مقدمه
بسم الله الرحمن الرحیم
غرق در شگفتی، حیرانِ از این دریای بیکران با خود ساعتها خلوت میکنم.
گویی نیرویی مرا از زمین میرباید و همهی دلبستگیها با این بریدن، پایان مییابد.
به نظاره مینشینم:
حال کسانی از جنس من؛ آنان که فراتر از من قدم در راه گذاشتهاند؛ آنان که در نیکرویی و نیکخویی بر دیگران سبقت گرفتهاند و خود با زبان حال خویشتن اقرار بدین دارند که همهی نیکرویی و نیکخویی خود را از کلام آن معبود بیهمتا گرفتهاند.
به نظاره مینشینم:
حال آنان را که سخن از باور زیبای خویش دارند؛ آنان که با ذره ذرهی وجود خود پس از شنیدن سخنان آن خالق یکتا، همهی رفتار و کردارشان منقلب گشته است.
گویی دیگر آن انسانهای پیشین نیستند.
گویی از نو زاده شدهاند و از نو زندگی کردهاند و از نو هستی یافتهاند.
و این از نو حیات یافتن چه حس غریبی است.
گویی اینان با همهی ادراک خویش، این حس غریب را تجربه کردهاند.
همان تجربهای که ناخودآگاه هر کس را به سوی طاعت آن ذات والا سوق میدهد، زندگی رنگ دیگر میگیرد، همه عالم عوض میشود و آنگاه راحتی جان...
راحتی جان در کشاکش همهی این تفاوتها، متهم ساختنها و خود برتر دیدنهای این گروه و آن گروه فرا میرسد.
به نظاره مینشینم:
حال آنان را که هر لحظه، دردهای بیامان به جان ایشان میریزد و با این حال گامی از باور راستین خود کناره نمیگیرند.
آنان که غربت پیوسته، ایشان را به کنج عزلت میکشاند و جز نوای کلام آن محبوب دلها، چیزی روح خستهی ایشان را تسکین نمیبخشد.
به یقین، محمدم نیز اینگونه در گیرودار روزهای سخت به طنین زیبای کلام او پناه میجسته است و با هر واژه از کلام آن یگانه مهربان، قلب تنهای او تسلی یافته است.
با خود چون محمدم واژه به واژه این آیات را تکرار میکنم و همانند او، پروردگار عالم را سپاس میگویم که مرا این چنین راه نمود حال آن که پیش از این چیزی نمیدانستم.
﴿وَكَذَٰلِكَ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ رُوحٗا مِّنۡ أَمۡرِنَاۚ مَا كُنتَ تَدۡرِي مَا ٱلۡكِتَٰبُ وَلَا ٱلۡإِيمَٰنُ﴾[الشورى: ٥٢]
«و همین گونه ما روح (و فرشته بزرگ) خود را به فرمان خویش (برای وحی) به تو فرستادیم، تو از آن پیش که وحی بر تو رسد نه دانستی کتاب (خدا) چیست و نه فهم کردی که راه ایمان و شرع کدام است».
﴿نَحۡنُ نَقُصُّ عَلَيۡكَ أَحۡسَنَ ٱلۡقَصَصِ بِمَآ أَوۡحَيۡنَآ إِلَيۡكَ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ وَإِن كُنتَ مِن قَبۡلِهِۦ لَمِنَ ٱلۡغَٰفِلِينَ٣﴾[يوسف: ٣]
«ما به بهترین روش به وحی این قرآن بر تو حکایت میکنیم و تو پیش از این وحی، هیچ از آن آگاه نبودی».
گاهی نیز در شگفت از دگرگونی احوال محمدم، قبل و بعد از نزول کلام آن که بی او هستی لحظهای معنا نمییابد، بخشش و عطای رسول رحمت را با خود مرور میکنم. آنگاه که با فرشته مقرب، همنوا او نیز مرور میکرد کلام مبارک را و از دستان بخشندهی باد پیشی میگرفت.
این محمدم است؛ آن کس که در ایمان و یقین به کمال رسید و با هر بار تکرار نوای کلام مبارک از آن تاثیر میگرفت و با اشتیاق هر چه افزونتر به سوی خیر میشتافت.
با خود تکرار میکنم:
حالِ چون ما ضعیفانی چگونه باید باشد؟
حال ما که به واسطهی ضعف و سستی خویش پیوسته نیازمند رجوع به کلام مبارک هستیم؟
حال چون ما گنهکارانی که بهشت را که به وسعت همهی آسمانها و زمین است فروگذاشتهایم و به واسطهی دوری از کلام مبارک، اندوه دنیا را برگزیدهایم.
حال چون ما بندگانی که بندگی نکردهایم و دنیا با همهی وسعت خویش بر ما تنگ آمده است.
چه سعادتی بالاتر از اینکه هر کس با نوای کلام تو همراه گردد برتری مییابد.
﴿رَسُولٞ مِّنَ ٱللَّهِ يَتۡلُواْ صُحُفٗا مُّطَهَّرَةٗ٢﴾[البينة: ٢] «پیامبری از جانب الله تعالی که صحیفه پاک را تلاوت میکند».
و چه سعادتی بالاتر از حال آنان که هر شب را با کلام تو صبح میکنند و نام ایشان در کتاب مبارک جاودان گشته است.
﴿أُمَّةٞ قَآئِمَةٞ يَتۡلُونَ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ ءَانَآءَ ٱلَّيۡلِ وَهُمۡ يَسۡجُدُونَ١١٣﴾[آل عمران: ١١٣]
«طایفهای از آنها معتدل و به راه راستاند، در دل شب به تلاوت آیات خدا و نماز و طاعت حق مشغول هستند».
از کلام آن خالق بیهمتا غافل گشتهایم و حال اینکه خود او با صراحت هر چه تمامتر اصرار بر تدبر در آن دارد.
﴿أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ ٱلۡقُرۡءَانَ﴾[محمد: ٢٤] «آیا در قرآن تدبر نمیکنند؟».
گاهی تشویق به سکوت در هنگامهی شنیدن این نوای روحافزا میکند.
﴿وَإِذَا قُرِئَ ٱلۡقُرۡءَانُ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّكُمۡ تُرۡحَمُونَ٢٠٤﴾[الأعراف: ٢٠٤]
«و چون قرآن خوانده شود به آن گوش فرا دهید و ساکت باشید».
و گاهی امر به استفاده از اصوات و الحان زیبا به وقت تلاوت کلام خویش دارد.
﴿وَرَتِّلِ ٱلۡقُرۡءَانَ تَرۡتِيلًا٤﴾[المزمل: ٤] «و قرآن را با ترتیل و شمرده شمرده تلاوت کنید».
باشد که با نوایی دلنشین بتوان هر چه بیشتر به درک آن نزدیک شد.
گاهی فرمان به لزوم آمادگی درونی قبل از تلاوت کلام مبارک به واسطهی پناه جستن به او، از شرارتهای ابلیس میدهد.
﴿فَإِذَا قَرَأۡتَ ٱلۡقُرۡءَانَ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِ مِنَ ٱلشَّيۡطَٰنِ ٱلرَّجِيمِ٩٨﴾[النحل: ٩٨]
«و هر زمان قرآن تلاوت کردی از شر شیطان رانده شده به خداوند متعال پناه بجوی».
باشد که جانهای اهل ایمان در برابر مفاهیم زیبای این قرآن پالایش شود و تجلی ایمان و بندگی کامل گردد.
و گاهی در قلبهای ما بذر ترس از دوری از نوای قرآن میکارد.
﴿وَقَالَ ٱلرَّسُولُ يَٰرَبِّ إِنَّ قَوۡمِي ٱتَّخَذُواْ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ مَهۡجُورٗا٣٠﴾[الفرقان: ٣٠]
«در آن روز، رسول (به شِکوه از امت در پیشگاه رب العزّه) عرض کند: بارالها (تو آگاهی که) امّت من این قرآن را به کلّی متروک و رها کردند».
پیوسته سخن از فضل و برکت کتاب خویش میراند و آن را ذکری آسان میگرداند.
﴿وَلَقَدۡ يَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ لِلذِّكۡرِ فَهَلۡ مِن مُّدَّكِرٖ١٧﴾[القمر: ١٧]
«ما قرآن را برای یاد دادن و یاد گرفتن و پند دادن و پند گرفتن آسان ساختهایم، آیا پند پذیرندهای هست؟».
باشد که چون ما بندگانی پند گیریم.
باشد که بار دیگر رو به سوی کلام خالقی بگذاریم که به اسرار نهفتهی ما، بیش از خود ما آگاه است.
باشد که راه سعادت بپیماییم.
باشد که بندگی کنیم.
و باشد که در سایهی این بندگی آرامش یابیم.
لازم است بار دیگر رو به سوی کلام خالقی بگذاریم که به آن سوگند یاد میکند، تکلم به آن را میستاید و آن را بزرگترین کتاب آسمانی میخواند. بهترین مخلوق خود را برای ابلاغ آن بر میگزید و حفظ واژه به واژه آن را از صفات اهل علم میداند.
لازم است بار دیگر رو به سوی کلام خالقی بگذاریم که شایسته است حضوری برابر با این عظمت در حیات ما داشته باشد.
ابوعمر (ابراهیم سکران)
بهار ١٤٣٣