درس نهم: برحذربودن از نفاق (۱/۳)
نفاق عبارت است از مخالفت ظاهر بنده با باطن او، و بر دو نوع است:
یکم/ نفاق اکبر: این نوع نفاق انسان را بطور کلی از دایرۀ اسلام خارج میگرداند.
دوم/ نفاق اصغر: در این نوع نفاق بنده از دایرۀ اسلام خارج نمیگردد.
* نفاق اکبر آنست که بنده در ظاهر خود را مسلمان معرفی کند، اما در باطن کافر است.
* اما نفاق اصغر آنست که در کسی بعضی از خصلتهای منافقین جمع شود، که به ذات خود سبب خارج شدن او از اسلام نمیگردد، مانند دروغ گفتن، وعده خلافی، خیانت در امانت، روی گرداندن از حق در وقت جدال و عهد شکنی. این خصلتها بخاطری نفاق و منافقت گفته شده که شخص مردم را با ظاهرسازی فریب میدهد، در حالیکه در باطن او چیزی دیگر است.
کسانیکه به نفاق اکبر مبتلا شده و از دایره اسلام خارج گردیدهاند به دو دسته تقسیم میشوند:
دستۀ اول کسانیاند که در واقع مسلمان نیستند، و بخاطر فریب مردم و نیرنگ بازی و دسیسه سازی علیه اسلام و مسلمانان خود را در ظاهر مسلمان معرفی نمودهاند، تا بوسیلۀ آن، از کشته شدن و مجازات کافر شدن خود، و تقبیح و عیب گویی مسلمانان در امان بماند، در حالیکه از درون، به اللهأو روز رستاخیز باور ندارد. الله متعال میفرماید:
﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَقُولُ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَبِٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَمَا هُم بِمُؤۡمِنِينَ ٨ يُخَٰدِعُونَ ٱللَّهَ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَمَا يَخۡدَعُونَ إِلَّآ أَنفُسَهُمۡ وَمَا يَشۡعُرُونَ ٩﴾[البقرة: ۸-٩].
«و از میان مردم هستند کسانیکه میگویند: ما به الله و روز قیامت ایمان آوردهایم، اما آنها مومن نیستند. اینان الله و کسانی را که ایمان آوردهاند فریب میدهند، و در حقیقت آنها فریب نمیدهند مگر خودشان را ولی نمیفهمند».
و در موضع دیگر میفرماید: ﴿إِذَا جَآءَكَ ٱلۡمُنَٰفِقُونَ قَالُواْ نَشۡهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُۥ وَٱللَّهُ يَشۡهَدُ إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ لَكَٰذِبُونَ ١ ٱتَّخَذُوٓاْ أَيۡمَٰنَهُمۡ جُنَّةٗ فَصَدُّواْ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِۚ إِنَّهُمۡ سَآءَ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ ٢﴾[المنافقون: ۱-۲].
«هنگامیکه منافقان نزد تو میآیند میگویند: گواهی میدهیم که تو پیغمبر الله هستی. و الله میداند که تو فرستادۀ الله میباشی، و الله گواهی میدهد که منافقان دروغگویند. آنان سوگندهای خود را سپر قرار دادند، آنگاه از راه الله بازداشتند، بهراستی بد است آنچه آنان میکنند».
دستۀ دوم کسانیاند که پس از آنکه مسلمان بودند، لیکن به سبب ارتکاب بعضی از نقض کنندههای اسلام مرتد شده و از ملت اسلام خارج گردیدهاند، اگرچه در ظاهر خود را از جملۀ مسلمانان حساب میکنند. برخی از این دسته مردمان خود میداند که کافر شده و از دایرۀ اسلام خارج گردیدهاند، اما برخی دیگر میپندارند که با در پیش گرفتن این راه و روش کارخوبی انجام میدهند و نیکوکارند! بیشتر این چنین مردمان در شک و تردد و دو دلی زندگی میکنند، نه ایمانی خالصانه میآورند، و نه به کفر میپیوندند، گاهی کارهای مسلمانان را انجام میدهند، و گاهی هم در اعمال کفری و تکذیب واقع میشوند. الله متعال در مورد چنین مردمان میفر ماید: ﴿إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ يُخَٰدِعُونَ ٱللَّهَ وَهُوَ خَٰدِعُهُمۡ وَإِذَا قَامُوٓاْ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ قَامُواْ كُسَالَىٰ يُرَآءُونَ ٱلنَّاسَ وَلَا يَذۡكُرُونَ ٱللَّهَ إِلَّا قَلِيلٗا ١٤٢ مُّذَبۡذَبِينَ بَيۡنَ ذَٰلِكَ لَآ إِلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِ وَلَآ إِلَىٰ هَٰٓؤُلَآءِۚ وَمَن يُضۡلِلِ ٱللَّهُ فَلَن تَجِدَ لَهُۥ سَبِيلٗا ١٤٣﴾[النساء: ۱۴۲-۱۴۳].
«بیگمان منافقان الله را فریب میدهند، درحالیکه او آنها را فریب میدهد. و چون برای نماز برخیزند سست و بیحال به نماز میایستند، با مردم ریا میکنند و بجز اندکی الله را یاد نمیکنند. در این میان سرگشته و مترددند، نه با اینان و نه با آنان هستند و هرکس را که الله گمراه سازد برای او راهی نخواهی یافت».
و میفرماید: ﴿وَمَا مَنَعَهُمۡ أَن تُقۡبَلَ مِنۡهُمۡ نَفَقَٰتُهُمۡ إِلَّآ أَنَّهُمۡ كَفَرُواْ بِٱللَّهِ وَبِرَسُولِهِۦ وَلَا يَأۡتُونَ ٱلصَّلَوٰةَ إِلَّا وَهُمۡ كُسَالَىٰ وَلَا يُنفِقُونَ إِلَّا وَهُمۡ كَٰرِهُونَ ٥٤﴾[التوبة: ۵۴].
«و هیچ چیز آنان را از پذیرفته شدن بخششهایشان باز نداشت جز اینکه آنان به الله و پیامبرش کفر ورزیدند، و جز با کسالت و تنبلی به نماز نمیایستند، و جز از روی ناچاری احسان و بخشش نمیکنند».
الله متعال اعمال چنین مردمان را هرگز نمیپذیرد؛ زیرا آنان اعمال کفری و مخالف با اوامر اللهأو پیامبر او جرا مرتکب میشوند، و معلوم است که اللهأاز کافر هیچ عملی را نمیپذیرد. همچنان تنبلی و کسالتشان در ادای نماز و بیمیلی و ناخشنودی ایشان در مصرف و انفاق نمودن در راه الله متعال، دلیل آشکار بر آنست که ایشان وعدۀ اللهأرا تصدیق نکرده و امید به ملاقات او تعالی ندارند. چنانکه آنها اللهأرا جز بطور اندک و نادر و فقط با زبان ذکر نمیکنند، آن هم بخاطر ریاکاری و فریب مردم. چرا که منافقان اصلا دور از دیدگان مردم نماز و ذکر نمیکنند، و از طی دل به دین الله و برنامههای دینی علاقه ندارند؛ ایشان در کار خویش میان مومنان و مشرکان، و میان کفر و ایمان، متردد و دودل اند، نه مانند مومنان واقعی در ظاهر و باطن ایمان خالصانه میآورند، و نه هم مانند کفار صراحتا به کفر میپیوندند.
ابن کثیر/میفرماید: برخی از ایشان در شک و دودلی دچار میشوند و میبینی گاهی به کفر مایل میشوند و گاهی به اسلام.
﴿كُلَّمَآ أَضَآءَ لَهُم مَّشَوۡاْ فِيهِ وَإِذَآ أَظۡلَمَ عَلَيۡهِمۡ قَامُواْ﴾[البقرة: ۲۰].
«هر وقت که(برق آسمان) روشن میدارد به پیش میروند و چون تاریک میشود، میایستند».
از عبد الله بن عمربروایت است که پیامبر میفرمود: «مَثَلُ الْمُنَافِقِ كَمَثَلِ الشَّاةِ الْعَائِرَةِ بَيْنَ الْغَنَمَيْنِ تَعِيرُ إِلَى هَذِهِ مَرَّةً وَإِلَى هَذِهِ مَرَّةً». [۳۸]
«مثال منافق مانند گوسفند متردد میان دو رمه است، گاهی با این رمه میرود و گاهی با آن».
و در روایت مسند احمد: «تَعِيرُ إِلَى هَذِهِ مَرَّةً، وَإِلَى هَذِهِ مَرَّةً، لَا تَدْرِي أَهَذِهِ تَتْبَعُ، أَمْ هَذِهِ».
«یکبار با این رمه میرود و یکبار با آن، و نمیداند پشت این برود یا پشت آن».
همانا اللهأدر قرآن کریم، و پیامبر او جدر سنت مطهرش، صفات و خصال و علامات منافقان و سزای آماده شده دنیوی و اخروی برای ایشان را بیان نموده است، همچنان احکام متعلق به تعامل و رفتار با این گروه را بیان نمودهاند، و اینکه مومن چگونه با ایشان تعامل نماید، تا از شرشان در حذر باشد. زیرا منافقان از سرسختترین وخطرناکترین دشمنان اسلام به شمار میروند. چنانکه الله متعال میفرماید:
﴿هُمُ ٱلۡعَدُوُّ فَٱحۡذَرۡهُمۡ﴾[المنافقون: ۴].
«آنان دشمناند. پس از آنان برحذر باش!»
بنابرین بندۀ مؤمن باید از فریب و نیرنگ و مکر منافقان برحذر باشد و فریب اعمال کفری و فسق و فجور و عصیان ایشان را که برای مومنان آراسته و مزین میسازند، نخورد، همچنان سعی نماید خود را از اخلاق و صفات و خصلتهای زشت و نکوهیده ایشان بدور نگهدارد، تا مبادا در زمرۀ آنان قرار گیرد.
گفتنی است که هردو دستۀ منافقان(نفاق اکبر و اصغر) در نفاقشان متفاوت اند، برخی از ایشان در کفر و نفاق خود بزرگتر از دیگر است.
بعضی از منافقان بر نفاق خو گرفته و پایداری کرده در آن مهارت کسب نمودهاند و شدیدا برآن سرسختی نشان میدهند و از آن منصرف نگشتهاند و در دشمنیشان علیه اسلام و مسلمانان سرسخت بوده شب و روز بخاطر ایجاد فتنه میان مسلمانان دسیسه ساری و برنامه ریزی میکنند، و انتظار پیش آمد مصیبت بار و دگرگونی روزگار را برای مسلمانان دارند و امید روزی را دارند تا غلبۀ مسلمانان کاملا از بین برود، و شان و شوکت و تمکین از آنِ کفار باشد.
بهمین منظور منافقان همیشه با اسلام و مسلمین در ستیز و مخالفتاند و سعی میورزند علیه مسلمانان شایعات و افتراهای دروغین و اخبار و سخنان بیاساسی را که موجب شک و شبهه میشود نشر کنند، و بخاطر گمراه کردن مردمان ضعیف الایمان شهوات را آراسته و مزین ساخته فسق، فجور، فواحش و رزایل را در انظار ایشان مزین ساخته و منتشرمی سازند. چنانکه ایشان تلاش میورزند تا با اسباب و وسایل ماکرانه و حیله گرانه و پست، مسلمانان راستین را در مورد آبرو و عزت و کرامتشان آزار و اذیت نمایند. ایشان تا حد توان میکوشند ساحه را بر مسلمانان تنگ نمایند و ایشان در امور دنیوی و اخرویشان در تنگنا قرار دهند.
منافقان همیشه مانع دعوت بسوی اللهأو جهاد در راه او و امر به معروف و نهی از منکر میشوند و مردم را از اسلام و تعالیم والای آن با مکر وحیلۀ شیطانی متنفر میسازند، ایشان با برقرار کردن پیوند دوستی با کفار مردم را از قرآن و ایمان متفرق میسازند، سپس کارهای زشت و فساد افروزی خود را اصلاح مینامند! و ادعا دارند که ما مردمانی مصلحیم! و در جهت خیر و صلاح و اصلاح میکوشیم! و این روش منافقان در هر زمان و مکان است که فسادشان را در قالب صلاح معرفی میکنند و مؤمنان را به جهل و نادانی و نافهمی و کم علمی متهم میکنند.
چون منافقان همیشه با برنامۀ اسلام در ستیز و دشمنی اند، لذا مردم را از فیصله و دادخواهی در قضایا و دعاوایشان بسوی اسلام متنفر میسازند و دوست دارند مردم داوری خود را به سوی طاغوت ببرند.
آنان با کسانی که در راه اعلای اسلام و نشر تعالیم والای آن و سرفرازی اهل آن میرزمند، دشمنی میورزند.
از انس بن مالکسروایت است که پیامبر جمیفرمایند: «آيَةُ الإيمَانِ حُبُّ الأَنصَارِ وَآيَةُ النِّفَاقِ بُغْضُ الأَنْصَارِ». [۳٩]
«نشانۀ ایمان، دوستی با انصار، و نشانۀ نفاق، دشمنی با انصار است».
چونکه انصار پیامبر جرا در مدینه جا دادند و ایشان را یاری نمودند و اسلام را نصرت دادند، لذا بغض و عداوت و کراهیت آنان علامۀ بارز نفاق محسوب میشد.
و از جمله اعمال بارزی که منافقین با آن شناخته میشوند اینست که امر به منکر و نهی از معروف میکنند، و از انفاق مال در راه الله متعال بخل ورزیده دستهای خود را فرو میبندند.
همچنان از علامات منافقان آن است که هرگاه به مسلمانان بلا و مصیبتی برسد، از آن شاد و خوشحال میشوند و اگر به آنان خیری چون نصر و پیروزی و فراوانی نعمت و نیرومندی و غیره برسد، هرچند اندک هم باشد، منافقان ناخشنود و ناراحت میشوند.
آری! منافقان از رسیدن کمترین خیری به مسلمانان ناراحت میگردند و در رسیدن بدی و بلا به مسلمانان چنیناند که تا زمانی مصیبت بر ایشان کاملا فراگیر و همه جانبه نباشد، و به اصطلاح، کارد به استخوان نرسد، خوشحال نمیشوند.
و بنابر عداوت و دشمنی شدیدی که منافقان با مسلمانان در درونشان دارند، آثار آن در کردار و صفاتشان ظاهر میگردد، ایشان کافران را دوست خود میگیرند، و از دوستی با مسلمانان فاصله میگیرند، اسرار مسلمانان را به کفار میرسانند، و با آنها همدست و همرزم شده آنان را تشویق میکنند تا برضد مسلمانان به جنگ برخیزند، و مسلمانان را نابود ساخته یا حد اقل بر آنان مسلط گردند، و در این راه از هیچ وسیلۀ دریغ نمیکنند.
الله متعال میفرماید: ﴿بَشِّرِ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ بِأَنَّ لَهُمۡ عَذَابًا أَلِيمًا ١٣٨ ٱلَّذِينَ يَتَّخِذُونَ ٱلۡكَٰفِرِينَ أَوۡلِيَآءَ مِن دُونِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَۚ أَيَبۡتَغُونَ عِندَهُمُ ٱلۡعِزَّةَ فَإِنَّ ٱلۡعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعٗا ١٣٩ وَقَدۡ نَزَّلَ عَلَيۡكُمۡ فِي ٱلۡكِتَٰبِ أَنۡ إِذَا سَمِعۡتُمۡ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ يُكۡفَرُ بِهَا وَيُسۡتَهۡزَأُ بِهَا فَلَا تَقۡعُدُواْ مَعَهُمۡ حَتَّىٰ يَخُوضُواْ فِي حَدِيثٍ غَيۡرِهِۦٓ إِنَّكُمۡ إِذٗا مِّثۡلُهُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ جَامِعُ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ وَٱلۡكَٰفِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا ١٤٠ ٱلَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمۡ فَإِن كَانَ لَكُمۡ فَتۡحٞ مِّنَ ٱللَّهِ قَالُوٓاْ أَلَمۡ نَكُن مَّعَكُمۡ وَإِن كَانَ لِلۡكَٰفِرِينَ نَصِيبٞ قَالُوٓاْ أَلَمۡ نَسۡتَحۡوِذۡ عَلَيۡكُمۡ وَنَمۡنَعۡكُم مِّنَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَۚ فَٱللَّهُ يَحۡكُمُ بَيۡنَكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۗ وَلَن يَجۡعَلَ ٱللَّهُ لِلۡكَٰفِرِينَ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ سَبِيلًا ١٤١﴾[النساء:۱۳۸-۱۴۱]. «منافقان را مژده بده که حتما عذابی دردناک دارند. (آن) کسانیکه کافران را به جای مؤمنان به دوستی میگیرند، آیا عزّت را نزد آنها میجویند؟! همانا عزّت و قدرت جملگی از آنِ الله است. و به درستی که الله در کتاب (قرآن) بر شما نازل کرده است که هرگاه شنیدید به آیات الله کفر ورزیده شده و آیات وی به تمسخر گرفته میشود، با چنین کسانی منشینید تا آنگاه که به سخنهای دیگر بپردازند، چرا که در این حالت شما هم مثل آنها خواهید بود. همانا الله منافقان و کافران را جملگی در جهنم گرد میآورد. (منافقان) همان کسانی (هستند) که شما را ترصد میکنند، پس اگر از جانب الله پیروزی نصیب شما گردد، میگویند: آیا ما با شما نبودیم؟ و اگر کافران بهرهای ببرند، میگویند: مگر ما بر شما غالب نبودیم، و شما را از (گزند) مؤمنان حمایت نکردم؟ سپس الله در روز قیامت میان شما داوری خواهد کرد، و الله هرگز کافران را بر مؤمنان غالب نخواهدکرد».
اعمالی که ذکر شد دستههای منافقان مرتکب آن میشوند، برخی از ایشان بیشتر این صفات را در خود دارند و مرتکب آن میشوند، و عدهای از آنان در بعضی از این اعمال واقع میشوند، پس هرکسی در ظاهر خود را مسلمان معرفی نمود، لیکن دیده شد مرتکب بعضی از اعمالی میشود که او را از دایره اسلام خارج میکند، چنین شخص منافق و کافر است.
بعضی از منافقان میان مومنان و مشرکان و میان کفر و ایمان، متردد و دودل اند، گاهی در ظاهر اعمال مومنان را انجام میدهند، و گاهی مرتکب اعمال کفریی میشوند که آنها را از دایره اسلام خارج مینماید و به این خاطر نه ایمان خالصانه میآورند، و نه در اسلام ثابت قدم باقی میمانند، و نه وعدههای اللهأرا تصدیق میکنند و نه امیدی به آن دارند.
منافقان هرگاه در معرض آزمون و ابتلا قرار گیرند، حقیقتشان آشکار شده و اسرار و نفاقشان افشا میگردد، چون در گفتار و کردار خود با الله و بندگان او صادق نیستند، الله متعال ایشان را قبل از عذاب آخرت، به عذاب دنیوی مجازات نموده بر دلهایشان مهر مینهد، شک و تردد و دودلی از همه جانب ایشان را میپیچاند، زیرا آنان حق را شناختند، ولی از آن پیروی نکردند، وقتی الله متعال به ایشان اندرز داد تا پند گیرند، لیکن اندرزهای الهی را نادیده گرفتند و پند نگرفتند، و از هدایت و پیام حیات بخش اوتعالی که کمال سعادت بنده در آن است پیروی ننمودند، و وعدههای اللهأو پیامبرش جرا باور نکردند، بلکه دلهایشان از پذیرش هدایات الهی کور گشت که به سبب آن حق را درک نکردند، زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح دادند و از هوا و هوس و خواهشات نفسانی پیروی کردند.
اللهأمیفرماید: ﴿ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ ءَامَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ فَطُبِعَ عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ فَهُمۡ لَا يَفۡقَهُونَ ٣﴾[المنافقون: ۳].
«این به آن خاطر است که ایمان آوردند سپس کفر ورزیدند پس بر دلهایشان مهر نهاده شد و آنان نمیفهمند».
و میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ ثُمَّ ءَامَنُواْ ثُمَّ كَفَرُواْ ثُمَّ ٱزۡدَادُواْ كُفۡرٗا لَّمۡ يَكُنِ ٱللَّهُ لِيَغۡفِرَ لَهُمۡ وَلَا لِيَهۡدِيَهُمۡ سَبِيلَۢا ١٣٧ بَشِّرِ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ بِأَنَّ لَهُمۡ عَذَابًا أَلِيمًا ١٣٨﴾[النساء: ۱۳٧-۱۳۸].
«بیگمان کسانیکه ایمان آوردند، سپس کفر ورزیدند، آنگاه ایمان آوردند، سپس کفر ورزیدند، و بر کفرشان افزودند، الله هرگز آنها را نمیآمرزد و راهی به آنان نمینماید. منافقان را مژده بده که حتما عذابی دردناک دارند».
این دسته منافقان مرتکب اعمالی میشوند که ایشان را به کلی از دایره اسلام خارج میکند، به ویژه دوستی و یاری ایشان با کفار در وقت بروز فتنهها و سختیهای که امت اسلامی با آن دچار میشود، و استهزا و تمسخر نمودن ایشان به دین و اهل آن، و دشنام دادن پروردگار و پیامبر او ج، و تنفر و ناخشنودیشان از تحکیم و داوری شریعت اسلامی در امور مردم، و ارادت و دوستیشان به حکم و داوری طاغوت، و تکذیب و انکار نمودنشان وعدههای اللهأرا که به بندگان داده است، و غیره کردار و گفتار و باورهای که به سبب آن مسلمان از ملت اسلام خارج میگردد.
همانا بنده با هر سخنی که میگوید مورد محاسبه قرار خواهد گرفت، شاید سخنی بگوید که او را در یک لحظه از اسلام بیرون و به کفر داخل سازد، چنانکه الله عزوجل میفرماید:
﴿يَحۡلِفُونَ بِٱللَّهِ مَا قَالُواْ وَلَقَدۡ قَالُواْ كَلِمَةَ ٱلۡكُفۡرِ وَكَفَرُواْ بَعۡدَ إِسۡلَٰمِهِمۡ﴾[التوبة:٧۴].
«منافقان به الله سوگند میخورند که (سخن باطل) نگفتهاند، درحالیکه قطعاً سخن کفر را گفته، و پس از اسلامشان کافر گشتهاند».
ایشان در حالیکه در زمرۀ مسلمانان بودند لیکن با گفتن سخن کفری، کافر شدند. حذیفهسمیفرماید:«إِنْ كَانَ الرَّجُلُ لَيَتَكَلَّمَ بِالْكَلِمَةِ عَلَى عَهْدِ النَّبِيِّ جفَيَصِيرُ مُنَافِقًا، وَإِنِّي لأَسْمَعُهَا مِنْ أَحَدِكُمْ فِي الْمَقْعَدِ الْوَاحِدِ أَرْبَعَ مَرَّاتٍ، لَتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلْتَنْهَوُنَّ عَنِ الْمُنْكَرِ، وَلَتُحَاضُّنَّ عَلَى الْخَيْرِ، أَوْ لَيُسْحِتَنَّكُمَ اللَّهُ بِعَذَابٍ جَمِيعًا، أَوْ لَيُؤَمِّرَنَّ عَلَيْكُمْ شِرَارَكُمْ، ثُمَّ يَدْعُو خِيَارُكُمْ فَلاَ يُسْتَجَابُ لَهُمْ». [۴۰]
«همانا مرد باگفتن کلمۀ در زمان رسول الله جمنافق میگشت، ولی امروز آن کلمه را در یک مجلس شما چهار بار میشنوم. حتما به کارهای پسندیده امر نموده و از کارهای بد منع کنید، و بر کارهای خیر همدیگر را تشویق و رغبت دهید، یا اینکه اللهأهمه تان را با عذابی از بیخ برخواهد کند، یا مردمان بدتان را بر شما مسلط و حاکم مقرر خواهد کرد، سپس مردمان نیک و صالح تان به الله دعا خواهند کرد، ولی دعای تان اجابت نخواهد شد».
و ابو هریرهسروایت میکند که پیامبر جفرمودند:«إِنَّ الْعَبْدَ لَيَتَكَلَّمُ بِالْكَلِمَةِ مِنْ رِضْوَانِ اللهِ لاَ يُلْقِي لَهَا بَالاً يَرْفَعُ اللَّهُ بِهَا دَرَجَاتٍ وَإِنَّ الْعَبْدَ لَيَتَكَلَّمُ بِالْكَلِمَةِ مِنْ سَخَطِ اللهِ لاَ يُلْقِي لَهَا بَالاً يَهْوِي بِهَا فِي جَهَنَّمَ». [۴۱]
«همانا بنده کلمۀ را از رضای الله بر زبان میآورد که به آن اهتمام نمیورزد و الله متعال وی را به آن کلمه به مرتبههای بلند بر میکشد، و همانا بنده کلمۀ از قهر و خشم اللهأبر زبان میآورد که به آن اهمیت نمیدهد و به وسیلۀ آن در دوزخ فرو میغلطد».
و از علقمه بن وقاص لیثی از بلال بن حارث مزنیسروایت است که رسول الله جفرمودند:«إِنَّ الرَّجُلَ لَيَتَكَلَّمُ بِالْكَلِمَةِ مِنْ رِضْوَانِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ، مَا يَظُنُّ أَنْ تَبْلُغَ مَا بَلَغَتْ، يَكْتُبُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ لَهُ بِهَا رِضْوَانَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَإِنَّ الرَّجُلَ لَيَتَكَلَّمُ بِالْكَلِمَةِ مِنْ سَخَطِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ، مَا يَظُنُّ أَنْ تَبْلُغَ مَا بَلَغَتْ، يَكْتُبُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ بِهَا عَلَيْهِ سَخَطَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ». قَالَ: فَكَانَ عَلْقَمَةُ يَقُولُ: كَمْ مِنْ كَلَامٍ قَدْ مَنَعَنِيهِ حَدِيثُ بِلَالِ بْنِ الْحَارِثِ.
«همانا مرد کلمۀ از رضای اللهأرا بر زبان میآورد در حالیکه گمان نمیکند که به آنچه رسیده برسد، اللهأبه سبب آن برایش رضای خود را تا روزی که با وی روبرو شود مینویسد. و همانا مرد کلمۀ از خشم اللهأرا بر زبان میراند در حالیکه گمان نمیکند که به آنچه رسیده برسد و به سبب آن اللهأبر وی قهر و غضبش را تا روزی که وی را ملاقات کند مینویسد». روایت موطای امام مالک و در روایت امام احمد این عبارت افزوده شده است: «و علقمه میفرمود: حدیث بلال بن حارث مرا از گفتن بسا سخنان منع نموده است».
و بیهقی از محمد بن عمرو بن علقمه بن وقاص/نقل میکند که فرمود: مردی ناچیز و بیشخصیتی بر فرمانروایان وارد میشد و آنان را میخنداند، پدر بزرگم به وی فرمود: «وای بر تو ای فلان! چرا بر فرمانروایان وارد شده ایشان را میخندانی؟! من از بلال بن حارث مزنیسیار پیامبر جشنیدهام که میفرمودند...) و این حدیث را به وی ذکر نمود.
پس خطر زبان بس بزرگ، و اهمیت و مقام سخن بسیار عظیم است و کسیکه سخن خود را از جملۀ اعمال خود میشمارد، مواظب خطر سخن گفتن بوده در راندن آن احتیاط مینماید و نشانههای تقوی و پرهیزگاری بروی ظاهر میگردد؛ و اما اگر بنده در سخن گفتن خود بیپروا و دینداری او ضعیف بود، بیم آن میرود که سخنی گوید که موجب خشم و غضب اللهأگردد و یا اینکه سخنی کفری گوید که سبب خارج شدن او از دایره اسلام شود.
چنین امری در وقت وقوع فتنهها بویژه در آخر زمان زیاد واقع میگردد، چنانکه در صحیح بخاری و صحیح مسلم به روایت ابو هریرهسآمده که پیامبر جفرمودند:«بَادِرُوا بِالأَعْمَالِ فِتَنًا كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ يُصْبِحُ الرَّجُلُ مُؤْمِنًا وَيُمْسِيْ كَافِرًا أَوْ يُمْسِيْ مُؤْمِنًا وَيُصْبِحُ كَافِرًا يَبِيعُ دِينَهُ بِعَرَضٍ مِنَ الدُّنْيَا».
«به انجام اعمال صالحه بشتابید، پیش از آنکه فتنههایی ظاهر شود مانند پارههای شب تاریک، که شخص صبح میکند در حالیکه مؤمن است، و بهنگام شام کافر میشود و شب را مؤمن میگذراند، و صبح کافر میگردد، دین خود را در برابر متاع ناچیز دنیا میفروشد».
از الله متعال سلامتی و عافیت آرزو داریم و مسألت داریم که ما را از کردار و گفتاری که سبب خشم و غضب اوتعالی میگردد در امان دارد.
بهمین خاطر صحابه کرام و تابعین ایشان سخت میترسیدند که در چیزی از کردار و گفتار منافقان واقع نگردند.
امام بخاری/در صحیح خود آورده است که: «ابن ابی ملیکه/فرمود: سی نفر از اصحاب پیامبر جرا دیدم که همه آنها برخویش از نفاق میترسیدند. یکی از ایشان هم نگفت که ایمان او مانند ایمان جبریل و میکایل است».
و از حسن بصری/نقل شده که میفرمود: مؤمن از نفاق خوف دارد و منافق از آن ایمن است.
زید بن وهب/میفرماید: «یکی از منافقان فوت کرد و حذیفهسبر او نماز جنازه نخواند. عمر فاروقساز او پرسید: آیا این شخص از جملۀ منافقان است؟ حذیفهسفرمود: بلی.
عمر فاروقسحذیفهسرا قسم داد که آیا من هم از جملۀ منافقان هستم؟ حدیفهسفرمود: نه، لیکن بعد از خودت هرگز کسی را از این سر آگاه نخواهم ساخت».
[۴۲]
حذیفه بن یمانسراز دار پیامبر جبود که آنحضرت جوی را از نامهای منافقان آگاه ساخته بودند و او آگاهترین شخص در میان امت از احوال و احکام و سیره و صفات و اعمال منافقان است. و اصحاب کرامشقدر و منزلت او را در این بابت میدانستند، از این رو وقتی جنازۀ میرسید عمرسحذیفهسرا مراقبت میکرد، اگر حذیفهسبر آن جنازه نماز نمیخواند، عمرسنیز بر آن جنازه نماز نمیخواند، و کسی دیگری را بجای خود تعین میکرد تا بر جنازه نماز بخواند تا که راز پیامبر جافشا نگردد.
[۳۸] روایت مسلم.
[۳٩] متفق علیه.
[۴۰] به روایت احمد و ابن ابی شیبه.
[۴۱] روایت بخارى.
[۴۲] روایت ابن ابی شیبه.