کلید بهشت

عواملی که به ایمان ضربه وارد می‌سازد

عواملی که به ایمان ضربه وارد می‌سازد

مسخره کردن دین خداوند، که باعث ارتداد از اسلام است. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿قُلۡ أَبِٱللَّهِ وَءَايَٰتِهِۦ وَرَسُولِهِۦ كُنتُمۡ تَسۡتَهۡزِءُونَ٦٥ لَا تَعۡتَذِرُواْ قَدۡ كَفَرۡتُم بَعۡدَ إِيمَٰنِكُمۡۚ [التوبة: ٦٥-٦٦]

«بگو آیا با الله و آیاتش و پیامبرش تمسخر می‌کردید؟ (۶۵) عذر نیاورید، پس از ایمانتان کافر شدید».

مانند برخی سخنان که عده‌ای بر زبان می‌آورند که: اسلام دینی قدیمی است و به درد دوران ما نمی‌خورد! یا: اسلام ارتجاع و عقب‌ماندگی است! یا اینکه: قوانین وضعی بهتر از اسلام است...

از بزرگترین عوامل وارد شدن اشکال در عقیده، حکم بر اساس چیزی است که خداوند نازل نکرده است، زیرا یکی از مقتضیات ایمان، حکم کردن بر اساس شریعت او در گفتار و کردار و اختلافات و مسائل مالی و دیگر حقوق است...

خداوند متعال می‌فرماید:

﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا٦٥ [النساء: ٦٥]

«ولی چنین نیست، به پروردگارت قسم که ایمان نمی‌آورند مگر آنکه تو را در مورد آنچه میان آنان مایه‌ی اختلاف است داور گردانند سپس از حکمی که کرده‌ای در دل‌هایشان احساس ناراحتی [و تردید] نکنند و کاملا سرت سلیم فرود آورند».

بنابراین، باید بر اساس آنچه خداوند نازل کرده حکم نمود، در همه چیز: در خرید و فروش... درباره‌ی دزدی و زنا و دیگر امور، نه تنها در احکام طلاق و ازدواج و قوانین احوال شخصی...

هر که برای مردم قانون گزاری نمود و ادعا نمود این قوانین مناسب‌تر و بهتر از حکم خداوند است، دچار کفر شده است، زیرا خداوند متعال می‌فرماید:

﴿أَمۡ لَهُمۡ شُرَكَٰٓؤُاْ شَرَعُواْ لَهُم مِّنَ ٱلدِّينِ مَا لَمۡ يَأۡذَنۢ بِهِ ٱللَّهُۚ [الشورى: ٢١]

«یا برای آنان شریکانی است که در آنچه الله بدان اجازه نداده برایشان آیینی نهاده‌اند؟».

و فرموده است:

﴿أَفَحُكۡمَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ يَبۡغُونَۚ وَمَنۡ أَحۡسَنُ مِنَ ٱللَّهِ حُكۡمٗا لِّقَوۡمٖ يُوقِنُونَ٥٠ [المائدة: ٥٠]

«آیا خواستار حکم جاهلیت‌اند؟ و برای مردمی که یقین دارند، داوری چه کسی از الله بهتر است؟».

همچنین در حدیث صحیح آمده هنگامی که خداوند متعال آیه‌ی ﴿ٱتَّخَذُوٓاْ أَحۡبَارَهُمۡ وَرُهۡبَٰنَهُمۡ أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ [٢]را [درباره‌ی اهل کتاب] نازل نمود، عدی بن حاتمس[که هنوز نصرانی بود] گفت: ای رسول خدا، ما آنان را عبادت نمی‌کنیم... پیامبر جفرمود: «آیا برای شما حرام خدا را حلال نمی‌کنند و در نتیجه شما آن را حلال می‌کنید؟ و حلال خدا را حرام نمی‌کنند و شما آن را حرام می‌دانید؟» گفت: آری. فرمود: «همین عبادت کردن آن‌هاست».

از دیگر نواقض ایمان، دوستی با کافران و یا دشمنیِ با مومنان است...

شکی در این نیست که بر مسلمانان واجب است از مودت با کافران دوری کنند چنان‌که خداوند متعال می‌فرماید:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمۡ أَوۡلِيَآءَ تُلۡقُونَ إِلَيۡهِم بِٱلۡمَوَدَّةِ وَقَدۡ كَفَرُواْ بِمَا جَآءَكُم مِّنَ ٱلۡحَقِّ [الممتحنة: ١]

«ای کسانی که ایمان آورده‌اید دشمن من و دشمن خودتان را به دوستی بر مگیرید [به طوری] که با آن‌ها اظهار دوستی کنید و حال آنکه قطعا به آن حقی که برای شما آمده کافرند».

و خداوند متعال می‌فرماید:

﴿لَّا تَجِدُ قَوۡمٗا يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ يُوَآدُّونَ مَنۡ حَآدَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَلَوۡ كَانُوٓاْ ءَابَآءَهُمۡ أَوۡ أَبۡنَآءَهُمۡ أَوۡ إِخۡوَٰنَهُمۡ أَوۡ عَشِيرَتَهُمۡۚ [المجادلة: ٢٢]

«قومی را نیابی که به الله و آخرت ایمان داشته باشند [و] کسانی را که با الله و پیامبرش مخالفت کرده‌اند دوست بدارند، هرچند پدرانشان یا پسرانشان یا برادرانشان یا عشیره‌ی آنان باشند...».

و نشانه‌ها همه دال بر کفر آنان به خداوند و نیرنگشان علیه اسلام و مسلمانان است...

چنان‌که الله ـ سبحانه و تعالی ـ می‌فرماید:

﴿قَدۡ بَدَتِ ٱلۡبَغۡضَآءُ مِنۡ أَفۡوَٰهِهِمۡ وَمَا تُخۡفِي صُدُورُهُمۡ أَكۡبَرُۚ قَدۡ بَيَّنَّا لَكُمُ ٱلۡأٓيَٰتِۖ إِن كُنتُمۡ تَعۡقِلُونَ١١٨ هَٰٓأَنتُمۡ أُوْلَآءِ تُحِبُّونَهُمۡ وَلَا يُحِبُّونَكُمۡ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱلۡكِتَٰبِ كُلِّهِۦ وَإِذَا لَقُوكُمۡ قَالُوٓاْ ءَامَنَّا وَإِذَا خَلَوۡاْ عَضُّواْ عَلَيۡكُمُ ٱلۡأَنَامِلَ مِنَ ٱلۡغَيۡظِۚ قُلۡ مُوتُواْ بِغَيۡظِكُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ عَلِيمُۢ بِذَاتِ ٱلصُّدُورِ١١٩ إِن تَمۡسَسۡكُمۡ حَسَنَةٞ تَسُؤۡهُمۡ وَإِن تُصِبۡكُمۡ سَيِّئَةٞ يَفۡرَحُواْ بِهَاۖ وَإِن تَصۡبِرُواْ وَتَتَّقُواْ لَا يَضُرُّكُمۡ كَيۡدُهُمۡ شَيۡ‍ًٔاۗ إِنَّ ٱللَّهَ بِمَا يَعۡمَلُونَ مُحِيطٞ١٢٠ [آل عمران: ١١٨-١٢٠]

«دشمنی از لحن و سخنشان آشکار است و آنچه سینه‌هایشان نهان می‌دارد بزرگتر است؛ در حقیقت ما نشانه‌ها[ی دشمنی آنان] را برای شما بیان کردیم اگر تعقل کنید (۱۱۸) هان شما کسانی هستید که آنان را دوست دارید و [حال آنکه] آنان شما را دوست ندارند و شما به همه کتاب‌ها[ی خدا] ایمان دارید و چون با شما برخورد کنند می‌گویند ایمان آوردیم و چون [باهم] خلوت کنند از شدت خشم بر شما سرانگشتان خود را می‌گزند بگو به خشم خود بمیرید که الله به راز درون سینه‌ها داناست (۱۱۹) اگر به شما خوشی رسد آنان را بدحال می‌کند و اگر به شما گزندی رسد بدان شاد می‌شوند و اگر صبر کنید و پرهیزگاری نمایید نیرنگشان هیچ زیانی به شما نمی‌رساند یقینا الله به آنچه می‌کنند احاطه دارد».

از نمونه‌های دوستی برخی از مسلمانان با کافران در دورانِ ما، هم‌نشینی و مودت با آنان بدون قصد دعوت، و یا اقامت و سفر غیر ضروری به کشورهای آنان و شبیه ساختن خود به کافران در لباس و ظاهر و روش زندگی، و سخن گفتن غیر ضروری به زبان آن‌ها است...

همچنین از بزرگترین نواقض ایمان پایین دانستن شأن و منزلت اصحاب رسول خدا جیا دشنام دادن به آنان و اهانت به اهل بیت بزرگوار ایشان است...

ما اصحاب رسول خدا جرا دوست می‌داریم و در محبت هیچ‌یک از آنان زیاده‌روی نمی‌کنیم، نه در مورد علیسو نه دیگر اصحاب وی...

و از هیچ‌یک از آنان برائت نمی‌جوییم، بلکه از دشمنان آنان اظهار بیزاری می‌کنیم و آن بزرگواران را جز به نیکی یاد نمی‌کنیم... خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ [التوبة: ١٠٠]

«و پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار و کسانی که به نیکی از آنان پیروی نمودند، الله از آنان خشنود است و آنان [نیز] از او خشنودند...».

مذهب اهل سنت و جماعت درباره‌ی اختلافات و جنگ‌هایی که میان آنان رخ داده، دست نگه داشتن از سخن در این باره است زیرا آنان انسان‌هایی بودند که گاه به راه درست می‌روند و گاه به خطا، و همانطور که خداوند شمشیرهای ما را از وارد شدن به آن فتنه‌ها دور نگه داشته ما نیز زبان‌هایمان را از ورود به آن باز می‌داریم و در این باره می‌گوییم: آن‌ها انسان‌هایی بودند که پروردگاری دارند که در قیامت یکجایشان می‌کند و میانشان داوری می‌کند...

همچنین خلافت را پس از پیامبر خدا جبرای ابوبکر ثابت می‌دانیم و وی را بهترین امت پس از پیامبر و مقدم بر همه می‌دانیم... سپس عمر، سپس عثمان سپس علی، خداوند از همه‌ی آنان خشنود باد...

از دیگر مسائلی که به ایمان ضربه می‌زند بدعت‌هایی است که برخی از مسلمانان ساخته‌اند و گمان می‌کنند باعث نزدیک‌تر شدن آنان به خداوند می‌شود، مانند جشن گرفتن روز تولد پیامبر جو بلند شدن در اثنای آن [به زعم حضور ایشان] وگفتن سلام به وی در این حالت است. همینطور جشن گرفتن روز تولد اولیا و صالحان دیگر، که همه‌ی این‌ها بدعت در دین است و پیامبر جو صحابه چنین کاری نکرده‌اند و بلکه از رسول خدا جثابت است که فرمودند: «هر که در این امر ما چیزی نو بسازد که از آن نیست، پس آن چیز مردود است» و فرمود: «هر نوآوری [در دین] بدعت است و هر بدعتی گمراهی است».

و خداوند متعال می‌فرماید:

﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗاۚ [المائدة: ٣]

«امروز دینتان را برایتان کامل کردم و نعمتم را بر شما به اتمام رساندم و اسلام را به عنوان دین برای شما پسندیدم».

آری؛ دین را برای ما کامل نمود، و اگر جشن گرفتن مولود جزو دینی بود که خداوند برای ما پسندیده است بی‌شک پیامبر ما جآن را برای امتش بیان می‌کرد...

علما صریحا جشن مولودی را انکار کرده‌اند، به ویژه اگر در آن درباره‌ی رسول خدا جغلو و زیاده‌روی و اختلاط زنان و مردان صورت گیرد یا از آلات لهو و طرب استفاده شود...

همینطور احتمال دارد اینگونه مراسم‌ها با فرا خواندن رسول خدا جو استغاثه و طلب مدد از او و اعتقاد به اینکه وی غیب می‌داند و دیگر امور کفری، به شرک اکبر منجر شود...

اوصافی مانند دانستن غیب و مغفرت در روز قیامت و در دست داشتن امور دنیا و آخرت، جز در حق خداوند که ملکوت آسمان‌ها و زمین به دست اوست، صحیح نیست، اما چنین مسائلی در جشن‌های تولد پیامبر جیا مولد دیگر اولیاء به کثرت رخ می‌دهد...

ممکن است کسی بگوید: در این جشن‌ها رسول خدا جیاد می‌شود، و سیرتش خوانده می‌شود.

در پاسخ می‌گوییم: این سخن خوبی است، اما می‌توان رسول خدا جرا بر روی منابر یا در سخنرانی‌ها و مجالس عمومی یاد کرد و سیرت او را به مردم گفت، بدون آنکه نیاز به تعیین زمان و مکان مشخص در یک سال باشد، و خداوند متعال فرموده است:

﴿فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ [النساء: ٥٩]

«پس هرگاه در چیزی اختلاف نظر یافتید، آن را به الله و پیامبرش عرضه بدارید...».

ما در قرآن جستجو کردیم، ندیدیم جایی خداوند ما را به انجام جشن‌های تولد امر کرده باشد، بلکه قرآن به ما می‌گوید دین کامل شده؛ در سنت هم گشتیم و در آن ندیدیم که رسول خدا جچنین کاری انجام داده یا اصحابش را به آن امر کرده باشد...

بنابراین برای انسان عاقل شایسته نیست که فریب تعداد زیاد کسانی را بخورد که این کار را انجام می‌دهند، چرا که خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَإِن تُطِعۡ أَكۡثَرَ مَن فِي ٱلۡأَرۡضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ ٱللَّهِۚ [الأنعام: ١١٦]

«و اگر از بیشتر اهل زمین پیروی کنی تو را از راه الله گمراه می‌کنند...».

یکی از شگفتی‌ها این است که برخی از مردم برای شرکت در جشن‌های بدعتی کوشش می‌کنند اما از حضور در نمازهای جمعه و جماعت تخلف می‌کنند! و بعضی از آنان گمان می‌کنند که خود پیامبر جدر مراسم مولود حاضر می‌شود، برای همین برای وی از جا بر می‌خیزند و خوش آمد می‌گویند!

همه این را می‌دانیم که ایمان بنده کامل نمی‌شود تا آنکه رسول خدا جرا دوست داشته و او را گرامی بدارد، و قرار دادن وی به عنوان امام و رهبر، بخشی از این بزرگداشت است، برای همین از عباداتی که وی مشروع ساخته تجاوز نمی‌کنیم...

***

از دیگر بدعت‌های آشکار، جشن گرفتن شب ۲۷ رمضان است؛ رسول خدا جچنان‌که در صحیحین روایت است، فرموده: «هر که رمضان را از روی ایمان و اخلاص به نماز بایستد، گناهان گذشته‌اش آمرزیده می‌شود» و «هر که شب قدر را از روی ایمان و اخلاص به نماز ایستد گناهان گذشته‌اش آمرزیده می‌شود».

این رهنمود پیامبر جدرباره‌ی رمضان و شب قدر است... اما جشن گرفتن شب بیست و هفتم به این عنوان که این شب، شب قدر است، مخالف روش و رهنمود پیامبر خدا جاست، چرا که چنین جشنی نوآوری در دین است، به ویژه آنکه شب قدر ممکن است شب بیست و هفتم باشد، و ممکن است شبی دیگر باشد...

یکی دیگر از بدعت‌ها، جشن گرفتن شب اسراء و معراج است، در حالی که درباره‌ی شب اسراء و معراج و تاریخ آن در احادیث صحیح چیزی نیامده که در ماه رجب یا ماه دیگری بوده است، و حتی اگر تاریخ آن مشخص بود باز هم مخصوص گرداندن آن به عبادت یا جشن جایز نبود، چرا که پیامبر خدا جو اصحابش این شب را جشن نگرفته‌اند و هیچ عبادت مخصوصی را در آن انجام نداده‌اند و پیامبر جرسالت را انجام داده و امانت را ادا کرده است و اگر بزرگداشت این شب از دین خدا بود حتما آن را برای ما بیان می‌نمود...

از دیگر بدعت‌ها جشن گرفتن شب نیمه‌ی شعبان و روزه گرفتن روز آن است... برای چنین چیزی هیچ دلیل شرعی وجود ندارد و درباره‌ی فضیلت آن احادیث ضعیفی وارد شده که نمی‌توان به آن استناد نمود، چنان‌که حافظ ابن رجب و دیگر علما بیان کرده‌اند...

زید بن اسلم می‌گوید: هیچ یک از مشایخ و فقهایمان را ندیدیم که برای شب نیمه‌ی شعبان اهمیت خاصی قائل باشند...

***

و در پایان، بدانید که جنایت بزرگ و مصیبت عظیم، ترک نماز است...

رسول الله جدر حدیثی که مسلم روایت کرده می‌فرماید: «فاصله‌ی میان شخص و کفر یا شرک، ترک نماز است»...

و نزد ترمذی با سند صحیح از عبدالله بن شقیق از ابوهریرهسروایت است که گفت: «اصحاب رسول خدا جترک هیچ عملی را کفر نمی‌دانستند مگر نماز...».

ابن قیم می‌گوید: یکی از کسانی که اهل گناه و تقصیر در حق خداوند بود، در بستر مرگ بود... ناگهان حالت مرگ به وی دست داد... اطرافیان هراسان به سمت او آمدند و روبروی او نشستند و خداوند را به یاد او آوردند و شروع کردند به تلقین لا إله إلا الله برای وی... او در این حال اشک‌های خود را پاک می‌کرد... هنگامی که روحش از بدن خارج می‌شد با صدای بلند فریاد زد و گفت: بگویم لا إله إلا الله؟! لا إله إلا الله به چه درد من می‌خورد در حالی که یادم نمی‌آید برای خدا یک نماز خوانده باشم؟! سپس گریست تا جان داد...

عامر بن عبدالله بن زبیر در بستر مرگ نفس‌هایش به شماره افتاده بود و خانواده‌اش در کنار او گریه می‌کردند...

در همین حال که با مرگ دست و پنجه نرم می‌کرد شنید که موذن اذان مغرب می‌گوید، در حالی که نفس در گلویش به سختی بالا می‌آمد و به سختی در حال جان دادن بود...

همین که صدای اذان را شنید به کسانی که دور و برش بودند گفت: دستم را بگیرید!!

گفتند: به کجا؟ گفت: به مسجد...

گفتند: با اینکه در این حال هستی؟!

گفت: سبحان الله! منادی نماز را بشنوم و او را لبیک نگویم؟ دستم را بگیرید...

دو مرد از دو سو او را گرفتند و به مسجد بردند... یک رکعت را با امام گزارد سپس در سجده درگذشت... آری در حالی جان داد که در سجده بود!!

هر که نماز را به جای آورد و بر طاعت خداوند صبر کند کارش با خشنودی خداوند پایان می‌یابد...

سعد بن معاذسانسانی صالح و متقی و اهل عبادت بود... شب، او را با گریه‌ی سحر می‌شناخت، و روز با نماز و استغفار...

در غزوه‌ی بنی‌قریظه زخمی شد... چند روز بیمار بود سپس به حال مرگ افتاد...

هنگامی که پیامبر جاز وضع وی آگاه شد خطاب به اصحابش فرمود: «به نزد او برویم...»

جابر می‌گوید: بیرون رفت و ما به همراه او بیرون رفتیم... و آنقدر با شتاب می‌رفت که بندهای نعلین ما برید و ردایمان افتاد... اصحاب از شتاب او تعجب کردند، آنگاه فرمود:

«می‌ترسم ملائکه بر ما پیشی گیرند و او را غسل کنند چنان‌که حنظله را غسل کردند».

هنگامی که به خانه رسید دید که او درگذشته و یارانش در حال غسل اویند و مادرش می‌گرید... پس رسول خدا جفرمود: «هر گریه کننده‌ای دروغ می‌گوید جز مادر سعد...»

سپس او را به سوی قبرش بردند و پیامبر جبرای تشییع او بیرون آمد... مردم گفتند: ای رسول خدا، تاکنون میتی سبک‌تر از او حمل نکرده بودیم...

رسول الله جفرمود: «چرا سبک نباشد که اینقدر و اینقدر ملائکه به زمین فرود آمده‌اند ـ که تاکنون به زمین نیامده‌اند ـ و همراه با شما او را برداشته‌اند... به خدا سوگند فرشتگان با [ملاقات] روح سعد شاد شده‌اند... و عرش برای او به لرزه افتاده است...

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ كَانَتۡ لَهُمۡ جَنَّٰتُ ٱلۡفِرۡدَوۡسِ نُزُلًا١٠٧ خَٰلِدِينَ فِيهَا لَا يَبۡغُونَ عَنۡهَا حِوَلٗا١٠٨ [الكهف: ١٠٧-١٠٨]

«بی‌شک کسانی که ایمان آوردند و کارهای صالح انجام دادند باغ‌های فردوس محل پذیرایی آن‌هاست (۱۰۷) جاودانه در آن خواهند ماند و خواهان انتقال از آنجا نخواهند بود».

***

یکی از بزرگترین گناهان، ندادن زکات است، چرا که زکات سومین رکن از ارکان اسلام است و در صحیح مسلم روایت است که رسول خدا جفرمود: «کسی نیست که صاحب طلا و نقره‌ای باشد و حق آن را ندهد مگر آنکه در روز قیامت برایش شمشیرهایی پهن از آتش مهیا می‌کنند و آن را در آتش جهنم داغ می‌کنند و پهلو و پیشانی و پشت او را با آن داغ می‌کنند و هر گاه سرد شد دوباره این کار را تکرار می‌کنند؛ در روزی که اندازه‌ی آن پنجاه هزار سال است، تا آنکه میان بندگان داوری شود و سرنوشت خو را بداند: یا به سوی بهشت و یا به سوی جهنم».

همچنین امام بخاری روایت کرده که پیامبر جفرمودند: «کسی که خداوند به او ثروت داده است اگر زکات مالش را پرداخت نکند، روز قیامت، مالش به شکل اژدهایی سمی که داراید و نیش زهرآگین است، درمی‌آید و به گردن او می‌پیچد و دو طرف چهره‌اش (گونه‌هایش) را گرفته، می‌گوید: من مال و خزانه‌ی تو هستم». سپس، رسول الله جاین آیه را تلاوت کرد:

﴿وَلَا يَحۡسَبَنَّ ٱلَّذِينَ يَبۡخَلُونَ بِمَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ هُوَ خَيۡرٗا لَّهُمۖ بَلۡ هُوَ شَرّٞ لَّهُمۡۖ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِۦ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِۗ [آل عمران: ١٨٠]

«و کسانی که به آنچه الله از فضل خود به آنان عطا کرده بخل می‌ورزند هرگز تصور نکنند که آن [بخل] برای آنان خوب است بلکه برایشان بد است؛ به زودی آنچه که به آن بخل ورزیده‌اند روز قیامت طوق گردنشان می‌شود».

***

و در پایان...

ای قوم ما، دعوتگر خدا را اجابت کنید و به او ایمان آورید تا گناهان‌تان را برایتان بیامرزد و شما را از عذابی دردناک نجات دهد... به خدا قسم من دلسوز شمایم... حق آشکار است و دین یکی است و چند تا نمی‌شود... چرا که خداوند یکی است و بی‌نیاز، و راضی نمی‌شود کسی با وی شرک قرار داده شود...

از جمله‌ی کسانی مباش که می‌گویند:

﴿إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٖ وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّقۡتَدُونَ٢٣ [الزخرف: ٢٣]

«ما پدران خود را بر آیینی [و راهی] یافته‌ایم و ما از پیایشان راهسپریم».

بلکه بگو: ما موحدیم و مطیع و پیرو خدا و پیامبر اوییم... و جمعِ بسیارِ کسانی که نزد قبرها قربانی می‌کنند یا به خداوند شرک می‌ورزند تو را فریب ندهد و داستان‌هایی که درباره‌ی مردگانشان می‌سازند و نقل می‌کنند تو را تحت تاثیر قرار ندهد...

به ابوطالب عموی پیامبر جبنگر که چگونه پیامبر را یاری می‌داد و از او دفاع می‌کرد، اما با این وجود در حال کفر از دنیا رفت... پیامبر جفرمود: «تا وقتی از این کار نهی نشوم برایت استغفار می‌کنم...» آنگاه خداوند متعال چنین نازل کرد که:

﴿مَا كَانَ لِلنَّبِيِّ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن يَسۡتَغۡفِرُواْ لِلۡمُشۡرِكِينَ وَلَوۡ كَانُوٓاْ أُوْلِي قُرۡبَىٰ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمۡ أَنَّهُمۡ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِيمِ١١٣ [التوبة: ١١٣]

«بر پیامبر و کسانی که ایمان آورده‌اند سزاوار نیست که برای مشرکان پس از آنکه برایشان آشکار گردید که آنان اهل دوزخند، طلب آمرزش کنند هرچند خویشاوند [آنان] باشند».

بلکه آن بت‌شکن و بانی بیت الله الحرام، ابراهیم÷را ببین... کسی که در راه مولایش آزمایش شد و در راه خدا شکنجه دید... اما با این وجود نمی‌تواند در روز قیامت سودی به پدرش برساند چرا که پدرش در حال شرک از دنیا رفت...

به همه‌ی این‌ها توجه کن و به یاد داشته باش:

﴿يَوۡمَ يَفِرُّ ٱلۡمَرۡءُ مِنۡ أَخِيهِ٣٤ وَأُمِّهِۦ وَأَبِيهِ٣٥ وَصَٰحِبَتِهِۦ وَبَنِيهِ٣٦ لِكُلِّ ٱمۡرِيٕٖ مِّنۡهُمۡ يَوۡمَئِذٖ شَأۡنٞ يُغۡنِيهِ٣٧ [عبس: ٣٤-٣٧]

«روزی که انسان از برادرش می‌گریزد (۳۴) و [همچنین] از مادرش و پدرش (۳۵) و همسرش و فرزندانش (۳۶) در آن روز هر کسی از آنان را کاری است که او را به خود مشغول می‌کند».

﴿يَوۡمَ لَا يَنفَعُ مَالٞ وَلَا بَنُونَ٨٨ إِلَّا مَنۡ أَتَى ٱللَّهَ بِقَلۡبٖ سَلِيمٖ٨٩ [الشعراء: ٨٨-٨٩]

«روزی که مال و فرزندان سودی ندارد (۸۹) مگر کسی که دلی پاک به نزد الله آوَرَد».

از کسانی باش که به سوی حق باز می‌گردند... برای دیگران نصیحت‌گر و دلسوز، و به سوی توحید دعوتگر باش...

از خداوند برای همه هدایت می‌خواهم و خداوند متعال آگاه‌تر است و درود و سلام و برکات خداوند بر پیامبر خدا...

دکتر محمد العریفی

[٢] «دانشمندان و راهبان خود را به جای الله به خدایی گرفته‌اند..» توبه: ۳۱