حکمت و اهداف حج

هدف اول: به دست آوردن محبت الله سبحانه و تعالی

هدف اول: به دست آوردن محبت الله سبحانه و تعالی

خداوند متعال می‌فرماید: ﴿قُلۡ إِن كَانَ ءَابَآؤُكُمۡ وَأَبۡنَآؤُكُمۡ وَإِخۡوَٰنُكُمۡ وَأَزۡوَٰجُكُمۡ وَعَشِيرَتُكُمۡ وَأَمۡوَٰلٌ ٱقۡتَرَفۡتُمُوهَا وَتِجَٰرَةٞ تَخۡشَوۡنَ كَسَادَهَا وَمَسَٰكِنُ تَرۡضَوۡنَهَآ أَحَبَّ إِلَيۡكُم مِّنَ ٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَجِهَادٖ فِي سَبِيلِهِۦ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّىٰ يَأۡتِيَ ٱللَّهُ بِأَمۡرِهِۦۗ وَٱللَّهُ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلۡفَٰسِقِينَ ٢٤[التوبة: ٢٤].

«بگو: اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و خویشان و اموالى که به چنگ آورده‏اید و تجارتى که از بى رونقى‏اش ترس دارید و خانه‏هاى مورد علاقه شما، در نظر شما از خدا و رسولش و تلاش در راهش، دوست داشتنى‏تر است، چشم به راه باشید تا خدا فرمان خویش را [در میان] آورد؛ و خدا منحرفان را هدایت نخواهد کرد».

برادر و خواهر حج کننده:

بیاندیش که تو نمی‌توانی حج را به جای آوری مگر اینکه از هر محبوبی در زندگی‌ات جدا شوی، نمی‌توانی حج کنی مگر اینکه سرزمین و وطنی که آن را دوست داری و بدان منسوب هستی را رها کنی و همسر دلسوز و کودکان دلبند و خانه‌ای که در آن ساکن هستی و شهری که در آن رشد یافته‌ای و شغل و مزرعه و ماشین و قبیله‌ای که به آن منسوب هستی را ترک کنی.

تمام این امور دوست داشتنی را رها می‌کنی در حالی که نمی‌دانی آیا دوباره نزدشان باز می‌گردی یا نه و هنگامی که این دوست داشتنی‌ها را رها کرده و به سوی سرزمینی حاصلخیز و سرسبز و خوش‌ آب و هوا و محل سیاحت نمی‌روی بلکه به سرزمینی بی‌کشت و زرع و بسیار گرم و شلوغ خواهی رفت.

اگر با محبوبانت به آنجا بروی باید به خاطر به دست آوردن اخلاص و محبت خالصانه برای الله آنها را رها کنی.

اگر همسر مهربان و لباس‌های گرانبها و عطرهای خوشبو همراه تو هستند، همین که احرام بستی همگی برایت حرام می‌شوند.

حتی در مکه محبوب‌های بزرگ دیگری هستند مانند مسجد الحرام و کعبهٔ مشرفه و حجر الأسود و مقام ابراهیم و چاه زمزم و زمین حرم؛ تمام اینها دوست داشتنی و محبوب‌اند.

و شاید یکی از اهداف در اینجا ـ‌ الله اعلم ـ‌ آزمایش و امتحان بنده است، که اگر الله نزد وی محبوب‌تر از این امور دوست داشتنی است باید همگی را رها کرده و حتی از زمین حرم نیز به خاطر تسلیم فرمان و حکم الله سبحان شدن خارج شود و در روزهای حج به عرفه ـ که خارج از حدود حرم است ـ برود، آنجایی که زمینش از هر محبوبی خالی است پس محبوبی جز الله یکتا سبحانه و تعالی نمی‌ماند،‌ و بیانگر این است که الله سبحانه و تعالی نزد وی محبوب‌تر از تمام اینهاست و این نشانهٔ صدق و محبت خالصانه نسبت به الله در گفتار و کردار است.

پرسش: آیا در منابع صحیح ثابت شده که پاها و بدن مبارک و پاک پیامبر صزمین عرفه را لمس کرده باشد؟

در بسیاری از مصادر و منابع صحیح که روش حج پیامبر ص‌ را با جزئیات گردآوری کرده‌اند جستجو کردم ولی هیچ دلیل یا قرینه‌ای را که نشان دهد بدن شریف پیامبر صبا زمین عرفه تماس داشته است را نیافتم بلکه قرینه‌ّها بیانگر این است که عدم تماس بدن پیامبر صبا زمین عرفه هدفمند بوده است و حکمی تعبدی ویژهٔ او می‌باشد و از این نشانه‌ها فرمان‌ّهایی است که خداوند متعال در اثنای حرکت پیامبر ص‌به عرفه به وی داده که شایستگی تفکر و اندیشه را دارد.

خداوند متعال به فرستاده‌اش صفرمان می‌دهد که پیش از رسیدن به مرز عرفه، چند متر قبل از آن بایستد یعنی در وادی عرنه،‌ پس خارج از عرفه، بخورد و بیاشامد و استراحت نموده و وضو بگیرد، سپس هنگامی که خورشید زوال کرد پیامبر ص‌به یارانش ـ‌رضوان الله علیهم ـ‌فرمان داد که یک یا دو متر وارد زمین عرفه شوند و خودش یک یا دومتر در خارج از عرفه ایستاده و خطبه خوانده و برایشان نماز بخواند در حالی که خارج از عرفه بود و یارانش درون عرفه،‌سپس هنگامی که خطبه‌ و نمازش را به پایان رساند، در حالی سوار شترش شد که خارج از عرفه بود سپس با شترش وارد عرفه شد و تا زمانی که خورشید غروب کرد از شترش پایین نیامد چنانکه بسیاری از نصوص صراحتا این را می‌گویند، پس در حالی از عرفه خارج شد که پاهای شریفش هرگز زمین عرفه را در حجة الوداع لمس نکرد، و این امری از الله سبحان به وی و ویژهٔ او بود. والله اعلم.

پرسش: چرا پاهای مبارک پیامبر ص‌ در حجة الوداع زمین عرفه را لمس نکرد؟

معلوم است که قطعا رسول الله صنزد هر مؤمنی محبوب است، و آثار او نیز محبوب است بلکه مردم بسیار در جستجوی آن هستند و یقینا الله اراده نمود که در زمین عرفه اثر هیچ محبوبی غیر از خودش نباشد حتی اگر آن اثر، آثار رسول الله ص‌ باشد.

بنابراین شاید حکمت این امر ـ‌ والله اعلم ـ این باشد که اگر اثری از رسول الله ص‌ در عرفه باقی می‌ماند شاید برخی از مردم به آن دلبستگی یافته و به جای محبت الله متعال در آن روز بزرگ مشغولش شده و قلب‌ها به جای محبت پروردگار سبحان به محبت بنده متوجه می‌شود.

و چرا که نه!! در حالی که می‌ٔدانیم بیشترین سببی که بشریت به خاطرش گمراه‌ شده‌اند افراط در محبت به نیکوکاران و آثار آنها است.

آیا اولین شرکی که در زمان نوح ÷در زمین به وجود آمد سبب آن افراط در محبت به نیکوکاران و آثار آن نبود؟!!

آیا مسیحیان به خاطر افراط در محبت عیسی ÷گمراه نشدند؟

همچین روافض، آیا به خاطر غلو و افراط در محبت علی و حسین ـ‌ رضوان الله علیهم ـ و دیگران، گمراه نگشتند؟!!

آنها همانند محبت الله آنها را دوست داشتند پس به همین خاطر هلاک شدند.

پس خداوند اینگونه برای حاجیان اراده نمود که در برابرشان اثری از محبوبی جز الله سبحانه و تعالی نباشد تا مبادا دلهایشان به آن مشغول شود.

گاه انسان در محبتش به الله آزمایش می‌شود به این صورت که امری دوست داشتنی بر وی عرضه می‌شود در حالی که بسیار به آن نیازمند است ولی الله او را از آن باز داشته و برای امتحان و آزمایش آن را بر وی حرام می‌گرداند تا آشکار شود که آیا الله نزدش محبوب‌تر است یا آن محبوب؛ صحابه ـ رضوان الله علیهم ـ در زمان گرسنگی و فقر احرام به حج می‌بندند و همینکه وارد احرام شدند، الله به شکار محبوبشان فرمان می‌دهد که بر خلاف عادتش به آنها نزیدک شود پس شکارِ آن، آزمایش و امتحانی برای آنها می‌شود چنانکه الله متعال می‌فرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَيَبۡلُوَنَّكُمُ ٱللَّهُ بِشَيۡءٖ مِّنَ ٱلصَّيۡدِ تَنَالُهُۥٓ أَيۡدِيكُمۡ وَرِمَاحُكُمۡ لِيَعۡلَمَ ٱللَّهُ مَن يَخَافُهُۥ بِٱلۡغَيۡبِۚ فَمَنِ ٱعۡتَدَىٰ بَعۡدَ ذَٰلِكَ فَلَهُۥ عَذَابٌ أَلِيمٞ[المائ‍دة: ٩٤] «اى ایمان آوردگان، خدا شما را [در حال احرام] به شکارى که در دسترس شما و تیررس شماست مى‏آزماید، تا بداند چه کسى در خلوت از [نافرمانى] او مى‏ترسد؛ و هرکه بعد از این، تجاوز کند، عذابى دردناک [در انتظار] دارد».

پس صحابه شتوحید محبت را چه باشکوه به نمایش می‌گذارند آنگاه که این شکار را به خاطر بندگی الله سبحان و با وجود نیاز شدیدشان به آن رها می‌کنند بی‌آنکه هیچ مراقب و مسئولی جز الله بر آنها نظارت داشته باشد.

و آزمایش محبت هنگام طواف و سنگ زدن به ستون‌ها بسیار سخت می‌شود، پس از آنکه شخص حج کننده از محبوب‌ّهای حلالش مانند همسر و خوشبویی و شکار دست می‌کشد امتحان با محبوب‌هایی که در اصل حرام هستند فرا می‌رسد و آن امتحان مردان با زنان و زنان با مردان نامحرم است.

با وجود اینکه می‌شد برخی از ستون‌ها به زنان و برخی به مردان اختصاص می‌یافت و طواف و سنگ زدن به ستون‌ها یک روز برای مردان و روزی دیگر برای زنان مشخص می‌شد یا اینکه زنان از طواف و سنگ زدن معاف می‌شدند به خاطر وجود مردان، یا اینکه سنگ‌زدن به کوهی بزرگ بود به جای ستونی کوچک تا اینکه مردم تجمع نکنند.

اما شرع ـ والله اعلم ـ‌ طواف و سنگ زدن را به همان صورت همیشگی باقی گذاشت و چه بسا ازدحام سبب شود که زن‌ها در مکان‌های تنگ به مردها نزدیک شوند تا اینکه امتحان و آزمایش کامل شود که آیا الله نزد شما محبوب‌تر است یا زن‌ّها؟

پس می‌بینی که مؤمن راستین که محبت الله دلش را مشغول ساخته با وجود ازدحام شدید و نبود مراقبی از میان بشر، خودداری و پرهیز کرده و تا جایی که می‌تواند از الله پروا می‌کند تنها به خاطر اینکه الله نزد وی محبوب‌‌ترین است و بویژه که به یاد می‌آورد، ابراهیم ـ ÷ـ‌ درجهٔ خلیل بودن را زمانی به دست آورد که در مکان ستون‌ّها در مورد پسرش اسماعیل ـ ÷ـ آزمایش شد و پس از اینکه سال‌ّهای دراز با عقیم بودن آزمایش شده پس از اینکه فرزند دار شد با رها کردن او و مادرش در سرزمینی بی‌آب و علف امتحان شده و به شام سفر نمود سپس امتحان او سخت‌تر شده و فرمان داده شد به سویشان بازگردد سپس پس از شادمانی از دیدار تنها پسرش فرمان داده شد تا او را ذبح کند پس به مکان این ستون‌ها آمده تا امر الله اجرا کند پس سه بار شیطان نزد او می‌آید تا وی را برای دست برداشتن از این کار وسوسه کند ولی از ابراهیم جز پاسخی محکم و پرتاب سنگ و تکرار الله اکبر و اینکه الله از هر محبوبی بزرگ‌تر است، دریافت نمی‌کند ... الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر.

پرسش: چرا مکه در سرزمینی ناحاصلخیز است؟

اگر حج به سرزمینی حاصلخیر و سرسبز و پر آب بود شاید نیت نزد برخی از حجاج دچار مشکل می‌شد که آیا به خاطر عبادتی خالصانه به حج آمده‌اند یا هدفشان جویبارها و سرسبزی‌ها و زیبایی‌های طبیعت بوده است؟

در اینجا حکمتی دیگر وجود دارد ـ والله اعلم ـ .. اگر مکهٔ مکرمه دو ویژگی داشت:

اول: اینکه دلها به سویش تمایل دارند

دوم: اینکه سرسبز بوده و دارای جویبارها است چه بسا مردم به سویش هجوم آورده و فرصتی برای دیگران باقی نمی‌گذاشتند.

ولی از رحمت الله این است که دلهایی هوای آن را کرده سپس آمده و آنجا را سرزمینی خشک می‌یابند که خالی از سختی نیست پس عبادتشان را به جای آورده سپس بار سفر بسته و مجال را برای دیگران باز می‌کنند.

و در پایان سخنم دربارهٔ محقق ساختن توحید محبت، می‌گویم:

«همانا الله سبحانه و تعالی نمی‌پذیرد که محبتش در دل بنده با هیچ محبوبی برابر باشد چه رسد به اینکه محبت مخلوق بیشتر از محبت الله سبحان باشد» و این توحید محبت است.

پس هرگاه این هدف بزرگ را دریافتی دعایت در حج اجرای این هدف و لوازمش و از بین بردن موانع آن باشد پس اگر تو را اجابت نمود گوارایت باد.