جهان بینی اسلامی

جهان‌بینی اسلامی

جهان‌بینی اسلامی

جهان‌بینی اسلامی یا جهان‌بینی الهی عبارت از: تصور و شناختی است که برگزیدگان خدا و رهبران بزرگ عالم بشریت که جماعت پاک انبیاءمی‌باشند از طریق وحی که همان ارتباط مستقیم یا غیرمستقیم با خداوند است به بشر معرفی کرده‌اند که طبیعی‌ترین و فطری‌ترین راه درک حقایق بوده کاملاً علمی و مطابق با عقل و فطرت سلیم است و تنها راه نجات و سعادت انسانیت می‌تواند باشد که با اطمینان کامل مسائل زندگی خویش و موقعیت خود را در این جهان هستی درک کند و از سرگردانی‌ها و مشکلات مادی خود را رهانیده و بسعادت هر دو جهان نائل گردد. این جهان‌بینی چونکه از وحی الهام می‌گیرد و منبع آن ذات خداوندیست، ارزش اینرا دارد که انسان آن را پذیرفته، زندگی عملی خویش را در سایه آن سپری کند زیرا تنها جهان‌بینی است که به زندگی معنی می‌دهد و هدف آمدن و رفتن بشر در جهان هستی را مشخص ساخته به انسان نیرو می‌دهد، آرمان‌ساز و شوق‌انگیز است، به حرکت‌های اجتماعی و انسانی تقدس می‌بخشد، انسان را مسئول و متعهد می‌شمارد همه و همۀ این صفات همچنانکه ذکر شد جزء لاینفک این جهان‌بینی توحیدی می‌باشد، پس سزاوار است که انسان فهمیده و صاحب خرد بآن توجه کرده، بهترین راه سعادت و نیکبختی را بپذیرد که یقیناً همان راه قرآن و اسلام است، قرآن در این باره می‌فرماید:

﴿فَبَشِّرۡ عِبَادِ ١٧ ٱلَّذِينَ يَسۡتَمِعُونَ ٱلۡقَوۡلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحۡسَنَهُۥٓۚ[الزمر: ۱۷ - ۱۸].

«بشارت بده بندگانی را که سخن را گوش کرده بهترین آن را می‌پذیرند».

اینک به بررسی خلاصه‌ای از رؤوس مطالب این جهان‌بینی می‌پردازیم:

الف- جهان یک آفریده است، و بمشیت و عنایت الهی نگهداری می‌شود اگر لحظه‌ای عنایت الهی از جهان گرفته شود نیست و نابود می‌گردد. جهان عبث و بیهوده آفریده نشده، بلکه هدف‌های حکیمانه در خلقت جهان و آنچه در آن است در کار بوده و نظام موجود، نظام حق و موجودات آن با نظمی هماهنگ بطرف یک مرکز، تکامل می‌یابند در هر ذره از ذرات جهان دلائلی بر وجود خدای حکیم دیده می‌شود و خداوند به همه چیز آگاه و بر همه چیز تواناست، نظام جهان براساس اسباب و مسببات برقرار شده و اراده و مشیت الهی بصورت سنت و اصل کلی در جهان جریان دارد فاعل حقیقی و مختار کل، خداوند است تمام خواص اشیاء و فعل و انفعالات شیمیائی معلول اراده خداوند بی‌همتا و غیرمادی می‌باشد که از ادراک و حیطه نظر ما خارج و بر همه چیز بصیرت دارد.

﴿لَّا تُدۡرِكُهُ ٱلۡأَبۡصَٰرُ وَهُوَ يُدۡرِكُ ٱلۡأَبۡصَٰرَۖ[الأنعام: ۱۰۳].

«چشم‌ها به ادراک خداوند قادر نیستند، و او چشم‌ها را می‌بیند».

پس هر چیزی را با وسائل مناسب خویش می‌توان دید و دریافت. وسیله و شناخت وجود خداوند همان آثار اوست، که از راه تعقل و معرفت قلبی در صورت سلامتی فطرت حاصل خواهد شد، اما با وسائل مادی همچنانکه در بحث جهان‌بینی مادی صحبت شد، عقل از ادراک جهان ماوراء ماده قاصر و آن را نخواهد دید بلکه حتی در جهان ماده خیلی نیروهای کشف شده هست که آن‌ها را نمی‌بینیم مانند نیروی الکتریسیته، قوه مغناطیسی، نیروی جاذبه و نیروهای موجود مانند روح و عقل و عاطفه را نیز هنوز نشناخته‌ایم و ندیده‌ایم اما قابل انکار نیستند بلکه عقل ما از طریق آثار به این اشیاء پی برده و آن‌ها را قبول دارد همین سان نظم بدیع و قوانین محکم و آثار شگفت‌انگیز پدیده‌های جهان، دلیل قاطعی بر وجود خداست. دانه‌ای که ازدل خاک سر برمی‌دارد، نطفه‌ای که در رحم بسته می‌شود، شب و روزی که با نظم و هماهنگی در جریانند، عالم ستارگان، حرکات کیهان‌ها با نظم و ترکیب خاصی که در جریانند، دیده‌های کوچک و بزرگ دیگر همه و همه از قدرت و خلاقیت ذاتی واحد و یکتا، حکیم و با اراده صحبت می‌کنند زیرا که ماده بیجان و بی‌اراده صلاحیت خلق این‌ها را ندارد بلکه خودش مقهور نیروی دیگریست، اما همه این‌ها را کسانی می‌توانند دریابند که از بعد مادیت و عینک مخصوص مادی خویش نظر را فراتر گرفته، حقایق را آنچنانکه هست، ببینند و کسانی هدایت می‌یابند که در آن‌ها حس تقوی و خداترسی و فطرت سلیم باشد: ﴿هُدٗى لِّلۡمُتَّقِينَ«هدایت است برای متقیان» اما کسانی که در بند اسارت جبر جامعه و تاریخ و ایدئولوژی مادی زندگی می‌کنند موفق به درک این حقایق نخواهند شد.

ب- اما انسان با قبول مطالب علمی و مسائلی مربوط به مغز و سلسله عصبی و مسائلی از این قبیل، حقیقت و هویت واقعی انسان در جنبه دیگری از وجود او می‌باشد که همان روح یا نفس است که نفخه‌ایست الهی و غیر مادی. شخصیت واقعی انسان همان حقیقت ثابت و مجرد از ماده می‌باشد که پس از متلاشی شدن جسم انسان نیز باقی می‌ماند و در عالم دیگر به سرنوشت بد و خوب خود خواهد رسید زیرا، مسئول و متعهد و آگاه و دارای شرافت و کرامت ذاتی است. لذا شایسته است مسئول تربیت و تکمیل خود و اصلاح جامعه خویش باشد. انسان در این جهان‌بینی مقام شامخ و بالائی دارد، توانائی دارد جهان را مسخر خویش سازد و فرشتگان را به خدمت گمارد و هم می‌تواند به اسفل السافلین سقوط کند چنانچه خداوند می‌فرماید:

﴿لَقَدۡ خَلَقۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ فِيٓ أَحۡسَنِ تَقۡوِيمٖ ٤ ثُمَّ رَدَدۡنَٰهُ أَسۡفَلَ سَٰفِلِينَ ٥[التین: ۴ - ۵].

«ما انسان را در بهترین صورت و قوام خلق کردیم سپس او را به اسفل السافلین سقوط دادیم».

﴿۞وَلَقَدۡ كَرَّمۡنَا بَنِيٓ ءَادَمَ وَحَمَلۡنَٰهُمۡ فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ[الإسراء: ۷۰].

«ما انسان را مکرم آفریدیم و بر خشکی و دریا مسخرش ساختیم».

مرتب از توان و شرافت انسان سخن می‌گوید انسانی که خلیفه خداست، و از روح خدا، انسانی که مورد سجده ملائکه قرار گرفت، انسانی که بتمام حقائق آشنا شد، انسانی انتخاب شده و برگزیده نه تصادفی، هر آنچه در زمین است برای او و برای خدمت به او خلق شده‌‌اند.

﴿هُوَ ٱلَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي ٱلۡأَرۡضِ جَمِيعٗا[البقرة: ۲۹].

«اوست که همه آنچه را در زمین است براى شما آفرید».

و خود او برای خدمت و اطاعت و عبادت خدا خلق شده جز در راه پرستش خدای خویش و جز با یاد او، خودی نمی‌یابد و اگر خدای خود را فراموش کند، خود را فراموش می‌کند، نمی‌داند که کیست؟ و برای چیست؟ چه باید بکند و کجا باید برود؟

﴿وَلَا تَكُونُواْ كَٱلَّذِينَ نَسُواْ ٱللَّهَ فَأَنسَىٰهُمۡ أَنفُسَهُمۡۚ[الحشر: ۱۹].

«مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند پس خداوند آنان را از خودشان فراموش گردانید».

بنابر آنچه گفته شد، از نظر این مکتب و این جهان‌بینی توحیدی، انسان موجودیست برگزیده از طرف خداوند، خلیفه و جانشین او در زمین، نیم ملکوتی و نیم مادی، دارای فطرتی خدا آشنا، آزاد، مستقل، امانتدار خدا، مسئول خویشتن و جهان، مسلط بر طبیعت و زمین و آسمان، وجودش از ضعف و ناتوانی آغاز و به سوی قوت و کمال سیر می‌کند اما جز در بارگاه الهی و جز با یاد او آرام نمی‌گیرد، حق بهره‌گیری مشروع از نعمت‌های خدا باو داده شده ولی در برابر خدای خویش وظیفه دارد و در صورت اعراض و عدم انجام وظیفه در صف بهائم و چهارپایان قرار می‌گیرد و حتی از حیوان درنده نیز بدتر خواهد شد.

﴿أُوْلَٰٓئِكَ كَٱلۡأَنۡعَٰمِ بَلۡ هُمۡ أَضَلُّۚ[الأعراف: ۱۷۹].

«ایشان مانند چهارپایان‏اند بلکه ایشان گمراه‏تراند»

خلاصه اینکه انسان در این جهان‌بینی ارزش و اهمیتی بسزا دارد خلاق و آزاد است و برخلاف مکتب‌های مادی و ایدئولوژی‌های شیطانی که انسان را موجودی تصادفی که از اجتماع تصادفی اتم‌ها بوجود آمده باشد و بی‌هدف و غیرمسئول باشد، معرفی نمی‌کند بلکه باید جهان را بنا کرده، قسط و عدالت را در آن جایگزین کند.

﴿هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ ٱلۡأَرۡضِ وَٱسۡتَعۡمَرَكُمۡ فِيهَا[هود: ۶۱].

«اوست که شما را از زمین آفرید، و آبادى آن را به شما واگذاشت!»

ج- همچنین این جهان‌بینی می‌گوید که این دنیا، خانه امتحان است، میزان و مقیاس حقیقی اعمال نتایجی است که در جهان دیگر آشکار می‌شود و آن پس از انقضای این جهان، و مهلتی که به او داده شده است معلوم خواهد شد و زندگی جاودانه آنجاست.

﴿وَمَا هَٰذِهِ ٱلۡحَيَوٰةُ ٱلدُّنۡيَآ إِلَّا لَهۡوٞ وَلَعِبٞۚ وَإِنَّ ٱلدَّارَ ٱلۡأٓخِرَةَ لَهِيَ ٱلۡحَيَوَانُۚ لَوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ ٦٤[العنکبوت: ۶۴].

«زندگی دنیا مثل بازیچه‌ای بیش نیست و زندگی جاودانی در روز قیامت و آخرت است اگر انسان‌ها درک داشته باشند و بفهمند».

لذا در قیامت روح انسان بار دیگر با جسم ترکیب می‌گردد و تولدی نو می‌یابد و انسان همانگونه که در دنیا بود در جهان آخرت زندگی نو آغاز می‌کند.

در این جهان‌بینی، دیگر انسان توحیدی از آینده وحشت ندارد زیرا که آینده از آن اوست، و تکامل و حرکت به سوی زندگی جاودانی در انتظار اوست، برخلاف بینش‌های مادی که آینده‌ای مبهم و پوچ دارند، نیستی و نابودی در سر راه بشر آرزوهای او را بنابودی می‌کشاند و چه انسان‌هائی که در این ناامیدی خودکشی می‌کنند یا به موادمخدر و تسکین‌دهنده پناه می‌برند اما سکون و آرامش ندارند زیرا که سیر انسان در این مکتب از خاک به سوی خاک است نه اینکه از خاکدان طبیعت پرواز کرده بطرف طبیعت هستی کل که ذات خدا است رهسپار گردد.

﴿إِلَىٰ رَبِّكَ مُنتَهَىٰهَآ ٤٤[النازعات: ۴۴].

«نهایت آن به سوى پروردگار تو است‏».

همانا آخر کار و انتها بطرف خداست.

﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَيۡهِ رَٰجِعُونَ ١٥٦[البقرة: ۱۵۶].

«ما از آنِ خدائیم و به سوى او بازمى‏گردیم!».

اینجاست که معیارها و واژه‌هایی مانند خودسازی، جامعه‌سازی، تعهد، مسئولیت، شهادت، شهامت، شرافت، انسانیت و ... از این قبیل در این بینش توحیدی معنی پیدا می‌کند زیرا که انسان از نفخه الهی است و بازگشتش به آنجاست. پس باید مثبت فکر کند و مثبت عمل نماید و امیدوار باشد اما نابودی و پوچی هیچ محل و جائی در اینجا ندارد زیرا که در قیامت همه چیز عیان و ظاهر می‌شود.

﴿يَوۡمَ تَجِدُ كُلُّ نَفۡسٖ مَّا عَمِلَتۡ مِنۡ خَيۡرٖ مُّحۡضَرٗا[آل عمران: ۳۰].

«آنروز هر نفسی آنچه کرده، حاضر می‌بیند».

بگفتۀ مولانا رومی:

در قیامت هر نهان پیدا شود
هم ز خود، هر مجرمی رسوا شود

﴿فَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٍ خَيۡرٗا يَرَهُۥ ٧ وَمَن يَعۡمَلۡ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ شَرّٗا يَرَهُۥ ٨[الزلزلة: ۷ - ۸].

«پس هر کس هموزن ذرّه‏اى کار خیر انجام دهد آن را مى‏بیند! * و هر کس هموزن ذرّه‏اى کار بد کرده آن را مى‏بیند!».

این بود خلاصه‌ای از تفسیر و تحلیل جهان‌بینی از جهان هستی و نقش انسان در آن، و روشن شد که تمام معیارهای خوبی و تکامل و تحرک در این جهان‌بینی دیده می‌شود. طرز فکریست کامل و جامع الاطراف که تمام جوانب هستی را در برگرفته، هیچ‌گونه نقصی در آن دیده نمی‌شود و در سایه این جهان‌بینی است که می‌توانیم تفسیر درست و صحیحی از جهان و انسان و هستی بدست آوریم همچنانکه از مشخصات بارز آن آزادی انسان از قید هر نوع حکومت غیر خدائی در زمین و اعتقاد کامل به توحید ذات احدیت می‌باشد، توحیدی که تمام ارزش‌ها و قوانین ساخته انسان را بیهوده و مردود دانسته، حاکمیت و اطاعت را فقط از آنِ خدای واحد می‌داند و تمام حلقه‌های عبودیت غیر خدائی را که نشانه ذلت و پستی و یا پایمال‌کننده حیثیت و شرف انسانی است، از بین می‌برد، همچنین وجود هیچ موجودی را عبث و بیهوده نمی‌داند بلکه در خلقت هر موجودی حکمتی نهفته است، و هیچ چیزی بی‌هدف و تصادفی نیست. اکنون که مشخصات و وجه امتیاز این جهان‌بینی برای ما روشن شد و فهمیدیم که زندگی سعادتمندانه و آزادی و شرافت انسان فقط در این جهان‌بینی موردنظر قرار گرفته، لازم است که به نظام زندگی و نتائج و ثمرات این جهان‌بینی که همان ایدئولوژی است، اشاره کنیم تا روشن شود که آیا این بینش در زندگی عملی انسان‌ها برنامه‌ای دارد یا خیر؟ و چه تفاوتی با ایدئولوژی مادی دارد.

در این نظام زندگی، عقیده و عمل چنان ارتباط نزدیکی دارند که انفکاک آن باعث از بین رفتن‌شان می‌شود و باید این هماهنگی و ارتباط همیشه محفوظ بماند همچنانکه وقتی بقرآن مراجعه می‌کنیم می‌بینیم، هرجا ذکر عقیده و ایمان شده عمل نیز دنبالش آمده.

﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ[البقرة: ۲۷۷].

«کسانى که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند».

یعنی عمل و ایمان یا به الفاظی دیگر عقیده و شریعت از یکدیگر تفکیک‌ناپذیرند یا ایمان کامل و یا هیچ. اینک نظری اجمالی به نظام زندگی (ایدئولوژی) این جهان‌بینی می‌افکنیم.