راهی طولانی در پیش است
گاهی میشنوم برخی از اندیشمندان از ضرورت تقابل با افکار گمراه کننده و بیان میزان انحراف این افکار از راه درست سخن میگویند. من نیز قائل به اهمیت این موضوع هستم و تمامی تلاش ایشان را ارج مینهم. بله لازم است باور اسلامی از دیگر باورها چون موج سکولاریسمی که در حال تجدید قواست جدا شود. اما من از دیدگاه دیگر به مسئله نگاه میکنم و بر این باور هستم که جریان انحرافات فکری معاصر بسیار سادهتر از آنچه است که ما تصور میکنیم به گونهای که اگر در گرایش جوانان به سوی قرآن موفق باشیم و ایشان را به سوی تدبر در آن سوق دهیم تمامی تحریفات فکری معاصر با اولین قدم در این مسیر پایان مییابد.
شما را به خدا اگر جوان مسلمان آیات قرآن را به منظوری دستیابی به حق تلاوت کند و حقارت کفار را در آن ببیند، اگر دریابد که دنیا وسیلهای بیش نیست و آخرت هدف نهایی هر یک از ما خواهد بود، اگر آیات مربوط به حفظ حدود و حریم میان دو جنس را مطالعه کند و دریابد هر گونه مخالفت با وحی جایز نیست، اگر آیات مرتبط به وجوب امر به معروف و نهی از منکر برای حفظ شریعت را تلاوت کند و در مورد آزادیهای فردی و ابدی بودن جنگ میان حق و باطل به تدبر بپردازد، اگر آیات مرتبط با وجوب غلبهی شریعت بر تمامی جوامع بشری را دریابد و مسخ دیگر اقوام به دلیل تبعیت از هوا و هوس خویش را در مقابل چشمان خود قرار دهد آیا از انحرافات معاصر متاثر خواهد شد؟
شما را به خدا اگر جوانان مسلمان، آیات مربوط به ارتباط حوادث طبیعی و گناهان و معاصی را تلاوت کنند و با ترتیب اولویت قیام برای توحید و ایمان و فرائض و فضائل و لزوم آمادگی نیروی دفاعی آشنا باشند آنگاه انحرافات فکری معاصر، ایشان را به لبهی پرتگاه سقوط خواهد برد؟
پروردگار در حدیثی قدسی میفرماید: نماز را میان خود و بندهام به دو قسمت تقسیم کردهام و بخش ابتدایی این دو قسمت، آیات اولیه سوره فاتحه است. آیاتی که همه آنها در حمد و ثنای خالق بیهمتا و در وصف مجد و بزرگداشت اوست. حال جدال مذاهب فکری معاصر پیرامون ترتیب اولویتبندیها را به خاطر بیاورید. شما را به خدا آیا هیچ کدام از ثنا و ستایش خالق بیهمتا سخنی گفتهاند؟ آیا هیچ یک اقرار کردهاند به اینکه این مسئله یکی از اولویتهای اصلاح حال امت کنونی است؟ آیا هیچ کدام حمد و تمجید الله سبحانه و تعالی را یکی از اولویات لازم برای قیام و پیشرفت خود دانستهاند؟ بله، با تامل در بخش ابتدایی سوره فاتحه درمییابیم که چگونه مذاهب فکری معاصر در مهمترین مسائل مربوط به اسلام عزیز ماندهاند و حال آن که در میان آنان، افراد باهوش و اندیشمند نیز وجود دارد. هر چند که رسیدن به مرحله حمد و سپاس معبود یکتا در هر حال و هر زمان، خود توفیقی الهی است که کمتر کسانی به آن دست مییابند. پس از این سه آیه ابتدایی، جوهره اصلی این سوره یعنی ﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ﴾ را میتوان در میانه فاتحه دید و تقدیم معمول بر عامل، نشان از حصر است. بنابراین غیر از الله سبحانه و تعالی را نمیبایست عبادت کرد و شایسته نیست از غیر او طلب یاری بشود. حق تشریع احکام صرفا برای خداوند است و نه پارلمانها، و تبعیت نیز صرفا ویژهی اوست و بنده هوا و هوس شدن، جایگاهی در آیین اسلام عزیز ندارد.
﴿أَفَرَءَيۡتَ مَنِ ٱتَّخَذَ إِلَٰهَهُۥ هَوَىٰهُ وَأَضَلَّهُ ٱللَّهُ عَلَىٰ عِلۡمٖ وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمۡعِهِۦ وَقَلۡبِهِۦ وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِۦ غِشَٰوَةٗ فَمَن يَهۡدِيهِ مِنۢ بَعۡدِ ٱللَّهِۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ٢٣﴾[الجاثية: ٢٣]
«(ای رسول ما) آیا مینگری آن که هوای نفسش را خدای خود قرار داده و خدا او را دانسته (و پس از اتمام حجت) گمراه ساخته و مهر (قهر) بر گوش و دل او نهاده و بر چشم وی پرده ظلمت کشیده؟ پس او را بعد از خدا، دیگر که هدایت خواهد کرد؟ آیا متذکر این معنی نمیشوید؟».
مالدوستی و خویشتن خویش را بندهی مال و مقام ساختن مذموم است و نیز تسلیم شیطان شدن و غلام حلقه به گوش او بودن در قاموس اسلام جایز نیست.
﴿۞أَلَمۡ أَعۡهَدۡ إِلَيۡكُمۡ يَٰبَنِيٓ ءَادَمَ أَن لَّا تَعۡبُدُواْ ٱلشَّيۡطَٰنَۖ إِنَّهُۥ لَكُمۡ عَدُوّٞ مُّبِينٞ٦٠﴾[يس: ٦٠]
«ای آدمیزادگان، آیا به شما سفارش ننمودم که شیطان را نپرستید، زیرا روشن است که او دشمن بزرگ شماست؟!».
﴿يَٰٓأَبَتِ لَا تَعۡبُدِ ٱلشَّيۡطَٰنَۖ إِنَّ ٱلشَّيۡطَٰنَ كَانَ لِلرَّحۡمَٰنِ عَصِيّٗا٤٤﴾[مريم: ٤٤]
«ای پدر، هرگز شیطان را نپرست که شیطان، سخت با خدای رحمان مخالفت و عصیان کرد».
آری، جز در برابر آن خالق یکتا نمیبایست سر تعظیم و طاعت و بندگی و تسلیم فرود آورد و در هر عملی باید صدق و اخلاص داشت و صرفا رضایت آن یگانه بیهمتا را جست. از آن لحظاتی که قلب، تمایل به مدح و ثنای مردم دارد میبایست گریخت و خود را بندهی صادق آن ذات والایی ساخت که همه عالم، نشانی از قدرت بیمانند اوست. بهار با همه طراوت و شادابی خویش و پاییز با همه رنگهای افسونگر خود، کوه با تمام عظمت خویش و رود با همه خاکساری خود، تمام و کمال آیت خداوندی و جلوه حکمت و جمال آن یگانه خالق قهار است. بنابراین این آیه خود به تنهایی جوهر مشروع برای اصلاح، قاعده اصلی جهت قیام و معیار پیشرفت و توسعه و رشد و آبادانی است. این آیه، قلب سوره فاتحه است. قلب بزرگترین سوره در کتاب خداوندی و با این وجود چه بسیارند آنان که نسبت به این سوره و بلکه حتی نسبت به این آیه سهلانگار بودهاند و لحظهای از لحظات عمر خویش را با تدبر در آن طی نکردهاند. آیهای که روزانه دهها بار آن را در نمازهای نفل و فرض تکرار میکنیم؛ همان آیهای که منهج حیات است.
سپس این سوره به بخش دوم خود انتقال مییابد و بندگان پس از بیان ثنا و توحید رو به دعا و تضرع به درگاه آن یگانه والا میگذارند و محبوب جانها در پاسخ ایشان میفرماید: (و به بندهام آنچه که درخواست کند عطا کنم).
بسیار خب
حال باید دید که خداوند کدامین دعا را برای ما برگزیده است؟ کدامین خواسته است که روزانه دهها بار آن را تکرار میکنیم و بر عطایش از جانب آن معبود والا اصرار داریم؟ خواستنیها بسیار هستند و ما اکنون در انتهای بزرگترین سوره قرآن قرار گرفتهایم. خداوند برای ما دعایی بر میگزیند تا پیوسته در طلب آن باشیم.
مال است یا مقام؟
زیبایی است یا جاودانگی؟
حتی تندرستی نیست...
نه اینکه اینها مذموم باشند، نه...
اما فراتر از این موارد هم هست...
آیا میدانی او چه دعایی برگزیده است؟ دعای هدایت را... بنابراین گمراهی، خطری بس عظیم است.
پروردگارا، ما را از آنان قرار ده که نعمت هدایت بخشیدهای و از آنان قرار مده که بر ایشان غضب گرفتهای و نیز از آنان که گمراه گشتهاند.
آری، انسان در پیشاپیش معبود خویش میایستد و طلب هدایت میکند. در پیشاپیش آن کس که از او جز امید خیر و نیکی ندارد. در مقابل مولا و سرور خویش؛ سروری که میداند از او مهربانتر در عالم نیست؛ در برابر آن کس میایستد که میداند قدرت وی بر همهی مخلوقات حکم میراند و چون امر به موجود شدن کاری کند در لحظه موجود میشود. آری، رو به درگاه کسی نهاده است که میداند جز خیر و نیکی برای او نمیخواهد، مهربان عالم است و قدرت وی بر همه چیز چیره است. از چنین خالقی مگر میتوان انتظار عدم اجابت داشت؟ وای به حال آن کس که از معبود خویش غافل است، چنین کسی همه خوشیهای عالم را از دست داده است چرا که تمام لذتهای دنیا با حس حضور آن خالق رحمان برابری نمیکند. وه چه فرحبخش است لحظهی ناب حس حضور او...
همه دردها رخت برمیبندند و تمام یأسها امید میشوند. همه مصیبتها و نداشتنها پایان مییابد و تو گویی عالم، تمام از آن توست...
در این حال است که بندگان از پروردگار خویش طلب هدایت دارند. در انتهای بزرگترین سوره کلام مبارک؛ همان که خود او بدان تکلم نموده است و این چنین اصرار بر طلب هدایت در این هنگامه مبارک، دلالت بر آن دارد که گمراهی بسیار به ما نزدیک است. دلالت بر آن دارد که در مسیر ما انحرافات بسیاری وجود دارد. نشان از آن دارد که زندگانی دنیا با زنجیرهای باطل پوشیده شده است و از هر سوی به انسان حمله میآورد و به همین دلیل است که خداوند خواسته است در هر رکعت از نماز طلب هدایت کنیم. حال این اصرار بر طلب هدایت را با اصول جریانات فکری معاصر مقایسه کنید و خود به قضاوت بنشینید.
ابن تیمیه / درباره اهمیت این دعا میفرماید: و فرض است که این دعا در هر رکعت از نمازهای فرض و نفل تکرار شود؛ همان دعایی که در قلب أم القرآن یاد شده است چنانکه پروردگار متعال میفرماید: خداوندا ما را به راه راست هدایت فرما، و تمامی بندگان دائم باید رو به سوی این دعا داشته باشند.[٨]
پس از این، خداوند محل هدایت را ذکر میکند و آن صراط است، به این معنا که صراط یکی است و راه موردنظر بیش از یکی نیست. آیا خداوند به همین اندازه اکتفا میکند؟ خیر، بلکه این راه را مزیّن به وصف مستقیم میدارد. آری، این صراط راهی است که هیچ کجی و انعطافی در آن نیست و هر کس از آن خارج شود از اسلام خارج گشته است و هر کس به آن داخل شود اما استقامت و پایداری نورزد از جمله منحرفان اهل قبله میباشد. پس صراط به معنای اسلام است و مستقیم بر سیر بر سنت دلالت دارد. آیا به این اندازه نیز کفایت میکند؟ خیر
بلکه آن را به تجربه بشری مرتبط میگرداند و میفرماید: راه آنان که بر ایشان نعمت بخشیدهای. آری، این راه را به مسیر صحابه و آنان که پیرو ایشان بودهاند پیوند میدهد. پروردگار به صراحت ما را امر به پیروی از راه ایشان میکند که بر آنان منت نهاده است و با این حال، عدهای بر این باور هستند که نیازی به راه و روش صحابه ندارند!!! سپس این سوره به اسباب بزرگ جدایی اهل حق و باطل و آثار آن میپردازد. از آنهایی میگوید که بر ایشان خشم و غضب گرفته است، از آنان که علم داشتند و عمل را فروگذاشتند، از آنان که بدون علم به تلاش پرداختند حال آن که اهل صراط مستقیم، کسانی هستند که علم و عمل را با هم جمع کردند و هر دو را دارا بودند. آری، بنگر چگونه این سوره، زندگی مسلمانان را به تصویر میکشد و او هر روزه آن را با خود تکرار میکند.
[٨]- الفتاوی: ٢٢/٣٩٩.