.

و قول به تحریف و تبدیل قرآن قول گروهی از آنان می‌باشد [۵۶]و بعضی از ایشان چنین چیزی را رد کرده و از آن نفرت می‌جویند، و نیز بیشتر عوام آن‌ها از این قضیه بی‌اطلاعند.

در گفتار رجال دین نصارا مسائلی آمده که شهرت این قول نزد شیعیان را می‌رساند، آنگاه که امام ابن حزم/آنچه از تحریف و تغییر که در کتب نصاری موجود است را اثبات کرد، آنان بر او او اعتراض کرده و گفتند که قرآن هم تحریف شده و در آن اضافات و کاستی‌های صورت گرفته است (و به گفته‌ی شیعیان استدلال نمودند) و ایشان جواب قانع کننده‌ای به آن عده از علمای نصارا داده و گفته است: «و اما قول آنان مبنی بر اینکه شیعه و رافضیان ادعای تحریف شدن قرآن را می‌کنند، همانا روافض از مسلمانان به حساب نمی‌آیند بلکه آن‌ها فرقه‌ای هستند که در مرحله‌ی اول بعد از وفات رسول الله ج به فاصله‌ی بیست و پنج سال به وجود آمدند، و مبدأ آن نیز جواب دادن به خواسته‌ی کسانی بود که خداوند متعال ایشان را از فریب‌دادن مسلمانان نا امید کرده بود، و آن‌ها طائفه‌ای هستند که در دروغ‌پردازی و کفر بر منهج و راه و روش یهود و نصاری قرار دارند. [۵۷]

امام ابن حزم :پس از آوردن از حجت‌های بارز و دلایل و براهین قاطع بر تکذیب و ابطال گفته‌ی رافضی‌ها مبنی بر اینکه قرآن دست‌خوش تحریف شده است می‌گوید: «از جمله آنچه دروغ و افترای رافضی‌ها را در این مورد برملا می‌سازد اینکه علی بن ابی‌طالب س که نزد اکثر آنان خدا و نزد بعضی نبی ناطق و به عقیده‌ی بقیه‌ی آنان امامی معصوم و ولی امر به حساب می‌آید و اطاعت و فرمانبرداری از او واجب است ایشان پنج سال و نه ماه در کوفه خلیفه و والی مسلمانان به استثنای شام و مصر و فرات باقی ماند، و همیشه قرآن در مسجد و همه جا تلاوت می‌شده و ایشان به همان قرآن امامت می‌کرده، و مصحف‌های نیز در دست داشته است پس اگر چنانکه رافضیان می‌پندارند ایشان تحریفی را در آن مشاهده می‌نمود آیا در برابر آن‌ها سکوت می‌کرد؟!

سپس ولایت را به پسرشان حسن س سپرده که او هم نزد آنان همانند پدرش می‌باشد و راه وی را ادامه داده است. آیا با وجود این، آن گروه نادان چگونه به خود اجازه می‌دهند که بگویند: «همانا در قرآن حرفی اضافه شده و یا تحریف و کاستی ایجاد شده است؟» [۵۸].

و اما قول آنان درمورد ائمه و پیشوایان‌شان از این بزرگتر و شنیع‌تر می‌باشد،‌ و آن به اجماع مسلمانان منجر به تباه‌کردن عقل‌ها و خروج از دین می‌شود، لذا در مورد جعفر بن محمد می‌گویند: که او گفته: (من هرآنچه در زمین و آسمان و بهشت و جهنم و نیز هرآنچه روی داده و یا روی می‌دهد را می‌دانم) [۵۹].

و از صادق روایت کرده‌اند که گفته: سوگند به خدا که علم نخستین و آخرین به ما داده شده، سپس گفت: وای بر تو، من آنچه در پشت مردان و در رحم‌های زنان است را نیز می‌دانم [۶۰].

و در کتاب کافی شیعیان آمده است که همانا ائمه (یعنی ائمه‌ی شیعه) نسبت به هرآنچه روی داده و یا روی می‌دهد باخبرند، ‌و هیچ چیزی از آن‌ها پنهان نمی‌شود. بدیهی است که این گونه افترای بزرگ و سخن گناه و اعتقاد به آن و حتی بر زبان آوردنش جای تعجب و شگفت است اگر دل‌های پوشیده و غافل و عقل بچه‌شتران که درباره‌ی محسوسات مکابره می‌ورزد و با معقولات در تعارض بوده و منقولات را تکذیب می‌نماید، وجود نمی‌‌داشت. ‌علاوه بر این اگر درباره‌ی برترین انبیاء و فرستادگان و بزرگوارترین ملائکه‌ی مقرب گفته شود که عالم الغیب مطلق است و هرآنچه در آسمان و زمین و آنچه روی داده و آنچه در آینده رو خواهد داد می‌داند و هیچ چیزی در زمین و آسمان بر او پوشیده و مخفی نمی‌باشد چنین چیزی به اجماع مسلمین کفر می‌باشد،‌ و علم الغیب تنها به ذات خداوند جل و علا اختصاص دارد و جز مشرک کسی با خدا در آن جنگ و درگیری ندارد،‌ خداوند تعالی می‌فرماید: ﴿قُل لَّا يَعۡلَمُ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلۡغَيۡبَ إِلَّا ٱللَّهُۚ وَمَا يَشۡعُرُونَ أَيَّانَ يُبۡعَثُونَ ٦٥[النمل: ۶۵] «بگو: کسانی که در آسمان و زمین هستند غیب نمی‌دانند جز خدا و نمی‌دانند چه وقتی برانگیخته می‌شوند (وقیامت فرا می‌رسد)».

و خداوند به پیامبرش ج می‌فرماید: ﴿قُل لَّآ أَمۡلِكُ لِنَفۡسِي نَفۡعٗا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۚ وَلَوۡ كُنتُ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ لَٱسۡتَكۡثَرۡتُ مِنَ ٱلۡخَيۡرِ وَمَا مَسَّنِيَ ٱلسُّوٓءُۚ إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِيرٞ وَبَشِيرٞ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ ١٨٨[الأعراف: ۱۸۸] «بگو: من مالک سود و زیانی برای خود نیستم، ‌مگر آن مقداری که خدا بخواهد و (از راه لطف بر جلب نفع یا دفع شر، ‌مالک و مقتدرم گرداند) و اگر غیب می‌دانستم منافع فراوانی نصیب خود می‌کردم و اصلا‌ شر و بلا به من نمی‌رسید. من جز بیم‌دهنده و مژده‌دهنده مؤمنان نمی‌باشم».

و باز می‌فرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ عِندَهُۥ عِلۡمُ ٱلسَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ ٱلۡغَيۡثَ وَيَعۡلَمُ مَا فِي ٱلۡأَرۡحَامِۖ وَمَا تَدۡرِي نَفۡسٞ مَّاذَا تَكۡسِبُ غَدٗاۖ وَمَا تَدۡرِي نَفۡسُۢ بِأَيِّ أَرۡضٖ تَمُوتُۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرُۢ ٣٤[لقمان: ۳۴] «آگاهی از فرا رسیدن قیامت ویژه‌ی خداست و او است که باران را می‌باراند و مطلع است از آنچه در رحم‌های (مادران) است، و هیچ کس نمی‌داند فردا چه چیز فرا چنگ می‌آورد. و هیچ کس نمی‌داند که در کدام سرزمین می‌میرد. قطعا‌ خدا آگاه و باخبر (از موارد مذکور) است».

در صحیح بخاری (۱۰۳۹) از طریق سفیان، او نیز از عبدالله بن دینار از ابن عمر روایت نموده رسول الله ج فرمودند: کلید غیب پنج چیز است که جز خدا کسی آن‌ها را نمی‌داند: احدی نمی‌داند فردا چه خواهد شد، و کسی نمی‌داند چه چیزی در رحم (مادران) قرار دارد،‌ کسی نمی‌داند فردا چه چیزی را کسب می‌کند و کسی خبر ندارد کجا می‌میرد و نیز کسی اطلاع ندارد چه زمانی و چه وقتی باران می‌بارد.

[۵۰] و حقیقت تقیه این است که خلاف آنچه در باطن دارد برای مخالف بیان دارد تا به این وسیله به اهداف و اغراض فاسدش رسیده باشد و کار خود را پنهان نماید. [۵۱] چنین چیزی دروغ‌بستن به خدا و رسول ج ج می‌باشد؛ چرا که تقیه‌ای که آن‌ها به آن اعتقاد دارند جزوی از دین نیست بلکه نفاق محض است، و اگر اهل علم هستی در مورد اقوال آنان در بحث تقیه به منابع زیر نگاه کن: الاصول من الکافی (جلد۲/صفحه۲۱۷-۲۲۶) (الاعتقادات جلد۱۴ صفحه: ۱۱۵) اثر ابن بابویه، المحاسن صفحه: ۲۵۹ و کذبوا علی الشیعۀ، صفحه: ۳۷۳. [۵۲] ضیاء الصالحین، جوهری. و شایسته است اسم چنین کتابی را عقیده‌ی قبوریین نام نهاد. [۵۳] نگاه به مؤلفات شیخ الإسلام محمد بن عبدالوهاب (۱/۶۲). [۵۴] الأنوار النعمانیۀ (۱/۲۷۸). [۵۵] همان منبع (۲/۳۵۷). [۵۶] نگاه به کتاب الشیعۀ والتصحیح، مبحث تحریف قرآن، صفحه: (۱۸۳-۱۸۹). [۵۷] الفصَل فی الملل والأهواء والنحل: (۲/۲۱۳). [۵۸] الفصل فی الملل والأهواء والنحل (۲/۲۱۶-۲۱۷). [۵۹] اصول کافی (۱/۲۶۱) و باید بدانید که چنین چیزی در مورد جعفر بن محمد صحت ندارد، لکن رافضی‌ها جز کلام دروغ را دوست ندارند. [۶۰] بحار الأنوار: (۲۶/ ۲۷) به واسطه‌ی بذل المجهود (۲/ ۴۵۶).