روش امامان و اهل بیت همان روش قرآن است
من با برخی از شیعهها که با آنان زیستهام، در بارۀ بعضی آیههای قرآن، خصوصاً در موضوع صحابه، گفتگوهایی داشتهام.
اما قبل از این که برخی از این گفتگوها را برای شما نقل کنم، میگویم که: بدون تردید روش درست و حق، روش قرآن کریم است و امامان اهل بیت، بر روش قرآن عمل مینمودند.
نباید فراموش کنیم که بر امامان اهل بیتشبسیار دروغ گفته شده، همان گونه که بر جدشان، رسول اللهصنیز دروغ گفته شده، و پیروی از اهل بیت به این معنا نیست که این روایات دروغین را بپذیریم، بلکه به این معنا است که روایات صحیح را بشناسیم، و آنگاه میتوانیم از آنان پیروی کنیم...، و هر کس از قرآن و سنت پاکیزۀ رسول اللهصپیروی کند، در واقع به همان راهی رفته است که امامان اهل بیتشرفتهاند، زیرا دین کامل گشته و نیازی نیست که کسی چیزی دیگر به آن بیفزاید.
امام جعفر صادق/نیز به همین مطلب اشاره میکند، آنجا که میفرماید: «از خدا بترسید و آنچه از ما نقل میشود و مخالف کلام پروردگارمان و مخالف سنت پیامبرمانصاست،نپذیرید، زیرا هر گاه ما حدیثی باز گو میکنیم، میگوییم: «خداوندﻷمیفرماید، رسول اللهصفرمودند»[۱۳] .
و نیز میگوید: «هر حدیثی که به ما نسبت داده میشود نپذیرید، مگر آن که با قرآن و سنت موافق باشد»[۱۴] .
پس امامان اهل بیت توصیه نموداند که فقط آن دسته از احادیث منسوب به آنان پذیرفته شود که، با قرآن و سنت رسول اللهصموافق باشد، اما واقعاً شگفت آور است که برخی برعکس عمل میکنند و تنها آن آیات و احادیث پیامبرصرا میپذیرند که با دروغهای منسوب به امامان رحمهم الله موافق باشد.
خواننده گرامی: ما نمیخواهیم همچون آن مسیحی عمل کنیم، و سخنانی بی اساس را به امامان اهل بیت نسبت دهیم و سپس مردم را متهم کنیم که از روش اهل بیت پیروی نمیکنند، روشی که در واقع صد در صد با روش اهل بیت رحمهم الله منافات دارد.
کسانی که ادعای پیروی از روش اهل بیت را دارند، دهها فرقه هستند و هر فرقهای خود را بر حق و دیگران را بر باطل میداند، میبینیم که آنان، هر چه دلشان بخواهد به امام علیسو امام جعفر/و دیگران، نسبت میدهند و سپس از مردم میخواهند که از آنان پیروی کنند.
میگویم: لازم است که ابتدا روش اهل بیت را صادقانه و بی غرض بشناسیم تا بینش و داوری ما بر اساسی صحیح و استوار باشد.
نخستین گفتگو
درواقع گفتگوهایی که با شیعه داشتهام، بسیار زیاد است، یکی از نخستین گفتگوهایم با یک شیعه در بارۀ آیاتی بود که در قرآن کریم صحابه را میستاید و همچنین آیاتی که در بارۀ منافقان نازل گشته است، در یکی از جلسات به این آیه استدلال نمودم که خداوند میفرماید:
﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِۚ وَمَثَلُهُمۡ فِي ٱلۡإِنجِيلِ كَزَرۡعٍ أَخۡرَجَ شَطَۡٔهُۥ فََٔازَرَهُۥ فَٱسۡتَغۡلَظَ فَٱسۡتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِۦ يُعۡجِبُ ٱلزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ ٱلۡكُفَّارَۗ وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِنۡهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمَۢا ٢٩﴾[الفتح: ۲۹] .
«محمد رسولِ خداست و کسانی که همراه اویند بر کافران سخت گیر و در میان خود مهربانند، آنان را در حال رکوع و سجده میبینی که از خداوند فضل و خشنودی میجویند، نشانة(درستکاری) آنان از اثر سجده در چهرههایشان پیداست، این وصف آنان در تورات و وصفشان در انجیل مانند کشتی است که جوانهاش را برآوَرد آنگاه آن را تنومند ساخت آنگاه ستبر شد، بر ساقههایش ایستاد، کشاورزان را شگفت زده میسازد تا از (دیدن) آنان کافران را به خشم آورد خداوند به کسانی از آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند آمرزش و پاداشی بزرگ وعده داده است».
گفتم این آیه از عظیمترین آیاتی است که صحابه را میستاید و یکی از واضح ترین دلایل اعجاز قرآن و عظمت پروردگار و وسعت علم اوست.
یکی از شیعهها بلا فاصله گفت: این آیه هیچ دلالتی بر فضل صحابه ندارد.
گفتم: چگونه؟!.
گفت: زیرا خداوند در آخر آیه میفرماید: ﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِنۡهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِيمَۢا﴾
﴿مِنۡهُم﴾که در آیه آمده به معنای «برخی از آنان» است «و همۀ صحابه مراد نیستند» گفتم: اولا: این که «من» را فقط برای تبعیض حصر میکنی، سخنی است بدون دلیل و مدرک.
ثانیا: سخن تو زمانی ممکن است که ابتدای آیه را حذف کنیم و آیه فقط در بارۀ کسانی سخن میگفت که ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام دهند و این که مثالشان در تورات و انجیل چنین است، یعنی قبل از این که خلق شوند، و اگر مراد خداوند فقط بعضی از آنان بود، واضح و آشکارا بیان مینمود، خداوند میفرماید: ﴿أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِ﴾.
خداوند میفرماید: ﴿ٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ﴾«آنهایی که همراه اویند». و در پی آن صفاتشان را این گونه ذکر نمود: ﴿أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗا﴾.
آیا معنایش این است که خداوند به بعضی از آنان وعدۀ مغفرت و پاداشی بزرگ داده و بعضی دیگر را وعده نداده است، آیه را از ابتدا بخوان و در آن تدبر کن.
پس آنانی که خداوند آنان را چنین میستاید که دائماً در حال عبادتند و خواستار فضل و رضایت او هستند، بدون تردید آنها ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام داده اند بنا براین معنای (من) در این آیه از دو حال، خالی نیست.
یا اینکه «من» برای بیان جنس است، یعنی این که خداوند جنس صحابه را که ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام داده اند، به مغفرت و پاداشی بزرگ مژده داده است، مانند آیۀ دیگر که میفرماید: ﴿فَٱجۡتَنِبُواْ ٱلرِّجۡسَ مِنَ ٱلۡأَوۡثَٰنِ﴾[الحج: ۳۰] .
«پس از پلیدی بتان اجتناب کنید».
معنایش این است که از جنس این بتها بپرهیزید نه اینکه از بتهایی که پلیدند بپرهیزید و از باقی نپرهیزید، این مطلب را هم علمای اهل سنت و هم علمای شیعه ذکر کردهاند[۱۵] .
احتمال دوم این که «من» مؤکده است، یعنی این که خداوند کسانی را که ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند و بخصوص صحابه را به مغفرت و پاداش بزرگی مژده داده است، همان گونه که در آیهای میفرماید: ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٞ وَرَحۡمَةٞ﴾[الإسراء: ۸۲] .
«و از قرآن آنچه را که شفا بخش و رحمت برای مومنان است فرو میفرستیم».
معنای ﴿مِنَ ٱلۡقُرۡءَانِ﴾این نیست که بخشی از آیات قرآن شفا و رحمت است و بخشی دیگر چنین نیست، بلکه «من» برای تأکید است و من در آیۀ قبلی نیز چنین است[۱۶] .
گفت: این درست است، اما آیه بر فضل آن دسته از صحابه دلالت دارد که دارای این صفات باشند یعنی بر کافران شدید و با همدیگر مهربان باشند و همه صحابه این گونه نبودند.
گفتم: من پاسخم را در دو نکته خلاصه میکنم:
اول: این که، آنهایی که «من» را تبعیضی میگویند، به این خاطر است که میدانند که این آیه تمامی صحابهای را که همراه حضرت پیامبرصبودهاند، شامل میشود، و آنها همان کسانی هستند که غزوه بدر، احد، خندق، تبوک و غیره، همراه با ایشان جهاد کردند، و پذیرفتن این مطالب برای آن افراد سخت است، وبه این جهت کوشیدهاند که «من» را تبعیضی قرار دهند، در صورتی که این (برای بیان تبعیض بودن«من») طعن و ایرادی است در ابتدای آیه و وصفی که خداوند متعال در تورات و انجیل از صحابهشبیان نموده است، زیرا خداوند آنجا هیچ کسی را (از این وصف) مستثنی نکرده است.
دوم: این که برای هیچ مسلمانی جایز نیست که به سبب داستانها و افسانههای دروغینی که در کودکی شنیده، جاهلانه و با هوای نفس بر قرآن حکم کند، مدح و ستایش عطرآگین صحابه از جانب خداوند گواه بر این است که چنین داستانهایی دروغ و ساختگیند و کم و زیاد و تحریف شدهاند، اما متأسفانه برخی از مسلمانان ساده لوح آن را پذیرفتهاند و به سبب آن با صحابه بغض و دشمنی دارند.
بنابراین، واقعیتی که با ید پذیرفت این است که ستایش صحابه توسط خداوند متعال در تورات و انجیل و توصیف آنان به برترین و والاترین صفات دلیل و گواه بر این است که آنان صلاحیت و لیاقت مژدههایی را که خداوند به آنان داده، داشتهاند.
به این حدیث که در کتب شیعه روایت شده، بیندیش:
«عن ابن عباسش قال: سأل قوم النبيج فيمن نزلت هذه الآيه: ﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَأَجۡرٌ عَظِيمٞ ٩﴾ [المائدة: ۹] . قال: إذا كان يوم القيامه عقدلواء من نور ابيض ونادي مناد: ليقم سيد الـمومنين ومعه الذين آمنو فقد بعث محمد، فيقوم علي بن ابيطالب فيعطي الله اللواء من النور الأبيض بيده، تحته جميع السابقين الاولين من الـمهاجرين والأنصار، لا يخالطهم غيرهم حتى يجلس علي منبر من نور رب العزة ويعرض الجميع عليه رجلاً رجلاً فيعطي اجره ونوره فإدا أتى على آخرهم قيل لهم: قد عرفتم موضعكم ومنازلكم من الجنة، انّ ربكم يقول لكم مغفرة وأجر عظيم- يعني الجنة- فيقوم علي بن ابيطالب والقوم تحت لوائه معهم حتي يدخل الجنة، ثم يرجع الي منبر فلا يزال يعرض عليه جميع المؤمنين فيأخذ نصيبة منهم الي الجنة وينزل اقواماً الي النار فذاك قوله تعالى: ﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦٓ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصِّدِّيقُونَۖ وَٱلشُّهَدَآءُ عِندَ رَبِّهِمۡ لَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ وَنُورُهُمۡ﴾ [الحدید: ۱۹] . يعني للسابقين الأولين والـمؤمنين وأهل الولاية، ﴿وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ بَِٔايَٰتِنَآ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِيمِ﴾ [الحدید: ۱۹] . قالو: يعني بالولاية بحق علي، وحق على الواجب على العالـمين»[۱۷] .
«حضرت ابن عباسبمیگوید: مردمانی از حضرت پیامبرصپرسیدند که آیهی: ﴿وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ لَهُم مَّغۡفِرَةٞ وَأَجۡرٌ عَظِيمٞ ٩﴾ [المائدة: ۹] . درباره چه کسی نازل شده است، ایشان در پاسخ فرمودند: «هر گاه قیامت برپا شود، پرچمی از نور سفید ساخته خواهد شد و فریا زنندهای فریاد میزند که: سید مؤمنان همراه با کسانی که ایمان آوردهاند برخیزند، همانا محمد بر انگیخته شده، در پی آن علی ابن ابی طالب برمیخیزد و خداوند آن پرچم را به دست او میدهد و تمامی سابقین اولین از مهاجرین وانصار (مهاجرین و انصارکه در ایمان آوردن پیشگام بودهاند) زیر پرچم او خواهند بود و کسی دیگر با آنان همراه نخواهد بود تا اینکه بر منبری از نور مینشیند و تمامی آنان یک بیک بر او پیش کرده خواهند شد و او به هر یکی از آنان پاداش و نورش را میدهد و چون به پایان میرسند به آنان گفته میشود: اکنون همه شما منزل و جایگاه خود را در بهشت میدانید، پروردگار شما میگوید:شما نزد من مغفرت و پاداش بزرگی (بهشت) دارید، آنگاه علی بن ابیطالب برمیخیزد و همراه با آنان که زیر پرچمش هستند وارد بهشت میشودو سپس برمیگردد و بر آن منبر مینشیند و آنگاه تمامی مؤمنان بر او پیش کرده میشوند، بهرهای از آنان برای بهشت انتخاب میکند و برخی به جهنم میفرستد. این است( تفسیر) فرموده خداوند ﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱللَّهِ وَرُسُلِهِۦٓ أُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلصِّدِّيقُونَۖ وَٱلشُّهَدَآءُ عِندَ رَبِّهِمۡ لَهُمۡ أَجۡرُهُمۡ وَنُورُهُمۡ﴾ [الحدید: ۱۹] ».
«و کسانی که به خداوند و رسولش ایمان آوردهاند اینند که نزد پروردگارشان راستگو و شهید اند آنان پاداش و نورشان را دارند».
منظور سابقین اولین و مؤمنان و اهل ولایت هستند، ﴿وَٱلَّذِينَ كَفَرُواْ وَكَذَّبُواْ بَِٔايَٰتِنَآ أُوْلَٰٓئِكَ أَصۡحَٰبُ ٱلۡجَحِيمِ﴾ [الحدید: ۱۹] .
«و کسانی که کفر ورزیدند و آیات ما را دروغ انگاشتند آنان دوزخیاند».
میگویند: منظور کفر به ولایت علی و حق واجب علی بر جهانیان است.
ملاحظه میکنید که در حدیث کلمه «جمیع» وارد شده، پس چگونه بعضی میگویند آیه بعضی را شامل میشود نه همه را!!!.
بلکه پیامبر صفرمودند: «هر کس در یکی از حرمین، مکه یا مدینه، بمیرد از او حساب گرفته نمیشود و به عنوان مهاجر الی الله از دنیا میرود و روز قیامت همراه با اهل بدر حشر میگردد»[۱۸] .
این روایت صریحاًو بدون هیچگونه قید و شرطی بر فضل و برتری اهل بدر دلالت میکند، و در رأس آنها، ابوبکر، عمر، عثمان، علی، ابو عبیده، عبدالرحمن بن عوف، زبیر و طلحهشقرار دارند، مشاهده میکنید که آیه و حدیث چگونه با هم انسجام کاملی دارند.
خداوند وصف صحابه را در تورات ذکر کرده و بنیاسرائیل را به آن آگاه نموده است، راستی اگر از یکی از آنان بپرسید که آیا آنهایی که خداوند فرموده که همراه خاتم الانبیاء هستند و چنین صفاتی دارند، آیا از اهل بهشت هستند یا خیر؟
آیا به نظر شما میگوید که: آری همه آنان بهشتی هستند و یا این که میگوید: خیر، بعضی از آنان، منافق هستند، و سپس خرافات و افسانهها و داستانهای تحریف شده را باز میگوید؟
خواننده عزیز: اندکی تدبر و اندکی انصاف و پیش از آن، طلب رضای الهی، کافی است.
نکتۀ مهم دیگر، مدحی است که خداوند در تورات و انجیل از صحابه نموده است، در این مدح بیندیش:
اول: مدح آنان در تورات، خداوند میفرماید: ﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِينَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡكُفَّارِ رُحَمَآءُ بَيۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُكَّعٗا سُجَّدٗا يَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِيمَاهُمۡ فِي وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ ذَٰلِكَ مَثَلُهُمۡ فِي ٱلتَّوۡرَىٰةِ﴾[الفتح: ۲۹] .
آیا در این مدح استثنا و یا تقییدی میبینی؟ آیا اگر از اسلام برمیگشتند و سبب نابودی اسلام میشدند، صلاحیت و لیاقت چنین وصفی را داشتند؟ آن هم کجا؟ در تورات!!.
دوم: ¬﴿وَمَثَلُهُمۡ فِي ٱلۡإِنجِيلِ كَزَرۡعٍ أَخۡرَجَ شَطَۡٔهُۥ فََٔازَرَهُۥ فَٱسۡتَغۡلَظَ فَٱسۡتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِۦ يُعۡجِبُ ٱلزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ ٱلۡكُفَّارَ﴾[الفتح: ۲۹] .
آیا در این مدح استثنا یا تقییدی میبینید؟
لهذا آخر این آیه تأکیدی است بر ابتدای آیه و امکان ندارد که کتابهای آسمانی با یکدیگر تناقص داشته باشند، و همچنین همه قرآن باید پذیرفته شود نه اینکه بعضی از آن پذیرفته و بعضی دیگرش ترک شود و جزوی از آیه گرفته و جزو دیگرش رها شود.
یاد آور میشوم که معیتی که در آیه ذکر شده، معیت تکریم و تشریف است که خداوند صحابه را همراه با پیامبرصذکر کردهاست، معیت و همراهی ایشان با رسول اللهصرا در حالات مختلف، اعم از صلح و جنگ و سلامتی و بیماری مشاهده میکنیم، و این همراهی در غزوۀ بدر، احد، خندق، صلح حدیبیه، فتح مکه، تبوک و غیره کاملاًآشکار و واضح است.
خوانندۀ عزیز: آنچه خواندید مطلبی بود که صراحتاً در قرآن بیان شده است، اکنون به توصیفی که امیر المؤمنین حضرت علی بن ابیطالب بیان میکند توجه کنید.
در کتاب نهج البلاغه آمده که ایشان میفرماید: «لقد رأيت اصحاب محمدجفما أرى أحداً يشبههم لقد كانو يصبحون شعثاً غبراً وقد باتوا سجداً وقياماً، يراوحون بين جباههم وخدودهم، ويقفون على مثل الجمر من ذكر معادهم كأن بين اعينهم ركب الـمعزي من طول سجودهم، إذا ذكر الله هملت اعينهم حتى تبل جيوبهم، ومادوا كما يميد الشجر يوم الريح العاصف خوفاً من العقاب ورجاءً للثواب»[۱۹] .
«من اصحاب محمدصرا دیدهام، اما هیچ کدام از شما را مانند آنان نمیبینم، آنها با موهایی پراکنده و چهرههایی غبار آلود صبح میکردند، زیرا شب تا به صبح در حال سجده و قیام بودند.
گاه پیشانی و گاه گونهها را در پیشگاه خدا به خاک میگذاردند و از ذکر آخرت بیتاب و بیقرار بودند پیشانیآنها از سجدههای طولانی همچون زانوی بز پینه بسته بود و هنگامی که نام خدا برده میشد آنچنان چشمهایشان اشکبار میشد گه گریبان آنان تر میگردید و از بیم عقاب الهی و امید پاداش، همچون بید که شدت تند باد به خود میلرزد، میلرزیدند».
من هرگاه این متن را میخوانم به یاد این آیه میافتم «پس میتوانیم بگوییم که روش امامان همان روش قرآن است، در تشریح آیۀ دومی در این باره بیشتر توضیح خواهم داد.
آیۀ دوم:
خداوند میفرماید: ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗاۚ ذَٰلِكَ ٱلۡفَوۡزُ ٱلۡعَظِيمُ ١٠٠ وَمِمَّنۡ حَوۡلَكُم مِّنَ ٱلۡأَعۡرَابِ مُنَٰفِقُونَۖ وَمِنۡ أَهۡلِ ٱلۡمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى ٱلنِّفَاقِ لَا تَعۡلَمُهُمۡۖ نَحۡنُ نَعۡلَمُهُمۡۚ سَنُعَذِّبُهُم مَّرَّتَيۡنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَىٰ عَذَابٍ عَظِيمٖ ١٠١﴾[التوبة: ۱۰۰-۱۰۱] .
«و پیشروان نخستین از مهاجران و انصار و کسانی که به نیکوکاری از آنان پیروی کردند، خداوند از آنان خشنود شد و آنان نیز از او خشنود شدند و برایشان باغهایی که زیر آن جویباران روان است، آماده ساخت که در آنجا همیشه جاودانهاند، این کامیابی بزرگ است. برخی از بادیه نشینانی که پیرامون شما هستند و برخی از اهل مدینه منافقند که بر نفاق خو گرفتهاند تو آنان را نمی شناسی ما آنان را میشناسیم دوبار آنان را عذاب خواهیم کرد، آنگاه به عذابی بزرگ بازگردانده میشوند».
ببین چگونه خداوند میفرماید: ﴿وَٱلسَّٰبِقُونَ ٱلۡأَوَّلُونَ مِنَ ٱلۡمُهَٰجِرِينَ وَٱلۡأَنصَارِ وَٱلَّذِينَ ٱتَّبَعُوهُم بِإِحۡسَٰنٖ رَّضِيَ ٱللَّهُ عَنۡهُمۡ وَرَضُواْ عَنۡهُ وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗا﴾
ابتدا مهاجرین و انصار را ذکر نموده و سپس در آیۀ بعدی بلافاصله میفرماید ﴿وَمِمَّنۡ حَوۡلَكُم مِّنَ ٱلۡأَعۡرَابِ مُنَٰفِقُونَۖ وَمِنۡ أَهۡلِ ٱلۡمَدِينَةِ مَرَدُواْ عَلَى ٱلنِّفَاقِ﴾
ملاحظه میکنید که چگونه خداوند صحابهشرا از منافقان جدا فرمودند: اما مشکل برخی از شیعه این است که میان این پیشگامان و منافقان تفاوتی قایل نیستند.
خواننده عزیز: این آیه از روز روشن هم روشنتر است، میدانی که یک شیعه هنگامی که این آیه را برایش خواندم، به من چه گفت؟
کوشید تا این آیه را از صحابه که دارای این صفات بودند، دور کند، و چیزی گفت که هیچ عربی آن را نمیپذیرد، گفت که: مراد از انصار کسانی هستند که در مکه نزد حضرت پیامبرصآمدند و با ایشان بیعت نمودند.. و اما مهاجران، اگر مقصود پیشگامان در هجرت باشند، پس مراد آیه کسانی هستند که به حبشه هجرت کردند و اگر منظور پیشگامان به اسلام باشند: پس نخستین کسی که ایمان آورد امام علی بن ابی طالبسنخستین کسی است که اسلام آورده و تا هفت سال به تنهایی با حضرت پیامبرصنماز خوانده و کسی دیگر جز خدیجهبهمراه وی نبوده است پس مراد ازسابقین امام علیسمیباشد، و سپس کوشید تا ثابت کند که لفظ جمع گاهی بر مفرد و شخص واحد نیز، اطلاق میگردد !! و سپس افزود: باز هم در هر حال باید به لفظ ﴿بِإِحۡسَٰنٖ﴾توجه داشته باشی که گویای این است که حتماً باید عملی صالح و ایمانی، در کار باشد.
گفتم: این پاسخ مرا بسیار نگران کرد، زیرا من میپنداشتم تو اندکی انصاف و حق طلبی و واقع گرایی داری، آیا یگانه هدف تو این است که آیه را بیاعتبار کنی و یا این که میخواهی به هر قیمتی که باشد از مذهب خود دفاع کنی. ولو اینکه با آیه مخالف و معارض باشد؟!! خداوند مارا از تعصب نجات دهد.
برادر عزیز: اگر خداوند میخواست که اصحاب بیعه العقبه و یا مهاجران حبشه را به این امر اختصاص دهد، صراحتاًبیان میفرمود، در صورتی که خداوند آن را مطلق گذاشته و آن را به شخصی معین محدود نکرده است و تنها وصف سبقت و پیشگامی در نصرت و هجرت را ذکر فرموده است.
ثانیاً: هیچ میدانی که علما در این باره چه گفتهاند؟
برخی از علمای شیعه مانند طبرسی در «مجمع البیان» و طباطبایی در «تفسیر المیزان» بیان کردهاند که: پیشگامان مهاجرین وانصار به شخص معینی محدود نمیشود بلکه هر کس دارای وصف پیشگامی باشد مشمول این آیه میگردد مانند صحابهای که دوبار ( به حبشه و مدینه) هجرت کردهاند.
طبرسی میگوید: «این آیه دلالت میکند بر برتری و مزمت پیشگامان، چون برای نصرت دین مشقتها و سختیهای گوناگونی تحمل کردهاند، سختیهایی همچون: ترک فامیل و خویشاوندان، فدا کردن آسایش و راحتی، یاری نمودن دین با وجود کمی افراد و کثرت دشمنان و سبقت به ایمان و فراخواندن مردم به آن»[۲۰] .
طباطبائی میگوید: «منظور از سابقین (پیشگامان) آنهایی هستند که قبل از این که بنیاد دین مستحکم گردد و پرچمهایش به اهتزاز در آید، اساس دین را گذاشتند و پایههایش را بلند کردند، گروهی از آنان با ایمان آوردن و پیوستن به حضرت پیامبرصو صبر نمودن در برابر آزمایشها و شکنجهها و بیرون رفتن از خانه و کاشانه خویش و هجرت به حبشه و مدینه. و گروهی با ایمان آوردن و یاری نمودن حضرت پیامبرصو پناه دادن به ایشان و مؤمنانی که به سوی آنان، هجرت کردند و با دفاع نمودن از دین پیش از وقوع درگیریها»[۲۱] .
این سخن طباطبائی قابل توجه است که میگوید: «گروهی با هجرت به حبشه و مدینه .... و گروهی با ایمان آوردن و یاری نمودن حضرت پیامبرصو پناه دادن به ایشان و مؤمنانی که به سوی آنان هجرت کردند.
و نهایتاً خداوند متعال در این آیه خبر میدهد که او مهاجرین و انصار را به بهشت جاویدان و همیشگی مژده دادهاست، و این مژده دلیل بر این است که آنان مسلمان و با ایمان از دنیا میروند، زیرا خداوند ما کان و ما یکون (آنچه بوده و آنچه پدید خواهد آمد) را میداند، و نیز میداند آنچه نیست. اگر به وجود آید، چگونه خواهد بود.
آری این مژده دلیل بر این است که آنان با ایمان از دنیا میروند، و این به این معنا نیست که، هرگز از آنان گناهی سر نمیزند، بلکه امکان دارد که برخی از آنان شراب بنوشند و یا مرتکب گناهی دیگر شوند اما به زودی توبه و استغفار میکنند و بر گناه اصرار نمیورزند، و توبه، گذشته را از انسان میزداید، در زمان حضرت پیامبرصبرخی از صحابه مرتکب زنا شدند و آن حضرتصآنان را رجم نمودند، اما با وجود این آن حضرتصآنان را ستودند، مثلاً ایشان دربارۀ زن غامدی که رجم شده بود میفرمایند: «لقد تابت توبة لو قسمت بين سبعين من أهل الـمدينة لوسعتهم».
«او چنان توبهای نموده است که اگر میان ۷۰ نفر از اهل مدینه تقسیم شود، برایشان کافی خواهد بود».
یکی از صحابه شراب نوشید و حضرت پیامبرصاو را شلاق زدند، و روزی دیگر نیز او را آوردند، ایشان دستور دادند تا او را دوباره شلاق بزنند، یکی از حاضران گفت: خدا لعنتش کند چند بار است که او را میآورند، حضرت پیامبرصفرمودند:نفرینش نکنید، والله میدانم که او خدا و رسولش را دوست دارد».
عدالت صحابه به این معنا نیست که اصلاً گناه نمیکنند، و گناه نمودن آنان نیز هرگز به این معنا نیست که امکان دارد بر حضرت پیامبرصدروغ بگویند.
خداوند متعال پرهیزگاران و صفاتشان را در قرآن ذکر نموده و آنان را به باغهایی مژده داده که پهنای آن آسمانها و زمین است، همان گونه که میفرماید: ﴿وَسَارِعُوٓاْ إِلَىٰ مَغۡفِرَةٖ مِّن رَّبِّكُمۡ وَجَنَّةٍ عَرۡضُهَا ٱلسَّمَٰوَٰتُ وَٱلۡأَرۡضُ أُعِدَّتۡ لِلۡمُتَّقِينَ ١٣٣ ٱلَّذِينَ يُنفِقُونَ فِي ٱلسَّرَّآءِ وَٱلضَّرَّآءِ وَٱلۡكَٰظِمِينَ ٱلۡغَيۡظَ وَٱلۡعَافِينَ عَنِ ٱلنَّاسِۗ وَٱللَّهُ يُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِينَ ١٣٤ وَٱلَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَٰحِشَةً أَوۡ ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ ذَكَرُواْ ٱللَّهَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ لِذُنُوبِهِمۡ وَمَن يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ إِلَّا ٱللَّهُ وَلَمۡ يُصِرُّواْ عَلَىٰ مَا فَعَلُواْ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ ١٣٥﴾[آلعمران: ۱۳۳-۱۳۵] .
«به سوی آمرزشی از جانب پروردگارتان و بهشتی که پهنایش (همچون) آسمانها و زمین است و برای پرهیز گاران فراهم دیده شده است، بشتابید، آنان که در آسایش و سختی انفاق میکنند و خشم خود را فرو میخورند و از مردم در میگذرند وخداوند نیکوکاران را دوست دارد و آنان که چون مرتکب کاری زشت شوند یا بر خود ستم کنند، خداوند را یاد میکنند و برای گناهانشان آمرزش میخواهند و جز خدا چه کسی است که گناهان را میآمرزد و آگاهانه بر آنچه کردهاند پافشاری نمیکنند».
میبینید که چگونه خداوند آنان را به این پاداش بزرگ مژده داده است و آنان را پرهیزگار نامیده است، اما باوجود این، نیز بیان نموده است که گاهی مرتکب گناه هم میشوند، اما توبه میکنند و بر گناه اصرار نمیورزند، و با وصف تقوا و پرهیز گاری نزد خداوند باز خواهند گشت، پس وقتی که میگوییم عدالت صحابه، منظور این است.
پیشگامان مهاجرین و انصار از پرهیزگارترین متقیان هستند اما باز هم امکان دارد، مرتکب گناهی بشوند، اما با توبه از دنیا میروند و با وصف عدالت نزد پروردگار خود باز میگردند.
از این گذشته، خداوند کسانی را که برای طلب رضای او و نیل بهشت، به نیکی از پیشگامان مهاجرین و انصار پیروی کنند، وعده داده که از آنان خشنود گردد و آنان را برای همیشه به بهشت که از زیر درختانش نهرها جاری است، وارد کند.
و تنها راه پیروی صادقانه از آنان، این است که علمی را که از حضرت پیامبرصدریافت کردهاند، از آنان بگیریم و آنان را دوست داشته باشیم و قدرشان را بشناسیم و از آنان دفاع کنیم و دروغهایی که به آنان نسبت داده شده رد، و به آنان اقتدا کنیم نه اینکه داستانهای دروغینی را بر آنها افترا کنیم و به آنان بد و بیراه بگوییم و از آنان خورده بگیریم و آنان را طعنه بزنیم و متهم کنیم، خداوند ما و شمارا از چنین کاری پناه دهد.
اما واژۀ صحابه – با توجه به معنای شرعی – بر منافقان اطلاق نمیگردد، و این رسالۀ مختصر جای تفصیل این مسأله نیست.
آیه سوم:
خداوند متعال میفرماید: ﴿لَّقَدۡ رَضِيَ ٱللَّهُ عَنِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ إِذۡ يُبَايِعُونَكَ تَحۡتَ ٱلشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمۡ فَأَنزَلَ ٱلسَّكِينَةَ عَلَيۡهِمۡ وَأَثَٰبَهُمۡ فَتۡحٗا قَرِيبٗا ١﴾[الفتح: ۱۸] [۲۲] .
«به راستی خداوند از مؤمنان هنگامی که زیر درخت با تو بیعت میکردند خشنود شد و معلوم داشت که در دلهایشان چیست، در نتیجه بر آنان آرامش فرو آورد و فتحی نزدیک را به آنان پاداش داد».
تعداد این صحابه چقدر بود، و منظور از این بیعت چیست؟
پاسخ این سؤال را به طبرسی، یکی از علمای شیعه وا میگذاریم، او میگوید:« منظور بیعت حدیبیه است و به خاطر این آیه و رضایت خداوند از آنان و ارادۀ خداوند مبنی بر تعظیم و اعطای پاداش به آنان، این بیعت را بیعت الرضوان نیز مینامند و این آیه اعلامی است از جانب خداوند متعال به اینکه او از مؤمنان راضی گشت، آنگاه که در حدیبیه و زیر درخت معروف (سَمُر= مغیلان) با حضرت پیامبر صلیالله علیهوسلم بیعت نمودند و تعداد صحابه در بیعت الرضوان ۱۲۰۰ و در روایتی ۱۴۰۰ و در روایتی ۱۵۰۰ و در روایتی دیگر ۱۸۰۰ نفر بود»[۲۳] .
فراموش نکنیم که بنابه قول صحیح، هیچ یک از منافقان در حدیبیه وجود نداشت، مگر جد بن قیس، آنگونه که برخی از تاریخنگاران ذکر کردهاند، البته او کناره گرفت و بیعت نکرد[۳۶] و اگر بیعت میکرد، خداوند او را رسوا میکرد و اعلان میفرمود که این رضایت شامل او نمیشود، و همچنین اگر منافق دیگری نیز وجود میداشت، زیرا خداوند در قرآن اعلان فرموده است که او از کافران راضی نخواهد گشت و بدیهی است که نفاق از کفر شدیدتر و بدتر است.
بنابراین تعداد صحابهای که زیر درخت با حضرت پیامبرصبیعت کردند،با توجه به میانهترین قول ۱۴۰۰ نفر بوده است، و به این خاطر آن را بیعت الرضوان میگویند که خداوند از آنان اعلان رضایت نمود، و این رضایت مطلق و عام است (وهمه آنان را شامل میشود).
امّا:
آیا امکان دارد که خداوند از منافقان راضی شود؟
و آیا امکان دارد که خداوند از کسی اعلان رضایت کند و سپس ازاو ناراض گردد؟.
پاسخ این دو سوال چنین است.
امکان دارد که انسانی امروز راضی و فردا ناراضی گردد، و یا اینکه از منافقی که او را مؤمن میپندارد راضی گردد، زیرا تنها ظاهر او را میبیند.
امّا امکان ندارد که خداوند متعال از منافقان راضی و خشنود گردد، زیرا او از خیانت چشمها و آنچه در دلها پنهان است، آگاه است.
و هرگاه خداوند از کسی اعلان رضایت کند، هر گز از او ناراض نخواهد شد، زیرا امکان ندارد که خداوند از کسی اعلان رضایت کند که در آینده کافر و یا منافق میشود.
از این گذشته هر گاه خداوند از کسی راضی گردد، او را در امور دنیا و آخرت موفق میدارد و دین و ایمان او را حفظ مینماید. مگر مشاهده نمیکنید که هنگامی که خداوند از مهاجرین وانصار اعلان رضایت نمود، در پی آن فرمود: ﴿وَأَعَدَّ لَهُمۡ جَنَّٰتٖ تَجۡرِي تَحۡتَهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِينَ فِيهَآ أَبَدٗا﴾[التوبة: ۱۰۰] .
اگر رضایت خداوند از آنان، دلیل بر حفاظت ایمان آنان نمیبود، در پی آن،آنان را به بهشت که جاودانه در آن میمانند، مژده نمیداد.
روایت زیر که کلینی در کتاب کافی آوردة این مطلب را تأیید میکند: «عن ابيعبدالله ÷ قال: إن الله خلق السعادة والشقاء قبل أن يخلق خلقه، فمن خلقه الله سعيداً لم يبغضه ابداً، وإن عمل شرأ أبغض عمله ولم يبغضه، وإن كان شقياً لم يحبه ابداً وإن عمل صالحاً أحب عمله وأبغضه لـما يصير اليه، فاذا أحب الله شيئاً لم يبغضه أبداً وإذا أبغض شيئاً لم يحبه أبداً»[۲۴] .
«ابو عبدالله÷میفرماید: همانا خداوند پیش از آن که مخلوقاتش را خلق کند سعادت و شقاوت را آفرید، پس هر کسی را که خداوند سعادتمند بیافریند، هر گز از او متنفر نخواهد شد، و اگر او کار بدی انجام دهد، خداوند از کارش متنفر خواهد شد نه از خود او، و اگر شخصی شقی باشد، هر گز خداوند او را دوست نمیدارد و اگر کار نیکی انجام دهد، خداوند کارش را میپسندد و از خود او به خاطر عاقبتش متنفر خواهد بود، و هرگاه خداوند چیزی را دوست بدارد هرگز از آن متنفر نخواهد شد، و هرگاه از چیزی متنفر شود، هرگز او را دوست نخواهد داشت».
پس این روایت از ابو عبدالله÷ثابت میکند که رضایت خداوند متعال از صحابه آن گاه که زیر درخت بیعت کردند و کسانی که در لحظه دشوار از حضرت پیامبرصپیروی و اطاعت کردند، دائمی است وامکان ندارد که خداوند پس از آن، از آنها ناراض شود، همانگونه که روایت تصریح میکند که امکان ندارد، خداوند از فردی شقی و نگون بخت راضی گردد و اگر توسط چنین شخصی عمل نیکی انجام شود، خداوند عمل را میپسندد، اما از خودش چون سرانجام مرتدد و بدبخت میگردد، متنفر خواهد بود.
بنابراین، هر گاه خداوند از کسی راضی شد، هر گز از او ناراض نخواهد گشت. خداوند هرگز اعلان نکرده که او دوباره از کسانی که زیر درخت بیعت کردهاند، ناراض گشته است لذا حضرت ابن عباسسآنگونه که کتابهای شیعه روایت کردهاند، میگوید: « خداوند به ما خبر داده که از اصحاب شجره (بیعت کنندگان زیر درخت) راضی گشته و از آنچه در دلهایشان بوده آگاه است، آیا مگر کسی خبر داده که پس از آن خداوند از آنان ناراض گشته است»[۲۵] .
آری.. خداوند متعال از آنان اعلان رضایت نموده است، پس کیست که جرأت کند و مدعی علم غیب شود و خبر دهد که خداوند دوباره از برخی صحابه و یا از فلانی و فلانی ناراض گشته است؟
واقعاً شگفتآور است که شخصی خود را فقیه و محقق بداند و باز هم بگوید که منافقان نیز همراه باصحابه بیعت کردند!، و بدین گونه جهل و نادانی را بر خداوند نسبت میدهد زیرا چگونه امکان دارد خداوند از آنان راضی گردد در حالی که منافقان نیز با آنان باشند!.
گاه از آیه فرار میکند و میگوید: رضایت خداوند تنها برای چند لحظه- وقت بیعت – بوده و سپس از آنان ناراض گشته است؟!.
سبحان الله، چه گستاخی و بی حرمتی بزرگی است به خداوند متعال، ﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِ﴾[الأنعام: ۹۱] .
«خداوند را آنگونه که سزاوار اوست، قدر نشناختند».
«پروردگارا، ما را از کسانی قرار بده که از تو راضیند و تو از آنان راضی و خشنود هستی».
آیاتی دیگر:
یکی دیگر از آیههایی که درباره صحابهاند این آیه است که خداوند میفرماید: ﴿لَا يَسۡتَوِي مِنكُم مَّنۡ أَنفَقَ مِن قَبۡلِ ٱلۡفَتۡحِ وَقَٰتَلَۚ أُوْلَٰٓئِكَ أَعۡظَمُ دَرَجَةٗ مِّنَ ٱلَّذِينَ أَنفَقُواْ مِنۢ بَعۡدُ وَقَٰتَلُواْۚ وَكُلّٗا وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡحُسۡنَىٰ﴾[الحدید: ۱۰] .
«کسانی از شما که پیش از فتح مکه انفاق کردند و (با کافران) جنگیدند (با انفاق کنندگان و جهاد گران پس از فتح) یکسان نیستند، آنان در منزلت از کسانی که پس از فتح انفاق کردند و با (کافران) جنگیدند، بزرگترند و خداوند به هر یک (از آنان سرانجام) نیک را وعده داده است».
ببین که خداوند میفرماید: ﴿وَكُلّٗا وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلۡحُسۡنَىٰ﴾
و حُسنی همان بهشت است، همانگونه که خداوند میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ سَبَقَتۡ لَهُم مِّنَّا ٱلۡحُسۡنَىٰٓ أُوْلَٰٓئِكَ عَنۡهَا مُبۡعَدُونَ ١٠١ لَا يَسۡمَعُونَ حَسِيسَهَاۖ وَهُمۡ فِي مَا ٱشۡتَهَتۡ أَنفُسُهُمۡ خَٰلِدُونَ ١٠٢﴾[الأنبیاء: ۱۰۱-۱۰۲] .
«به راستی آنان که پیشتر از سوی ما نیکویی بر ایشان مقرر شده است، آنان از آن دور داشته میشوند، آوازش (آواز دوزخ) را نشوند و آنان در نعمت های دلخواهشان جاودانهاند».
و میفرماید: ﴿هُوَ ٱلَّذِي بَعَثَ فِي ٱلۡأُمِّيِّۧنَ رَسُولٗا مِّنۡهُمۡ يَتۡلُواْ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتِهِۦ وَيُزَكِّيهِمۡ وَيُعَلِّمُهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبۡلُ لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٖ ٢﴾[الجمعة: ۲] .
«اوست که درمیان درس ناخواندگان رسولی از خود آنان بر انگیخت که آیاتش را بر آنان میخواند و آنان را پاک میدارد و به آنان کتاب و حکمت میآموزد و به راستی پیش از این در گمراهی آشکار بودند».
میبینی که آنان قبلاً در گمراهی آشکاری بودهاند، و سپس آنان معصوم نیستند، و این حکم حضرت علیسرا نیز شامل میشود، زیرا نزد تمام فرقههای اسلامی، وی معصوم نیست، به استثنای شیعههای امامی.
کوتاه سخن این که خداوند متعال در این آیه بیان نموده که صحابه تزکیه شده، هدایت یافته و تعلیم دیدهاند و پس از آن قرآن و سنت را برای نسلهای بعدی نقل کردهاند، و ابوبکر صدیق، عمر فاروق، عثمان بن عفان، علی بن ابی طالب، عبدالله بن مسعود، زید بن ثابت، ابو موسی اشعری و ابی بن کعبشدر رأس آنها قرار دارند، و آنها واسطۀ بین رسولاللهصو نسلهای بعدی هستند و اگر عادل نمیبودند، بر قرآن و سنت که آنان نقل کردهاند، هیچ اعتمادی نبود، رضي الله عنهم وارضاهم أجمعين.
پس هر کس در عدالت یکی از آنان را طعن کند، درواقع در قرآن و سنت طعن کرده است، همانگونه که میدانید اخبار و احادیث از افراد فاسق پذیرفته نیستند، چه رسد به قرآن!!..
روایتی در کافی که از منصور بن حازم روایت شده مؤید این مطلب است، او میگوید: «به ابو عبدالله گفتم مرا از اصحاب رسول اللهصخبر ده، آیا بر رسول الله صراست گفتند یا دروغ؟ فرمود: بلکه راست گفتند»[۲۶] .
پس این روایت عدالت صحابهشرا در نقل احادیث از رسول اللهص، ثابت میکند قبلا درباره عدالت سخن گفتیم، میتوانی به آن باز گردی.
[۱۳] رجال الكشي: ص ۱۹۵، ذکر مغیره بن سعید. [۱۴] رجال الكشي: ص ۱۹۵. [۱۵] شوکانی فتح القدير: ۳/۵۷، ثعالبی، تفسیر: ۴/۱۱۹، و از علمای شیعه، طبرسی در مجمع البيان در تفسیر آیه: ﴿فَٱصۡبِرۡ كَمَا صَبَرَ أُوْلُواْ ٱلۡعَزۡمِ مِنَ ٱلرُّسُلِ﴾مجمع البيان ۹/۱۵۷. [۱۶] نگا: نحاس، معاني القرآن ۴/۱۸۷، شوکانی، فتح القدير۳/۲۵۳. [۱۷] طوسی، أمالی ۳۸۷، البحار، ۸/۴، ۲۳/۳۸۸، ۳۹/۲۱۳، كنز جامع الفوائد ۳۴۵، البرهان، ۴/۲۰۲، الـمناقب ۳/۲۷ نور الثقلين، ۵/۲۴۵، ۷۹. [۱۸] كامل الزيارت ص ۴۴. [۱۹] نحج البلاغة، تحقیق صبحی صالح: ۱۴۳، شرح محمد عبیده:۱۹۰. شرح ابن ابیالحدید ۷/۷۷: و نگا: الكافي، کلینی:۲/۲۳۶. [۲۰] مجمع البيان: ۵/۹۸، نگاه: البحار: ۲۲/۳۰۲، ۶۹/۵۹. [۲۱] تفسير الـميزان، ۹/۳۷۳. [۲۲] مجمع البيان، ۵/۱۶۷، نگا: البحار،۲۰/۳۶۵،۳۴۶،۲۴/۹۳،۳۶/۱۲۱.۵۵ روضة الكافي، ۳۲۲ تأويل الآيات ۲/۵۹۵، البرهان، ۴/۱۹۶ الـمناقب، ۲/۲۲. [۲۳] مجمع البيان، ۵/۱۶۷، نگا: البحار،۲۰/۳۶۵،۳۴۶،۲۴/۹۳،۳۶/۱۲۱.۵۵ روضه الكافي، ۳۲۲ تأويل الآيات ۲/۵۹۵، البرهان، ۴/۱۹۶ المناقب، ۲/۲۲. [۲۴] کافی:۱/۱۵۲. [۲۵] الارشاد، ۱۳ روضة الواعظين، ۷۵ البحار، ۳۸/۲۴۳،۴۰/۴۱ فرات، ۲/۴۲۱. [۲۶] کلینی، کافی: ۱/۶۵.