الف- نظام سیاسی
در این مکتب (جاهلی) حاکمیت از آنِ بشر و محور اصلی انسان به شمار میآید که خودش قانونساز است، و حلال و حرام را خود معین میسازد و حکومت بر وفق مراد آن میچرخد، چه آن حکومت جنبه فردی داشته باشد و یا طبقاتی و یا حزبی و یا عنوان جمهوریت بر آن باشد، در همه حال قدرت قانونگذاری در دست مردم و افراد میباشد و ناچار از تمایلات و خواهشات مردم خصوصاً رهبران سرچشمه میگیرد و در نتیجه نفع طبقه خاصی و مصالح افراد معینی را در بردارد و بُرد با کسی میباشد که مکر و خدعه و دورنگی و دروغپردازی و شعار پراکنی بیشتر بلد باشد و بیشتر مردم را بطرف خود جلب کند و در سایههای این نوع حکومتها، بردگی و استثمار چه به شکل فردی و چه به شکل اجتماعی همچنانکه در حکومتهای حزبی کمونیست دیده میشود، نمایان میگردد، و بزرگترین هدف در این مکتب، رسیدن بقدرت و پیاده کردن افکار و اندیشههای پلید خویش میباشد به هر طریقی که میسر شود و لو اینکه بقیمت جان ملیونها انسان بیگناه تمام شود. و ما برای این مدعای خود، دلائل زندهای از حکومتهای باصطلاح دمکراسی غرب و سوسیالیستی شرق داریم که چطور یک عده و یک طبقه بخاطر منافع خود مردم را به اسارت میکشند و خودمان شاهد دوران استعمار جهان سوم بودهایم که چگونه مدعیان آزادی، انسانهای آزاد را فقط بخاطر رنگ سیاهشان ببردگی میکشاندند و یا بخاطر منافع امپراطوریشان بهلاکت میرساندند. همچنانکه ابرقدرت شرق بخاطر منافع خودش چه جان هائی را که در جهان تلف نکرد و هنوز هم بخاطر منافع و مرام پلیدشان کشورهای عقب افتاده را جولانگاه خویش ساختهاند، زیرا در این نوع حکومت و مکتب خدائی نیست و انسان بخاطر منافع خودش باید دست بهر کاری بزند، گرچه بظاهر بنامهائی همچون دمکراسی و جمهوریت، جامعۀ بیطبقه، برادری و برابری، اعمال خود را میخواهند بپوشانند.