در مسیر قرآن

با دل‌های چون سنگ

با دل‌های چون سنگ

سخن از سختی دل در نگاه اول شاید مبهم و پیچیده باشد اما این مسئله بسیار تامل‌برانگیز است. حقیقت آن است که در ایام کنونی ما کم‌تر کسی به دنبال زدودن ناپاکی‌ها از وجودِ همچون سنگ‌گشته‌ی خویش است و آدمیان چون ربات‌هایی فرمانبردار از نفس خویش قدم به قدم به سوی نافرمانی از معبود خود می‌روند.

بگذارید سخن از آنان بگوییم که نفس خویش را به خدایی گرفته‌اند. آنان که آدمیت در وجود ایشان مرده است و قلب‌های ‌چون سنگ خارای ایشان جز منافع خویش نمی‌طلبد. سخن از حال کسانی دارم که نه خود به آرامش رسیده‌اند و نه مایه‌ی آرامش دیگران گشته‌اند. از آنان که زندگی با همه وسعت خویش، سخت بر ایشان سخت گرفته است گویی از آسمان به یکباره به سوی زمین رها می‌شوند و هراس و ترس، همه وجود ایشان را دربرگرفته است. از آنان که درد، همه‌ی جسم و روح ایشان را احاطه کرده است و خود نمی‌دانند این دردهای بی‌امان از کجا سرچشمه می‌گیرد و در پی درمان آن رو به هر سوی نهاده‌اند. ساعتی را به عیش و نوش و دمی را به گشت و گذار و ساعت دیگر را با این و آن می‌گذرانند و از این درد جان‌فرسا رهایی نمی‌یابند.

روزهای بسیاری را با تامل در کتب ایمانی و نیز به شنیدن مواعظ آسمانی گذراندم. آنچه را توصیه کرده بودند آزمودم و با این حال نتیجه آن‌چنان نبود که انتظار داشتم و در نهایت دریافتم صرفا یک راه‌حل برای رهایی از این دردهای بی‌امان هست و آن جز تدبر در قرآن نیست. هر زمان از کلام وحی بهره جستم آرامش یافتم و چون از آن دوری گزیدم تمامی آنچه که می‌تواند مایه‌ی رنجش روح باشد با همه توان خود به من هجوم آورد و بی‌دفاع در مقابل این حجم از اندوه سر تسلیم فرود آوردم.

فرزندم

تمامی حواشی را رها کن.

از جدال با این و آن به نام دین بپرهیز.

کتاب‌های دیگر را وگذار و بس در قرآن، این نوای آسمانی، این کلام ربانی، این کتابی که هر واژه‌اش با تو سر سخن دارد تامل کن.

تو گویی هر واژه‌ی آن، هر جمله آن، هر آیه آن، سخن از حال تو دارد. گویی تو خود تنها مخاطب همه دلجویی‌ها و تمامی زیبایی‌های آن گشته‌ای و در این دریای بیکران معرفت سیر می‌کنی...

آن‌گاه راحتی جان حاصل می‌شود.

گناهان فاصله می‌گیرد.

دردها پایان می‌یابد.

و آرامش باز می‌گردد.

تمامی گناهانی که انسان به آن دچار می‌شود چه اشتباهی علمی با تاویل و تحریف در شریعت باشد و چه خطایی رفتاری که به واسطه‌ی رضایت دادن به شهوت صورت می‌گیرد زیرمجوعه‌ای از قساوت قلب است.

قساوت قلب نیز ناشی از دوری از کلام وحی می‌باشد.

﴿۞أَلَمۡ يَأۡنِ لِلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَن تَخۡشَعَ قُلُوبُهُمۡ لِذِكۡرِ ٱللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ ٱلۡحَقِّ وَلَا يَكُونُواْ كَٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلُ فَطَالَ عَلَيۡهِمُ ٱلۡأَمَدُ فَقَسَتۡ قُلُوبُهُمۡۖ وَكَثِيرٞ مِّنۡهُمۡ فَٰسِقُونَ١٦[الحديد: ١٦]

«آیا نوبت آن نرسید که گرویدگان (ظاهری از باطن به خدا بگروند و) دل‌هایشان به یاد خدا خاشع گردد و به آنچه از حق نازل شد بذل توجه کنند و مانند کسانی که پیش از این برایشان کتاب آسمانی آمد (یعنی یهود و نصاری) نباشند که دوره طولانی (زمان فترت) بر آن‌ها گذشت و دل‌هایشان زنگ قساوت گرفت و بسیاری فاسق و نابکار شدند».

و چون زمان بر ایشان گذشت قلب‌هایشان دچار قساوت گردید و اگر پیمان خویش را با وحی تجدید می‌کردند حیات می‌یافتند و چون قلب، دچار قساوت شود انسان بر مبنای میل و آرزوی خویش با شریعت تعامل خواهد کرد و در طاعات و عبادات خویش سستی به خرج خواهد داد. آری، چون قلب دچار قساوت شود این هستی افسونگر در مقابل چشمان او عظمت خواهد یافت و او نیز تمامی هم و غم خویش را متوجه این حیات فناپذیر می‌سازد و رسالت اسلام و دعوت خلق را فرو خواهد گذاشت. آری، چون قلب دچار قساوت گردد غیرت انسان برای آیین راستین اسلام لحظه‌ای نخواهد جوشید و این چنین هر لحظه و هر نفَس از طاعت معبود خویش، آن ذات بی‌همتا دور و دورتر خواهد گشت.

اما راه‌حل چیست؟

راه‌کار، تداوم بر تدبر در قرآن است چرا که این کار موجب زنده گشتن قلب و حیات دوباره‌ی آن خواهد بود.

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ قَدۡ جَآءَتۡكُم مَّوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّكُمۡ وَشِفَآءٞ لِّمَا فِي ٱلصُّدُورِ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ٥٧[يونس: ٥٧]

«ای مردم عالم، به حقیقت نامه‌ای که همه پند و اندرز و شفای دل‌ها و هدایت و رحمت بر مؤمنان است از جانب خدایتان آمد».

آری، تنها و تنها کلام وحی، این نوای اعجاب‌انگیز، این سخن زیبا، این طنین بی‌مانند می‌تواند همه دردها را مرهم باشد و همه بیماری‌ها را شفا بخشد و انسان را راه سعادت بنمایاند.

کدامین بیماری‌ و حال آنکه جسم، سالم و به دور از هر عیب و نقصی است؟

شهوت‌هایی که چون شراره‌های آتش شعله می‌کشد و شبهه‌هایی که هر دم سر برمی‌آرود و پرده‌هایی ضخیم که بر قلب سایه افکنده است و با دوری از آن ذات والا بر ضخامت آن افزوده می‌شود. قلب، مالامال از همه‌ی این‌ها هست.

﴿كَلَّاۖ بَلۡۜ رَانَ عَلَىٰ قُلُوبِهِم مَّا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ١٤[المطففين: ١٤]

«چنین نیست، بلکه ظلمت ظلم و بد کاری‌هاشان بر دل‌های تیره آن‌ها غلبه کرده است».

و درمان تمامی این دردها

و درمان تمامی این دردها در کلام مبارک است.

و چون قلب، شفا یابد نفس نیز فرمانبردار خواهد گشت.

و چون قلب شفا یابد نفس نیز در برابر نصوص تسلیم خواهد گشت و از تاویل و تحریف گریزان خواهد بود.

و چون قلب شفا یابد به آخرت تعلق می‌پذیرد و اسیر زندگانی دنیا نخواهد بود.

و چون قلب شفا یابد سرشار از هم و غمِ یاری دین خواهد گشت تا بر دیگر ادیان غلبه یابد.

سال‌های عمر سپری می‌شود و یک از پسِ یک از دست می‌رود. زمانی خواهد رسید که انسان با حسرت، سال‌های از دست رفته را مرور خواهد کرد. سال‌هایی که می‌توانست در پرتو بندگی آن محبوب دل‌ها، آن یگانه منشأ خوبی‌ها بهتر باشد و نبود. آن‌گاه در لحظه‌های حیرت و در بحبوحه‌ی سردرگمی، قرآن رخ می‌نمایاند و همه این حسرت‌ها را پایان می‌دهد.

و عجیب‌تر از همه این‌ها، چون قلب شفا یابد اهداف کوچک را نادیده می‌گیرد. همان اهدافی که جان‌های پیوسته به بند دنیا، آن را بزرگ می‌پندارد. اهدافی چون حرص و طمع به شهرت، حب موقعیت‌طلبی و تمایل به دستیابی به ریاست و مقام و موقعیت در مقابل چشمان مردم که وجدان انسان را به خواب غفلت می‌برد و انسانیت وی را نشانه می‌رود. آری، قرآن تمامی این موارد را چون خانه‌ای می‌داند که با ظاهر زیبای خویش انسان را خواهد فریفت و چون به آن داخل شود مخروبه‌ای بیش نخواهد بود. همین اهداف سبب می‌شود عده‌ای به تحریف وحی بپردازند و خود را افرادی میانه‌رو، ملی‌گرا و توسعه‌طلب جلوه دهند و چشمان خود را بر روی حقایق ببندند.

با این اوصاف آیا می‌توان گفت تحریف معانی شریعت، ارتباطی به قساوت قلب ندارد؟

﴿فَبِمَا نَقۡضِهِم مِّيثَٰقَهُمۡ لَعَنَّٰهُمۡ وَجَعَلۡنَا قُلُوبَهُمۡ قَٰسِيَةٗۖ يُحَرِّفُونَ ٱلۡكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِۦ وَنَسُواْ حَظّٗا مِّمَّا ذُكِّرُواْ بِهِۦۚ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىٰ خَآئِنَةٖ مِّنۡهُمۡ إِلَّا قَلِيلٗا مِّنۡهُمۡۖ فَٱعۡفُ عَنۡهُمۡ وَٱصۡفَحۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُحۡسِنِينَ١٣[المائدة: ١٣]

«پس چون پیمان شکستند آنان را لعنت کردیم و دل‌هایشان را سخت گردانیدیم (که موعظه در آن اثر نکرد)، کلمات خدا را از جای خود تغییر می‌دهند و از آن کلمات که به آن‌ها پند داده شد نصیب بزرگی را از دست دادند و دائم بر خیانتکاری آن قوم مطلع می‌شوی جز قلیلی از ایشان (که با ایمان و نکوکارند) پس تو از آن‌ها درگذر و (کار بدشان را) عفو کن، که خدا نیکوکاران را دوست می‌دارد».

به آیه‌ی شفا باز می‌گردیم:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ قَدۡ جَآءَتۡكُم مَّوۡعِظَةٞ مِّن رَّبِّكُمۡ وَشِفَآءٞ لِّمَا فِي ٱلصُّدُورِ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٞ لِّلۡمُؤۡمِنِينَ٥٧[يونس: ٥٧]

«ای مردم عالم، به حقیقت، نامه‌ای که همه پند و اندرز و شفای دل‌ها و هدایت و رحمت بر مؤمنان است از جانب خدایتان آمد».

آیا این قرآن، شفا برای تمامی قلب‌ها است؟ بله شفا برای تمامی قلب‌هاست.

با تمامی وضوح

این قرآن سحری عجیب در زنده گرداندن دل‌ها و تحریک جان‌ها و ایجاد اشتیاق نسبت به خالق جل و علا دارد و راز این مسئله در آن است که کلام مبارک، چیرگی عجیبی با خود به همراه دارد، آن گونه که هر کس را به خشوع وا می‌دارد.

﴿وَلِيَعۡلَمَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡعِلۡمَ أَنَّهُ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَيُؤۡمِنُواْ بِهِۦ فَتُخۡبِتَ لَهُۥ قُلُوبُهُمۡۗ وَإِنَّ ٱللَّهَ لَهَادِ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِيمٖ٥٤[الحج: ٥٤]

«و تا آنکه اهل علم و معرفت به یقین بدانند که این آیات قرآن به حق از جانب پروردگار تو نازل گردیده که بدان ایمان آورند و دل‌هایشان پیش او خاضع و خاشع شود، و البته خدا اهل ایمان را به راهی راست هدایت خواهد کرد».

انسان متاثر از مفاهیم ایمانی و تعبدی می‌گردد، جوارح برای انجام طاعات و عبادات قوت می‌گیرد و زبان با ذکر آن معبود والا انس می‌گیرد و یقین و اطمینان حاصل می‌شود و آن‌گاه زندگی، معنای دیگری می‌یابد.