[باب: خدمتكاری زن به شوهر و كسانی كه شوهر سرپرستی آنها را به عهده دارد]
۳۰- جابر بن عبداللهسگوید: «هلك أبي وترك سبع بنات أو تسع، فتزوجت امرأة ثيباً فقال لي رسول الله صلى الله عليه وسلم: تزوجت يا جابر؟ فقلت: نعم، فقال: بكراً أم ثيباً؟ قلت: بل ثيباً، قال: فهلاّ جارية تلاعبها وتلاعبك، وتضاحكها وتضاحكك؟ قال: فقلت له: إنَّ عبدالله هلك وترك بنات، وإنّي كرهت أن أجيئهن بمثلهن، فتزوجت امرأة تقوم عليهن وتصلحهن، فقال: بارك الله لك، أو خيراً» [۳۸].
پدرم فوت کرد و هفت یا نه دختر به جا گذاشت، و من با زنى ثیبه (بیوه) ازدواج کردم، رسول الله جبه من گفت: اى جابر! آیا ازدواج کردهاى؟ گفتم: بلى، آنحضرت جفرمود: باکره یا ثیبه (با دختر و یا با زن)؟ گفتم با ثیبه، فرمود: آیا با دخترى ازدواج نکردى که با او بازى کنى و او با تو بازى کند، و با او بخندى، و او با تو بخندد؟ جابر: به آنحضرت جگفتم: عبدالله (پدرم) فوت کرد و دخترها را بجا گذاشت، و کراهت داشتم که مانند آنها با دخترى ازدواج کنم، پس با زنى ازدواج کردم تا سرپرستى آنها را به عهده بگیرد، رسول الله جفرمود: خدا به تو برکت دهد، یا فرمود: خوب کردى.
[۳۸] متفق علیه.