فصل: کفر دو نوع است؛ کفر ظاهری، و کفر باطنی یا نهانی:
کفر باطنی بستگی به حال و احوال بنده با پروردگارش دارد؛ شاید او در باطن مرتکب یکی از نواقض اسلام گردد، ولی در ظاهر خود را به مردم، مسلمان معرفی میکند؛ وی در چنین حالت منافق بوده و با وی معامله یک مسلمان صورت میگیرد، اما در روز آخرت در زمره کافران و در آتش دوزخ برای همیشه خواهد ماند.
و شاید هم کسی در ظاهر مرتکب یکی از نواقض اسلام گردد، لیکن در حقیقت وی معذور است، مثل کسی که عقل خود را از دست میدهد، یا جاهلی که به سبب جهلش معذور شمرده میشود، یا اینکه شخص جدیدا مسلمان شده است و بر زبان او بعضی از سخنان کفری جاری میشود که بر آن عادت گرفته ولی معتقد به آن نیست؛ چنین شخص شاید در ظاهر محکوم به کفر گردد، لیکن در باطن شاید عذری داشته باشد که وی به سبب آن معذور باشد.
همانا انسان در روز قیامت نظر به خاتمۀ او در دنیا حشر میگردد؛ اگر بر کفر مرده باشد با کافران و اگر مومن از دنیا رفته باشد با مومنان حشر خواهد شد.
و در مورد تکفیر نمودن شخص، اصولا علما و یا اولیای امور مسلمانان حکم تکفیر شخص را صادر میکنند و شاید هم امر تکفیر نظر به شرایط و حوادث غیر مترقبه، از این اصل خارج گردانیده شود.
و چیزی مهمی که بنده مسلمان متوجه و مواظب آن باشد این است که در تکفیر شخص نباید بیپروا باشد و عجولانه حکم تکفیر کسی را صادر نکند تا آنکه کفر او ظاهر و واضح گردد. به دلیل فرموده پیامبر ج:«أَيُّمَا امْرِئٍ قَالَ لأَخِيهِ: يَا كَافِرُ. فَقَدْ بَاءَ بِهَا أَحَدُهُمَا إِنْ كَانَ كَمَا قَالَ وَإِلاَّ رَجَعَتْ عَلَيْهِ ». [۵۲]
«هرگاه شخصی به برادر مسلمانش بگوید: ای کافر! همانا کلمۀ مذکور (کفر) به یکی از آندو بازگشت میکند، اگر چنانکه گفته بود (آن شخص کافر بود) خوب، در غیر آن کفر به خود او باز میگردد».
همچنان ابوذرسروایت میکند که از پیامبر جشنیده است که میفرمود:«مَنْ دَعَا رَجُلاً بِالْكُفْرِ أَوْ قَالَ عَدُوَّ اللَّهِ. وَلَيْسَ كَذَلِكَ إِلاَّ حَارَ عَلَيْهِ». [۵۳]
«آنکه شخصی را کافر بخواند و یا اینکه او را دشمن الله بخواند و وی چنین نباشد، حرفش بر خودش بازمیگردد».
این آگاهی در مورد کسی است که در وقت دشنامدادن و یا با بیپروایی شخصی را کافر میگوید و یا کسی که اهلیت این حکمکردن را ندارد. اما عالم مجتهد اگر در وقت ضرورت در حکمکردن بر کسی اشتباهی کند، وی مأجور است، به شرطیکه در حکم خود بیعدالتی و زیادهروی و از هوای نفس پیروی نکرده باشد، در این صورت وی در اجتهاد خود اجر برده و اشتباه او مورد مغفرت قرار خواهد گرفت.
فصل: علما باهم اتفاق نظر دارند که کشتن شخص مرتد واجب است، به دلیل فرمودۀ پیامبر اکرم ج: «مَنْ بَدَّلَ دِينَهُ فَاقْتُلُوهُ». [۵۴]
«هرکس دینش را تغییر دهد او را بکشید».
کسی که مرتد بمیرد، نباید غسل داده شود، و نه کفن شود و نه نماز جنازه بر وی خوانده شود، و در قبرستان مسلمانان دفن نگردد، همچنین هیچکسى از او ارث نمیبرد و پس از مرگ او دعای مغفرت برایش جائز نیست.
اما در مورد درخواست توبه از مرتد، این مسأله به اجتهاد حاکم یا قاضی ارتباط میگیرد، اگر امید داشت که مرتد به اسلام دوباره برگردد، یا اینکه شبههای بر وی پیش آمده که به سبب آن از دین برگشته است، در این صورت حاکم میتواند سه روز به او مهلت دهد تا توبه کند و به اسلام برگردد، اگر توبه نکرد و بر کفر اصرار ورزید درین حالت حکم مرتد را بر وی جاری سازد و باید کشته شود.
اگر امام یا حاکم دید که عجله در کشتن او مصلحتی برای مسلمانان است، مانند کسی که اذیت و آزار او بعد از مرتدشدنش به مسلمانان سخت و شدید است، یا اینکه به نفع دشمنان اسلام جاسوسی میکند و یا اینکه در تأخیرنمودن کشتن او فتنه و ضرری عاید اسلام و مسلمانان میگردد، پس باید در کشتن او شتاب و عجله نماید، به شرطی که پیش از دستگیری و دست یافتن بر او، توبه نکرده باشد.
ای پروردگار! تا لحظۀ که زندهایم ما را مسلمان و بر اسلام پیدار نگهدار و وقتی میمیریم ما را مسلمان از دنیا به سوی خود بگیر و ما را با مردمان صالح یکجا بساز و از شرمندگی دنیا و عذاب آخرت نجات فرما، زیرا تویی صاحب رأفت و مهربانی.
وصلى الله على نبینا محمد وعلى آله وصحبه وسلم تسلیمًا کثیرًا
[۵۱] به روایت ام سلمهلنزد بیهقی با سند حسن. [۵۲] متفق علیه به روایت عبد الله بن عمرب. [۵۳] متفق علیه. [۵۴] صحیح بخاری به روایت عبد الله ابن عباسب.