جهانبینی
هر نوع مسلک و مکتبی در زندگی خواه ناخواه بر نوعی بینش و ارزیابی از هستی و جهان استوار است که تکیهگاه و زیربنای آن مکتب میباشد و این برداشت را در اصطلاح «جهانبینی» مینامند. پس جهانبینی یعنی مجموعهای از بینشها، تفسیرها و تحلیلها درباره جهان و جامعه و انسان که جهان چنین است یا چنان، انسان چنین سرنوشت و طبیعتی دارد، مختار است یا بیاراده، چه هدفی را تعقیب میکند و مسیر نهاییاش کدام است. پس جهانبینی دریافتی از هستی است آنچنانکه هست، و در منطق صوری ارسطویی به حکمت نظری معروف است، و به الفاظی سادهتر جهانبینی یعنی معرفت و شناخت جهان، انسان و زندگی است.
حالا که مفهوم جهانبینی را تا حدی دانستیم باید ببینیم که در زندگی بخاطر اینکه حیثیت و شرافت و فضائل انسانی پایمال نشود و مسیر فطریمان را به سوی سعادت جاودانی بپیمائیم دارای کدام جهانبینی باشیم. گرچه آراء و نظریات و عقاید و یا جهانبینیهای مختلفی در جهان وجود دارد ولی از نظر ما همه اینها به دو بخش عمده تقسیم میشوند که عبارتند از:
۱- جهانبینی اسلامی.
۲- جهانبینی جاهلی.
مختصراً به هر دو نظری میافکنیم تا ببینیم که کدام یک بانی حق و حقیقت، عدالت، صلح، مساوات، آزادی، حافظ حقوق انسانی و کرامت بشریت میباشد و کدامیک عامل و پشتیبان ظلم، ستم، غارت، چپاول و حامل فجیعترین اعمال غیرانسانی است. زیرا که هر دو جهانبینی یک نوع روش عملی و نتایجی دارند که زائیده آن میباشد که در اصطلاح بآن «ایدئولوژی» میگویند.
پس ایدئولوژی یعنی مجموعهای از بایدها و نبایدها، چنین کرد و چنان باید بشود، که در هر مکتب از آن بحث میشود و ایدئولوژی آن مکتب نام دارد. بنابراین، هر مکتب دارای دو بخش جهانبینی و ایدئولوژی است. اما قبل از همه چیز بحثمان را از جهانبینی جاهلی شروع میکنیم تا ارزش جهانبینی اسلامی برایمان عزیزتر و روشنتر گردد.