د) واقعبینانهبودن اخلاق اسلامی:
اخلاق و شیوهی برخورد اجتماعی در اسلام، اخلاقی است واقعی که این دین با رعایت میانگین توان عموم مردم و پذیرش ضعف بشری و به رسمیتشناختن انگیزهها و نیازهای مادی و روانی انسان آن را ارائه کرده است.
(الف) اسلام، پذیرش دین را به چشمپوشی و صرفنظر از ثروت و سرمایه و دستکشیدن از امور معیشتی، مشروط نکرده است، آنگونه که انجیل از عیسی علیه السلام نقل میکند که ایشان به کسانی که میخواستند از وی پیروی کنند میفرمود: ثروتت را به فروش بگذار آنگاه از من پیروی کن!
توجه بدین نکته ضروری است آنچه که اسلام از مردم میخواهد نه ترک نعمتها بلکه استفادهی خداپسندانه از نعمات به هنگام استفاده از آنها میباشد. اسلام از ما نخواسته که از نعمتها استفاده نکنیم! بلکه دستور اسلام این است که از نعمت استفاده کنید اما عابدانه و شاکرانه نه خودسرانه و تجاوزگرانه و سفارش میکند که مال را در کف دست قرار بده نه در دل. به نظر میرسد تکرار عبارتهای انجیل و توصیه به ثروتگریزی و دنیاستیزی تحت عنوان زهد و تقوا که در آثار و اقوال برخی مسلمانان دیده میشود ناشی از نادانی و ضعف است نه از بینش و قوت؛ چرا که زهد حقیقی، ترک اموری است که فایدهی اخروی ندارد نه ثروت دنیا.
و قرآن هم انجیلآسا نمیگوید: «سرمایهداران و ثروتمندان به قلمرو آسمانها پای نخواهند گذاشت مگر زمانی که شتر از سوراخ سوزن بگذرد!». [۱۸]
بلکه اسلام نیازمندی فرد و جامعه به ثروت را مد نظر قرار داده و آن را عامل استواری و پایداری زندگی قلمداد نموده است، و دستور داده که در زمینۀ رشد و توسعهی اقتصادی و پاسداری از ثروت و داراییها اقدام گردد و قرآن در بیش از یک موضع، بینیازی و ثروت را منت و نعمت به شمار میآورد و خداوند (در مقام ذکر نعمتها و الطاف) به پیامبرش میفرماید: ﴿وَوَجَدَكَ عَآئِلٗا فَأَغۡنَىٰ٨﴾[الضحى: ۸]. «و تو را نیازمند و تنگدست یافت و ثروتمند و بینیازت کرد».
و به یکی از صحابه فرمود: «چه نیکو و زیبنده است ثروت پاک در دست انسان درستکار» [۱۹].
(ب) نه در قرآن و نه در سنت گفتههای ذیل که در انجیل از قول عیسی علیه السلام ذکر گردیدهاند، وجود ندارد: «دشمنانتان را دوست بدارید... به آنانی که نفرینتان میکنند، آفرین بگویید،... اگر کسی به گونه راستت سیلی زد، گونه چپت را هم برایش پیش ببر... و اگر کسی پیراهنت را دزدید شلوارت را هم به او بده».
این دستورات شاید در مرحلهای محدود و برای اصلاح وضعیتی ویژه جایز باشند، اما هرگز نمیتوانند به عنوان یک شیوهی رفتاری همگانی و همیشگی، برای تمامی مردم در تمامی دورانها، محیطها و شرایط گوناگون پیشنهاد و تجویز گردند؛ چرا که درخواست دشمن دوستی و آفرینگویی به بدخواهان و نفرینکنندگان، از یک انسان عادی و معمولی بیتردید است فراتر از توانایی وی و تکلیفی است مالایطاق. از این رو اسلام به درخواست عدالتورزی و دادگری در برخورد با دشمنان اکتفا کرده است:
﴿ وَلَا يَجۡرِمَنَّكُمۡ شَنََٔانُ قَوۡمٍ عَلَىٰٓ أَلَّا تَعۡدِلُواْۚ ٱعۡدِلُواْ هُوَ أَقۡرَبُ لِلتَّقۡوَىٰ﴾[المائدة: ۸].
«دشمنانگی قومی باعث نشود که شما رفتار غیر عادلانه در پیش بگیرید، دادگری کنید که به تقوا و پرهیزکاری نزدیکتر است».
بر این اساس واقعگرایی اسلام در تشریع درشتی در مقابل بدی، بدون اجازه تجاوزگری و ستیزهجویی، متجلی و آشکار میگردد. با این کار اسلام عدالت و دفع دشمنی و ستم را تثبیت و برقرار ساخته است، اما گذشت و خویشتنداری و بخشش بدکار را هم مورد تشویق و ستایش قرار داده است، تا آنجا که به عنوان جوانمردی و کاری شرافتمندانه و ستودنی و نه فریضهای الزامی مطرح گردد. این امر در این فرمودۀ خداوند کاملاً آشکار میباشد: ﴿وَجَزَٰٓؤُاْ سَيِّئَةٖ سَيِّئَةٞ مِّثۡلُهَاۖ فَمَنۡ عَفَا وَأَصۡلَحَ فَأَجۡرُهُۥ عَلَى ٱللَّهِۚ إِنَّهُۥ لَا يُحِبُّ ٱلظَّٰلِمِينَ٤٠﴾[الشورى: ۴۰].
«کیفر هر بدی، کیفری همسان آن است، اگر کسی (به هنگام قدرت برای هدایت گمراهان و استحکام پیوندهای اجتماعی، از بدکار) گذشت کند و صلح و صفا به راه اندازد، پاداش چنین کسی با خداست، خداوند قطعاً ظالمان را دوست نمیدارد».
یا میفرماید: ﴿وَإِنۡ عَاقَبۡتُمۡ فَعَاقِبُواْ بِمِثۡلِ مَا عُوقِبۡتُم بِهِۦۖ وَلَئِن صَبَرۡتُمۡ لَهُوَ خَيۡرٞ لِّلصَّٰبِرِينَ١٢٦﴾[النحل: ۱۲۶].
«هرگاه خواستید (مجرمان و قانونشکنان را) مجازات کنید، تنها بدان اندازه کیفر دهید که به شما تعدی و آزاررسانی شده است (و از حد آن فراتر نروید) و اگر شکیبایی پیشه ساختید (و به خاطر خدا مجازات نکردید) قطعاً این شکیبایی برای شکیبایان بهتر خواهد بود».
(ج) از جمله جلوههای واقعگرایی نظام اخلاقی اسلامی این است که این نظام تفاوتهای فردی و عملی میان مردم را به رسمیت شناخته و مد نظر قرار داده است. چه همهی مردم از لحاظ توان ایمانی، پایبندی به فرمانهای خداوند و دوریگزیدن از نواهی او و نیز از نظر وفاداری به ارزشها و آرمانهای والا در یک سطح نیستند؛ همانگونه که حدیث مشهور جبرئیل اشاره میکند، دینداری دارای سه مرتبه است: مرتبهی اسلام، مرتبهی ایمان، و احسان که بالاترین آنها میباشد. و هر مربتهای طبعاً افراد خود را دارد.
آن چنانکه اسلامپژوهان میگویند هرگاه واژههای ایمان و اسلام هر دو به صورت جداگانه در یک جمله آورده شوند، مقصود از ایمان: عمل قلب، شخصیت درونی، جنبهی اعتقادی و بینشی و صفات روحی و مقصود از اسلام: شخصیت برونی، جنبهی رفتاری و عمل اندامهای حتی فرد میباشد و ایمان و اسلام مانند روح و تن هستند.
همچنین در یک تقسیمبندی دیگر، آنگونه که قرآن میفرماید، مسلمانان سه دستهاند: آنهایی که به خود ستم میکنند، میانهروان و پیشتازان در نیکیها.
جفاپیشگان خودستیز آنهایی هستند که کمکاری میکنند، برخی واجبات را ترک میکنند و مرتکب برخی کارهای حرام میگردند.
میانهروان کسانی هستند که به انجام تکالیف و دوری از کارهای حرام اکتفا میکنند و در عین حال به انجام امور مستحب و دوری از مکروهات بیتوجه هستند. [۲۰]
پیشتاز در نیکی هم کسی است که علاوه بر انجام واجبات، سنتها و مستحبات را هم رعایت میکند و دوری از امور شبههناک و مکروه را هم به ترک کارهای حرام میافزاید. فراتر از این، چه بسا که به منظور نیفتادن در ورطهی حرام و مکروه از برخی کارهای حلال هم چشمپوشی میکند.
این فرمایش خداوند در سوره فاطر به همین دستهبندی اشاره میکند:
﴿ثُمَّ أَوۡرَثۡنَا ٱلۡكِتَٰبَ ٱلَّذِينَ ٱصۡطَفَيۡنَا مِنۡ عِبَادِنَاۖ فَمِنۡهُمۡ ظَالِمٞ لِّنَفۡسِهِۦ وَمِنۡهُم مُّقۡتَصِدٞ وَمِنۡهُمۡ سَابِقُۢ بِٱلۡخَيۡرَٰتِ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۚ ذَٰلِكَ هُوَ ٱلۡفَضۡلُ ٱلۡكَبِيرُ٣٢﴾[فاطر: ۳۲].
«(ما کتابهای پیشین را برای ملتهای گذشته فرستادیم و) سپس کتاب (قرآن) را به بندگان برگزیدهی خود (یعنی امت محمدی) عطا کردیم. برخی از آنان به خویشتن ستم میکنند و گروهی از ایشان میانهروند و دستهای از ایشان در پرتو توفیقات الهی در انجام نیکیها پیش تازند. این (سبقت در خیرات) واقعاً فضیلت بزرگی است» [۲۱].
این آیهی ارزشمند، گروههای سهگانهی فوق را – با تفاوت مراتب و درجههایشان– جزو آن امتی میشمارد که خداوند از میان بندگانش آن را انتخاب فرموده و کتاب آسمانی را به آن سپرده است.
(د) نکتهای دیگر در تکمیل این مفهوم و آن اینکه نظام اخلاقی اسلام، پارسایان را مکلف نساخته است که همانند فرشتگان، بری از هرگونه عیب و نقص و معصوم از هر گناهی باشند، بلکه در ارزیابی این نظام، انسان متشکل از گِل و روح است و در این صورت اگر روح گاهی وی را تعالی بخشد؛ گِل نیز هر بار وی را پایین میآورد. و برتری نیک مردان و وارستگان فقط در توبه و بازگشت به سوی پروردگار میباشد (نه در عدم ارتکاب گناه)، همانطور که خداوند در توصیف آنها میفرماید:
﴿وَٱلَّذِينَ إِذَا فَعَلُواْ فَٰحِشَةً أَوۡ ظَلَمُوٓاْ أَنفُسَهُمۡ ذَكَرُواْ ٱللَّهَ فَٱسۡتَغۡفَرُواْ لِذُنُوبِهِمۡ وَمَن يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ إِلَّا ٱللَّهُ وَلَمۡ يُصِرُّواْ عَلَىٰ مَا فَعَلُواْ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ١٣٥﴾[آل عمران: ۱۳۵].
«(پارسایان) کسانی هستند که چون دچار گناه (کبیرهای) شدند و یا (با انجام) گناهان صغیره) بر خویشتن ستم کردند به یاد خدا میافتند، (و وعده و عید و عقاب و ثواب و جلالت و عظمت او را پیش چشم میدارند و پشیمان میگردند) و آمرزش گناهانشان را خواستار میشوند و جز خدا کیست که گناهان را بیامرزد؟ و آگاهانه کاری را که انجام دادهاند، ادامه نمیدهند و تکرار نمیکنند».
(هـ) و بالاخره از نشانههای واقع گرایی اخلاق اسلامی این است که شرایط اضطراری و استثنایی همانند جنگ را مد نظر قرار داده است و به خاطر آن کارها و اموری را مجاز اعلام نموده که در حالت صلح و برقراری آرامش غیر مجاز هستند، از جمله: تخریب اماکن و ساختمانها، سوزاندن درختها و...، و نیز دروغگویی و وارونهنمایی به منظور فریب و منحرفساختن افکار دشمن در مورد حقایق لشکر اسلام، شمار نفرات، جنگافزارها و تاکتیکهای عملیاتی آن؛ چرا که جنگ – همانگونه که در حدیث هم آمده است – نیرنگ و ترفند است [۲۲].
[۱۸] البته انجیل تحریف شده! مصحح. [۱۹] احمد در مسند خود و طبرانی در الکبیر این حدیث را بسند صحیح روایت نمودهاند. [۲۰] خدای متعال فرموده که اسلام دین وسط است؛ «وَکذَلِک جَعَلْنَاکمْ أُمَّةً وَسَطًا» (بقره: ۱۴۳). بنابراین وسط و میانهروی از جوهره اصلی این دین است، با این وجود همین اسلام انجام اعمال مستحب را ترغیب و از مکروهات برحذر داشته، بنابراین این نظریه که میانهروان کسانیاند که نسبت به مستحبات و مکروهات بی توجه هستند، از اساس اشتباه است. مصحح [۲۱] مراد از "مقتصد": کسی است که بین خوف و رجا بسر میبرد و راه افراط و تفریط در پیش نمیگيرد. نگاه: تفسیر نور از دکتر خرمدل. مصحح. علامه ابن کثیر در تفسیر خویش ذیل این آیه آورده است: ظالم لنفسه، شخصی است که در انجام برخی واجبات کوتاهی کرده و مرتکب برخی محرمات میشود؛ مقتصد، کسی است که واجبات را انجام داده و از محرمات پرهیز میکند لیکن برخی امور مستحب را ترک نموده و مرتکب برخی امور مکروه میشود؛ سابق بالخیرات، فردی است که واجبات و مستحبات را انجام میدهد و محرمات، مکروهات و حتی برخی امور مباح را ترک میکند. مطابق قول ابن عباس، سابق بالخیرات بدون حساب وارد بهشت میشود، مقتصد به رحمت الله متعال وارد بهشت میگردد و ظالم لنفسه و اصحاب اعراف به شفاعت رسول الله ج وارد بهشت میشوند. (مصحح). [۲۲] القرضاوی، ۱۹۸۹م، ص: ۱۶۵ – ۱۶۷.