درس هایی از توحید (معالم الدین)

فهرست کتاب

فصل: توبۀ منافق:

فصل: توبۀ منافق:

منافق پیش از اینکه بمیرد، اگر توبه کند و عمل خود را درست نماید و بامید لطف پروردگار از گناه کناره گیری کند، و دین خود را به اللهأخالص گرداند، توبۀ او درست، و مورد پذیرش الله متعال قرار خواهد گرفت. چنان‌که الله متعال می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ فِي ٱلدَّرۡكِ ٱلۡأَسۡفَلِ مِنَ ٱلنَّارِ وَلَن تَجِدَ لَهُمۡ نَصِيرًا ١٤٥ إِلَّا ٱلَّذِينَ تَابُواْ وَأَصۡلَحُواْ وَٱعۡتَصَمُواْ بِٱللَّهِ وَأَخۡلَصُواْ دِينَهُمۡ لِلَّهِ فَأُوْلَٰٓئِكَ مَعَ ٱلۡمُؤۡمِنِينَۖ وَسَوۡفَ يُؤۡتِ ٱللَّهُ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَجۡرًا عَظِيمٗا ١٤٦ مَّا يَفۡعَلُ ٱللَّهُ بِعَذَابِكُمۡ إِن شَكَرۡتُمۡ وَءَامَنتُمۡۚ وَكَانَ ٱللَّهُ شَاكِرًا عَلِيمٗا ١٤٧[النساء: ۱۴۵-۱۴٧].

«همانا منافقان در پایین‌ترین جای جهنّم قرار دارند و برای آنان یاوری نخواهی یافت * به جز کسانی که توبه کردند و خود را اصلاح نمودند و به دین الله چنگ زدند و آئین خود را خالصانه برای الله قرار دادند، پس ایشان با مؤمنانند و الله پاداشی بزرگ به مؤمنان خواهد داد * الله چه نیازی به عذاب شما دارد اگر شکر کنید و ایمان بیاورید؟ و الله همواره شکر‌پذیر و آگاه است».

همچنان اگر مسلمانی بعضی از خصلت‌ها و صفتات منافقین را داشته باشد، اگر توبه نموده آن را ترک کند الله متعال توبۀ او را می‌پذیرد و از نفاق نجات یافته و پاک می‌گردد.

و در این مورد، سوالی ظریفی است که حذیفه بن الیمانسآن را متوجه شاگردان حلقۀ درسی عبد الله بن مسعودسساخت، او در حضور عبد الله بن مسعودسبر شاگردانش سلام نموده و فرمود: «آیات نفاق بر کسانی نازل شد که بهتر از شما بودند؟! عبد الله بن مسعودستبسم نمود و مراد حذیفهسرا فهمید. شاگردان عبد الله بن مسعودسفرمودند: سبحان الله؛ اللهأمی‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱلۡمُنَٰفِقِينَ فِي ٱلدَّرۡكِ ٱلۡأَسۡفَلِ مِنَ ٱلنَّارِ[النساء: ۱۴۵].

«همانا منافقان در پایین‌ترین جای جهنّم قرار دارند».

بعد از آنکه اهل مجلس بیرون رفتند، حذیفه بن الیمانسبه یکی از شاگردان ابن مسعودسبنام اسود نخعی فرمود: آیات نفاق بر کسانی نازل شد که بهتر از شما بودند، سپس توبه نمودند و الله تعالی هم توبۀ آنان را پذیرفت. و در روایتی: وقتی که توبه نمودند، بهتر از شما بودند.

هدف حذیفهسکسانی بود که در عهد پیامبر جاز جملۀ منافقین بودند، سپس توبه کردند و اصلاح شدند و آنچه را که با نفاق‌شان تباه نموده بودند به وسیلۀ توبه و رجوع به الله متعال اصلاح و ایمان‌شان را درست نمودند و با این عمل‌شان از زمرۀ اصحاب پیامبر جشدند که با آن‌حضرت ججهاد نموده بودند، پس بهتر از تابعینی شدند که بعد از ایشان آمدند. [۴٧]

فصل: بر مؤمن واجب است سعی و تلاش جدی به خرج دهد تا خویشتن را از خصلت‌ها و صفات منافقان و کردار و گفتار ایشان نجات دهد. البته با مداومت و همیشگی بر توبه و استغفار، و رعایت نمودن حدود الهی و تعظیم شعایر اوتعالی و ابراز بیزاری و نفرت از شرک و مشرکان و برپا داشتن نمازها و پرداخت زکات و بذل نصیحت به مردم برای الله متعال و رسول او جو کتاب با عظمتش، و زمامداران مسلمین و برای همۀ مسلمانان، و محبت داشتن با جهاد در راه اللهأو زمزمه کردن اندیشۀ آن در دل، و امر کردن به کار‌های نیک و باز داشتن خود و دیگران از کار‌های بد و زشت، و سفارش کردن برادران مسلمان به حق، که عبارت از ایمان به الله تعالی به یگانگی و سایر اوامر الهی است و سفارش کردن به شکیبایی و بر انجام فرایض و مقدرات درد آور الهی و تشویق و برانگیختن مردم به طعام دادن فقرا و مساکین و انفاق در راه اللهأاز روی ایمان داری و اخلاص به پروردگار و کسب پاداش اخروی.

کسی که چنین اعمال نیک و ستوده را انجام دهد بدون شک از نفاق پاکی و برائت حاصل می‌کند. در مسند امام احمد و دیگر مسانید از عمر فاروقسروایت است که رسول اکرم جفرمود:«مَنْ سَرَّتْهِ حَسَنَتُهُ وَسَاءَتْهُ سَيِّئَتُهُ فَهُوَ مُؤْمِنٌ».

«کسی که با کردار و گفتار نیکی که انجام می‌دهد خشنود، و با گناه و معصیتی که مرتکب آن می‌شود، اندوهگین و رنجور می‌گردد، چنین شخص مؤمن است».

پس آنکه مرتکب گناهی می‌گردد سپس آن عمل بد و ننگین وجدان او را می‌رنجاند، این خود نشانۀ درستی ایمان اوست و امید آن می‌رود که همچو شخص به درگاه الله متعال توبه کند و از اوتعالی استغفار طلبد و نفس خود را ملامت و معاتبه نماید. و کسی که با ارتکاب گناه و خطا خوشحال و خشنود گردد و وجدان او را نرنجانده و اندوهگین نشود، این خود علامۀ نفاق در دل اوست.

در سنن امام ترمذی از ابو هریرهسروایت است که پیامبر جمی‌فرماید:«خَصْلَتَانِ لَا تَجْتَمِعَانِ فِي مُنَافِقٍ، حُسْنُ سَمْتٍ، وَلَا فِقْهٌ فِي الدِّينِ». [۴۸]

«دو خصلت است که در شخص منافق جمع نمى شوند: حسن برخورد، و فقاهت در دین).

[۴۳] متفق علیه به روایت ابوهریرهس. [۴۴] به روایت ابن ابی شیبه در کتاب ایمان و علامه البانی آن را صحیح خوانده و علت آن را منقطع‌بودن آن دانسته است. لیکن معنای آن درست است. [۴۵] به روایت ابن ابی شیبه در کتاب ایمان و بیهقی در شعب الإیمان. [۴۶] به روایت ابو سعید الخدریسنزد بخاری. [۴٧] به روایت امام بخاری. [۴۸] علامه البانی این حیث را صحیح خوانده است.