کلید بهشت

شرک چگونه به وجود آمد؟

شرک چگونه به وجود آمد؟

اگر فطرت انسان‌ها بر توحید سرشته شده، پس شرک چگونه به وجود آمد؟

اگر به چگونگی ایجاد شرک بر روی زمین تامل کنید خواهید دید سر منشأ آن غلّو در مورد صالحان و بالاتر بردن آنان از منزلت انسانی آن‌ها است...

در قوم نوح، مردم موحد بودند و تنها الله را بدون هیچ شریکی عبادت می‌کردند و به طور کلی شرک بر روی زمین وجود نداشت...

در میان آنان پنج مرد صالح بودند: وَد و سُواع و یَغوث و یَعوق و نَسر... هنگامی که این پنج تن از دنیا رفتند قوم آنان بسیار اندوهگین شدند و گفتند: کسانی که عبادت را به یاد ما می‌آوردند و ما را به طاعت خداوند امر می‌کردند، از بین ما رفتند...

اینجا بود که شیطان آنان را وسوسه نمود و گفت: چه خوب است که تصاویر آنان را به شکل مجسمه نزد مساجد خود قرار دهید؛ اینگونه هر گاه این مجسمه‌ها را می‌بینید به یاد عبادت می‌افتید و برای آن تشویق می‌شوید!

آنان از شیطان اطاعت کردند و بت‌ها را به عنوان نمادهایی قرار دادند که عبادت و نیکوکاری را به یادشان می‌آورد...

و همینگونه بود... این بت‌ها را می‌دیدند و به یاد عبادت می‌افتادند...

سال‌ها گذشت و آن نسل از میان رفتند و فرزندانشان پس از آن‌ها بزرگ شدند و پدران خود را دیدند که آن مجسمه‌ها را ستایش می‌کنند و بزرگ می‌دارند، چرا که آن‌ها را به یاد نیکوکاران می‌اندازد...

سپس نسلی دیگر پس از آنان آمد و شیطان به آن‌ها گفت: کسانی که پیش از شما بودند این بت‌ها را عبادت می‌کردند و اگر خشکسالی پیش می‌آمد یا نیازی داشتند به این بت‌ها پناه می‌آوردند؛ شما نیز آن‌ها را عبادت کنید!

آنان چنین کردند، تا آنکه خداوند نوح÷را به پیامبری مبعوث نمود و آنان را نهصد و پنجاه سال به توحید دعوت کرد اما جز تعداد کمی همراه او ایمان نیاوردند... آنگاه خداوند بر کافران خشم آورد و با طوفان هلاکشان نمود...

این چیزی بود که در قوم نوح اتفاق افتاد...

اما امروز از وابستگان قبرها می‌پرسیم رابطه‌شان با این قبرها از کجا شروع شده و چطور کارشان را به شرک رسانده است؟

کار آن‌ها اول از تقدیس اشخاص صالح و متقی شروع شد...

سپس زیارت این اماکن را مستحب دانستند... نه برای یادآوری مرگ و آخرت... بلکه برای یادآوری فلان شیخ صالح و دعا کردن خداوند نزد قبر او به امید استجابت... سپس کار به لمس قبر و دست کشیدن به آن و واسطه قرار دادن آن و وسیله و شفیع قرار دادن آن نزد خداوند رسید...

گمان کردند که صاحب این ضریح نزد خداوند داری جاه و مقام است و خودشان گناهکارند و نمی‌توانند مستقیما از خداوند چیزی بخواهند... برای همین لازم است که صاحب قبر را میان خود و خداوند واسطه کنند!!

سپس شیطان در دل زائران این قبور وسوسه می‌اندازد و می‌گوید:

حال که صاحب این قبر نزد خداوند گرامی و صاحب مقام است خداوند نیز به او قدرت تصرف عطا می‌کند!

و اینجاست که زائر قبر، ذاتِ صاحب قبر را بزرگ می‌دارد و مستقیما از او می‌ترسد و به او امید می‌بندد...

سپس مستقیما از خود مرده حاجت می‌خواهد و بر قبر وی مسجد یا قبه و ضریح می‌سازد...

پس از آن شروع به ساختن کرامات و داستان‌های دروغین درباره‌ی وی می‌کند...

زنی از وی حاجت خواسته و آن ولی به وی شوهر خوب عطا کرده! زنی دیگر با درخواست از وی صاحب فرزند شده! و...

حتی برخی از آنان می‌گویند: کسی که عتبات و اضرحه را زیارت کند نا امید نمی‌شود!

از تاجری پرسیدند چرا برای مشتریانت به نام قبر فلان شیخ قسم می‌خوری اما به نام خدا سوگند یاد نمی‌کنی؟

گفت: آنان به قسم خدا راضی نمی‌شوند و تنها با قسم به ضریح فلانی راضی می‌شوند...

ببین چگونه ضریح نزد آنان جایگاه والاتری از خداوند دارد!

حال و روز اینان چقدر شبیه به چیزی است که ابورجاء عطاردیساز دوران جاهلیت نقل می‌کند...

وی می‌گوید: ما در جاهلیت بت‌ها و درختان و سنگ‌ها را می‌پرستیدیم...

یکی از ما سنگی را می‌پرستید، اما همین که سنگی بهتر می‌یافت سنگ خود را دور می‌انداخت و آن سنگ را عبادت می‌کرد! و اگر سنگی نمی‌یافتیم مقداری خاک جمع می‌کردیم و شیر گوسفند را بر آن می‌دوشیدیم سپس بر آن طواف می‌کردیم!

یک بار به سفری رفتیم و یکی از خدایانمان را که تکه سنگی بود همراه برده بودیم... هر گاه برای پختن غذا آتشی روشن می‌کردیم و برای گذاشتن زیر دیگ سنگ سومی نمی‌یافتیم خدایمان را زیر دیگ می‌گذاشتیم و با خود می‌گفتیم نزدیک آتش باشد گرم‌تر می‌شود!!

روزی در جایی منزل گرفتیم و سنگمان را از خورجین بیرون آوردیم... هنگامی که از آنجا رفتیم ناگهان صدای یکی از مردم قوم خود را شنیدیم که فریاد می‌کشید: پروردگارمان گم شد! در جستجویش برآیید!

سپس سوار بر شتر به جستجوی پروردگارمان پرداختیم!

در همین حال ناگهان صدای کس دیگری را شنیدیم که می‌گفت: پروردگارتان ـ یا پروردگاری شبیه آن ـ را یافتم!

آنگاه به محل کاروانمان برگشتم و دیدم که قوم من نزد بتی به سجده رفته‌اند... نزد آن بت رفتم و شتر را در آنجا نشاندم...

عجیب بود جهلِ آنان در جاهلیت پیش از اسلام، و عجیب‌تر از آن، حالِ اینان در جاهلیت امروز!

به خاطر خدا بگویید: تفاوت کسی که سنگی را می‌پرستد با کسی که قبری را عبادت می‌کند چیست؟

میان کسی که حاجات خود را از بت‌ها می‌خواهد و کسی که نیازهایش را از خاک و استخوان یک مرده طلب می‌کند؟

کسی که قبور اولیاء را عبادت می‌کند و کسی که گل و آب را...

درست است؛ همه‌ی آن‌ها می‌گویند: آنان را نمی‌پرستیم مگر آنکه باعث نزدیک‌تر شدن ما به خداوند شوند!

***