کلید بهشت

از جمله وسائل شرک

از جمله وسائل شرک

آویزان کردن تعویذ و مهره و نوشته‌ها و دعاها به خود از ترس چشم زخم و دیگر اسباب، شرک است... حال اگر شخص اعتقاد داشته باشد این کارها تنها اسبابی برای رفع بلا یا دور کردن آن است، این کار، شرکِ اصغر خواهد بود، اما اگر اعتقاد داشته باشد این تعویذها در ذات خود بلا را دور می‌کند، چنین کاری شرک اکبر است، زیرا تعلق و امید به غیر خدا است و اعتقاد به این است که چیزی غیر از الله توانایی تصرف در جهان را دارد...

تمیمه (تعویذ) بر دو نوع است:

اینکه از قرآن باشد، مانند اینکه بر پارچه یا چرم یا قطعه‌ای طلا یا هر چیزی دیگر، آیاتی از قرآن را بنویسد که این جایز نیست، زیرا چنین کاری از پیامبر جو اصحاب وی روایت نشده و منجر به آویزان کردن چیزهای دیگر می‌شود...

نوع دوم تمیمه‌های حاوی نوشته‌هایی غیر از آیات قرآن است، مانند کسانی که نام‌های جنیان و علائم و رمزهای جادوگران را به خود آویزان می‌کنند که این از اسباب و وسائل شرک است...

ابن مسعودسمی‌گوید: «هر که تمیمه‌ای را از [گردن] انسانی باز کند مانند این است که برده‌ای را آزاد کرده باشد»...

پیامبر جمردی را دید که حلقه‌ای آهنی را در دست کرده است. به او گفت: «این چیست؟» گفت: از «واهنه» است. (یعنی از ترس بیماری)...

فرمود: «آن را بیندازد چرا که جز بر «وهن» (سستی) تو نمی‌افزاید و اگر در حالی بمیری که این بر دست توست رستگار نخواهی شد»...

همینطور ادعای علم غیب از جمله‌ی انواع شرک است، چرا که جز خداوند متعال کسی غیب را نمی‌داند. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿قُل لَّا يَعۡلَمُ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلۡغَيۡبَ إِلَّا ٱللَّهُۚ [النمل: ٦٥]

«بگو در آسمان‌ها و زمین، کسی جز الله غیب را نمی‌داند».

بنابراین هرگز امکان ندارد کسی غیب را بداند؛ نه فرشته‌ای مقرب و نه پیامبری مُرسَل... هیچ‌کس جز الله غیب را نمی‌داند...

مگر آنکه آن کس پیامبری باشد که خداوند به وی مقداری از امور غیب را وحی کند، چنان‌که خداوند نیرنگ‌های کفار و نشانه‌های قیامت و اینگونه مسائل را به پیامبرش جوحی نمود...

پس هر کس، به هر عنوان ـ مانند کف خوانی یا فال قهوه یا نظر به ستارگان یا پیشگویی و جادو ـ ادعای علم غیب کند دروغگو و کافر است...

اما آنچه از برخی دجالان و جادوگران رخ می‌دهد مانند پیدا شدن گمشده‌ها توسط آنان یا فهمیدن سبب برخی از بیماری‌ها به سبب استخدام جن و شیاطین است...

ممکن است برخی از اشخاص ضعیف الایمان به نزد ستاره‌شناسان بروند و درباره‌ی آینده و ازدواج خود از آنان بپرسند، که این حرام است، و هر که ادعای علم غیب کند یا سخن کسی که ادعای علم غیب دارد را تصدیق کند، کافر شده است...

همینطور مراجعه به فال‌های ماهیانه در روزنامه‌ها و مجلات یا تماس تلفنی با کسانی که ادعای شناخت غیب دارند یا پرسش از آنان، که همه‌ی این کارها حرام است...

از دیگر وسائل شرک، سحر و کهانت و پیشگویی است، چرا که سحر از بزرگترین گناهان است. پیامبر ما جمی‌فرماید: «از هفت گناه هلاک کننده بپرهیزید» گفتند: [آن‌ها] چه هستند؟ فرمود: «شرک به خداوند و جادوگری و...».

چرا که سحر مستلزم به خدمت گرفتن شیاطین و تقرب جستن به آنان با کارهایی است که دوست دارند تا به خدمت او درآیند، همینطور ادعای دانستن غیب که خود کفر و گمراهی است؛ برای همین است که خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَلَا يُفۡلِحُ ٱلسَّاحِرُ حَيۡثُ أَتَىٰ٦٩ [طه: ٦٩]

«و جادوگر هر جا که رود رستگار نمی‌شود».

حکم ساحر، قتل است، چنان‌که گروهی از صحابه چنین می‌کردند، اما امروزه در حق جادوگران سهل‌انگاری می‌شود و آن را هنر می‌دانند و برای آنان جشن‌ها و مسابقات برگزار می‌کنند و هزاران تماشاگر در نمایش آنان حاضر می‌شوند که این سهل‌انگاری در امر عقیده است، و چه زیباست کاری که ابوذر با یکی از جادوگران انجام داد...

یک بار ابوذر بر یکی از خلفا وارد شد که نزد وی جادوگری با شمشیر خود بازی می‌کرد و به مردم چنین وانمود می‌کرد که سر مردی را قطع می‌کند و سپس سر وی را به جایش باز می‌گرداند و او را زنده می‌کرد...

ابوذر روز بعد دوباره به همان مجلس رفت در حالی که ردایی پوشیده بود و شمشیر خود را زیر آن پنهان کرده بود... سپس بر خلیفه وارد شد و دید همان ساحر در حال نمایش با شمشیر است... و در برابر مردم جادوگری می‌کند و مردم از کار وی در شگفتند! پس ناگهان شمشیر خود را بیرون آورد و بر گردن ساحر فرود آورد و سرش را از تن جدا کرد...

ساحر به زمین افتاد... سپس ابوذر گفت: شنیدم رسول خدا جمی‌فرمود: «حد جادوگر، یک ضربه‌ی شمشیر است» آنگاه رو به جنازه‌ی ساحر کرد و گفت: حالا خودت را زنده کن! خودت را زنده کن!

همچنین پیامبر خدا جمی‌فرماید: «هر که نزد پیشگویی آمد و سخن او را تصدیق نمود به آنچه بر محمد نازل شده کفر ورزیده است».

چیزی که باید درباره‌اش هشدار داد این است که جادوگران و کاهنان و پیشگویان گاه خود را در ظاهر انسانی صالح و اهل دین جا می‌زنند و بیماران خود را دستور می‌دهند که برای غیر خدا ذبح کنند، که مثلا گوسفندی را با فلان اوصاف ذبح کنند یا مرغی را سر ببرند...

و گاه به نام دعایی که در گردن بیاویزند یا در خانه‌های خود آویزان کنند، برای آنان طلسم‌های شرک آمیز یا تعویذهای شیطانی می‌نویسند...

برخی از این جادوگران خود را در نقش اولیاء الله که دارای کرامات و خوارق عادات هستند نشان می‌دهند، مثلا خود را با شمشیر می‌زنند یا زیر چرخ اتوموبیل می‌خوابند و آسیبی نمی‌بینند... و از این نوع کارها که در حقیقت جادو و از عمل شیطان است کهبه دست این جادوگران انجام می‌دهد و این شیاطین با یاد خداوند می‌گریزند...

مانند داستانی که یکی از دوستان برایم تعریف کرد... وی می‌گفت: در یکی از سفرهایم به یک سیرک رفتم...

در حالی که نمایش آنان را تماشا می‌کردم زنی وارد صحنه شد و با توانایی عجیبی بر روی طناب راه رفت سپس به روی دیواری پرید و طوری بر آن بالا رفت که انگار مگس است! مردم از دیدن کار او بسیار تعجب کردند...

با خود گفتم ممکن نیست کارهایی که او می‌کند صرفا حرکات آکروباتیک باشد... درست است من گناهکارم اما موحد هستم و چنین چیزی را نمی‌پسندم... در حیرت بودم که چه کنم؟

تا اینکه یادم آمد در یکی از خطبه‌های جمعه که درباره‌ی جادو و جادوگران بود، خطیب می‌گفت جادوگران از شیاطین کمک می‌گیرند و شیاطین با ذکر خداوند نیرنگشان باطل می‌شود و قدرت خود را از دست می‌دهند...

از صندلی خودم بلند شدم و به سمت سکو رفتم... مردم که شگفت‌زده بودند دست می‌زدند و فکر می‌کردند من از شدت هیجان دارم به او نزدیک می‌شوم...

وقتی به سکو رسیدم و به او نزدیک شدم نگاهم را به او دوختم و شروع به خواندن آیة الکرسی کردم: ﴿ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَيُّ ٱلۡقَيُّومُۚ لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَةٞ وَلَا نَوۡمٞۚ ... [البقرة: ٢٥٥]

ناگهان آن زن شروع به لرزیدن کرد... به خدا قسم هنوز آیه را به پایان نرسانده بودم که به زمین افتاد و حالت تشنج به او دست داد... مردم ترسیدند و از جاهای خود بلند شدند و او را به بیمارستان بردند...

راست می‌گوید خداوندکه:

﴿إِنَّ كَيۡدَ ٱلشَّيۡطَٰنِ كَانَ ضَعِيفًا٧٦ [النساء: ٧٦]

«همانا نیرنگ شیطان ضعیف است».

و می‌فرماید:

﴿وَمَكَرُواْ وَمَكَرَ ٱللَّهُۖ وَٱللَّهُ خَيۡرُ ٱلۡمَٰكِرِينَ٥٤ [آل عمران: ٥٤]

«و مکر آوردند و الله نیز تدبیر نمود و الله بهترین تدبیر کنندگان است».

از دیگر عوامل شرک، بزرگ داشتن تمثال‌ها و بناهای یادبود است...

تمثال به مجسمه‌هایی می‌گویند که به شکل انسان یا حیوان ساخته می‌شوند و بناهای یادبود نیز مجسمه‌هایی هستند که به شکل رهبران و بزرگان در میدان‌ها یا پارک‌ها و اماکن عمومی نصب می‌شوند، و در زمین شرکی صورت نگرفته مگر به سبب همین مجسمه‌ها...

آیا نمی‌بینید که قوم نوح وقتی مجسمه‌هایی را به شکل مردان [صالح] ساختند، مدت زمانی نگذشت تا آنکه آن مجسمه‌ها را همراه با خداوند عبادت کردند؟

برای همین است که رسول خدا جاز ساختن مجسمه‌ها و کشیدن تصاویر [موجودات روح‌دار] نهی کرده است، چرا که این این‌ها عواملی هستند که به شرک منجر می‌شوند...

حتی رسول خدا جتصویرگران را نفرین نموده و خبر داده که آنان شدیدترین عذاب را در روز قیامت خواهند داشت، و امر به از بین بردن تصاویر داده و فرموده است که فرشتگان وارد خانه‌ای که در آن تصویر وجود داشته باشد، نمی‌شوند...

از دیگر عوامل منجر به شرک، توسل نامشروع است: مانند توسل به مقام پیامبر جیا به ذات آفریدگان یا حق آنان... بنابراین جایز نیست انسان در دعای خود بگوید: خداوندا من با توسل به جاه پیامبر از تو چنین می‌خواهم... یا به حق فلان کس، یا به روح فلان میت... هیچکدام از این توسل‌ها جایز نیست، بلکه توسل جایز، توسل انسان به نام‌ها و صفات خداوند است، مثل اینکه بگوید: ای رحیم، مرا مورد رحمت خود قرار ده، یا بگوید: ای غفور، مرا بیامرز...

همینطور توسل به خداوند با ایمان و اعمال صالح، جایز است؛ مثل اینکه بگوید: خداوندا به سبب ایمانی که دارم و پیامبرانت را تصدیق کرده‌ام مرا بهشتی بگردان...

همچنین توسل به دعای صالحان؛ مثلا از بنده‌ی صالحی که در قید حیات است بخواهد تا برای او از خداوند چیزی بخواهد، چرا که دعای مسلمان برای برادرش در غیاب او مستجاب است، اما در خواست از میت نزد قبر وی جایز نیست، زیرا همه‌ی مواردی که ذکر شد از حقوق خاص خداوند است و صرف آن برای غیر وی شایسته نیست...

از جلمه‌ی ایمان به خداوند، اعتقاد به این حقیقت است که وی پروردگارِ همه چیز است و تنها او مستحق عبادت است... و او دارای نام‌های نیک و صفات والا است:

﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ١١ [الشورى: ١١]

«چیزی مانند او نیست و او شنوا و بینا است».

و او هر گاه بخواهد هر سخنی را هر گونه که بخواهد می‌گوید... و او با ذات و صفات خود بر بندگان عالی و بلند است... بر عرش خود مستوی است و از حال بندگانش آگاه است، سخنانشان را می‌شنود و کارهایشان را می‌بیند...

و ایمان داریم که مومنان پروردگار خود را در روز قیامت می‌بینند... خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وُجُوهٞ يَوۡمَئِذٖ نَّاضِرَةٌ٢٢ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٞ٢٣ [القيامة: ٢٢-٢٣]

«در آن روز چهره‌هایی شاداب و مسرور است (۲۲) و به پروردگارش می‌نگرد».

همینطور ایمان به ملائکه و کتاب‌های آسمانی؛ یعنی باور به اینکه خداوند قرآن را بر محمد و تورات را بر موسی و انجیل را بر عیسی و زبور را بر داوود ـ ـ نازل نمود که همه کلام خداوند هستند...

و ایمان به پیامبران، که بسیارند و خداوند برخی را برای ما نام برده و برخی دیگر را نام نبرده است. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلٗا مِّن قَبۡلِكَ مِنۡهُم مَّن قَصَصۡنَا عَلَيۡكَ وَمِنۡهُم مَّن لَّمۡ نَقۡصُصۡ عَلَيۡكَۗ [غافر: ٧٨]

«و بی‌شک پیش از تو پیامبرانی را فرستادیم؛ برخی از آنان [ماجرایشان] را بر تو حکایت کرده‌ایم و برخی از آنان را بر تو حکایت نکرده‌ایم...»

و ایمان به آخرت...

یعنی آنکه در گام نخست به عذاب و نعیم قبر ایمان داشته باشی چرا که این ایمان با کتاب و سنت ثابت است...

خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَحَاقَ بِ‍َٔالِ فِرۡعَوۡنَ سُوٓءُ ٱلۡعَذَابِ٤٥ ٱلنَّارُ يُعۡرَضُونَ عَلَيۡهَا غُدُوّٗا وَعَشِيّٗاۚ وَيَوۡمَ تَقُومُ ٱلسَّاعَةُ أَدۡخِلُوٓاْ ءَالَ فِرۡعَوۡنَ أَشَدَّ ٱلۡعَذَابِ٤٦ [غافر: ٤٥-٤٦]

«و فرعونیان را عذاب سخت فرو گرفت (۴۵) صبح و شام بر آتش عرضه می‌شوند و روزی که قیامت برپا شود [ندا می‌آید که] آل فرعون را در سخت‌ترین عذاب درآورید».

همچنین خداوند متعال درباره‌ی منافقان می‌فرماید:

﴿سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيۡنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَىٰ عَذَابٍ عَظِيمٖ١٠١ [التوبة: ١٠١]

«به زودی آنان را دو بار عذاب می‌کنیم، سپس به عذابی بزرگ باز گردانده می‌شوند».

ابن مسعود و دیگران در تفسیر این آیه می‌گویند: عذاب اول در دنیا و عذاب دوم در قبر است، سپس به عذاب بزرگ در آتش جهنم باز گردانده می‌شوند...

اما احادیثی که درباره‌ی اثبات عذاب و نعیم قبر وارد شده بسیار است و حتی ابن قیم و دیگران به متواتر بودن آن تصریح کرده‌اند... در سنت بیش از پنجاه حدیث در این باره وارد شده است، از جمله در صحیحین بخاری و مسلم روایت است که پیامبر جاز کنار دو قبر گذشت، پس فرمود: «بی‌شک آن دو عذاب می‌شوند و برای کار بزرگی عذاب نمی‌شوند؛ یکی از آن دو خود را از ادرارش پاک نمی‌داشت و دیگری سخن‌چینی می‌کرد...».

همینطور در صحیحین روایت است که رسول خدا جدر دعای خود می‌فرمود: «خداوندا از عذاب قبر به تو پناه می‌برم...»

از جمله‌ی ایمان به آخرت، ایمان به رستاخیز و زنده شدن مردگان هنگام دمیده شدن در شیپور است... آنگاه لخت و پابرهنه و ختنه نشده از قبرهای خود برمی‌خیزند، چنان‌که خداوند متعال می‌فرماید:

﴿ثُمَّ إِنَّكُم بَعۡدَ ذَٰلِكَ لَمَيِّتُونَ١٥ ثُمَّ إِنَّكُمۡ يَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ تُبۡعَثُونَ١٦ [المؤمنون: ١٥-١٦]

«سپس شما [پس از آن] خواهید مرد (۱۵) آنگاه شما در روز قیامت برانگیخته خواهید شد».

و ایمان به حساب و جزا و بهشت و جهنم...

همینطور اعتقاد به نشانه‌های کوچک و بزرگ قیامت مانند خروج دجال و نزول عیسی÷از آسمان و طلوع خورشید از مغرب و خروج دابة الارض از جایگاهش و دیگر نشانه‌ها...

همچنین به شفاعت و حوض و ترازو و دیدن خداوند متعال و دیگر امور آخرت ایمان داریم...

باور به تقدیر ـ خیر و شر آن ـ جزو ایمان است، که [هر چه رخ می‌دهد] مقدر و نوشته شده از سوی خداوند است...

***